سایر منابع:
سایر خبرها
قتل به دلیل امتناع از برقراری رابطه نامشروع
داشت و صاحب کارم قبول کرد شب ها همان جا استراحت کنم. من نیز معمولا بعد از اینکه مغازه تعطیل می شد دوستانم را به اتاقک می بردم و با هم مواد مصرف می کردیم اما شب حادثه تنها بودم، مقداری مواد کشیدم و حدود ساعت دو بامداد برای اینکه هوایی تازه کنم به خیابان رفتم، ناگهان زنی جوان را دیدم و دنبالش راه افتادم. به او پیشنهاد دوستی دادم و از وی خواستم با من برای برقراری رابطه نامشروع به اتاقک ...
دو روایت از داستان زخم های جانبازان نخاعی
... آن روز من یک دست لباس سپاه پوشیده بودم و یک عینک آفتابی ریبن داشتم. البته به ما می گفتند لباس سپاه نپوشید چون اگر با آن لباس اسیر می شدیم، عراقی ها با شدت بیشتری با ما برخورد می کردند و مرگ ما حتمی بود. داشتیم دور تا دورمان مهمات می چیدیم؛ در ساعات نبرد باید همه چیز در اطراف رزمندگان آماده می بود. داشتم با یک صندوق مهمات به سمت خاکریز می رفتم که یک دفعه دیدم سمت راست صندوق که در ...
سوشا مقصر قهرمان نشدن پرسپولیس است
) رفت جلو، همه امیدوار بودند. عراقی ها فقط پنج لشکر توپخانه گذاشته بودند که روی سر ما آتش بریزد. متاسفانه در والفجر خیلی کشته دادیم. من خودم هم همان جا ترکش های خمپاره خوردم و بستری شدم. فکر کنم یک ماهی بستری بودم. چند تا جراحی کردند و چندتایی از ترکش ها را در آوردند اما دو تا ترکش ریز کاتیوشا ماند توی بدنم. این وضعیتی هم که امروز می بینی حاصل همان ترکش کوچک است. اگر الان من خیلی ناراحتم برای این است ...
عاشق گل ها شدیم
، کار پرزحمتی است، اما پر برکت است، به ویژه وقت گلابگیری. جالب است بدانید که بین همه گزینه ها، گلاب کمترین سود را دارد، اما بیشتر به دل می نشیند و از نظر خودمان، اصل کار همین است. 4تا دیگ داریم که 24ساعته کار می کنند و حدود 3نفر لازم است که مراقبشان باشند . اتاق خاطره های قدیمی و کوچک اتاق سمت چپ راهروی ورودی حیاط خانه، درست روبه روی در کارگاه گلاب، به مغازه می ماند. پر از ...
کشتن منشی جوان شرکت با ضربات چکش
را ببینم، منشی هم اجازه داد و داخل اتاق مدیریت رفتم و درب اتاق را بستم؛ آنجا بود که بسیار عصبانی شدم و با زن جوان جر و بحث کردم، در یک لحظه با چکشی که همراه داشتم دو ضربه به سر زن جوان زدم و چون صدای تلویزیون اتاقش بلند بود، منشی چیزی نفهمید، سریعا بیرون آمدم و قبل از اینکه مقتول چیزی بفهمد، دو ضربه نیز با چکش به او زدم و به همراه محمود از آنجا فرار کردیم؛ فردای آن روز نیز به افغانستان رفتم و 20 ...
بازیگر زن: نامه ما از سر نگرانی بود
بازیگر خانم که خودم یکی از آنها بودم مجبور به تنظیم نامه ای خطاب به معاون سیما شدند که همه ما ایشان را پدر خود در تلویزیون می دانیم. بازیگر مجموعه روزگار جوانی بیان کرد: شاید ظاهرا به نظر برسد که بعد از کیمیا و حضورم در دو مجموعه، دیگر بیکاری چند ساله ام جبران می شود و ضرورتی برای امضایم پای این نامه وجود نداشته باشد اما متاسفانه به آینده خوشبین نیستم و نمی دانم که دو روز دیگر چه چیزی در ...
فرهاد آییش: هنر مقوله ای است که خلوت می طلبد
عکاسی خود نیز گفت: تحصیلات تکمیلی ام در رشته عکاسی و سینما است. سال ها عکاس روزنامه گاردین بودم و در حوزه های پرتره، ورزشی و به خصوص در عکاسی از اجسام تخصص داشتم. وی ادامه داد: در دوران عکاسی رابطه مراد و مریدی با ویلیام کریس از عکاسان برجسته داشتم. او عکاسی سورئالیست است. فردی که در گروه عکاسان سورئالیست بعد از جنگ جهانی دوم جوان ترین عضو گروه به شمار می رفت. او بعد از سال ها ارتباط به ...
خاطرات ناگفته تنها زن تاریخ خبرگان
مجبور به کاری کند؟ وقتی خداوند به انسان اجباری نمی کند، من چه کسی هستم که به انسان ها بگویم چگونه پوششی داشته باشند؟ من همان اوایل انقلاب برای سخنرانی به مدرسه یهودیان رفتم باور کنید قرآن را می خواستم بخوانم از من زودتر شروع می کردند یعنی قرآن را بلد بودند. همه چیز را از قرآن یاد گرفتند، به آسمان رفتن را از قرآن یاد گرفتند. من را به دفتر بردند و بعد از تقدیر به من گفتند شما می گویید مرگ بر اسرائیل ...
جنایت در طبقه سیزدهم برج سعادت آباد
با هم ازدواج کردیم. مادرم هم به خاطر بیماری اش با ما زندگی می کرد. وی ادامه داد: جمعه شب یکی از بستگان همسرم به خانه مان آمد و قرار شد او پس از خوردن شام در خانه مان بماند. او به همراه شوهرم به اتاق خواب رفتند و من هم در سالن بودم. صبح زود صدای در را شنیدم و بلافاصله به اتاق همسرم رفتم که با جسد او مواجه شدم. این در حالی بود که از مهمان ما خبری نبود و او فرار کرده بود. یکی از ...
نمایشگاه کتاب و سایر تفریحات دریایی
ها و بعد از نیم ساعت رسیدم. خیلی نمایشگاه خوبی بود. چند تا قایق پدالی گذاشته بودن و کسایی که حوصله شون سر می رفت، می اومدن تفریح می کردن. خلاصه هر جوری بود خودمو رسوندم به سالنی که می خواستم، ولی هرچقدر دنبال غرفه مورد نظرم گشتم پیداش نکردم. از یکی از غواصایی که داشت رد می شد پرسیدم، به زیر آب اشاره کرد. رفتم اون پایین و بالاخره گیرش آوردم. کتابی که دنبالش بودم رو سفارش دادم. مسئول غرفه اشاره کرد بریم سطح آب. اومدیم بالا و گفت یه مقدار صبر کنم که کتابه رو با سشوار خشک کنه و برام بیاره... راستی اولش گفتم خواب دیدم؟ ...
ماجرای صف کشیدن بیماران پشت در کلاس گوینده دیرین دیرین!!!
افتاد سر این کار رفتم. برای محسن فقط این موضوع مهم است که طرف بازیگر باشد و برای اش مهم نیست چقدر مشهور است. مثلاً خانم نسرین نصرتی در پایتخت درخشان بازی کرد. مازنی ها فکر می کردند که من و خانم نسرین نصرتی بومی مازندران هستیم همه فکر می کردند مازندرانی است. در حالی که اهل تهران است. گاهی او را با بومی ها اشتباه می گرفتند. مردم که می آمدند می گفتند شما که بچه محل ...
افتتاح کافه در صندوق عقب 206
شده بودم که یکی از دوستانم به من گفت می توانم اطراف خانه هنرمندان تهران را برای این کارم امتحان کنم . او ماشین و تمام بندوبساطش را جمع می کند و راهی خانه هنرمندان می شود. جایی که امید داشت مردم بیشتری علاقه به امتحان کردن قهوه های او داشته باشند : از بعد عید به خانه هنرمندان آمدم و کسانی که در اینجا بودند از کارم خیلی استقبال کردند. معمولاً آدم هایی که در این محدوده رفت وآمد می کنند آدم ...
خانم بازیگر: اگر پسر بودم، حتما فوتبالیست می شدم
شدیدی در من وجود داشت و هر طور بود، می خواستم بازیگر شوم. دوران مدرسه گذشت و با خوش شانسی توانستم وارد دنیای تصویر شوم. راستش فکر می کنم اگر پسر بودم، حتما فوتبالیست می شدم! صادقانه بگویم که آن همه شور و شوق در من تبدیل به یک عادت شده است و بازیگری دیگر برای من شور و شوق ندارد! *یعنی ممکن است از بازی در سینما و تلویزیون فاصله بگیرید؟ بله! هشت فیلم از سال گذشته و آماده اکران دارم ...
ماجرای حضور ارشا اقدسی در فیلم جیمز باند و درخشش وی!
به عنوان یک ایرانی بشناسند برای همین سعی کردم با رفتار و اعمال خود نشان بدهم که ایرانی هستم زیرا مسافت بسیار طولانی را برای رسیدن به آنجا طی کرده بودم. وی ادامه داد: این را هم باید بگویم که بهترین بدلکاران 70 کشور دنیا به آنجا آمده بودند به همین خاطر دوست داشتم که بدانند که من ایرانی هستم به همین دلیل یکسری رفتارهای ایرانی را از خود نشان دادم برای مثال هنگامی که می خواستم با آنها سلام و ...
کسی نمی خواست در خانه سبز کم بیاورد
به گزارش هنرنیوز؛عکس اتاق کار داریوش اسدزاده بارها در رسانه های مختلف منتشر شده ولی دیدن آن از نزدیک حس و حال دیگری دارد. اتاقی که دو وجب از چهار دیوارش خالی از عکس و تابلو نیست. میز کاری بسیار شلوغ که فقط صاحب آن از وسایلش سردر می آورد. چند پوشه و فایل که دعوتنامه های سینمایی از ابتدا تا اکنون در آن جا خوش کرده اند. مهر نوشت:سوژه عکس ها از اعضای خانواده تا هنرمندان نشانگر خاطره بازی ...
مثل آب خوردن سفر کنیم!
اساس پیش از خرید آنلاین با پشتیبانی تماس گرفتم، خانم خوش برخوردی که آنسوی خط بود حس خیلی خوبی به من داد و با حوصله به همه سوال هایم جواب داد و من متوجه شدم می توانم چه خدماتی رو به صورت آنلاین رزرو کنم. زمانیکه تلفن را قطع کردم، کاملا از تصمیم برای خرید از سفرستان مطمئن شدم. سایت سفرستان طراحی راحت و خوبی داشت، اول به بخش هتل رفتم و با انتخاب هتل به مرحله بعد راهنمایی شدم، چند گزینه ...
پرسه در زندگی گواردیولای ایرانی
پیش همین موقع ها تیمش لبه پرتگاه ایستاده بود و حالا همان تیم قهرمان است. این قهرمانی اما قرار نیست ویسی را به همه آرزوهایش برساند. او آنقدر برای خودش رویا بافته که حتی اگر یک روز پیراهن سرمربی تیم ملی را هم بپوشد، متعجب نخواهیم شد: من آنقدر عاشق مربیگری بودم که در 17 سالگی در روستای مان برای خودم تیم درست کردم. حتی آن روزهایی که فوتبال بازی می کردم، به فکر مربیگری هم بودم و می خواستم ...
مساله ام انسان است/ خشونت جامعه صنعتی آلمان شاعرانگی را پس زد
... برایم موضوع شد. یک دوره بعدش مساله هویت برایم مطرح شد که ما کجا ایستاده ایم و ... شاید یک دلیلش هم این بود که در کشور دیگری زندگی می کردم. بعد کم کم انسان به مفهوم جهانی و روابطش با اطرافش چه وقتی ایزوله است و چه وقتی زندگی جمعی دارد برایم مطرح شد. الان هم همه این ها در ذهنم می گذرد. وی ادامه می دهد: برای من آدم ها با جهان پیرامونشان مهم هستند. یا حداقل تخته پرش ذهنی من اینهاست. اینکه آدم ...
خدمتگزار امانتدار سرویس طلای پیدا شده را به صاحبش برگرداند
مسافران زنگ بزنند اما خبری نشد تا اینکه به فرم های پذیرش مراجعه کردیم چون ممکن است در یک اتاق در طول هفته مسافران زیادی اسکان داده شوند و پس از پیگیری های فراوان و با تماس های زیادی بالاخره توانستیم صاحب این طلاها را پیدا کنیم و از پیدا کردن وی خوشحال شدم. وی گفت: وقتی با صاحب طلاها صحبت کردم و گفتم چرا تماس نگرفتید، گفتند: اصلا فکر نمی کردیم که در خانه معلم جا گذاشته ایم و گفتیم در مراسمی که ...
گفتگوی ویژه با مانی حقیقی
دهد که ماجرا نمی تواند راست باشد. ایجاد این تعادل نکته مهمی بود. اصرار داشتم که وجه خیالی و افسانه ای و غیرقابل باور فیلم آن قدر زیاد شود که تماشاگر از خود بپرسد مگر می شود همه اینها واقعی باشد! می خواستم ببینم تا چه اندازه می شود این تعادل را در فیلم نگه داشت. حالا به قول معروف از نظر شما این نگاه مقبول افتاد؟ واقعیت این است که تعداد کسانی که داستان را دربست باور کردند از ...
قتل پسردایی با چاقوی سیاه
در حیاط کوبید. احتمال می دادم که باز هم پسر دایی ام باشد چرا که او از چند سال قبل مدام برای من ایجاد مزاحمت می کرد. وقتی در حیاط را باز کردم خودرو وانت را دیدم که بالاتر از منزلم متوقف شده بود. در این هنگام مصطفی (مقتول) از وانت پیاده شد و در حالی که فحاشی می کرد به طرف من آمد. من هم که با دیدن او عصبانی شده بودم بلافاصله به داخل اتاق رفتم و چاقوی دسته سیاه را از ...
دست به چاقو بردم و زندگی ام را بر باد دادم
امروز در زندان چشم به راه خانواده ام نبودم گفت: در یکی از روستاهای منطقه سرولایت سبزوار، در یک خانواده پرجمعیت به دنیا آمدم. 5 برادر و 2 خواهرم نیز همانند من نتوانستند درس بخوانند و همه آن ها ترک تحصیل کردند من هم در کلاس سوم ابتدایی درس و مدرسه را رها کردم و به دنبال کارگری رفتم. پدرم با آن که در روستا کشاورزی می کرد، به خاطر اعتیادش به هروئین نمی توانست مخارج ما را تامین کند از سوی دیگر ...
پرهیز از گناهی که باعث شد درهایی از عالم بالا بر روی شهید نیری باز شود
داشت . همین طور که داشتم اشک می ریختم گفتم : از این به بعد برای خدا گریه می کنم . حالم خیلی منقلب بود از آن امتحان سختی که کنار رودخانه برایم پیش آمده بود . هنوز دگرگون بودم . همینطور اشک می ریختم و با خدا مناجات می کردم. خیلی با توجه گفتم : یا الله یا الله به محض تکرار این عبارت یک باره صدایی شنیدم که از همه طرف شنیده می شد . ناخود آگاه از جا بلند شدم و با حیرت به اطراف نگاه کردم ...
امین حیایی: تعداد همکاری هایم با شریفی نیا در گینس ثبت می شود
) مثل شیش و بش و آتیش بازی و من این سبک کارها را دوست دارم. به هر حال هر فیلمسازی شکل و سبک کاری خودش را دارد و من از سبک کاری آقای گودرزی خوشم می آید؛ ضمن اینکه به هر صورت کارهای اجتماعی از سوی مردم بیشتر مورد توجه قرار می گیرند و من این موضوع را بارها و بارها تجربه کرده ام. شخصیت های فیلم ثبت با سند برابر است هم همگی از شخصیت های واقعی جامعه هستند و شخصیت های عجیب و غریبی نیستند! ورود به ...
یاد یاران سفرکرده بخیر
اشتر زمان به شهر ما خوش آمدی. هر چه قاسم خم می شد و دست هایش روی چشم هایش می گذاشت جمعیت ساکت نمی شد آن قدر گفتند که قاسم از جیب شلوارش دستمال آبی اش را در آورد و اشک هایش را پاک کرد. من از دیدن این صحنه داشتم غش می کردم ولی به قول علی جمالی فر آبرو داری کردم و دسته صندلی ام را محکم گرفته بودم. حاج قاسم یک ساعت حرف زد از دنیا، آخرت، خمینی، خامنه ای از مهدی، احمد ...
روایتی از غنیمت گرفتن تانک داعش تا اهدای انگشتری حاج قاسم به شهید مدافع حرم
: آره، هر جایی شما باشی من میام. وی ادامه داد: پدرم گفت: فردا پیش سردار نقدی برو، من هم روز شنبه به آنجا رفتم اما نتوانستم با سردار دیدار کنم، پدر غروب آن روز تماس گرفت و من این موضوع را به ایشان گفتم، پدر هم گفتند که هماهنگ می کنند و به من اطلاع می دهند اما روز بعد پدر به شهادت می رسد و دیگر با من تماس نگرفت. فرزند شهید علیزاده با بیان اینکه پدر طی 45 روز در سوریه معروف شده بود ...
فقط بازی می کردند که پرسپولیس قهرمان نشود
همین موضوع برگ برنده پرسپولیس است اما آنها از ابتدا به دفاع رفتند و من نفهمیدم چرا آنقدر تراکم دفاعی این تیم زیاد بود. با کمال احترام به راه آهنی ها باید بگویم آنها اصلا به فکر خودشان نبودند و گویا فقط آمده بودند پرسپولیس را از قهرمانی بیندازند. هواداران غم شان نباشد هواداران پرسپولیس غمشان نباشد، این پرسپولیس برای همه ما قهرمان است، آنها روزی شانزدهم بودند و با حمایت همه ...
می گفتند سرهنگ روشنفکر شده، با سینمایی ها کار می کند
حرکت یا مسابقه باعث انقلاب و تلنگری در وجود کسی شود که از نظر ما مجرم و زندانی است. به یاد دارم که بعد از اتمام مسابقات برخی از این زندانیان با او تماس می گرفتند و حتی از سعید پول قرض می گرفتند. حاج آقا با اینکه درآمدش از حقوق بازنشستگی بود اما به آنها قرض می داد و حتی بنوعی با خودش کنار آمده بود که احتمالا این پول ها را باید بلاعوض بدهد و برگشتی ندارد. چند زندانی کارهای دستی خودشان را که ...
ناگفته های تنها زن تاریخ خبرگان/ نپذیرفتند رجال حذف شود
انسان اجباری نمی کند، من چه کسی هستم که به انسان ها بگویم چگونه پوششی داشته باشند؟ من همان اوایل انقلاب برای سخنرانی به مدرسه یهودیان رفتم باور کنید قرآن را می خواستم بخوانم از من زودتر شروع می کردند یعنی قرآن را بلد بودند. همه چیز را از قرآن یاد گرفتند، به آسمان رفتن را از قرآن یاد گرفتند. من را به دفتر بردند و بعد از تقدیر به من گفتند شما می گویید مرگ بر اسرائیل، اسرائیل نام پدر موسی و پیغمبر ...
با رفیع پیتز ازدواج نکرده بودم که جدا شوم/بیضایی تشخیص داد که من بازیگر بشو نیستم/عارف باید رئیس مجلس شود
گروه سینما و تلویزیون: با سریال خاله سارا در تلویزیون آغاز کرد و برای مخاطب عام شناخته شد و بعد مسیر سینما را در پیش گرفت. آتنه فقیه نصیری یکی از پرکارترین بازیگران سینمای ایران در دهه 70 بود و همکاری با کارگردانان خوشنام و مجربی چون یدالله صمدی، مرحوم رسول ملاقلی پور، ابوالحسن داوودی، علیرضا داوودنژاد، تهمینه میلانی و... را آزمود. بعدها به تلویزیون بازگشت و با سریال خانه سبز مهمان خانه ها شد ...