سایر منابع:
سایر خبرها
آخر هفته با شعر
لب باد وزنده. رازهای زندگانی. هر چه می دیدم در آنجا بود دلکش، بود زیبا. شاد بودم. جنگل از باد گریزان چرخها می زد چو دریا دانه های گرد باران پهن میگشتند هر جا. برق، چون شمشیر بران پاره می کرد ابرها را تندر دیوانه غران مشت میزد ابرها را. سبزه در زیر درختان رفته رفته گشت دریا توی این دریای جوشان جنگلِ ...
روزی که نیمار کوچک همسفر دیگو مارادونا شد
...، ستاره برزیلی پاری سن ژرمن بعد از برتری تیمش مقابل منچستریونایتد خاطره روزی که دیگو مارادونا را در نوجوانی دیده، بازگو کرد. نیمار آن خاطره را اینچنین بیان کرد: چند باری با مارادونا صحبت کردم، ولی خاطره ای که 12 یا 13 سالگی با او داشتم را فراموش نمی کنم. آن زمان به تازگی به باشگاه سانتوس رفته بودم و برای تماشای بازی نمادین بین پیشکسوتان برزیل و آرژانتین حاضر شدم. چون ...
مرشد چلویی عارف و شاعر و بهترین کاسب قرن
به گزارش جام جم آنلاین به نقل از تابناک، حاج میرزا احمد عابد نهاوندی مشهور به حاج مرشد چلویی، شاعر متخلص به ساعی و از عارفان معاصر است که سال 1357 در سن 90 سالگی درگذشت. او در بازار تهران جنب مسجد جامع، طباخی داشت و برای عموم سخنرانی های هفتگی برپا می کرد و چون با مردم با زبان شعر و پند و اندرز سخن می گفت، به حاج مرشد معروف بود. زندگی حاج مرشد چلویی بهترین کاسب قرن ...
ما فرزندان امید هستیم
می کند. بانو بهار در این باره می گوید: پدر در سال های بعد از تبعید و زندان، اشعاری پر از امید و عشق می سرود: شد کشور ایران چو یکی باغ شکفته از ساحل جیحون همه تا ساحل اروند مرغان سخن پارسی آغاز نهادند از بندر شاهی همه تا باره دربند گرفر کیان باز به ما روی نماید بیرون رود از کشور ما خواری و آفند آباد شود بار دگر کشور دارا و آراسته گردند و باندام و خوش ...
یک بله بزرگ به تمام آرزوهای کوچک
به گزارش روابط عمومی به نقل از مجله خبری این هفته، رویای عروسی حالا در بایگانی چشم های او رنگ تازه ای دارد. رضا و الهام هر کدام سهم عمده ای از زندگی شان را با کمبودها و امکاناتی که مناسب نبوده، گذرانده اند، اما نگذاشته اند، ناتوانشان کند. رضا هم مادرزادی روشن بین است و در همان جایی که الهام کارورزی می کرده، اپراتور آزمایشگاه بوده. هر دو از کودکی معلول بوده اند و با یک نگاه و صدا، عاشق شده اند تا ...
خانه ای از نقش و رنگ
زهرا کریمی خانه ای که در آن سوی پل آهنی در روستای کند علیا در لواسان قرار دارد آنقدرها هم از شهر دور نیست اما همین فاصله او را آرام می کند تا با دلمشغولی هایش گرم زندگی شود. به هوای آنکه شهر شلوغ 40 سال پیش او را کمتر درگیر خودش کند، زندگی در اینجا را انتخاب کرد و با خانه ای پر از نقش و نگار و رنگ شهره این روستای کوچک شد. برای پیدا کردنش کافی است بپرسید خانه محسن عسگریان ...
استاد ناصر یزدخواستی از یک عمر عشق به آواز می گوید
، می خواندم؛ اما چون بسیاری از این آثار ضبط نشده است، امروز باقی نمانده است. یک بار در تهران در یک جلسه با خانم هنگامه اخوان بودیم که ایشان یک ترانه خواند و من عاشق این ترانه شده بودم و هر جا می رفتم، آن را اجرا می کردم [استاد بیت هایی از این ترانه را با صدای زیبای خویش می خوانند]: گر به تو افتدم نظر چهره به چهره رو به رو شرح دهم غم تو را نکته به نکته مو به مو ساقی ...
3 هزار جلد از کتاب های مرحوم خراسانی به زندان اهدا شد
زندانی که روز ها و شب هایش طولانی تر از بیرون است، زندانیان معنای کتاب؛ یار مهربان را بهتر درک می کنند و همین کتاب ها می توانند آن جرقه ای باشند که شعله های آگاهی را روشن کنند تا یخ جهالت باز شود. شاید چنین نگاه هایی بود که باعث شد فرزند مرحوم خراسانی، بالغ بر 3 هزار جلد از کتاب های پدرش را به زندان مشهد اهدا کند. حسین علی رضاقلی زاده، فرزند آخر مرحوم غلامحسین رضاقلی زاده (معروف به ...
روایت هایی تکان دهنده از زبان سه مبتلا به ایدز
به گزارش جام جم آنلاین ، نسترن 28 ساله هنوز حسرت یک جواب یا حتی خداحافظی از سمت پسری که دوستش داشته، به دلش مانده است. می گوید آن روز، حتی از روزی که خودش فهمید مبتلاست، روز سخت تری بود. نسترن بر اثر تزریق خون آلوده به ایدز مبتلا شده است. چند سالی می شد ترک کرده بودم. یادمه روز تولدم بود. 30 مرداد 89. دیدم از مدیریت صدام میزنن. معمولا تولد بچه ها که می شد، دفتر صدا می زد یه کادوی کوچیک ...
درحوزه علمیه کسی منبر رفتن یاد نمی گیرد
بیوگرافیتان که نگاه می کنیم می بینیم در سه رشته ای که ظاهرا هیچ ارتباطی با هم ندارد تحصیل کرده اید. چرا؟ از دوره دبیرستان (تیزهوشان) که بودیم تقریبا اکثرا آرزویشان رشته های مهندسی بود و من وقتی مهندسی پزشکی قبول شدم خانواده ام خیلی خوشحال بودند تا سال سوم همه چیز خوب بود که حس کردم این رشته به درد من نمی خورد چون دیدم مهندسی مثل تعمیرکاری می ماند اگر مثلا یک دستگاهی خراب بشود از یک مهندس ...
در جواب های، هویی لازم است/ هی داغ پشت داغ مهمان دل ماست
... بگذار با آخرین چرخ، از ابر نم نم بیفتد هرگز نمی خوابد این خون بر کوچه تان تا قیامت گیرم گلیم شمایان، در آب زمزم بیفتد بر یوسف ما شهادت، صبح نخست عزیزیست در چاه می بینم، اما گرگ شما هم بیفتد گفتند رسم شکفتن باید بکوچد از این شهر از چشم ها شعر لبخند با دوست دارم بیفتد گفتند، اما نگفتند این قوم اگر باغبانند ...
خودش را فدا کرد تا کشور آباد شود
داشت انجام بدهیم؛ امّا متأسفانه این دوستی در عصر جمعه ی غمگین به دست افراد شرور و خبیث قطع شد و از ما گرفته شد. واقعاً دچار استرس و نگرانی از این فقدان هستم، چراکه فقدانش شکافی ایجاد می کند که سال ها باید بگذرد تا دوباره این فقدان پر شود. امّا در خصوص ویژگی های شخصیتی و علمی شهید فخری زاده باید عرض کنم که ایشان دانشی را که آموخته بود در عمل نیز مفید فایده قرار داد و در جهت رفع نیازهای علمی ...
مسلمانان ایروان؛ گزارشی از یک جنایت فراموش شده
بودم برای خود و خانواده ام نان تهیه کنم و به تمام معنی محکوم به فلاکت شده و بیچاره مانده بودم. وقتی وارد این دهکده شدم تمام خانه ها به وسیله ی فراریان و آوارگان پر شده بود. تنها جایی که پیدا کردیم، گوشه ی طویله ای خالی بود که باید آن را مسکن خود می ساختیم... ... در آن حالت بی تکلیفی و در انتظار آینده ای نامعلوم چاره ای نداشتم جز این که آفتاب روزها را در قعر شب ها پنهان کنم. تنها امیدم به ...
از شاد کردن جذامی ها تا معلولان آسایشگاه کهریزک
. او با حفظ پروتکل های بهداشتی در هفته دومرتبه به آن ها سر می زند. همزمان در مراکز توانمند سازی معتادین بهبود یافته و زنان کارتن خواب حاضر می شود. میر نصیری می گوید: در این شرایط، اگر نمی شود تئاتر تمرین کرد، درد دل هایشان را که می شود، شنید. می شود که چشم انتظارشان نگذاشت. می شود که چشم دوخت به چشم هایشان و حال دلشان را پرسید. میر نصیری بعدازاینکه تئاتر رستم و سهراب را با حضور ...
بیوگرافی محمدعلی بهمنی
جشنواره شعر فجر به اتفاق حسین منزوی برگزیده ی بخش شعر کلاسیک شد و هم در فهرست چهره های ماندگار شعر قرار گرفت. ادبیاتی ها بهمنی را آغازگر شعر گفتار یا غزل گفتار می دانند و معتقدند با غزل های بهمنی دوره ی بازگشت به خویش در شعر اجتماعی پر شور و آرمان گرای دهه ی شصت آغاز شد؛ دهه ای که نسل جوان و جوینده اش با قلم و چکش سرگرم حکاکی چهره ی زمخت غزل اجتماعی بودند. اگر جسارت بهمنی و هم ...
راه حلی جادویی برای تقویت زبان فارسی در میان دانش آموزان
در قالب سؤالات کتبی دو نمره بدان اختصاص یافته و معمولاً مصراعی از یک بیت می آید و دانش آموز باید جای مصراع خالی را پر کند. در کتاب ها نیز سه یا چهار شعر برای همین مقصود گنجانیده شده است. حفظ شعر همواره مناقشه برانگیز بوده و در مورد آن نظرات متفاوت گاه متناقض اظهار شده است. برخی حفظ شعر را بازمانده نظام مکتب خانه و کاری عبث می پندارند و با وجود نرم افزارها و دسترسی به دنیای مجازی ...
شهر حافظ به روایت عطاء الله مهاجرانی
برخی نمادها و تیپ ها مثل محتسب شهر، شیخ شهر، مشایخ شهر، زاهد شهر، واعظ شهر، قلاب شهر، امام شهر، صوفی شهر و... شهر را پر از تزویر و ریا و تحقیر و کوچک شمردن انسان ها و بی رسمی و غوغای عوام می کنند، گروه دیگر کسانی چون حافظ شهر و شاهدان شهر، یاران شهر، خواجگان شهر هستند. در واقع یک سو شهر بهشتی و سوی دیگر شهر جهنمی است. چشم ما برق نگاه حافظ می بیند حافظ به عنوان کسی که ما با نگاه ...
من نظافتچی بودم، صاحب همۀ ته مانده ها
، نظافتچی بود، از موقعیت دشواری نوشته است که این شغل برایش به وجود می آورد. الی گلدستون، نیواستیتسمن — در همان روزهایی که اولین کتابم منتشر شد، برای امرار معاش خانه ها را نظافت می کردم. از واکنش آدم ها وقتی می گفتم که نظافتچی هستم، متنفر بودم؛ انگار داشتم بحثی را شروع می کردم که برایش آماده نبودند. حدس می زنم آدم ها تصور می کردند که چون من آدم مشکل پسندی هستم، خوشم می آید چنین جوابی بدهم که ...
از امروز هیچ جا برایت امن نیست؛ حتی حرم!
عقب را باز کردند، بازویش را با تمام قدرت کشیدند و نمی دیدند زانوانش حریف سرعت آن ها نمی شود که روی زمین بدن سنگینش را می کشیدند و او از درد و وحشت ضجه می زد. کار دلم از وحشت گذشته بود که مرگم را به چشم می دیدم و حس می کردم قلبم از شدت تپش در حال متلاشی شدن است. وحشتزده خودم را به سمت دیگر ماشین می کشیدم و باورم نمی شد اسیر این تروریست ها شده باشم که تمام تنم به رعشه افتاده و ...
امتزاج مرگ و زندگی
خانوادگی سر به هوایند همه خاموش ماندند و به ناچار به چک چک باران و شیر اب گوش سپردند بی آنکه تیک تاک آرام ساعتمچی احمد برایشان مهم باشد... (ص44) مرگ در همه جای رمان سایه گسترانیده، زمان گویا متوقف است. مدام به گذشته می رود ولی به آینده راهی ندارد. در مقابل زمان که ایستاست؛ مکان اما پر رنگ و زنده است. مکان در اینجا شهر اصفهان است. تو گویی با هر خط از کتاب که می خوانی یا هر ورقی که می زن ...
چُرت های مقطع شبانه از شما پدر بهتری نمی سازد، اما خاطرات مادر ها بله
از ادبیات استفاده می کنند. حالا تازه می فهمیدم چرا با خواندن خاطرات پدران، تا این حد سرد و ناراضی بودم؛ آن کتاب ها هیچ وقت چیزی فراتر از دنیای خانۀ خودشان نمی گفتند؛ هیچ وقت داستان خود را با دیگر پدران، تاریخ، فلسفه، هنر یا قصه های عامیانه وارد دیالوگ نمی کردند. خاطرات مادران به من کمک کردند ترس از اینکه پدر بدی باشم را صورت بندی کنم، این نگرانی ها را بپذیرم و همراه با دیگران ...
رجب پور: بیشتر از 75 درصد موسیقی شنیداری مردم غیرمجاز است! / برخی خوانندگان داخلی برای کمپانی های ...
هنرمندان از این اتفاق ها با خبر می شوند؛ از حدود یک سال پیش هشدار این اتفاق ها را داده بودم. اگر بخواهیم به این مسئله به صورت ریشه ای نگاه کنیم باید به سبقه رفتاری هنرمندان و البته مراجعِ صدور مجوز برای کار هنرمندان توجه کنیم. البته این مراجعِ صدور مجوز تنها مختصِ وزارت ارشاد نیست. باید دید نوع تعاملِ مراجعِ صدور مجوز، با هنرمندان موسیقی چگونه بوده است. در 30 سال گذشته از نزدیک دیده ام که به ...
رسالت بسیج حقوقدانان در روشنگری افکار عمومی دشوار است/ این فعالیت منحصر به طرح دعاوی در محاکم نیست
شناسیم؟ در صحنه های دفاع مقدس، در گرماگرم نبرد شرف وخون، در ارتفاعات و قلل پر از برف و یخبندان کردستان، یکه و تنها در مقابل سپاهی عظیم زیر بارش برف و گلوله آنجا که بسیجی بود و سنگر خاموش، گرمای جنوب بیداد می کرد و آنجا که زبان از فرط تشنگی در کام خشک می شد، بسیجی بود و خرمشهر، تنها و بی سلاح با کوله باری از زخم های بسیار. بسیجی را چه کسی می شناسد در میان گرد و غباری برخاسته از هجوم تانک ها ...
سلاطین سرقت
زورگیر برای من کار می کردند و چند باند سرقت تشکیل داده بودم، هیچ کدام از اعضای باند ، من را نمی شناختند و ندیده بودند، آنها فقط اسم امیر خوشگله را شنیده بودند. جنایت گوشواره دزد سرقت طلای کودکان از تلخ ترین جرم هاست. زن جوانی که از سال 96 در شهرهای استان خراسان رضوی دست به سرقت طلاهای کودکان می زد، با قتل دختر فریمانی در سرویس بهداشتی خانه پدربزرگ کودک، دستگیر شد. زن 36 ساله ...
سروش توطئه اندیش بود
.... حتی یک بار به یکی از دوستان پیغام داده بود که چند وقتی است که خبری از من نیست و مرا نمی بینند. برای من خیلی عجیب بود، متوجه شدم که مرا دیده و شناخته است؛ چون در آن موقع من چهرۀ مشهوری نبودم. مثلاً در مسجد یا تالار سخنرانی من هیچ وقت جلو نرفته بودم سلام علیک بکنم و بخواهم جزو حلقۀ اطراف دکتر سروش باشم، ولی بعد متوجه شدم که دکتر سروش مرا می شناسد و به کسی پیغام داده بود که چرا چند وقتی است که ...
تابوی ایدز را بشکنیم
بود که در آن از افراد خواسته شده بود که بدون ماسک وارد نشوند اما ادبیات جالبی داشت و افراد بدون ماسک را قاتل خاموش انسان ها معرفی کرده بود. از زمان شیوع ویروس کرونا تاکنون چنین عبارت جالبی در مورد نزدن ماسک ندیده بودم و این در حالی بود که تعدادی از مراجعه کنندگان ماسک هم نداشتند؛ داخل سالن به دنبال دفتر مشاوره بیماری های رفتاری گشتم و در کمال نابوری و با وجود هماهنگی که تلفنی انجام ...