سایر منابع:
سایر خبرها
علی انصاریان: زود عصبانی می شوم
مرتبط با فعالیت های ورزشی و سینمایی تان هم بپرسم، بهترین دوره ورزشی تان چه زمانی بوده ؟ بهترین دوران ورزشی من آن هشت سالی بود که در پرسپولیس بودم چون دوران بازی در پرسپولیس دوران طلایی بازی کردن من بوده بعد از آن هم که از پرسپولیس رفتم زیاد دوست نداشتم فوتبال بازی کنم، اما به خاطر علاقه خانواده ام ادامه دادم و بازی کردم. بهترین خاطره ورزشی تان کدام است؟ بازی با ...
با احمدرضا احمدی درباره شعرها، آدم ها و آخرین رمانش
کردم و جوک می گفتم. 18 بار رفته ام بیمارستان. از پیشخدمت دم در من را می شناسند تا بالا. برای زنم کباب و ته دیگ جدا می آورند. خلاصه به من گفتند اوضاعت خوب است و می توانی زندگی عادی را شروع کنی. فقط از قلبت کولی نکش. من هم همین که آمدم خانه، گذاشتم پشتش و یک ضرب کار کردم تا همین دیشب که رمانم تمام شد! رمان من هم از لحظه بعد از اتاق عمل شروع می شود. یعنی از جایی که زندگی عادی شروع می شود. شخصیت رمان یک ...
گریه کن دخترم
کله سحر افتادم به جونش. گریه ش رو به زور بند آوردم. ؛ این را به آیدا گفتم. مکثی کرد و بی آنکه چیزی بگوید، برگشت سمت سماور تا چای بریزد. چهره اش در هم کشیده شد. همانطور که داشتم نان می خوردم به این فکر کردم که کجای حرفم بد بود که اینقدر ناراحت شد. گفتم: به نظرم آدم باید کار فنی بلد باشه. نباید واسه یه چکه کردن شیر آب رفت سراغ تعمیرکار. تعمیرکاراگه ناوارد باشه، میاد شیر آب رو درست کنه یهو بعدش آدم ...
شهید مرادجو نمین؛ از جانفشانی در کردستان تا همرزمی با شهید چمران
راه اسلام تقدیم انقلاب نموده و جانباز است اول قبول نمی کردم بخاطر اینکه محمد روحیه فراتر از سایرین داشت و من لیاقت و افتخار همسر بودن محمد را نداشتم به همین خاطر اول قبول نمی کردم ولی بعداً که شهید گفته بود دختر عمه ام بخاطر نداشتن چشمم راضی به ازدواج با من نیست، خیلی ناراحت شدم و خودش را از نظری که داشتم توسط برادرم رحمت الله روزگاری که داماد محمد بود آگاه و باخبر کردم. از اینکه محمد را ...
افتخار نماینده صلیب سرخ به کودک انقلابی ایران
اقتدار مجبور به تسلیم در برابر نیروهای دشمن می شود. طهماسبی گفت: در شب عملیات به صورت ناگهانی برادرم گم شده و هیچ خبری از او نمی شود، پدرم هم در آن زمان روی کشتی در بوشهر کار می کرد که متوجه شدیم کشتی شان را موشک زده است و خبری هم از ایشان نمی شود، من هم که در عملیات شرکت کرده بودم اسیر شدم و همزمان 3 خبر ناگوار به سمت خانه ما روانه شد. او آغاز اسارت خود را این چنین تصویر کرد: موقعی که من را اسیر کردند ...
دور زننده ی تحریم های شعب ابی طالب/ آشکار کننده شخصیت و اهداف معاویه / پرچم دار بزرگ جنگ صفین/ اعتراف ...
انتقاد و اعتراض داشت و چون خبر قتل خلیفه و بیعت مردم با علی بن ابیطالب (ع) به شهر کوفه رسید، مردم کوفه به نزد فرماندار کوفه ابوموسی اشعری آمدند تا همراه او با علی (ع)، بیعت کنند؛ اما او توقف کرد و گفت: باید در این معنی تأمل کنم و ببینم که بعد از این چه حادث شود و از مدینه چه خبری رسد. بی اعتنا به همه کس با علی(ع) بیعت کرد هاشم بن عتبه در جمع آنان برپا خاست و گفت: چه خبر ...
70 سال خاطره از 7 ماه زندگی با مردی از یگان صابرین
از آقا امام حسین(ع) این را خواستم که اگر تقدیر و عاقبت به خیری من را درپیش دارد خدا خودش باعث ازدواج ما شود . کمیل می گفت در آخرین سفری که به مشهد داشتم از امام رضا (ع) خواستم دختری را قسمت من کند که من تمام شرایط او را قبول کنم و او هم تمام شرایط من را بپذیرد و بعد از عقد با هم به پابوس امام رضا(ع) بیاییم * شهید صفری تبار از شما به عنوان همسر یک پاسدار چه انتظاراتی داشتند ...
سه بار قصاص برای عامل قتل عام خانوادگی
آفتاب نیوز : این متهم هفته قبل در دادگاه کیفری استان تهران محاکمه شد. او اتهام سه فقره قتل را قبول کرد و گفت: یک روز وقتی قرص مصرف کرده بودم، احساس کردم که دوستم به همسرم نظر دارد، از آن به بعد این شک در ذهنم قوت گرفت. با اینکه دیگر چیزی از او ندیدم و هرچه توجه می کردم موردی که این مسئله را تقویت کند نبود، اما همچنان نسبت به او مظنون بودم. ما سال ها بود که با هم دوست بودیم و ...
چین پاره ناشناخته جهان اسلام است/ نمونه چینی مدینه کجاست/ حساسیت چین روی تشیّع
...: شما دروس حوزه را کجا خوانده اید؟ من سال اول تا ششم را حوزه یزد بودم، بعد ازدواج کردم، همزمان مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) امتحان دادم، گروه تاریخ پذیرفته شدم و بعد آمدم قم هم در مؤسسه و هم حوزه شروع به کار کردم. فضای حوزه شیرین تر، به روزتر و جمع وجورتر، سامان یافته تر و جذاب تر از فضای مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) بود. بنابراین برای حوزه سرمایه گذاری ...
رؤیای بانوی موتورسوار به واقعیت رسید
موتورهوندا 125 داشت . 14، 15 سال داشتم که ترک موتور پدرم می نشستم . بعد از اینکه به خانه رسیدیم از پدرم اجازه گرفتم تا درکوچه های اطراف خانه موتور سواری کنم . کم کم به موتورسواری علاقمند شدم . یک روز که برای آموزش رانندگی اطراف کوهسار رفته بودم ، به صورت تصادفی تعدادی موتور سوار دیدم با پرش از تپه ها ، روی شیب های تند بالا و پائین می رفتند ، جلو رفتم و سوال کردم که آیا خانم ها هم می توانند موتور ...
سکانس جدید در پرونده برادرکشی
قتل برسانم. پیش از این یکبار برای اجرای نقشه وارد عمل شدم اما موفق نشدم. در نهایت روز حادثه، راهی خانه شدم و در فرصتی مناسب برادرم را غافلگیر کرده و او را به قتل رساندم. با اعترافات تکاندهنده این مرد، وی پس از انتقال به دادسرا، در مقابل قاضی درخشان لب به اعتراف گشود. به این ترتیب عامل اصلی جنایت با انتقال به محل حادثه صحنه قتل را بازسازی کرد . پس از محرز شدن ارتکاب جنایت از سوی متهم این پرونده با صدور کیفرخواست به دادگاه ارسال شد. 46 ...
شهدا برای جانفشانی اشتیاق داشتند/ شهدا راضی به ناراحتی والدین خود در هیچ زمینه ای نبودند
.... مادر شهید چمنی خاطر نشان کرد: شهید اهل نماز اول وقت و نماز شب بود و همیشه به من سفارش می کرد قبل از اذان صبح مرا بیدار کن اما نمی گفت چرا و بعد متوجه شدیم که نماز شب می خواند. وی با بیان اینکه او خود می دانست شهید می شود ادامه داد: همیشه اکبر می گفت من شهید می شوم و نگران من نباش که من امانتی دست تو هستم و باید روزی این امانت را پس بدهی و عاشق امام بود و با بصیرت به جبهه ...
سه بار قصاص برای قاتل سه عضو یک خانواده
در این جلسه با اعتراف به هر سه قتل گفت: من و احمد (همسر، پدر و فرزند مقتولان) 16 سال بچه محل بودیم. یک ماه و نیم قبل از حادثه، او به خانه من آمد و چند تا قرص ترامادول خوردیم. نمی دانم توهم بود یا نه اما فکر کردم چشمش دنبال زنم است. از آن موقع به بعد ارتباطم را با او قطع کردم اما دست بردار نبود. روز حادثه 20 بار به گوشی ام زنگ زده بود. مطمئن شده بودم فکرم درست است. اول خواستم به شرکتش ...
ژان دورینگ و موسیقی بلوچی در ایران!
مبلغی داشتم که از مؤسساتی می گرفتم برای ضبط موسیقی و می رفتم اطراف سراوان نزد صاحب ها و عبدالرئوف که خدا رحمتش کند؛ بسیار میهمان نواز بود و من از هنرمندان مختلفی موسیقی ضبط می کردم. به جاهای دیگری هم رفتم؛ مثل راسک، سرباز اما پایین تر از آن نرفتم. کمی شرایط آن زمان برایم سخت بود و بعد وقتی به فرانسه برگشتم و چند سال بعد دیسک کارهایی که ضبط کرده بودم را در فرانسه منتشر کردم، بسیار مورد ...
عاقبت بخیری به سبک آقا مجید؛ من باشم و نگاه چپ به حرم بی بی کنند!
نیسانش کار می کرد، اما روز بعد پول بنزینش را از من می گرفت! ته توی کارش را که درمی آوردی می فهمیدی کل درآمد روز قبلش را بخشیده است. واقعاً دل بزرگی داشت، تکه کلامش این بود که خدا بزرگ است می رساند. سفره خانه آقا مجید (خالکوبی ام را پاک می کنم) شهید قربانخانی سفره خانه ای را در انتهای محله یافت آباد راه اندازی کرده بود. وجود این سفره خانه که خیلی جاها از آن با عنوان قهوه خانه یاد ...
داش مجید می گفت خالکوبی ام یا پاک می شود یا خاک/ بعد از شهادتش فهمیدم سرپرستی چند کودک را برعهده داشت
به گزارش گروه دیگر رسانه های خبرگزاری فارس ، آدرس مان نشان می دهد خانه شهید مجید قربانخانی در محله یافت آباد است. یکی از جنوبی ترین محلات تهران که اگر می خواهی مردمش را بشناسی باید به تابلوی خیابان ها و کوچه های پیچ در پیچش نگاه کنی که هر کدام به نام شهیدی مزین شده است. آقا مجید هم جوانی از همین کوچه پس کوچه های شلوغ و پهلوان پرور بود. شهیدی که در فضای مجازی با صفت های متعددی شناخته و تصاویر خاصی ...
با عاطفه قرار داشتم / دوست دخترم را به آپارتمانم بردم
و اعلام کرد هیچ تماسی از چند سال پیش با مقتول نداشته است. با توجه به اینکه کارآگاهان احتمال قوی می دادند مرد جوان از ماجرای این قتل با خبر باشد وی بار دیگر در دومین روز از اسفند به اداره دهم آگاهی احضار شد اما این بار وی راز این جنایت را فاش کرد. پس از اعتراف حمید به قتل دختر جوان و با انتقال وی به دادسرای امور جنایی تهران، او درباره جزئیات قتل دختر جوان به بازپرس پرونده گفت ...
شوهرم را دوست نداشتم با پسری که از دوستی با او حس خوبی داشتم ارتباط برقرار کردم
. زمانی که از دوستش خواست به خانه اش برود تا با هم نقشه قتل همسرش را اجرا کنند او موافقت خود را اعلام کرد و گفت که می تواند روی کمکش حساب کند. روز قتل این زن درباره روز حادثه گفت: آن روز دوستم در خانه ام پنهان شده بود. قرار بود همسرم را با ضربات چاقو بکشیم و همین کار را هم کردیم. بعد از اطمینان از کشته شدن او، جسدش را در صندوق عقب پراید همسرم پنهان و خودرو را در محلی خلوت رها کردیم. پس ...
مصاحبه مفصل ژابی آلونسو با گاردین: رافا گفت پول فروشت را نیاز دارم؛ ته دلم به خاطر لیگ 2009 درد می کند؛ ...
." قبلا این بازیکن گفته بود که اصلا تکل زدن را به عنوان یک کیفیت در مرکز زمین نمی بیند. خیلی از مدافعان انگلیس از او انتقاد کردند اما او نظرش هنوز همان است: "هنوز نظرم را تغییر ندادم. می دانم که نظرم در بریتانیا جنجالی بود. عمل تکل زدن نیست که به شما کیفیت بازی می دهد. این عواقب بعد از تکل است که از شما کیفیت را می گیرد. من عاشق تکل هستم. اما اگر احساس کنم می توانم تکل نزنم، حتما ...
بازیگری که دوست دارد به گیاه تبدیل شود!
... (خنده) آره... شنیدم که رفتید رشت. چند وقته؟ حدود 9 ماه است. برای همین کار... ریش... رفتید؟ نه. دلم می خواهد آن جا باشم. آخر هفته ها هم می آیم تهران برای کار و کلاس و... چه شد که رفتید؟ خسته شدم از این جا. من عاشق هوای خوب هستم. هوای تهران خیلی اذیتم می کند... فکر کردم اصلا بی خیال شوم و پا شدم رفتم. یک جورهایی مهاجرت کردید ...
دوستم به زور همسرم را مورد اذیت وآزار قرار داده بود / شهاب را به سزای عملش رساندم
دیدن خواهر شهاب رفته بود که آنجا شهاب دور از چشمان خواهرش که برای انجام کاری خانه را ترک کرده بود، به زور به او تعرض کرده است. وقتی از این ماجرا با خبر شدم، نمی دانستم باید چه کنم. اول تصمیم به شکایت گرفتم، اما چیزی نمی توانست باعث شود حیثیت همسرم برگردد. سر این موضوع با شهاب دعوا کردم. روز قتل در کارگاه مشغول کار بودم که شهاب وارد شد. کادویی به من داد و خواست آن را به همسرم بدهم. کادو را باز کردم ...
من نوه مطرب هایی هستم که مردم را شاد می کردند
فولکلور مردم نظرات خود را وارد اتفاقات می کنند روایات گوناگونی که در مورد او وجود دارد نشان گر اهمیت این شخصیت است. کیانیان ادامه داد: جیگی جیگی هرگز دنبال پول نبود. در آن زمان که کودکی 10-12 ساله بودم، حرکات او که با ساز انجام می داد برایم شگفت انگیز بود و شاید علاقه ای که به عروسک نمایشی او داشتم باعث شد بعدها سراغ تئاتر بروم. در همان زمان بچه دیگری هم بود به نام محمدرضا که محو مضراب ...
صدرنشینی در وقت اضافه
. به این ترتیب، ایران با کسب سه امتیاز و به دلیل تفاضل گل بهتر نسبت به کره جنوبی و ازبکستان در پایان روز اول مسابقات انتخابی جام جهانی، در صدر گروه اول قرار گرفت. از همان دقیقه نخست، ایران بازی را هجومی آغاز کرد و توانست در همان ابتدای بازی موقعیت خوبی برای گل زنی به دست بیاورد اما شوت جهانبخش با اختلاف به بیرون رفت. دقیقه 5، ایران از سمت چپ دروازه قطر صاحب ضربه ...
قاتل گوش بر به میز محاکمه رسید
همین معصومه را به قتل رساندم و گوش هایش را بریدم و برای همسرم بردم تا حرفم را باور کند. بعد از اقرارهای مجید بود که کارآگاهان راهی خانه مجید شدند و گوش های معصومه را در شیشه الکل کشف کردند. همسر مجید در بررسی های بعدی راز سومین قتل شوهرش را هم بر ملا کرد. او گفت یک روز مجید با مقداری وسایل سرقتی به خانه آمد. وقتی محتویات یکی از گوشی ها را بررسی کردم، متوجه عکس پسر جوانی شدم. آن پسر از ...
روایتی دردناک از یک بیماری عجیب
خبرهای روز را بی اهمیت می کند، علی از جایی در جنوب کشور آمده بود، قامت نحیفش و چشم های ضعیفش و دست هایی که چیزی جز زخم نداشت، از دور نشان می داد که رنجی را با خودش آورده، آن قدر نحیف و ظلم پذیر نشان می داد که نشستن مقابلش و حرف زدن با او تبدیل شده بود به یک درد و دل، از علی نمی شد مصاحبه گرفت با علی فقط باید گپ می زدم، خودم را سپردم به حرف هایش عجب تکانی داشت واژه هایش : پدرم سکته کرد و افتاده گوشه ی ...
فکر کردم دوستم به زنم نظر دارد، به سراغ زنش رفتم و ... +عکس
علیرضا مقابل در خانه مادربزرگش آمد. تصمیم نداشتم او را بکشم. به همین خاطر در را باز کردم و به محض اینکه پسربچه وارد خانه شد او را از پشت سر گرفتم و به اتاق خواب بردم اما چون آنجا یک آینه بزرگی بود علیرضا مرا در آینه دید و من مجبور شدم او را هم با چاقو بکشم. من شیلنگ گاز را بردیم و خانه را ترک کردم. وی در حالی که سرش را پایین انداخته بود گفت: یک ساعت بعد برای از بین بردن آثار جرم به خانه مهدی ...
در باغ تنها بودم که مرد افغان به من نزدیک شد / من مقاومت کردم اما..
به گزارش سرویس حوادث “ جام نیوز”، پسر جوانی به یکی ازکلانتری ها رفت و مدعی شد که قتلی را مرتکب شده است. او گفت: در حال عبور در باغ های کن بودم که مردی افغان به من نزدیک شد و خواست گوشی تلفن همراهم را سرقت کند. من هم مقاومت کرده و با چاقو به او ضربه ای زده و از محل فرار کردم. اما بعد از مدتی عذاب وجدان گرفتم و تصور می کنم که مرد افغان را به قتل رسانده ام.باتوجه به اظهارات پسر جوان ...
قتل به خاطر هیچ !
. ماموران پس از حضور در محل جنایت با جسد مرد جوان روبه رو شدند که با ضربه چاقو به قتل رسیده بود. قاتل در همان محل جنایت حضور داشت و به قتل اعتراف کرد. او درباره انگیزه اش از قتل گفت: من و مقتول برادریم. من و برادرم با یکدیگر باجناق هستیم و قرار بود روز جمعه دور هم باشیم و بعد از صرف غذا والیبال بازی کنیم. آن روز برادرم توپ والیبال خریده بود که در همین اثنا مشاجره لفظی جزئی با این بهانه که تو ...
یکی از خوشبختی هایم، عدم توجه همسرم به مسائل مادی است
.... بعد از آن دو سال عقد بودیم و خودمان بدون تشریفات سر خانه و زندگی مان رفتیم. *شما و همسرتان هنگام ازدواج چند سال داشتید؟ من 24 و همسرم 18 سال داشتند. *مهریۀ همسرتان چقدر بود؟ به پول آن زمان 80 هزارتومان. *اوایل ازدواج و زندگی مشترک وضع زندگی تان به چه شکل بود؟ اوایل معلم بودم و با حقوق معلمی زندگی می کردیم. اما چون سخنران ...
شوهرم رفت نان بگیرد که آدم کشت!
متوجه شده بودم رضا (مقتول) برای همسرم مزاحمت ایجاد می کند و احساس می کردم همسرم با این فرد ارتباط دارد. تا اینکه روز حادثه در پاکدشت به طور اتفاقی رضا را دیدم و با هم درگیر شدیم. بعد هم با ضربات چاقو او را به قتل رساندم. سرانجام پس از صدور کیفرخواست، متهم صبح دیروز در شعبه چهارم دادگاه کیفری استان تهران محاکمه شد.قاضی عبداللهی رئیس دادگاه با بیان اینکه خانواده مقتول برای متهم تقاضای قصاص کرده اند ...