سفرنامه دمشق/ از امروز هیچ جا برایت امن نیست؛ حتی حرم!
سایر منابع:
سایر خبرها
خاطرات دمشق/ مادر مصطفی کنار کارکنان دفتر رهبری پناه گرفت
کرد که به سمتم چرخید، هر دو دستم را گرفت تا کمتر بلرزد و عاشقانه حرف حرم را وسط کشید : زینب جان! همونطور که اونجا تو پناه حضرت سکینه (علیهاالسلام) بودی، مطمئن باش اینجام حضرت زینب (علیهاالسلام) خودش حمایتت می کنه! صورتم به طرف صورتش مانده و نگاهم تا حرم کشیده شد و قلبم تحمل اینهمه وحشت را نداشت که معصومانه به گریه افتادم. تازه نبض نگرانی نگاه مصطفی در تمام این شش ماه زیر انگشت ...
چگونه در کوتاه ترین زمان به یک کسب و کار آنلاین موفق دست پیدا کردم؟
آشنا بشن و تو پول بیشتری در بیاری ! *این چهار مورد نکات کلیدی ای بود که من بعد از تماس با بیش از 30 آژانس دیجیتال مارکتینگ بدست آوردم ؛ البته یک اشکال اینجا بود اونم اینکه به جز چندتا از آنها برخی فقط طراحی سایت انجام می دادند یا برخی فقط تولید محتوا می کردند . اما من دلم می خواست که همه سرویس ها را یکجا دریافت کنم و با یک تیم در تماس باشم ، این تجربه ای بود که از سالها پیش بدست آورده بودم ...
از پسِ تاریکی
صدای خودم و چرت وپرت هایی که می گفتم، آرامَ م نمی کرد. مجبور شدم از خدا کمک بخواهم! شروع کردم با صدای بلندتر از پیش، هرچه دعا و آیه و روضه بلد بودم، خواندم و اگر چیزی به ذهنَ م نمی رسید، با خدا حرف می زدم. می گفتم، با صدای بلند و آهنگین: بِسم الله الرَّحمن الرَّحیم. خدایا به امید تو. خدایا امشب رو زودتر تموم کُن! به به چه شبِ قشنگی خداجون! خدایا، دوست ت دارم. خدا، خدا، تو با منی، من با تواَم... و ...
ایثارگری و فداکاری دختر شهید عبدالحسین شهریاری در جبهه تعلیم تربیت در مناطق روستای شهرستان جیرفت/ فخری ...
یا انصراف بدهید یا کارتان را شروع کنید. روزگار دشواری بود من سالها آرزوی معلم شدن را در سر پروانده بودم اما حالا روزگار مرا در تنگنا قرار داده بود از طرفی فکر معلم شدن تمام وجودم را پر کرده بود و از سوی دیگر می ترسیدم وارد کار سرایداری بشوم و دیگر نتوانم جایگاه معلمی را به دست بیاورم. آن روزها کار من شده بود رفت و آمد به آموزش و پرورش، یک روز که از این اتاق به آن اتاق می رفتم متوجه ...
خاطره شیرین
..... آقا!.. شما کمک می خواهید؟ با لبخند سری به نشانهٔ تایید تکان دادم و اون پسرک با لبخند شیرینی به سمت چند نفر رفت که حدس زدم خانوادش باشه رفت و آنها رو به کمک ما آورد. با کمک تمام آن آدم ها وسایل ها ردگو بدون جا گذاشتن چیزی سر وقت بدی برادر یاسر رساندیم.)) لباس سفید بیمارستانی مرد با یاد آوردن آن خاطره شیرین لبخندی زد و امید وارانه فکر کرد:((درسته که جنگ با ...
ناصر عبداللهی از منو ببخش تا ناصریا + بیوگرافی و درگذشت
غم توی صدامه مثل سکوت تلخ پاییز رنگ پرنده غریبم من از نژاد آسمونم میون این همه ستاره من یه شهاب بی نشونم ازم نخوا با تو بمونم تو هیچی از من نمیدونی اگه بگم راز دلم رو تو هم کنارم نمیمونی ازم نخوا با تو بمونم تو هیچی از من نمیدونی اگه بگم راز دلم رو تو هم ...
گفت و گوی خواندنی تسنیم با پرستار دوران دفاع مقدس / جانفشانی های جبهه و جنگ را امروز مدافعان سلامت زنده ...
باید به بخش اتاق عمل در بیمارستان گلستان بروی نیروهای آن جا کم است من تو را به یکی از دکترها معرفی خواهم کرد کمک دست آن ها باش. مرا به دکتر منوچهر دوایی معرفی کرد . از روز بعد به بیمارستان رفتم پشت اتاق عمل بودم شماره و مشخصات خونی که می خواستند را در برگه می نوشتند تا بانک خون می رفتم طبق مشخصات خون می گرفتم و برای پزشکان در اتاق عمل می آوردم یک روز مرتب چند بار برای آوردن خوردن با یک مشخصات به ...
خانه کعبه از چه زمانی ساخته شد؟
کرد و آنان را به سرزمین مکه برد، همین که خواست تنها از آنجا برگردد، همسرش شروع به گریه کرد که یک زن و یک کودک شیرخوار در این بیابان بی آب و گیاه چه کند؟ اشک های سوزان او که با اشک کودک شیرخوار آمیخته می شد قلب ابراهیم را تکان داد، دست به دعا برداشت و گفت : خداوندا! من به خاطر فرمان تو، همسر و کودکم را در این بیابان سوزان و بدون آب و گیاه تنها می گذارم، تا نام تو بلند و خانه تو آباد گردد ...
جانباز هفتاد درصد آب بر به خیل هم رزمان شهیدش پیوست
مدتی که در تهران بستری بودم متوجه شدم برای همیشه فلج خواهم ماند. با رضایت خودم به کرمان منتقل شدم. مدتی هم در بیمارستان کرمان بستری بودم. حالا دیگر کار من شده بود مصرف دارو و مراجعه به دکتر. همیشه پیش چشمانم فضای بیمارستان و پرستاران سفیدپوشی بودند که برایم قرص و آمپول می آوردند. یک روز که حالم خیلی بد شده بود، برای ادامه درمان به تهران اعزام شدم. در حال و هوای خودم بودم که خواهرم زنگ زد و گفت: برایت ...
هرایی ؛ سعید تشکری ؛ نشر نیستان خواب هایی که بوی باور می دهند!
. کتاب هایی از این دست و بعد از اینکه ایرانی خوان شدم، به خواندن آثار نویسندگان جدی بدنه روی آوردم، مثل آثار اسماعیل فصیح. خسرو شاهانی ، عزیز نسین - تارسیدم به گورکی و شولوخف و رومن رولان و ویکتور هوگو. خوب این دوران گذشت و وارد حوزه نوشتن شدم و در همه دوران با این موضوع رو به رو بودم - تا کتاب هایی بنویسم برای نخوابیدن- این نوع کتاب ها در حقیقت مثل ِ همان موقعیتی است که وقتی به مکان های ِ قدسی تشرف ...
عصر شعر شهید محسن فخری زاده برگزار شد+ شعر فرزند
علم تنها کنار همسر خود جنگ می کنی آن کوچه را دوباره به خون رنگ می کنی گودال و عصر غربت و اسب و زنی حزین بابا و تیر و مادر بنشسته به زمین حاشا به ما که سرو برومند می دهیم حالا هویزه نه ز دماوند می دهیم ای بادبان بگو که شهیدی دگر رسید از باغ انقلاب گلی شعله ور رسید اما نه آن گلی که دوباره بکاریش از تو به جای مانده فقط یادگاریش ما عشق ...
قصه مادری ام برای محمد با جدایی و انتظار پیوند خورده بود
یک هفته بعد از شهادت محمد صادق، پدرش به منطقه رفت و از آنجا خبر آورد که پسرمان شهید شده است. دوستانش می گفتند وقتی محمد صادق مجروح شد، اوضاع منطقه به قدری وخیم بود که مجبور شدیم او را نیمه جان در میان نیزار ها بگذاریم و به عقب برگردیم. دو سال پیش هم یکی از همرزمانش که شاهد شهادتش بود برای مان تعریف کرد که بعثی ها سر پسرم را بریده بودند. من تا آن لحظه از نحوه شهادت پسرم خبر نداشتم. فقط می دانستم که شهید شده، اما اینکه با چه کیفیتی شهید شده است، خبر نداشتم ...
پژمان جمشیدی مهمان این هفته شهاب حسینی در همرفیق
و اردیبهشت 1394 پپرونی برای دیکتاتور (خسرو احمدی) – مرداد و شهریور 1394 بی نوایان (سروش طاهری) – فروردین و اردیبهشت 1395 نمایش خوانی الد سیبروک (مرتضی برزگر زاده گان) – 1395 یادم تو را فراموش (ژاله صامتی) – تیر و مرداد 1395 دوباره اون آهنگ رو بزن سَم (داود بنی اردلان) – تیر و مرداد 1395 حکومت نظامی (تینو صالحی) – مهر و آبان 1395 پوست انداختن (آرش سنجابی ...
تبریک شب یلدا در صفحه هنرمندان/ عکسی که خواننده معروف در ساعت منع تردد ثبت کرد/ ماجرایی خواندنی درباره ...
اداره فرهنگ خراسان طی مراسمی از خدمات ایشان تقدیر نمود. سرانجام مادر فرهنگ خراسان، مؤسس اولین دبستان و دبیرستان دخترانه مشهد در 15 آذرماه 1342 در سن 82 سالگی دار فانی را وداع گفت و در حرم مطهر به خاک سپرده شد" نیما کرمی، مجری باسابقه سینما و تلویزیون با به اشتراک گذاشتن تصویری از خود و دخترش، تولد او را تبریک گفته و چند خطی برایش نوشت: " تولدت مبارک عزیز دلم ، انگار همین دیروز ...
ناگفته هایی از اخلاق و منش یک شهید مدافع حرم / چرا شهید ابوالقاسمی محبوب مردم دزفول شد؟
راه افتادیم یک خانه قدیمی و فقیرنشین در جنوب شهر بود. حتی کف اتاق فرش هم نداشت. از دیدن حال و روزش حال مان گرفته شد. سیدمجتبی به او گفت: تو مرد ترک باش خودم کمکت می کنم . قصه برای ما همان شب تمام شد اما برای سیدمجتبی تازه شروع شده بود؛ تا ماه ها به خانه اش سر می زد و پیگیرکارهایش بود و با کمک یک پزشک از پول جیبب خودش داروهایش را تهیه می کرد و روند درمانش را انجام می داد. باید دست خلق ...
اس ام اس شب یلدا 1399
...> . شبم می تابه یلدایی دوباره حسه زیبایی می خونم ماه شبها رو می گیرم عشق لیلارو بازم مجنون می شم با تو ستاره دیده چشماتو شب یلدای من هر روز میگه از عشق تو با سوز . . . شب یلدا کنار یار بودی به او دلبسته و بیمار بودی شپش هایش گرفتی از سر شب توی نادان مگر بیکار بودی؟ . . . شیرینیِ در ...
روایت روشنگری های حضرت زینب(س) در تاریخ
شمن خدا. حضرت زینب(س) که با شجاعت بسیار در برابر یزید ایستادگی کرده و او را خشمگین ساخته بود، فرمود: تو امیری هستی که از روی ستم دشنام می گویی و با تکیه بر سلطنت خویش، ستم روا می داری. یزید که گویی شرمگین شده بود، سکوت اختیار کرد. آن مرد شامی دوباره درخواست خود را تکرار کرد که با واکنش تند یزید بن معاویه روبه رو شد. [16] به هر روی حضرت زینب کبری(س) یکی از بانوان سترگ در تاریخ اسلام و ...
خاطره ای ناب از یک پرستار گچسارانی/ روزی که تمام خستگی ام از بین رفت+تصاویر
را صدا زدند و رفتم دستگاه را مجدد تنظیم کردم که بهتر شد . پدر با همان تُن صدای لرزان و نگران از من خواست که همراه فرزندش تا شیراز بیایم. که در جواب خدمت شان عرض کردم که شیفت بیمارستان هستم و دیگر همکاران بیمار را اعزام و مراقبت خواهند کرد. بازهم توضیح دادم که نمی توانم اینجا را رها کنم از طرفی هم قانون بیمارستان به بنده اجازه اینکا را نمی دهد، گفت تمام زندگیم را به تو می دهم ولی بیا ...
نگاهی به زندگی متفاوت ترین خواننده پاپ ایران
باید سختی بسیاری را متحمل شود و مبارزات بسیاری با نفس خویش داشته باشد و در نهایت در سایه توجهات پروردگار پیروز خواهد شد. زنده یاد ناصرعبداللهی در بخشی از این گفت وگو که در کتاب ستارگان موسیقی پاپ آمده است، درباره موسیقی پاپ اظهارنظر قابل توجهی داشته است. عبداللهی معتقد بود موسیقی پاپ ایرانی، حرکت نوین و تازه ای است که پویایی دارد و به جرأت می توان اذعان کرد روند این حرکت تا بدین جا خوب ...
چهارمین جلد از رمان های الینا برای بچه ها چاپ شد
...> خانه مامانی مهین پر از بوهای خوب و بد بود. ناهار برایمان زرشک پلو با مرغ پخته بود که بوی خیلی خوبی داشت اما به خاطر بابا کمی هم باقالی تازه با پوست پخته بود که بوی جوراب بدبو می داد. مامان همین که رفت تو گفت: پیف! این چه بوییه؟ مامانی گفت: برای پسرم باقالی پختم. می دونم که شماها دوست ندارید و براش نمی پزید. بابا خندید: به به! دست شما درد نکنه. مامان آرام گفت: چه ...
پرسپولیس باخت، عادل فردوسی پور برد
جنوبی از عادل همان بود که انتظارش را داشتیم، او این بار انرژی اش رفته بود، بغض داشت و با صدایی گرفته گفت: سلام به مردم بامعرفت ایران که باید از آنها تشکر کنم. دلم برای این مردم تنگ شده بود. عادل می خواست به جریان بازی بپردازد، اما حس وحالش عجیب بود، بعد از چند ثانیه اما خودش را جمع کرد و با صدایی لرزان گفت که باید به جریان بازی بپردازد. بازی که جلوتر رفت، بعد از مدت ها یک انتقاد از زبانش ...
وقتی غرب، شب یلدای ما را با خود برد
کاهو در بشقابم گذاشتم و گفتم: نه؛ دلم هوس هندوانه کرده که همش منتظر باشم ببینم بابام گل هندونه را به کی میده، بشینیم دور کرسی انار بخوریم و گلپر، تا نصف شب تخمه بشکنیم و نخودچی کشمش بخوریم و تفال بزنیم به تو؛ تو هم که همون حرفای همیشگی را نثارمون کنی و ما دوباره یکسال بگردیم دنبال هدهدصبا که تو گفته بودی، آخرشم یه روز صبح یک پرنده کار خرابی کنه رو سرمون و بهمون بگن همین بود فالت، پرنده ها رو سر ...
سردار سلیمانی، سند پیروزی مقاومت
یدا نکردم... کد ویدیو دانلود فیلم اصلی فرازی از وصیت نامه شهید سلیمانی: مراقب باشید مغضوب پیامبر و شهدا نشوید کد ویدیو دانلود فیلم اصلی سخت گیری سردار سلیمانی در بیت المال و تربیت مالی فرزند کوچیک که بودم وابستگیم به بابا انقدر زیاد بود که بعضی روزها اگر تهران بودن و میرفتن دفتر کارشون، من رو با خودشون میبردن . ...
ما و سبیل ماهی های کارون!
شوشان / غلامرضا جعفری: جان برادر! من قراره برم؛ ولی قبلش با رفیقم هماهنگ کردم، که هر وقت او گفت؛ برم سراغش. البته پیشنهاد رفتن از من بود، اما رفیقم، خیلی خوب استقبال کرد؛ فقط گفت مدتیه با بیماری مادرش مشغوله؛ و خلاصه قرار شد رفیق عزیزم، که دلم هم واسه اش خیلی تنگ شده، خودش موعد رفتنم رو مشخص کنه. البته در خصوص درخواستی که داشتی؛ زمان نامعلوم رفتنم؛ موضوع رو کمی مشکل می کنه ...
شب یلدا در گرمخانه زنان بی خانمان میدان شوش؛ یلدایی به بلندای حسرت
ازدواج من می شدند، سن ام بالا رفت و پیردختر شدم، مادرم که مرد، برادرهایم خانه محقر پدری را تصاحب کرده و جوری مثل زباله با من رفتار کردند که چاره ای جز ترک شهر و دیار برایم نماند. حالا، دلم برای همان بردارهای بی رحم تنگ شده، دلم برای شب چله با مادرم با خانواده لگ زده، نمی دانم تا کی باید در این مرکز زندگی کنم. شب چله ام به تلفن زدن به یک نامرد گذشت کلاه بافتنی زری زری اش را ...
چرا علامه جعفری مراسم تدفین دخترشان را عقب انداختند؟
خانم فوت کرد، در تدارک مراسم تشییع و تدفین بودیم که آن را برگزار کنیم، ولی مرحوم جعفری پیش از آن برای سخنرانی در یکی از دانشگاه ها قول داده بودند. در آن روز که ما در حال تدارک و آماده شدن برای مراسم تشییع جنازه بودیم، ایشان گفتند یک روز این مراسم را با تأخیر برگزار کنید؛ سپس برای ایراد سخنرانی عازم آن دانشگاه شدند. آقای جعفری با تمام غم و اندوهی که از این مصیبت داشت، در آن جلسه شرکت کردند تا خلف ...
سروده هایی برای تولد دخت مولا (ع)|با صدای تو شنیدیم در افلاک؛ "حسین"
مجتباست برادر بزرگ او اما حسن رهینِ مددهای خواهر است عباس اگر امیدِ حرم بود، بی گمان امّید او به زینب کبرای اطهر است مبعوث شد چنین به رسالت به کربلا بعد از حسین، واقعه را او پیمبر است تنها نه او امید دل پنج تن، که خود در کربلا امید دل شش برادر است اصلاً بدون حضرت او کربلا نبود با او فقط قیام برادر میسر است شاهی که ...
وقتی تعهد پزشکی قربانی سود جویی کرونایی می شود/ بیمارستانی که به طفل دوساله هم رحم نکرد
. باوجود تردید، نزدیکش می شوم. سر صحبت را با معرفی خودم شروع می کنم. خبرنگار هستم. خبرنگار .... جمله ام را تمام نکرده از روی صندلی بلند می شود و کاغذ مچاله شده دستش را سمتم می گیرد. نسخه پزشک را آنقدر فشار داده است که قسمتهایی از نسخه پاره شده است. پدرم در همین بیمارستان از دستم رفت. آنقدر آرام شروع به صحبت می کند که فراموش می کنم که او همان فرد است. جوانی را که بی تابانه بیمارستان را به هم ریخته بود ...
تبریک روز پرستار به فرشتگان روی زمین
میلاد بانوی بزرگ اسلام، پرستار تمام نیکی ها پرستار ارزش های مقدس عاشورا، زینب کبری علیها السلام بر همه پرستاران و پیروانش مبارک باد . . . _-_-_—♥️ ♥️ ♥️—_-_-_ ای اهل عالم! در دیار شور و شادی زد خیمه روز پنجم ماه جمادی دیوان خلقت را خدا زیب و فری داد ساقی کوثر را ز کوثر کوثری داد ولادت حضرت زینب مبارک ...
تمدید مهلت همایش هوشنگ ایرانی؛ شاعر جیغ بنفش
محمدمهدی ایرانی و مادرش درخشنده نام داشت. تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در تهران به پایان برد و در خرداد 1324 از دانشگاه تهران در رشته ریاضی فارغ التحصیل شد. او در سال 1325 وارد نیروی دریایی و برای دوره کارآموزی به انگلستان اعزام شد، اما زندگی سخت نظامی با روحیه او سازگار نبود و پس از چند ماه انگلستان را ترک کرد و به فرانسه رفت. بعد از یک سال اقامت در فرانسه و متاثر از فضای هنری آن کشور به ...