گلایه تلخ لژیونر و ملی پوش ایران؛ در فدراسیون من را نمی شناسند!
سایر منابع:
سایر خبرها
داستان 37 سال زندگی جانباز ملایری و تاوان عاشقی
...، اما یکی از تپه های بالادستی سقوط نکرد و عملیات ناموفق ماند و چند نفر از رزمندگان ما شهید شدند، من هم به خاطر موج انفجارها پرده های گوشم پاره شد و بعد برگشتم و درمان را ادامه دادم تا خوب شد. با توجه به اینکه من دیپلم داشتم و برای دوره تربیت معلم آزمون دادم و قبول شدم، اما دلم با جبهه و جنگ بود و 30 آذرماه 1360 در عملیات مطلع الفجر دوباره با بچه ها شرکت کردیم و در آن عملیات بسیاری از ...
روایت جدید شهادت کاپشن صورتی
. ناگهان صدای مهیبی آمد. آن زمان پدرم نبود و من که به خودم آمدم دیدم که هیچ کسی در موکب نیست. بعد از اینکه خودت را تنها دیدی، کجا رفتی و چه کاری انجام دادی؟ گوشی را از جیبم درآوردم و به پدرم زنگ زدم که جواب نداد. به سرعت در بین شلوغی و جمعیت مادرم را پیدا کردم. آنجا متوجه شدم که انفجار رخ داده. خیلی شلوغ شده بود. مادرم و عمه هایم هراسان بودند و بچه ها گریه می کردند. شما چند نفر بودید ...
اوسمار: درویش بگوید چرا مرا انتخاب کرد!
دو جلسه ای که تمرین کردند از نظر من شرایط شان خوب بود. ادامه فوتبال مالکانه یحیی از سوی اوسمار من بخشی از اکیپ یحیی گل محمدی بودم و در پرسپولیس همه بازی می سازند. در نیمه دوم آلومینیوم قبل از گل حتی یک شانس هم نداشت. ما همیشه دنبال این هستیم که چیزی که بوده را بهتر کنیم. کار ما خوب بوده و حالا می خواهیم بهترش کنیم. مالکیت توپ برای این است که نتیجه را برای خود کنیم. ...
مادرم از کتابفروشی جلوی حرم برایم کتاب های ژول ورن می خرید
سرویس کودک و نوجوان خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) ، معصومه میرابوطالبی، داستان نویس و منتقد ادبی است. او برای کودکان و نوجوانان می نویسد و آثار این حوزه را هم نقدوبررسی می کند. میرابوطالبی در 21 دی ماه سال 60 در شهر قم به دنیا آمده و در مقطع کارشناسی ارشد رشته ادبیات کودک و نوجوان تحصیل کرده است. او نویسنده کتاب هایی همچون مثل یک بوم سفید ، از باغ ها به بعد ، اژدهای دماوند ، آن سوی دریای مردگان ، پروفسور فوفو ، هندوانه خوشحال ، شهر ...
کافا ما را به چالش نکشید / فوتسال زنان به اسپانسر قوی نیاز دارد
مرزی تجربه ای است که چند سال است فقط با مسابقاتی چون کافا و رقابت هایی در همین سطح برای تیم ملی فوتسال زنان ایران ختم می شود و به همین دلیل نمی توان به این حضور خورده ای گرفت. در این رقابت ها علاوه بر قهرمانی بی چون وچرای ایران، خانم گلی بدون اما و اگر را هم ملی پوش ایرانی به دست آورد، سارا شیربیگی که برایش تکرار این عنوان تازگی ندارد و در رقابت های بسیاری توانسته صاحب این نام باشد بعد از رقابت ...
تغییر و دگرگونی بازیگر خاله زینب سریال بچه مهندس ! + عکس های عروسی اش را ببینید
حضور داشتم و چون علاقه مند به فعالیت در زمینه بازیگری بودم مادرم مسوولیت کل گروه تئاتر را قبول کرد؛ به خاطر اینکه دوست داشت من در محیطی امن پیشرفت کنم. مادرم 8 سال مرا هر روز ساعت 4 بعدازظهر برای تمرین می برد و ساعت 8 شب به خانه باز می گرداند و هرگز از رفت و آمد در این مسیر خسته نشد. سوگل طهماسبی دو خواهر بنام ساغر و سحر و یک برادر بنام سینا دارد ، پدرش استاد مینیاتور بود که فوت کرده و ...
اوسمار: نتوانستیم از شانس های خود استفاده کنیم/ باشگاه تلاش کند در بازی تراکتور همه بازیکنان در دسترس ...
که من یک سال و نیم کنار تیم بودم و قرار است همان کار را ادامه دهیم. به نظرم این سؤال را باید از مدیرعامل و هیئت مدیره بپرسید. اوسمار راجع به دلایلش برای تمرین برخی بازیکنان بعد از بازی و اینکه آیا این موضوع ربطی به تنبیه بازیکنان داشته است یا خیر، توضیح داد: هیچ ربطی به تنبیه ندارد. اتفاقاً من خیلی از بچه ها راضی بودم و دوست دارم بیشتر خودشان را نشان دهند، چون توانایی اش را دارند. این ...
مورینیو: عاشق منچستریونایتد هستم؛ اجازه ندادند در فصل سوم تیم را پاک سازی کنم
...> می توانستم در سطح ملی مربیگری کنم و پیشنهاد آن را داشتم. مربیگری تیم ملی برایم جذاب نبود. تیم ملی انگلیس تماس گرفت اما آقای [فابیو] کاپلو هدایت این تیم را برعهده گرفت. انگلیس در حال حاضر نسل بسیار خوبی دارد. آن ها به فینال یورو 2020 رسیدند، بنابراین می توانند به فینال 2024 هم برسند. ذهنیت بچه هایی مثل جود بلینگام فوق العاده است. او به خارج از کشور رفته و معتقدم چیزی خاص بین او و سایر بازیکنانی که در انگلیس به دنیا آمده اند، رشد کرده اند و فوتبال بازی می کنند، وجود دارد. این بچه برای خودش یک دنیاست! او شخصیت بزرگی دارد. ...
صحبت های اوسمار ویرا پس از شکست پرسپولیس
. انتخابم به خاطر این بود که من یک سال و نیم کنار تیم بودم و قرار است همان کار را ادامه دهیم. به نظرم این سؤال را باید از مدیرعامل و هیئت مدیره بپرسید. اوسمار راجع به دلایلش برای تمرین برخی بازیکنان بعد از بازی و اینکه آیا این موضوع ربطی به تنبیه بازیکنان داشته است یا خیر، توضیح داد: هیچ ربطی به تنبیه ندارد. اتفاقاً من خیلی از بچه ها راضی بودم و دوست دارم بیشتر خودشان را نشان دهند چون توانایی ...
فرزندم را تربیت نکردم
...> وقتی دبیرستان بودم به خاطر علاقه ای که به فیلمسازی و بازیگری داشتم، در انجمن سینمایی کرج ثبت نام کردم و یک دوره فیلمسازی و بازیگری را گذراندم. این علاقه کم کم شکل گرفت، تبدیل به یک فعالیت حرفه ای شد و مسیرم را به عنوان مجری به تلویزیون رساند. اواخر دهه70 کم کم به بازیگری در سینما دعوت شدم و با فیلم شوخی نخستین نقش بلند سینمایی را تجربه کردم؛ از دهه90 هم روی صحنه تئاتر رفتم و کارهای حرفه ای داشتم ...
ماجرای حنابندون همسر مدافع حرم برای شوهرش
نایلون اومدن. اون وقت من باید با چمدان و عینک دودی برم بهم بخندن، من با چمدان نمیرم! وسایلم رو داخل ساک بچین. فقط یک ساک داشت، آن هم برای باشگاه کاراته اش بود. گفتم: ساک به این کوچکی، چطور این همه وسایل رو جا کنم؟! بالاخره من را مجابم کرد که بی خیال چمدان شوم . با این که ساک خیلی جمع و جور بود همه وسایل را چیدم الا همان بیسکوییت ها. بین همه وسایلی که گذاشته بودم، فقط از قرآن ...
قتل ناخواسته، مردی را با مجازات مرگ روبه رو کرد
کشید اما گیر افتاده بودم. در ادامه وکیل متهم در جایگاه قرار گرفت. او گفت: موکل من راه فرار نداشته و حتی قصد قتل نداشته و شیشه را پرت کرده و شیشه را به بدن مقتول فرو نکرده است. ضمن اینکه اول مقتول به او حمله کرده و موکلم همه شرایط دفاع مشروع را داشته است. بعد از گفته های متهم و وکیل مدافع او، هیات قضات برای تصمیم گیری وارد شور شدند و متهم را به قصاص محکوم کردند. منبع: etemadonline-651657 ...
گفت وگوی صمیمانه با دکتر مجید کابلی جانباز 70 درصد و متخصص ژنتیک پزشکی و عضو هیئت علمی دانشکده پزشکی
.... همه چیز حتی مدارس در دزفول تعطیل شده بود من با اینکه فقط 15 سال داشتم مانند خیلی های دیگر از هم سن و سال هایم ساعت دو بعد از ظهر در مسجد امام حسن عسکری دزفول داوطلب شدیم و از آنجا برای اعزام جمع شدیم. ما در جبهه جنوب (شهرهای شوش و غرب کرخه) بودیم. در غرب کرخه روستایی به نام صالح مشطط بود که از بس در آنجا بچه های دزفول شهید شده بودند، اسم آنجا را به روستای شهدا تغییر دادند. من بیشتر ...
آرزو داشتم شهید شوم نه جانباز
شرایط جسمی خوبی دارد و با ادامه تحصیل تا مقطع کارشناس ارشد مدیریت تربیت بدنی و حضور در رشته های مختلف ورزشی توانسته مسیرش را به درستی انتخاب کند. محمدرضا میرشفیعی در ابتدا خود را معرفی کرد و درباره خانواده اش توضیح داد: از خانواده ای پرجمعیت با یازده خواهر و برادر (5 خواهر و 6 برادر) هستیم. من بچه سوم این خانواده پر جمعیت هستم و در خانواده ای مذهبی بزرگ شده ام. پدرم 12 سال است که فوت ...
خواب بی موقع، سارق را گرفتار کرد
کارگرهای فصلی مدارک معتبری به صاحبکار نمی دهند و پیدا کردنشان بعد از ترک کار سخت است. چطور می توانستی از پنجره طبقه بالا وارد ساختمان شوی؟ کار سختی نبود، از داربست های ساختمانی بالا می رفتم و خودم را به پنجره اتاق می رساندم. البته از قبل به سراغ نگهبان و سرایدار ساختمانی که قصد داشتم از آن سرقت کنم می رفتم و طرح دوستی می ریختم. دو، سه شب که با او نشست و برخاست می کردم آمار ...
زخم های شیرینی که از سوریه سوغات آوردم
.... به خانم گفتم: یا فاطمه زهرا(س)، دست من به هیچ جا بند نیست، جز اینکه دامن شما را بگیرم و از شما بخواهم کاری کنید پایم را قطع نکنند... از هوش رفتم و دیگر متوجه چیزی نشدم. معجزه حضرت زهرا(س) این رزمنده دفاع مقدس می افزاید: مدتی بعد که به هوش آمدم، نمی دانستم کجا هستم. از اطرافیان محلی که حضور داشتم را پرسیدم و گفتند بیمارستان شهید عارفیان ارومیه است. کم کم یادم آمد چه اتفاق ...
عثمان دمبله ستاره پاری سن ژرمن : در اوایل حضورم در بارسا خیلی زجر کشیدم، من روزهای بسیار سختی را پشت سر ...
وارد بارسلونا شدم. من هنوز در مرحله یادگیری بودم. بارسلونا جایی است که در آن بیشتر آموختم و در زندگی شخصی و حرفه ای، بیشترین رشد را داشتم با این حال آنجا خیلی زجر کشیدم. من روزهای بسیار سختی را پشت سر گذاشتم و باید این را اعتراف کنم. کم کم و با گذشت سال ها همه چیز بهتر و بهتر شد. این تحول منطقی یک بازیکن حرفه ای جوان است که در طول سال ها چیزهای زیادی را تغییر می دهد. ...
زن خیانتکار شوهرش را با سیانور کشت!
از بازار خریدم به خانه آمدم، برای شوهرم قهوه درست کردم وداخلش 2 گرم سیانور را ریختم و به بهانه خرید از خانه خارج شدم، کلید خانه را از قصد با خودم نبردم تا وقتی برگشتم طوری رفتار کنم که انگار پشت در مانده ام، وقتی پشت در خانه رسیدم چند بار زنگ زدم، بعد با صدای بلند از همسایه ها کمک خواستم آنها هم با آتش نشانی تماس گرفتند و در را شکستیم و وارد خانه که شدیم با جسد شوهر روبرو شدم و چون از قبل همه می ...
15 سال در خانه مان با حجاب کامل بودم/ با 170 کیلومتر در نزدیکی داعشی ها رانندگی می کردم/ 35 سال معلم ...
حاج آقا می گفت: خانم شما هم خوش تان نمی آید کسی دائم دنبالتان باشد و واقعاً هم حوصله این چیزها را نداشتم. چون ما آنجا خدمتگزار و محافظ همه بودیم، هم من و هم حاج آقا. حتی یکبار تیر داعش چنان به موتور ماشین اصابت کرد که زیر فرمان قفل شد. اینکه می گویم داعش، نه تنها آنها بلکه 10 تا حزب تکفیری دیگر هم آنجا بودند. *سیدرضی گفت: حاج خانم روی مرا کم کردی! بالاخره سید رضی بعد از 14 -15 سال ...
مبارکی: به لیگ ترکیه نزدیک هستم
فوتبالم را در یک کشور دیگر دنبال کنم. پیشنهاد تمدید قرارداد و همچنین حضور در تیم های دیگری از این کشور را داشتم اما بهتر است خودم را درگیر چالش جدیدی کنم. *گویا پیشنهادی از اسپورتینگ لیسبون B دریافت کردی؟ بله با مسئولان این تیم صحبت هایی داشتم اما هنوز قرارداد امضا نشده چون دو پیشنهاد بسیار خوب از فوتبال ترکیه و مجارستان دارم. بزودی تیم جدیدم را معرفی می کنم و در حال بررسی شرایط هستم ...
جانبازی که رفتن به جبهه را تکلیف شرعی می دانست
محمدعلی پردل ، جانباز 35 درصد و سرهنگ بازنشسته سپاه در گفت و گو با ایکنا از خراسان جنوبی با گرامیداشت سالروز ولادت حضرت ابوالفضل العباس(ع) گفت: متولد سال 1327 در روستای اردکول از توابع شهرستان زیرکوه و ساکن شهر حاجی آباد هستم. رفتن به جبهه تکلیف شرعی بود و من نیز چون تکلیف مضاعفی داشتم و پاسدار رسمی نیز بودم به جبهه رفتم. در آن دوران متأهل بودم و به دلیل مشغله کاری در سپاه دیرتر به جبهه اعزام شدم ...
تاثیر تئاتر کودک را روی بچه ها بی نهایت می دانم
را در مهدهای کودک توصیه نمی کنید و معتقدید می تواند ضرر و زیان هم داشته باشد؛ همین طور است؟ بله؛ در این مورد هم مدیران می خواهند و هم خانواده ها مشتاق اند که این اتفاق (بازیگری بچه ها روی صحنه) بیفتد. این مشکل ما هم نیست؛ من در همین کتاب نمایش خلاق از یک مربی آمریکایی مطلبی را نقل کرده ام که می گوید ما همین مشکل را داریم! همه دلشان می خواهد بچه ها در مناسبت های مختلف بازی کنند. ولی ما ...
روایتی از زندگی جانباز غلامحسین صفایی، شهید زنده و صاحب نشان مشهدالرضا(ع)| همیشه در میدان
مناسب اسکان جانبازان نیست، رسیدگی شود. از طرفی باتوجه به اینکه زیاد در جلسات مختلف حضور داشتم، واسطه ازدواج جانبازان نخاعی با خانم هایی می شدم که مایل به ازدواج بودند. خدمات خیرخواهانه آقای صفایی فقط به جانبازان محدود نمی شود؛ او پس از تشکیل هیئت چهارده معصوم (ع) در سال 1363، خیریه احسان الرضا (ع) را نیز در اواخر دهه 60 راه اندازی می کند که اکنون حدود هزار خانواده محروم شهر را زیرپوشش دارد ...
سارقی که در خانه مالباخته زندگی هم می کرد
ساختمان بودم. وقتی در ساختمان های نیمه کاره کار می کردم، همه همکارانم می گفتند که تو خیلی ریزه هستی و به راحتی می توانی از داربست ها بالا بروی. به من می گفتند عمو ریزه! گفته های همکارانم مرا ترغیب کرد به سرقت. بار اول خیلی سخت بود و ترسیده بودم اما کم کم حرفه ای شدم. با چه شگردی وارد خانه ها می شدی؟ شگردهای مختلفی داشتم. گاهی از روی داربست ها می پریدم و چون لاغر بودم و ظریف ...
ارزان ترین فیلم تاریخ سینمای جهان را ساخته ام | جشنواره جای ترسناکی است
. چه شد که این اتفاق نیفتاد؟ بله. سال گذشته ما فیلم را برای شرکت در جشنواره ثبت کردیم، ولی، چون پروانه نمایش به ما نمی دادند، نتوانستیم شرکت کنیم. علتش چه بود که پروانه نمایش داده نمی شد؟ سوءتفاهمی با شورای پروانه ساخت به وجود آمده بود که باعث شد یک سال معطل شویم. اما با حمایت روح الله سهرابی، مدیرکل اداره نظارت بر نمایش فیلم سازمان سینمایی، مشکل حل شد و توانستیم ...
شیر بچه های حاج قاسم که پای وطن ایستادند
خودمان رفته ایم. راه دوست شهیدم را ادامه می دهم آیلین طاهری یازده ساله که هنگام وقوع حادثه تروریستی دچار سردرد شدید و تشنج شده است، می گوید: با زینب رحمت آبادی از شهدای حادثه تروریستی دوست بودم، باحجاب بود و بسیار به خواندن قرآن علاقه داشت. من هم تلاش می کنم راه او را ادامه دهم. او که عشق حاج قاسم را در دل دارد و در صحبت هایش این مطلب را یادآور می شود، شادی روح همه ...
فرهنگ ایثار و شهادت باید هر روز زنده تر شود
ها همکاری می کردم. این جانباز بیان کرد: خانواده ام از اینکه به جنگ بروم مخالف بودند ولی با تمام مخالفت آن ها بدون اطلاع به راه خود ادامه دادم و پس از اینکه مجروحیت پیدا کردم اعضای خانواده مطلع شدند که در جبهه هستم لذا هنگامی که به بیمارستان منتقل شدم شوهر خواهرم به ملاقات من آمده و چون باقی اعضای خانواده از جبهه رفتنم ناراحت بودند به عیادت من نیامدند و بعد از چند روز مجدد به جبهه ...
خرید اسلحه برای خودکشی یا جنایت؟ | گفت و گو با قاتلی که یک ماه در آذربایجان به جرم جاسوسی زندانی بود
شد به سمت مقتول تیراندازی کردم. چرا می خواستی خودکشی کنی؟ چون مشکلات مالی داشتم و در کارم شکست خورده بودم. دو مرتبه قرص خوردم اما زنده ماندم. بار سوم هم می خواستم با شلیک گلوله به زندگیم پایان بدهم اما نشد و با همان اسلحه قتل انجام دادم و تبدیل به قاتل شدم. بعد از قتل، چرا فرار کردی؟ فکر نمی کردم، مقتول جانش را از دست بدهد. او یک ماه در بیمارستان بستری ...