سایر منابع:
سایر خبرها
انس طلبه شهید حادثه کرمان با شهدا
که علیرضا برایم خواند. علیرضا صدای خوبی در قرآن خواندن داشت و چون من از 7 سالگی کلاس قرآن رفته بودم، دوست داشت که نحوه صحیح ترتیل را آموزش ببیند؛ به خاطر همین در خانه صدای خودش را ضبط می کرد، بعد فایل آن را به من می داد تا ایرادهای کارش را بگیرم. آن قدر پشتکار داشت که من به حالش غبطه می خوردم. توصیه اش برای ازدواج علیرضا یک طلبه بود و درآمد زیادی نداشت اما با این ...
محسن قرائتی: همسرم می گوید شوهر خوبی نیستی!
تصمیم گرفتیم یک نفر را میان خودمان به عنوان داور انتخاب کنیم و هر چه او گفت ، همان را انجام دهیم. مدیر بازنشسته مدرسه ای را که از آشنایانمان بود برای داوری انتخاب کردیم و او به من گفت: تو طلبه شو! . آقای جلالی که با آیت الله طالقانی برنامه قرآن در صحنه را داشتند، آمد و گفت: شما آقای قرائتی هستید؟ گفتم: بله . پرسیدند: می خواهید چه کار کنید؟ گفتم: من را آقای مطهری فرستاده است. گفتند: اینجا ...
روایتی از دیدار مردم قم با رهبری/ آخرین نفری که به حسینیه وارد شد
شهر بیست/ سرویس فرهنگ و هنر _ فهیمه شاکری مهر: خبر کوتاه بود؛ دیدار با آقا بعد از سیزده سال انتظار میسر شده بود. آقای عزیزی که سال های نوجوانی تب وتاب داشتم ببینم کیست. نه این که ندانم کیست؛ می خواستم از نزدیک او را ببینم و جواب همۀ کیست ها را خودم بگیرم. او را دیده بودم در شهرم قم. مهمان شهرمان بود نه یکی دو روز بلکه ده روز. ده روز پرخاطره که ...
این اذان به کمرت بزند، خروس بی محل!
به گزارش جهان نیوز به نقل از فارس، احمدرضا سلیمی از رزمندگان دوران دفاع مقدس تعریف می کند: 17 ساله بودم که برای اولین بار به عنوان نیروی تبلیغاتی عازم جبهه شدم. چون تابستان ها در تبلیغات سپاه شهرضا فعالیت می کردم، آقا محمد میرفتاح مرا به عنوان دستیار مسئول تبلیغات گردان امام حسین علیه السلام انتخاب کرد. مقر لشکر قمر بنی هاشم علیه السلام در شوشتر بود. آقای شیرعلی اذان گفتن و برنامه ریزی ...
ماجرای سفر آیت الله هاشمی رفسنجانی به تگزاس و کالیفرنیا
طلبه ای را از طبقه بالا پرتاب کردند و او شهید شد. بعد به آقای گلپایگانی حمله کردند و حضار و همراهان او، ایشان را به اتاقی بردند و جلو، در نیمکت گذاشتند. اوضاع قم به هم ریخت و هر روز اتفاقی می افتاد. در عاشورای همان سال که در خردادماه بود، جمعیت زیادی از همه جا آمده بودند و حاج آقا روح الله به مدرسه فیضیه رفتند و سخنرانی بسیار تندی علیه شاه، آمریکا و اسرائیل کردند و گفتند که طلاب و وعاظ ما را می برند ...
داستان ترسناک شب های تهران از زبان مامان زری و5 زن آواره در پاتوق ها
لغزش می کنی. یک پسر 24 ساله و یک دختر 15 ساله دارد. 17 ساله بود که همسرش، ازدواج دوم کرد، بعد از 14 سال، اما جدا شد و یکراست آمد تهران از ترس جان و تهدید های خانواده اش. خانواده تریاکی بود، اما تریاکی بودن دختر را نمی پذیرفت: بچه ها را با خودم نبردم. مصرف کننده بودم، خلاف می کردم. حالا 6 ماه و سه هفته از پاکی اش می گذرد. خیاطی می کند و راضی است. فریبا 32 ساله: شیشه می زدم و یک هفته نشئه ...
پرویز پرستویی: تلویزیون حق ندارد مرگ من را هم زیرنویس کند
، ممکن است نیش بخوری و با سر به پایین بیفتی. گاهی من از بچه ها می شنوم می گویند فلانی کار جدید نگرفتی؟ او هم می گوید چرا گرفتم و بعد هم می گویند خدا را شکر! انگار کار بازیگری مثل کار ساختمانی است. بله، ما هم باید مثل دیوار چیدن، همه چیز را درست روی هم بچینیم، اما به من برمی خورد که بگویند کار گرفتی یا نگرفتی؟ پیش خودم می گویم نکند من دارم مسیر را اشتباه می روم. من هیچ وقت کار نگرفتم، یعنی ...
حرف های تازه پرویز پرستویی خبرساز شد!
باشد و در بازیگری، هنرمند شدن. مسیری که شما از بازیگری تا هنرمندی طی می کنید، مسیر ساده ای نیست که شما بگویید کاری ندارد، من این همه سال کار کردم! آیا یک ورزشکار که مدال المپیک گرفته، می تواند بگوید دفعه بعد حتما المپیکی می شوم؟! شاید این حرف ها کلیشه باشد اما بنده اگر بزرگ ترین بازیگر جهان هم باشم، آیا واقعا در کار بعدی هم بزرگ ترین بازیگر جهان خواهم بود؟ من ...
مهارت های لازم برای ترغیب فرزندان به نماز
.... ***تشویق کنید تشویق یعنی ایجاد شوق. یاد دادن و وادار کردن با زور نتیجه ای نداشته و والدین باید جوری رفتار کنند که بچه ها خودشان به نماز رغبت پیدا کنند. به هر شکلی که می توانید موجبات تشویق و شوق نمازخواندن برای فرزندانتان را فراهم کنید. زیاد به او "بارک الله" گفته، جایزه بدهید، اظهار محبت کنید که بفهمد و قتی نماز می خواند بر محبت شما نسبت به او افزوده می شود. ...
حاج حسین ؛ سردار شهیدی که رشادتش بدون مرز بود
به پایگاه مسجد می رفت و یا با خانواده های شهدا سرکشی می کرد، به عبادت، نماز سر وقت و نماز شب می پرداخت و یا قرآن تلاوت می کرد، به او می گفتم: این چند روز را پیش ما و زن و بچه ات باش، می گفت: سرکشی از خانواده شهدا از شما واجب تر است و یا هر وقت به او می گفتیم: کمتر به جبهه برو چون زن و بچه داری، می گفت: مگر امام حسین(ع) زن و فرزند نداشت، مگر حضرت عباس (ع) همسر و بچه نداشت، چرا شما از این حرف ها می ...
پلاکش را بر گردن انداخت وبرای همیشه رفت
های خوبی هم کسب کرده بود. همه اعضای تیم از بچه های بسیجی و فعال بودند. گاهی به این رفت و آمد هایش به زمین فوتبال ایراد می گرفتیم و می گفتیم کجا می روید همه اش بازی و فوتبال. او گفت: می خواهیم نشان بدهیم که یک بچه بسیجی هم می تواند درسش را بخواند و هم به جبهه برود هم ورزشکار باشد و هم اهل مسجد، دعا و نماز جمعه. یک مرتبه هم که برای زیارت امام رضا (ع) به مشهد رفته بودیم، می خواست زودتر ...
به یاد حاج عیسی؛ خادمی مخلص و وفادار
گرفت اما در محاسبات مالی بیت ایشان ثبت می کرد و پولش را از امام می گرفت. او غیر از ایران 14 سال هم در دوره تبعید امام به بورسا، نوفل لوشاتو، کربلا و نجف خدمتگزار امام بود. سید یک بار که می خواست پول خرید نان را بگیرد به امام گفت: 10 تومان نان خریدم. امام از او پرسید: ما یک روز این همه نان خورده ایم؟ پاسخ داد: خیر آقا، دیروز از شما پول نان نگرفته ام. امام فرمودند: چطور شما بعد ...
اظهار نظر جنجالی همسر حجت الاسلام قرائتی / همسر خوبی نیستی
به گزارش زیرنویس به نقل از همشهری، محسن قرائتی گفت: آنطور که باید شوهر به درد بخوری برای زندگی نبوده ام! البته در مسافرت ها همیشه تلفنی با هم در تماس هستیم ولی او می گوید این چه زندگی ای است؟ هر جا که می رود همه می گویند به حاج آقا سلام برسان. خوشا به حالت! چه حاج آقایی داری. بعضی وقت ها که [...]
صورتش سالم بود و پذیرای بوسه خداحافظی مان شد
و کتاب مدرسه.... اشک روی گونه هایش جاری شد و گفت: می خواهم بروم جبهه. فکر نمی کردم این قدر بزرگ شده باشد. دستی به سرش کشیدم و گفتم: گریه نکن. ما باید گریه کنیم نه تو. راضی ام به رضای خدا. اشک هایش را پاک کرد و آماده رفتن شد. چهار ماه بعد به آرزویش رسید. با پوتین هایش خوابید! وقتی برای اولین بار به مرخصی آمده بود. چکمه هایش را به پا کرد و بندهایش را بست. مادرش پرسید ...
خواهری که دلتنگ برادر بود
آسمان است و من در آسمان پرواز می کنم. ایمان عقیلی کلاس اول ابتدایی چادر نماز تولد امام زمان (عج) بود مامانم تصمیم گرفته بود که ما رو به جمکران ببرد. بعد به ما گفت بچه ها، حاضر شوید که به جمکران برویم من گفتم: واقعاً میخوایم بریم؟ مادرم گفت: بله که میخوایم بریم عزیزم من خیلی خوشحال شدم و من و داداشم و آبجیم حاضر شدیم. بریم بعد در راه ...
من با امام رضا(ع) دوستم
کنار مادرش پارک می کند. می گوید: مامان تشنمه. مادرش بطری آب را می دهد دستش. می گویم: حرم خوش می گذرد؟ می گوید: حرم مال منه... بعد قوطی آب را سرمی کشد و دوباره سوار موتورش می شود و می رود. منم حرم رو دوست دارم سمت صحن انقلاب می رود. گوشه ای از صحن، دقیقاً چند قدم پایین تر از سقاخانه چندتا دختر بچه چهار پنج ساله نشسته اند که هرکدام یک لیوان آب در دست دارند و مشغول حرف زدن با هم ...
قول شفاعت داد و چند دقیقه بعد شهید شد
انشای خوب نوشتم. مادر پرسید: آفرین رسول! موضوع انشا چی بود؟ رسول در پاسخ گفت: موضوع آزاد بود و من درباره امام حسین (ع) نوشتم. عزاداری امام حسین (ع) را خیلی دوست داشت و همیشه در مراسم های اهل بیت (ع) شرکت می کرد. مادر می گفت: یک بار که به عزاداری رفته بودم بینی رسول خون آمد. نزدیکش رفتم و گفتم: رسول جان! بینی ات دارد خون می آید، بیا برویم خانه. با اینکه سن کمی داشت، اصلاً نترسید. انگار خون آمدن ...
روایت های خواندنی از حاج قاسمِ در خانه/ از اُملت تا تولد
.... مردم هم خودشون می فهمن، شما نگران نباشید. اعتقاد داشت: من برای خدا کار می کنم، خدا هم آبروی منو می خره. همان اندازه که مردم را دوست داشت، به همان اندازه وقتی در وصف او شعری می خواندند یا شعاری می دادند، ناراحت می شد و می گفت: می ترسم از این حرف ها! می ترسم روم تأثیر بذاره. من در حد این چیزها نیستم! همیشه به همه می گفت: من هر چی دارم، از خدا دارم. من هیچی نبودم. من بچه ...
سه ساله ها هم پر کشیدن را بلدند
ل پدری که داغ دوری فرزندش را نتوانست تحمل کند و به سوی او شتافت سخت تر است: هشتم تیر روز بعد از شهادت آیت اللّه مظلوم، دکتر بهشتی و یارانش در حزب جمهوری بود. مراسمی گرفتیم و شب که خسته بودیم برای خوابیدن به کانتینر واحد ارتباط جمعی جهاد سازندگی رفتیم. صبح فردای آن روز ما برای نماز بیدار شدیم و او خواب بود، چهره معصومانه اش در خواب نورانی تر از همیشه بود. خوشحال بودم که پس ا ...
دست نوشته های شهید راز پلاک سوخته را رقم زد
سوریه داشت که در دومین اعزامش به درجه شهادت نائل شد. از همان ابتدا وقتی وارد دبیرستان شد کمک به محرومان و مستعضفان را شروع کرد و با کاشت نهال در اطراف شهرستان مسجد سلیمان و برگزاری اردوهای تفریح، سیاحتی و زیارتی در نقاط شهرستان سعی می کرد به نوعی کمک رسانی به محرومان داشته باشد. در سال 1380 وارد دانشگاه امام حسین(ع) اصفهان شد و بعد از اتمام دوره دانشگاه، جهت ادامه کار در سال ...
ممانعت قاری شهید از قرائت قرآن در رادیو تلویزیون طاغوت/ وقتی دشمن صدای عبدالباسط ایرانی را خاموش کرد
شد، اما برادرم با اینکه از همه قوی تر بود نرفت. وی تصریح کرد: وقتی انقلاب شد با اینکه سنی نداشت تلاش کرد وارد سپاه شود، مادرم می گفت هنوز بچه ای، اما خودش راهی پیدا و ثبت نام کرد و، چون صدای خوبی داشت امتیاز قرائت قرآنش باعث شد او را قبول و عضو سپاه کنند. سپاهی 17 ساله من سراغ ندارم، ولی او در همین سنین عضو سپاه شد. برادر شهید تصریح کرد: با اینکه به تلاوت و تدریس قرآن مشغول ...
خرده روایتی متفاوت از پرواز 752؛ شوق وصل به مجالس مذهبی در قلب اروپا
پروردگار و همراهی دوستان.... و من همچنان گریه می کنم، دلم می خواست تنها بودم و می توانستم ضجه بزنم، زار بزنم، به سجده بیفتم و از خدا طلب امداد و عفو و رحمت کنم. پروردگارا به حقیر گنه کار بینش و ایمانی عطا کن تا همواره خود را در جهاد الی الله ببینم و هیچ گاه خون شهدای گران قدر را از یاد نبرم. امام امت گفت: از دامن زن مرد به معراج می رود و امیر و فاطمه چه زیبا تا آخرین قدم تا معراج همراه ...
دختری که از کهنه سربازان سبقت گرفت
به گزارش مرکز اطلاع رسانی و روابط عمومی وزارت آموزش و پرورش، مریم شریفی؛ مدام می گفتند دخترها نمی توانند شهید شوند. حالا کجا هستند که شهیده فائزه را ببینند؟ ببینند چنین دخترانی هم داریم که با شهادت، عاقبت بخیر می شوند. در مراسم تشییع پیکر دختر شهیدی که تمام معادلات را در میدان شهادت بر هم زده، جان کلام را مادر شهید مجید قربانخانی می گوید؛ همان شیرزنی که پ ...
غلامرضا تختی به روایت همسرش؛ او قربانی دو چیز شد!
راه می رفتند و می گفتند: زن نباید درس بخواند. وقتی زن درس بخواند خیال می کند از شوهرش بالاتر است. تختی باید زنی می گرفت که هم طراز خودش بود. زن متجدد به درد تختی نمی خورد. آیا به یاد دارید که اولین بار تختی را کجا دیدید و جشن های عقد و ازدواج شما چطور گذشت؟ ما توی یک عروسی همدیگر را دیدیم. خودش می گفت همان شب از تو خوشم آمد. چون دیدم از همه ی دخترها سنگین تر و متین تر هستی ...
بازخوانی زندگی مهدی نصیری سردبیر جنجالی
اواخر دوره سطح رسیدم که معادل کارشناسی ارشد امروزی هاست؛ چون کفایه و مکاسب آخرین کتاب های دوره سطح حوزه است، از سوی روزنامه کیهان دعوت به کار شدم و به تهران رفتم. البته یک سال قبلش هم به عنوان نماینده فرهنگی مؤسسه کیهان در قم حضور داشتم. چطور شد که وارد مطبوعات شدید و شما را واجد این شرایط دانستند؟ آقای خاتمی بعد از اینکه مرحوم دکتر ابراهیم یزدی از نمایندگی آیت الله خمینی در ...
مکتب اخلاقی تهران و این 3 نفر؛ آیات مجتبی تهرانی، خوش وقت، حق شناس
عالمان بزرگ هم که می خواستند، پای دعای او می رفتند. ابوحمزه می خواند. شب تابستان تا صبح ابوحمزه می خواند. روزهای 18 ساعته گرم تابستان. یک شب کسی نیامده بود. تا صبح گریه می کرد. آقا مجتبی ترس از خدا را آنجا تجربه کرده بود. بعد رفت قم. خدا برای آدم این طور می خواهد. خدمت امام رسید. نمی خواهم بگویم امام مثل چه کسی است. ولی در خصلت معلمی، نظیر علامه بود. معلمی که خودش جلوتر از همه ...
ناگفته هایی از زندگی استاد اخلاق تهران؛ از دعای خاص تا حساسیت ویژه در امور مالی + فیلم
آیت الله مجتبی شهیدی کلهری مشهور به آقا مجتبی تهرانی ، استاد اخلاق و از علمای حوزه علمیه تهران بود. ایشان مجتهد و از شاگردان امام خمینی(ره) بود و در تنظیم رساله عملیه امام مشارکت داشت. آیت الله تهرانی نماز جماعت مسجد جامع بازار تهران را اقامه می کرد و جلسات معارف اسلامی و درس اخلاق او مورد علاقه مردم تهران بود. 13 دی ماه سالروز درگذشت این استاد اخلاق است که به همین مناسبت با ...
گفت هنگام خاکسپاری ام زیارت عاشورا بخوانید
زمینی یا لوبیا و نخود به زمین کشاورزی می رفتند و کارگری می کردند. شهید مدتی هم در کوره آجرپزی کار می کرد. تعطیلات تابستان را سر کوره می رفت. بعد از وفات پدرم بنا به وصیتش، چون برادر بزرگ تر بودم، سرپرستی بچه ها را برعهده گرفتم. خانه مادرم حیاط دیوار به دیوار ما بود. من کنارش بودم. چند سال اول با هم بودیم بعداً مستقل شدند. مادر در قید حیات هستند؟ مادرم شش سال قبل از شهادت افشین ...
شهدا و جانبازان، پرچم داران اسلام در جهان هستند
نبود بلکه هدفم فقط الله و برای رضای خدا بود و به شما خانواده گرامی ام سفارش می کنم که در نمازجمعه و جماعات شرکت فعال داشته باشید و به پشتیبانی صددرصد از امام و تمامی روحانیون اسلام مخصوصاً روحانیت عزیز خودتان ادامه دهید. از شما برادران و خواهران عزیزم می خواهم که در راه خدا با عوامل منافق و ضد اسلام و هر کجا که به این مملکت اسلامی خیانت می کنند مبارزه کنید و آنان را سرکوب نمایید و همواره گوش به ...
فقه سنتی مو را از ماست بیرون می کشد
.... خدا از آن بالا دارد با ما بازی می کند. هرکه در این بزم مقرب تر است، جام بلا بیشترش می دهند. همه اتفاقات کربلا جلوی چشمانش در چند لحظه یکجا دارد پیش می آید. انگار امام حسین(ع) هم متوجه شده و به خدا می گوید بچرخ تا بچرخیم. تحلیل من این است که اینجا خدا به ملائکش می گوید نگفتم؟ و اینجا را به رخ می کشد. شما اینها را وقتی می گویی و بعد فرمایش آقا که گفت اینجا هرکه بامش بیش، برفش بیش ...