روایت زندگی تاکسیرانی که هم محله ای پهلوان تختی بود
سایر منابع:
سایر خبرها
شوهرم به دختر زیبایم تریاک می داد که ....
ترانه به خانه مادرم رفته بود، به طور ناگهانی دچار حالات جسمی وخیمی شد که تا آن روز سابقه نداشت. ترانه در همان وضعیت با پدرش تماس گرفته بود و دقایقی بعد نقی خودش را به خانه مادرم رساند و پلاستیکی را پنهانی به دخترم داد. من که به موضوع مشکوک شده بودم آن را از دست دخترم گرفتم و دیدم که آن پلاستیک کوچک حاوی مقداری مواد مخدر و قرص های ترک اعتیاد بود. وقتی نقی از خجالت آن جا را ترک کرد، دخترم پرده از ماجرای ...
قاتل: به همسرم بدگمان بودم
شأن پدرم را رعایت نمی کرد. پدرم بار ها به خاطر پوشش مادرم به او تذکر داده بود، اما او اهمیتی نمی داد. او با رفتارهایش مرا هم اذیت می کرد. به همین خاطر از خون او گذشت می کنم و رضایت می دهم. در ادامه مرد جوان در جایگاه ایستاد و با اقرار به جرمش در شرح ماجرا گفت: 17 سال قبل با زهره ازدواج کردم و صاحب فرزند شدیم. از همان ابتدای زندگی با هم اختلاف داشتیم تا اینکه پسرم دو ساله شد و از هم جدا شدیم. بعد از ...
عروس موقت مردی شدم که 30 سال بزرگتر از من بود!
می خرید، ولی او به گونه ای تنفرآمیز با فرزندم برخورد می کرد به همین دلیل ناچار شدم یک سال بعد مدت زمان عقد، عقد موقت را تمدید نکنم. با همان لوازم اندک زندگی که برایم باقی مانده بود تلاش می کردم تا فرزندم را به خوبی تربیت کنم. مدتی بعد پدرم فوت کرد و برادرم تامین هزینه های زندگی مادرم را نیز به عهده گرفت. هیچ کدام از اطرافیانم حاضر نبودند از پسر پنج ساله ام مراقبت کنند تا من سر کار بروم ...
سلطان موز سلطان آه
امیر حسین ذاکری - گاهی به چشمان نگران همسرم می نگرم حس می کنم بدجور دلواپس است. فریاد دلواپسی های او را از چشمانش می شنوم! خانواده اش هم دلواپس زندگی دخترشان هستند. شاید چون متوجه شدند ازدواج دخترشان یک قرار داد باخت- باخت بود.خانمم طفلک دائم از دست زندگی و کسری های زندگی حرص می خورد. وقتی می گویم: حرص نخور می گوید: اگر می خواهی حرص نخورم بپر برو یک مرغ بخر تا پس از مدتها یک مرغ پلو به جای حرص ...
پرسه در پس کوچه های فضای مجازی به جای کوچه نشینی های قدیم
شستن آن یاری می کردند. صفای کوچه نشینی را بر فضای مجازی و معضلاتش ترجیح می دهم وی ادامه داد: در آن سال ها مثل زمان کنونی تا این اندازه مراکز آموزشی و دانشگاه نبود و دختران یزدی هم بعلت بافت سنتی و مذهبی حاکم بر خانواده ها ، تا چند کلاس بیشتر به مدرسه نمی رفتند و لذا شاغل هم نبودند و همین باعث میشد تا بخشی از اوقات فراغت خود را در کنار مادران خود در دورهمی های محله ای سپری کنند ...
غربت کرونایی معلولان در عصر کرونا/ اشتغال با عزت زیر آسمان شهر
با بچه های هم سن و سالم کمی متفاوت هستم، غصه خوردم،حس می کردم که هیچ کاری از دست من برنمی آید ولی مادرم آن زمان یک حرفی به من زد که همیشه آویزه گوشم هست و آن این بود که فردی که بتواند کاری کند ولی خود را سربار جامعه بداند و هیچ کاری نکند از رحمت خدا دور خواهد شد . اینها را حاج رسول می گوید. زیر سردَرِ بازار شیشه گر خانه نشسته و خیارشور و برگ مو می فروشد. 56 سال دارد، متاهل و دارای سه ...
پسر مقتول پدرش را از چوبه دار نجات داد
حادثه 24 - مرد خشمگین که همسرش را با ضربه چاقو به قتل رسانده در حالی در شعبه2 دادگاه کیفری استان تهران محاکمه شد که پسرش از قصاص او صرف نظر کرد. رسیدگی به این پرونده از 8 ماه قبل با گزارش ناپدید شدن زنی جوان در یکی از مناطق جنوبی تهران آغاز شد. همسر 41 ساله این زن در توضیح ماجرا به مأموران گفت: همسرم ناهید مثل هر روز صبح از خانه خارج شد و پس از آن دیگر خبری از او ندارم. پس ...
فجر42| همسایه دیواربه دیوار امام خمینی در نجف که بود؟/ در دیدار امام و مادر هفت شهید چه گذشت؟
گروه جامعه خبرگزاری فارس؛ عطیه اکبری: آن روز خاطره انگیز، در آن دیدار شیرین در اندرونی بیت امام در جماران بغض مادر هفت شهید شکست. امام گفته بود نشانی خانواده حاج عبد کاشی را پیدا کنند و دیداری را ترتیب دهند. عصمت خامه چین به همراه پسرش جواد و حیدر کاشی به دیدار امام رفتند. چشمان مادرغمی داشت به وسعت دریا. می دانست این دیدار شاید مرهمی باشد بر همه زخم های دلش و خاطرات شیری ...
جمال انصاری؛ شهیدی که زندگی اش را وقف محرومان کرد
...، ابتدا می رفتند خدمت آقای متقی کاشانی، امام جمعه وقت، مبلغی را بابت کمک به مسجد صاحب الزمان(عج) و فقرا می دادند و بعد می رفتند منزل. چند بار شهید انصاری را جلوی مغازه ای که سر نبش کوچه شان بود دیدم. او با صاحب مغازه هماهنگ می کرد که خرید خانواده های فقیر محل را حساب کند، بدون اینکه خودشان متوجه شوند. اوایل دهه 60 در محله ای در شهر گچساران همسایه های خیلی خوبی داشتیم که برخی از ...
حکم تیر مرا داده بودند
زمان در خانه های سازمانی نیروی هوایی که بعدها به شهرک توحید تغییر نام داد، ساکن بودیم. پایین بلوک های ما خاکی بود. مشغول عوض کردن لباس هایم بودم که صدای شعار شنیدم. همکاران من همراه خانواده هایشان قصد تظاهرات و پیوستن به مردم را داشتند. به سرعت به جمع آنها پیوستم. قصد خروج از شهرک را داشتیم که دژبانی ورودی مانع ما شد و فرماندهان را خبر کرد. اما چون جمعیت خشمگین و متعرض زیاد بود، بالاخره اجازه خروج از ...
به خاطر همین مواد لعنتی کار م را از دست دادم
دارد از دست می دهد؛ لذت زندگی. همین دیشب معتادی آمده بود پشت درِ خانه ام و برای 5 هزار تومان التماس می کرد. چه ارزشی دارد این زندگی؟ هرچند که ماهی را هروقت از آب بگیری تازه است، اما ما جوانی امان را روی مواد گذاشتیم. من باید تا دو سه سال دیگر بازنشست می شدم و راحت زندگی ام را می کردم اما همین مواد نگذاشت... ...
پلاکم باید به دخترم زهرا برسد ...
ید استفاده می کردیم. الان هم هنوز چند تا از شال و کلاه هایشان را در مغازه دارم. او که همسرش را هفت سال پیش از دست داده، انجام تمام فعالیت های انقلابی اش را مدیون همسرش و همراهی او می داند. از دو سال پیش و از پس زمین خوردنش، دیگر نمی تواند با ماشین بافندگی کار کند. خانه نشین شده است، گاهی از روی دلتنگی از در کوچکی که در حیاط خانه اش به مغازه باز می شود، وارد مغازه می شود، گردوغبار نشسته بر ...
همسایگان پرهیاهوی خیابان عشوری
تعمیرگاه نشسته است. در این ساعت مشتری ندارد. می گوید یک سال و نیم است که در این مغازه مشغول به کار است و روزی 20 تا 30 ماشین را تعمیر و سرویس می کند. او توضیح می دهد: مغازه من بزرگ است و لازم نیست ماشین ها بیرون پارک کنند. بنابراین، مشتری های من باعث ترافیک نمی شوند. اما درباره ایجاد سروصدا چندان مطمئن نیست. احسان بیات صاحب یکی دیگر از مکانیکی های این خیابان است که البته ظاهرشان با مکانیکی های ...
فیلم رابطه جنسی زن خیانتکار در دستان شوهرش
رفتارهای عصر حجری اش نمی تواند خواسته های او را برآورده کند، به همین دلیل من هر کاری را برای برآورده کردن نیازهای او انجام می دادم تا از من راضی باشد. خلاصه، روابط من و ارسلان ماه ها طول کشید و در این مدت من پولی را که همسرم با هزار زحمت و تلاش شبانه روزی به دست می آورد، به او می دادم تا بتواند جشن عروسی بگیرد و سرزنش های خانواده نامزدش را نشنود. آن قدر به او اعتماد داشتم که هر مدرک و سندی را ...
برگی از خاطرات یک مبارز انقلابی در سرپل ذهاب
کشور بود. فرجی از نحوه دستگیری اش توسط ساواک، این گونه گفت: به دلیل شرکت در تظاهرات ضد رژیم شاهنشاهی مدت ها تحت تعقیب بودم و کماکان از هر فرصتی برای اجرای برنامه های انقلابی اما بصورت محرمانه و ناشناس بهره می گرفتم تا اینکه یک صبح مأمورین ساواک به خانه ای که نقل مکان کرده بودم، وارد شده و مرا دستگیر و مورد شکنجه قرار دادند و پس از رنجهای بسیاری که در زندان ساواک متحمل بودم، آزاد شدم ...
معرفی کتاب: سرزمین موعود نوشته باراک اوباما
دنیا هم شغل برایش هست. ارتباط ما در همین حد بود. خارج از روابط خانوادگی ام، در سال های نوجوانی نه رهبری پرکار، بلکه دانش آموزی کم کار بودم؛ بازیکن بسکتبالی علاقه مند و کم استعداد، طرف دار پرشور وشوق مهمانی های بیوقفه. نه به دنبال عضویت در شورای مدرسه بودم، نه در گروه پیشاهنگی عضو می شدم و نه به جلسات کنگره محلی می رفتم. در تمام سال های دبیرستان، من و دوستانم راجع به چیزی به ...
برادران سارق گرفتار پلیس شدند
داخل مغازه گذاشتم دیدم که همه جا به هم ریخته است و مقدار زیادی از لوازم از جمله چند لپ تاپ و تلویزیون سرقت شده است. بعد از مطرح شدن شکایت کارآگاهان پلیس با حضور در محل و بررسی های میدانی تصاویر دوربین های مداربسته ساختمان های اطراف را بررسی کرده و متوجه شدند که سارقان دو مرد جوان هستند که بعد از تخریب قفل در مغازه وارد شده و بعد از سرقت متواری شده اند. در شاخه دیگری از تحقیقات تصاویر دو ...
زن جوان شوهردار، چگونه توسط کارگردان قلابی به طعمه تبدیل شد؟
قصد آزار و اذیت همسرش را داشته ام. بعد هم دست و پایم را بسته و از خانه ام سرقت کردند. بعد از رفتن آنها به سختی دست و پایم را باز کردم و با پلیس تماس گرفتم. با شکایت مرد جوان تحقیقات از سوی کارآگاهان پلیس آغاز شد و در بازبینی دوربین های مداربسته محل سرقت، تصویر مرد و زن جوان به دست آمد. با این احتمال که سارقان خانه مرد ثروتمند، سابقه دار باشند، کارآگاهان به سراغ پرونده سارقان ...
زندگی زیر سقف های لرزان
آمبولانس مشکل جدی ایجاد می کنند: این یکی از بزرگ ترین مشکلات بافت فرسوده است. به دلیل همین کوچه های باریک که حتی با نوسازی و عقب نشینی یک خانه می توانند عریض تر شوند، بهداشت محله به خطر افتاده است. او می گوید: خانه ها و محله در اثر همین بافت فرسوده زشت شده اند. بعضی خانه ها فرسوده اند، مثل خانه خودم که متعلق به 60 سال پیش است. اما از نظر استحکام و ظاهر و نما مشکل ندارند، ولی خانه ها و مغازه هایی هم هستند ...
پرستو فروهر: برادرم فکر می کرد زندان خانه ی پدرمان است
دیگر بچه هایی که در خانواده ای سیاسی زندگی نمی کردند داشته است؟ ، پاسخ مثبت می دهد و می گوید که این حس جدایی و فاصله به مرور بیشتر هم شده: وقتی کمی بزرگ تر شدم، در رفت و آمد به خانه ی همکلاسی هایم می دیدم که در زندگی آنها نوعی از روزمره ی عادی جریان دارد. زندگی شان حس امنی داشت، تصویرخانه های شان هم متفاوت از خانه ی ما بود. زندگی ما بر پایه حساسیت های سیاسی و اجتماعی پدر و مادرم ساخته شده ...
مسجدی که بعد از 20 سال متروکه بودن، به همت امام محله جوانش برقرار شد
سرویس : مسجد و کانون ها - مسجد طراز اسلامی زمان : شناسه خبر : 1024207 به گزارش خبرنگار گروه مسجد و کانون های مساجد خبرگزاری شبستان ، گفتمان امام محله با محوریت ائمه جماعات مستقر در سطح محلات و روستاها، با هدف رفع مشکلات و معضلات محلات به صورت مسجدمحور، به همت بنیاد هدایت در دست اجرا است. از بازوان پرتوان این طرح امام محلاتی هستند که با تجمیع نیروهای مردمی و نیات خیرانه و جهت دهی به ...
نقشه پیشکار برای سرقت از زن مقیم انگلیس (+عکس)
.... با همسرم نقشه کشیدیم از او سرقت کنیم. روز سرقت من و شاکی برای ریجستری تلفن همراه به مغازه ای رفتیم که بعد از بیرون آمدن از آنجا با اشاره من، دوستان همسرم نقشه سرقت را اجرا کردند. قرار بود کیف مرا هم سرقت کنند که از ترس فرار کردند. همین باعث شد پلیس به من شک کند و روز بعد به عنوان مظنون بازداشت شدم و اعتراف کردم. با اعتراف این زن، ابتدا شوهر او و در تحقیقات بعدی دو سارق فراری که ...
فری کثیف درگذشت
می بستیم و می رفتیم خانه و بعد از ظهر از 5/6 به بعد باز می کردیم تا 9 شب. وقتی این قانون را برداشتند و اطراف ما چند تا ساندویچی دیگر هم باز شد افتادیم تو رقابت و به خاطر اینکه رقابت سالم داشتیم آمدیم بالا. رمزش فقط همین است، صداقت داشتن در کار، دروغ نگفتن به مشتری، طمع نداشتن و جنس خوب دست مردم دادن. اول که فیله مرغ زدم بقیه ساندویچی ها فکر می کردند ماهی است. باورشان نمی شد فیله مرغ سرخ شده است ...
خاطرات جوان مبارز انقلابی از روز های پر التهاب بهمن 57
شکم 6 سر عائله را با کارگری سر زمین مردم می داد. وقتی حریف خرج و مخارج نشد از قاین به مشهد آمد تا با کارگری خرج خانه اش را در بیاورد. کلاس ششم را که تمام کردم، چون پسر بزرگ خانواده بودم باید به ناچار به همراه پدرم به مشهد می آمدم. پدرم همه سال را مشهد کار می کرد و زمستان به روستا برمی گشت. من همراهش بودم. حالا که خوب فکر می کنم می بینم همه بچگی را کارگری کردم. از دم مغازه لبنیاتی گرفته ...
پشت هم بودیم شاه رفت
درباره آن روزها می گوید: مدرسه فرخ رو پارسا که بعدها به حضرت زینب(س) تغییر نام داد، نزدیک خانه بود و هر سه به همان مدرسه می رفتیم. یادم هست سال های قبل از انقلاب باید همه دانش آموزان با فرم های خاص آن زمان به مدرسه می رفتند که روسری یا مقنعه نداشت. ما با روسری سرکلاس حاضر می شدیم و دوست نداشتیم آن را از سرمان برداریم. به یاد دارم هر شب جمعه با خانواده برای دعای کمیل به خانه همسایه می رفتیم و آنجا به ما ...
عشق به بازیگری زن جوان را تبدیل به سارق کرد
منتظر ماشین بود. دلم به حالش سوخت و برای اینکه او را سوار بر ماشینم کنم و به خانه اش برسانم کنار خیابان توقف کردم. زن جوان سوار شد و در بین راه سر صحبت را با من باز کرد. به او گفتم باید ابتدا به خانه ام بروم و بعد او را به خانه اش برسانم. او قبول کرد و من هم وارد پارکینگ خانه ام شدم. از زن جوان خواستم تا داخل ماشین منتظرم بماند اما او پشت سرم وارد خانه ام شد. بعد از دقایقی، مردی ناشناس نیز قدم در ...
اخبار حوادث روز، 99/11/18
این فرزندان نمی توانند اولیای دم باشند، مسیر پرونده را تغییر داد... در یکی از خبر های حوادث روز آمده است که : عشق به بازیگری زن جوان را به زندان رساند زن جوان در تحقیقات با اینکه به سرقت از خانه مرد ثروتمند اعتراف کرد، اما مدعی شد که خود نیز قربانی بابک شده و به اجبار سرقت را انجام داده است. او در تشریح ماجرا به مأموران گفت: من عاشق بازیگری بودم و همیشه دلم می خواست روزی ...
مرگ مشکوک زن جوان تهرانی در خانه اش
زن جوان در برابر چشمان دخترش و به طرز مرموزی به کام فرو رفت. به گزارش رکنا، ساعت 10 صبح دوشنبه 13 بهمن خبر مرگ زن جوانی در خانه اش به پلیس اعلام شد. وقتی مأموران در محل حاضر شدند دختر نوجوان خانواده به مأموران گفت: من در اتاقم بودم وقتی وارد سالن پذیرایی شدم ناگهان مادرم را دیدم که بی هوش روی زمین افتاده بود. از دیدن این صحنه شوکه شدم و فریاد کشیدم پدرم از اتاق بیرون آمد و بعد با ...
زندگینامه فریدون مهربانی مالک ساندویچی فری کثیف + عکس و فیلم
بدون صدور فیش، آنچه خواسته اید را دست تان می دهد. یک بسته سیگار با یک فندک ارزان قیمت هم کنار دستش بود. روی دخل ساندویچی یک صندوق کوچک صدقات کنار ظرف نی و نمک جا خوش کرده بود که داخل آن کمتر اسکناس های درشت به چشم می خورد. ته مغازه جایی که در دیدرس همه باشد این جمله را بزرگ روی حصیری نوشته شده: ساندویچی فریدون در هیچ جای جهان شعبه ندارد. توی خانه دست به سیاه و سفید نمی زنم ...
شوخی مدیری با پرحرفی مهمان دورهمی
باشگاه خبرنگاران جوان نوشت: شب گذشته امیررضا دلاوری بازیگر سینما و تلویزیون مهمان مهران مدیری در برنامه دورهمی بود. دلاوری در این برنامه ازدواجش گفت: یک دوست مشترکی داشتیم به همین خاطر من همسرم را به تئاترم دعوت کردم،حاصل ازدواج ما یک دختر 10ساله به نام دیار است. دلاوری درباره کار کردن در خانه توضیح داد: من در خانه همه کارها را مثل ظرف شستن، جاروکردن، غذا پختن را انجام می ...