سایر منابع:
سایر خبرها
اسپری 500 هزار تومانی، دغدغه این روزهای یک جانباز شیمیایی بوشهری+تصویر
به گزارش خبر استان ، چندی پس از آنکه جنگ ایران و عراق از سر گرفته شد، 10 فرزندش را به همسرش سپرده و راهی جبهه می شود. پس از او، پسر بزرگ خانواده نیز با اصرار زیاد، مادر را راضی می کند که به یاری پدر و همرزمانش برود. در نهایت، مادر می ماند و 9 فرزند قد و نیم قد که هر کدام هر روز بهانه پدر را می گیرند. علاوه بر بهانه های کودکانه فرزندان، مادر باید تمام حواس خود را به موقعیت ...
دلتنگی خانواده ی شهدای مدافع حرم در زبان قلم
دهد و می رود. همین خواب کافی است تا او یک شبه بزرگ شود؛ خوابی که آرزوی کودکش را تغییر می دهد و حالا او هم می خواهد به سوریه برود، می گوید از پدر خواسته ام دعا کند تا من هم به سوریه بروم و شهید شوم تا زودتر به وصل پدر برسم، مادر نیز به همراه خواهرم زندگی می کند. اما عاشقانه ها دختران شهدا فرق می کند، زهرا سادات حسین زاده فرزند شهید سید محمدحسین زاده اهل مشهد است او هرگز تصور نمی کرد در ...
اصغر فرهادی: نمی توانم سکوت کنم
تصویر در فیلم نهایی وجود نداشت. از مدت ها پیش از ساخت فیلم گذشته تصویری در ذهن داشتم از نورپردازی یک صحنه تئاتر. در این تصویر ذهنی، گوشه هایی از یک صحنه تئاتر را می دیدم که درواقع دکور یک خانه بود و کم کم بخش های مختلفی از این دکور زیر نور روشن می شد تا این که کل خانه را در نهایت می دیدیم. این صحنه به عنوان یک عکس در ذهن من بود و فکر کردم سناریویی بنویسم که این صحنه در آن باشد. این طوری بود ...
ساعی: اصولگرایان برای پیدا کردن گزینه ای در برابر روحانی دست و پا می زنند
فرزندشان داشته باشند کاری که در بیرون از خانه انجام می دهند درست نیست لذا باید خانم ها توازنی در وظایف خانواده و کارشان ایجاد کنند. خانم ها باید با ایجاد چنین توانمندی همسر و فرزند داری را به صورت نیکو انجام دهند. از طرف دیگر آقایان هم باید به خانم ها برای انجام کارهای خانه و تربیت فرزندان کمک کنند؛ همانقدر که مادر در تربیت فرزندان سهیم است، پدر هم نقش دارد و باید این موارد در جامعه ...
چهارراه تنهایی
و منالی؛ حسین چه چیز او را به من و بچه هایش فروخت؛ 10سال است دارم فکر می کنم و هنوز نمی دانم. به مقصد ناکجاآباد با گوشه چارقد اشک هایش را پاک می کند و حرف هایش را از سر می گیرد: یکی از اتاق های خانه را برای خود و زن تازه اش گرفت. یک سال تمام جلوی چشم من و بچه ها راست راست راه می رفت. خدا شاهد است که از دروغ متنفرم. تا پایم را از خانه بیرون می گذاشتم می دیدم یکی از وسایل خانه ...
اگر شهید نشوم از غصه می میرم +عکس
شد و مرا روز عرفه به کربلا می برد، مگر نمی گویند شهیدان زنده اند در همین فکر بودم که گوشی موبایلم زنگ خورد و یک نفر گفت کاروان برای عرفه عازم کربلاست و یک نفر جا دارد.گفتم اسم کاروان چیست؟ گفتند: باب المراد و تعجب کردم که به سرعت حاجتم را داد. شهادت سعادت می خواهد فکر می کنید این سعادت چگونه نصیب شهید رشیدپور شد؟ من شهادت ایشان را مرهون لقمه و شیر حلال می دانم، پدر و مادر ...
از مرغ فروشی در روستا تا دریافت لوح تقدیر از 4 رئیس جمهور/قصه این موتور شنیدنی است + ویدئو
الهه خانی، گروه اجتماعی- رضا سواری اول مرداد سال 44 در میاندوآب و در خانواده ای کشاورز به دنیا آمده و فرزند هفتم خانواده ای 10 نفری است. سال 63 که دیپلم می گیرد با دو هزار تومان پولی که زمان تحصیلش جمع کرده است یک موتور می خرد تا با آن مشغول به کار شود. او در این باره می گوید: زمانی که محصل بودم روزها درس می خواندم و بعد از ظهرها برای برادرم که مرغ فروش بود کار می کردم و نتیجه این کار جمع آوری همین دو هزار تومان پول بود. از برادرم مرغ می گرفتم و با موتور مرغ ها را به روستاهای اطراف و کوره های آجرپزی می ...
ارتباطات انسانی در فرهنگ رضوی
گریه و زاری شنیدم. پس به دنبال صدا رفتم و متوجه جنازه ای شدم. در این هنگام، مولایم امام رضا (علیه السلام) را دیدم که از اسب پیاده شدند، به سوی جنازه رفتند و با حالتی سرشار از مهربانی و عطوفت، با آن انس گرفتند. سپس رو به من کرده و فرمودند: ای موسی بن سیار، هر کس جنازه ی یکی از دوستان ما را تشییع کند، از گناهان خود بیرون می رود همانند روزی که از مادر به دنیا آمده است. بعد از آنکه جنازه ی آن مرد را بر ...
رد ادعای ابراهیم یزدی درباره آخرین دیدار شهید چمران با امام(ره)
دو مدرسه دخترانه را اداره می کند البته در تهران نیست. در شهری نزدیک به شاهرود به نام بسطام خدمت می کنند. همه زندگی خود را جمع کردند و با همسر به آنجا رفتند و چند مدرسه نمونه ساختند. س: بحث سیاسی هم می کنید؟ چمران: بله. زمانی که کوچک بودیم هم در خانواده و بین برادران مصطفی و دو برادر دیگرم و پدر و مادر این بحث ها بود. قدیم ها یا مجمع و یا سر سفره نشستن بود. حتی موقع غذا خوردن ...
همکلاسی اخراجی ام مرا بی آبرو کرد
بودم نقشه سرقت Stealing از همکلاسی هایم را مطرح کرد. در این میان پی بردم که پدر یکی از همکلاسی هایم موبایل فروشی دارد و همکلاسی ام (پدرام) بعد از ظهر در مغازه پدرش کار می کند. به همین خاطر قربان نقشه سرقت را مطرح کرد و این بود که یک روز به مغازه موبایل فروشی پدر دوستم رفتم به بهانه این که قصد خرید موبایلی را برای خواهرم دارم، دو سه نوع گوشی گرانقیمت از پدرام گرفتم تا خواهرم آن ها را در خانه ببیند و ...
سرخط ...
نیز می شود. 2- مثل بچه ها با مردم رفتار کردن بسیاری از سیاستمداران فکر می کنند باید مانند پدر و مادری که همه چیز را به بچه هایشان گوشزد می کنند، همه چیز مردم را تدبیر نمایند. آن ها ذهنیت تئوریک خود را بر ذهنیت عملیاتی و محلی مردم رجحان می دهند و اداره کشور را به سمت تمرکز نخبگان مرکز در جایی مانند سازمان برنامه و بودجه یا دفتر مطالعات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام پیش می برند، در ...
امیرحسین صدیق:خاطره ای 20 ساله با مردم دارم
... برایم خیلی عجیب است که می بینم بچه های آن روز که مخاطبان اصلی قصه های تابه تا بودند حالا این قدر بزرگ شده و همسن آن موقعی که من در مجموعه بازی می کردم، شده اند. عجیب است و گاهی این اتفاق را باور نمی کنم. از خودم می پرسم یعنی این قدر زود بیست و چند سال از آن روزها گذشت؟ پیرمردهایی را به یاد می آورم که خاطرات دوران جوانی شان را تعریف می کنند و حالا می بینم که خودم در خاطره ای 20 ساله با بخش ...
دلنوشته دکتر نوبخت برای خورشید تابناک گیلان زمین
دانم همان روز یا فردا ، همه به سمت قم که منزل پدربرزگم (آیت الله حاج ابوالقاسم حجتّی) که از مجتهدین ساکن قم بود رفتیم ... کم کم روز های بعد نه تنها در خانه ما بلکه در سراسر شهر ، مدرسه ، خیابان و ... همه از تصادف خونین آقای حجتی در مسیر قم - اصفهان صحبت می کردند. هرجا که می فهمیدند که خواهر زاده مرحوم حجتی هستم به نوعی از من دلجویی می شد، هرچند کودک بودم ولی این را درک می کردم که او فقط آقا ...
ساکنان شبانه گرمخانه ها در سرمای زود رس پاییز /زخم های شهر من
باور نمی کند و او را به خانه راه نمی دهد . مرتضی می گوید : دلم برای دخترم سیما و سمیرا تنگ شده و نمی دانم چکنم تا زنم باور کند بخدا من ترک کرده و خوب شده ام .... بیشتر شان کارگرانی هستند که از شهرهای دور به تهران آمده اند به امید پیدا کردن کار و بردن یک لقمه نان حالا برای اهل و عیالشان اما کار مناسبی پیدا نکرده اند بیشترشان یا کارگر ساختمانی شده اند و یا در بازار چرخی خریده و ...
مادر و خواهرم را به داخل حمام بردم / از کاری که با آنها کردم بسیار پشیمانم
، مادر و دختر نوجوان از سوی عامل جنایت خفه شده، سپس جسدها داخل حمام به آتش کشیده شده بود. کارآگاهان در این مرحله به بازجویی از پسر خانواده که مظنون اصلی این پرونده بود، پرداختند و وی در همان ابتدا به قتل مادر و خواهرش اعتراف کرد و گفت: من سرباز بودم و روز حادثه از پادگان به خانه بازگشتم. حدود ساعت 12 مادرم از جلسه قرآن به خانه برگشت و خواهرم نیز پس از یک ساعت از مدرسه بازگشت. نمی دانم چه ...
امام فرمودند: من هروقت به صورت آقای خاتمی نگاه می کردم به یاد خدا می افتادم
سمت امام جمعهٔ یزد منصوب شد. متن نامه امام به این شرح است: حضرت امام در این نامه می نویسد: به دنبال شهادت جانگداز سومین شهید محراب، صدوقی عزیز، و اتفاق نظر علمای بزرگ یزد، و محبوبیت در نزد اهالی محترم، جنابعالی را که موصوف به علم و تقوا می باشید به سمت نماینده و امام جمعۀ یزد منصوب می نمایم. ان شاءاللّه ضمن انجام این فریضۀ بزرگ مردم را به کلیۀ وظایف خود در رابطه با اسلام عزیز ...
خانه ای فراموش شده در یاسوج/ مسؤولانی که با واژه رحمت بیگانه اند
عنوان فرزندانی که نسبت به پدر و مادر خود وظیفه ای دارند این مرکز را نیز مورد توجه قرار دهند. وی با بیان اینکه در استان های دیگر هر یک از ارگان ها به نوبه خود در قبال سالمندان احساس وظیفه می کنند و گوشه ای از کار را بر عهده دارند، افزود: برای مثال این سالمندان به سالن ورزش و همچنین فیزیوتراپی و سایر امکانات نیاز دارند. مدیر خانه رحمت یاسوج گفت: از دانشگاه علوم پزشکی انتظار داریم ...
زبانه های آتش، آینده ام را سوزاند
آدم هایی با چهره هایی معمولی بدون مُهر و نشانی از سوختگی. چهره هایی که خیلی وقت ها در خاطرم نمی مانند، اما تصویر امین، مرضیه، علیرضا و همه آنها که در بیمارستان سوختگی دیدم، پررنگ تر و زنده تر از تصویر هر مصاحبه شونده دیگری گوشه ذهنم جا خوش کرده اند با همان وضوح... با همان جزئیات. آدم هایی که هیچ وقت خیالش را هم نمی کردند آتش، یک روز نشانی آنها را هم بگیرد، بیاید و سفت و سخت خودش را بچسباند به لحظه لحظه زندگی شان و امروز و فردایشان را بسوزاند. یک چهارشنبه پاییزی است که خودم را می رسانم به قدیمی ترین بیمارستان سوانح و سوختگی کشور، بیمارستان شهید مطهری تهران خیابان ولیعصر، خیابان شهید ...
خاطره ای 20 ساله با مردم دارم
برایم خیلی عجیب است که می بینم بچه های آن روز که مخاطبان اصلی قصه های تابه تا بودند حالا این قدر بزرگ شده و همسن آن موقعی که من در مجموعه بازی می کردم، شده اند. عجیب است و گاهی این اتفاق را باور نمی کنم. از خودم می پرسم یعنی این قدر زود بیست و چند سال از آن روزها گذشت؟ پیرمردهایی را به یاد می آورم که خاطرات دوران جوانی شان را تعریف می کنند و حالا می بینم که خودم در خاطره ای 20 ساله با ...
اختلاس 8 هزار میلیاردی توسط مدیر نمونه کشوری دولت یازدهم/ توهین به منتقدان با دعوت به اخلاق تضاد دارد/ ...
این سفر 50 میلیارد تومان به آب هفتیان تعلق گرفته است، پروژه تصفیه خانه در این سفر افتتاح شد. مومنی با اشاره به اهداف دشمنان اضافه کرد: دشمنان به دنبال سبک کردن فریضه نماز، حذف معنویات، حذف روحیه شهادت طلبی و استکبار ستیزی در بین ملت مسلمان هستند تا از این طریق بتوانند بر آنها مسلط شوند. وی به روز 13 آبان اشاره و خاطر نشان کرد: روز 13 آبان، روز جهانی مبارزه با استکبار است ...
به مناسبت 7 آبان سالروز تولد کوروش کبیر
صدا کرده و به او گفت که فرمان پادشاه است و باید این بچه را از بین ببرد و نگذارد که زنده بماند و اگر این کار را نکند به کیفر و مجازات خواهد رسید. اما همسر چوپان که باردار بود در نبود او یک پسر زائید که مرده بود و وقتی که چوپان به خانه آمد و زنش بچه رادید او را راضی کرد که بچه را خودشان نگه داشته و بزرگ کنند. بجای آن جنازه مرده بچه خودشان را به هارپاگوس نشان دهند و بگویند که او همان بچه است. ...
مصاحبه خواندنی با بانوی مبلغه ژاپنی +عکس
حساس شده بودند . یکی از همسایه های ما از مجاهدین خلق بود و اعلامیه هم داشتند (آن زمان هنوز معلوم نبود مجاهدین خلق چه رویکردی دارند)، ما رساله امام(ره) در خانه داشتیم و ساواکی ها به خانه همسایه ریختند و بچه ها را دستگیر کردند و من برای رعایت احتیاط به خانه دوستی که در خانه آنها جلسات هفتگی داشتیم و احکام را آموزش می دادند، رفتم واین رساله را به آنها دادم . دو روز بعد که رفتم رساله را بگیرم متوجه شدم ...
سردار غریب با دعای خیر یک شهید آسمانی شد
دایی هایش آموخته بود. از مادر شهید می خواهم در مورد تربیت فرزندانش بگوید. اینکه چطور بعد از فوت همسرش دست تنها بچه ها را بزرگ کرده است. می گوید: من با تمام سختی های پیش رو در زندگی که عمده ترین آنها از دست دادن همسرم و نداشتن مسکن و نبود منبع درآمد و مشکل تکلم و شنوایی ام بود، سه فرزندم را با حب ائمه اطهار بزرگ کردم. سجاد در اولین اعزامش به سوریه بسیار خوشحال بود و با شوق تمام روزشماری ...
دختر روس: بدون دلیل بی حجاب بودم/ این است مشکل بخشی از جوانان ایران +عکس
آن ها لذت می برند یا در صورت همراهی با آنان پیش مردان دیگر پز می دهند. یعنی برخی مردان دوست دارند زنان شان لباس کمتری بپوشند. مرد دوست دارد که زنش بدن خود را بیشتر به مردان نشان دهد چرا که می خواهند بگویند چه جواهری را از آن خود کرده است. حتی با همسر خود هم مانند یک ماشین زیبا، خانه بزرگ و گران و... رفتار می کنند. این نگاه به زن ارزشمنداست؟ انسان، روح دارد، روان دارد، احساس دارد. اگر ...
همه خاطراتم از خورشید ...
) به منزل ما مراجعه کردند ، آنچه به ذهنم ماند این که در سفر اصفهان درب ماشین آقای حجتی باز شد و مرتضی فرزند چهار ساله او از ماشین بیرون افتاد ولی همه سالم بودند ... می دیدم همه اعضای خانواده به ویژه مادرم مضطرب بودند... نمی دانم همان روز یا فردا ، همه به سمت قم که منزل پدربرزگم (آیت الله حاج ابوالقاسم حجتّی) که از مجتهدین ساکن قم بود رفتیم ... کم کم روز های بعد نه تنها در خانه ما ...
شب آموزه های ماهاتما گاندی در بخارا/ بازخوانی نامه هایی که گاندی به هیتلر نوشت
...، بدان گونه که فرد پیرو اصول اخلاقی بر حیات تمامی موجودات حرمت می نهد. تردیدی نیست که گاندی از این تعالیم تأثیر پذیرفته و میراث بر کهن ترین اصول اخلاقی هند بوده است، ضمن آنکه به بهاگاوات گیتا نیز علاقۀ بسیاری داشته است. در خانقاه (آشرام) گاندی شب ها بهاگاوات گیتا خوانده می شد و خود او روزها در آن به تأمل می پرداخت. موضوع بهاگاوات گیتا، حماسۀ بزرگ ماهاباراتا است، بدین شرح که: دو قوم کوروها و ...
زنی با انگشتان سبز
، از ترمیم لباس های بزرگ ترها برای کوچک ترها تا استفاده بهینه از زباله تر و درست کردن کود برای باغچه تا ممنوعیت استفاده از دستمال کاغذی در خانه. برای گفت وگو راهی خانه اش در الهیه شدیم، خانه ای پرنور، با حیاطی و باغچه ای. پنجره های بزرگ قدی، ردپای به جا مانده از معماری سنتی بود در خانه ای که بازسازی شده بود. مه لقا ملاح، با روسری سفید، روی صندلی مخصوص خود انتظار ما را می کشید، تمیز و ...
دختر دایی همسرم خودش را به من نزدیک کرد / زمانی که در خانه تنها بودم او به آنجا می آمد
به گزارش سرویس حوادث “ جام نیوز”، زن جوانی که به خاطر کتک کاری های همسرش از شدت درد آه و ناله می کرد در میان های های گریه به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری طبرسی جنوبی مشهد گفت: ما 7 خواهر و برادر هستیم که در یک خانواده متدین بزرگ شده ایم. یک روز به همراه مادر و خواهرانم برای زیارت به حرم مطهر امام رضا(ع) رفته بودیم که خانم محجبه ای کنار مادرم نشست و سر صحبت را با او باز کرد و ضمن ابراز خوشحالی ...
مرضیه محمدزاده تشریح کرد؛ نقش زنان در واقعه عاشورا و ترویج اندیشه امام حسین (ع)
شاهد بودیم. مکتب شناسی نویسنده کتاب زنان پیامبر(ص) و زنان با پیامبر(ص) دومین مساله را مکتب شناسی عنوان کرد و گفت: همه زنان عاشورایی افرادی بودند که نسبت به مکتب و دین ایمان کامل داشتند. به عنوان مثال، زنی در بصره می زیست به نام ماریه دختر منقذ عبدی که پدر و همسرش در جنگ جمل در رکاب حضرت علی (ع) به شهادت رسیدند. این زن خانه اش در بصره را به شکل یک دانشگاه در آورده بود و ریاست آنجا را ...
شاعره نامداری که هرگز به طلا فروشی نرفت
. لطفاً برایمان از دوران کودکی ایشان بگویید. من هنوز به دنیا نیامده بودم که پدر از دنیا رفت. خواهرم هم چهار سال بیشتر نداشت که پدر و مادرمان را به فاصله کمتر از 40 روز از دست دادیم. من که پدر و مادرمان را ندیده ام، ولی از روی سخنان می دانم پدر مرد معتدلی بود. *شغل ایشان چه بود؟ پدرم صنعتگر و جزو اولین کسانی بودند که در سال 1314 در سیرجان در کلاس ششم ابتدایی درس خواندند ...