سایر منابع:
سایر خبرها
بازیگر زن مشهور ایرانی از قرار شیطانی یک کارگردان گفت / مادر و دختر در خلوتگاه در برابر دوربین نقش کثیف ...
سحر قریشی؛ بازیگر زن مشهور ایرانی از قرار شیطانی یک کارگردان گفت رکنا: ... از آنجایی که به خودم مطمئن بودم، به وی ناسزا گفتم و خواستم دست از باجگیری بردارد و گفتم که می دانم مادر و دختر اجیر شده بوده اند، اما وقتی شنیدم می خواهد فیلم آن میهمانی را نزد همسرم و حتی بین همکاران پخش کند، با وجود اینکه می توانستم رفتارم را توجیه کنم، ترسیدم و پذیرفتم به آن مرد نزدیک 10 میلیون تومان بدهم تا ...
ارتباط شوم و مخفیانه نوعروس با هم دانشگاهی اش
از صبح تا شب بیرون می زد. به خانه مادرش می رفت و یا سراغی از دوستان قدیمی اش می گرفت. رفت و آمد با یکی از دوستان دوران دانشجویی که آدم سر به راهی نبود و گرفتاری در شبکه های اجتماعی تلفن همراه از یک طرف و خستگی و بی حوصلگی شوهرش از سوی دیگر ،او را هر روز ازشوهرش دورتر می کرد. عروس جوان را دست آخر به اتهام رابطه نامشروع با پسری جوان دستگیر کردند. پدر داماد می گوید ...
محبوب هستم ولی مشهور و سوپراستار نه/ عیدی نقد را دوست دارم
شیطنتش شما را دیگر کلافه می کند؟ ببینید سانیار زیاد شیطون نیست، زیادی پرانرژی و کنجکاوه یا شاید هم ما مثل قدیمی ها نمی توانیم پا به پای بچه بدویم فکر می کنیم بچه هایمان شیطون هستند. ولی در کل من از شیطنت ها یا بازیگوشی های سانیار خسته نمی شوم و بیشتر از اینکه توانم آنقدر نیست که پا به پایش باشم ناراحت می شوم. اهل ورزش کردن هم هستید؟ ای وای، دست روی دلم نگذارید که ...
تروریست داعشی عاشق عیاشی و زنانی با موهای صورتی! + تصاویر
در کنت زندگی کردند و آدریان در آنجا به مدرسه پسرانه هانتلیز می رفت. بعدها والدین او به ولز نقل مکان کردند و هنوز در آنجا به سر می برند. پلیس مبارزه با تروریسم ولز هفته قبل خانه آنها را بازرسی کرد، ولی گفته شده که آنها در فهرست مظنونان نیستند. افراد محلی هم به بی بی سی گفتند که خالد مسعود مدت ها بود که با والدینش رابطه نزدیکی نداشت و با آنها غریبه بود. خالد مسعود در جوانی و زمانی که ...
گفت وگو با پل استر ؛ نویسده محبوب رمان های پلیسی-جنایی
9 یا 10 ساله بودم، مادربزرگم مجموعه شش جلدی کتاب های رابرت لوییس استیونسون را بهم داد که الهام بخش شروع کردن نوشتن داستان هایی شد که با جمله های درخشانی مثل این شروع می شد: 1751 سال پس از تولد عیسی مسیح، فهمیدم دارم کورکورانه در توفان برف شدیدی تلوتلوخوران راه می روم، سعی داشتم به خانه پدری ام بازگردم. نخستین کتابی که با پول خودم خریدم قصه ها و اشعار کامل ادگار آلن پو بود، در آن زمان ...
فریدون و اطرافیان روحانی از ردصلاحیت هاشمی خوشحال شدند
جهت تخریب نظام، زیرساخت های نظام، مسائل نظام و بن بست رساندن نظام دارد بیشتر ادامه دهد. وقتی آقای احمدی نژاد خانه نشینی را در بحث وزیر اطلاعات پیشه کرد، آقای هاشمی گفتند که از حالا به بعد دیگر احمدی نژاد آن احمدی نژاد گذشته نخواهد بود. من گفتم آقا بعد از این همه مسائل و مشکلاتی که احمدی نژاد پیش آورده با او چه کار می کنند؟ ایشان گفتند که رهبری انسان با تدبیر و دورنگری است. حذف احمدی نژاد ...
مادرشهیدنریمانی:اینگونه نبود که یکدفعه وارد صحنه جنگ شود وکشته شود، برای آرزویش تلاش کرد؛ طوری رفتار ...
مدرسه بودم دلم برایش تنگ می شد. طوری که در راه برگشت طاقت نداشتم که زودتر برسم واو را ببینم. صبح که ما میخواستیم به مدرسه برویم . به ما خیره میشد ومادر به ما خواهر هامی گفت : با نگاهش شما را بدرقه می کند. هرچه بزرگتر که میشد شیرین تر وعزیز تر میشد. تااینکه هفت ماهه شد ومن ازدواج کردم . مدتی که از او دور شدم با من غریبی میکرد وگریه میکرد وقتی بااو حرف میزدم وصدایم را میشنید آرام میشد. پسر من حدود 2سال ...
همیشه سد شکن بودم!
ما تلاشمان را می کنیم که اگر خدا بخواهد و شرایط فراهم شود، این مستند در سینماهای کشور نمایش داده شود. | ان شاءالله. بحثی هم که به مراقبتهای بازیگری مربوط ولی یک مقدار حساس تر است اینکه الان ما شاهد پدیده ای هستیم به نام اظهارنظر. من نمی گویم افرادی که مشهور می شوند، وظیفه ای ندارند. قطعا راجع به خیلی مسائل اجتماعی و مسائلی که به مردم مربوط است وظایفی دارند. به هر حال در بحران ها خیلی می ...
حدادی: قبل از المپیک برایم حاشیه درست کردند/ برای ازدواج همه گزینه ها روی میز است!
...> کمربند چیه. * قمه؟ نه بابا، تسمه کولر. * واقعاً، چند بار کتک خوردید؟ بله، زیاد خیلی زیاد یک بار شاید یک ساعت و نیم داشتم کتک می خوردم. * سر چه موضوعی؟ می زد، مثلا می رفت زیر زمین و می دید کثیف شده و یا خانه را کثیف کردم. * حالا شما اگر ازدواج کردید و بچه دار شدید بچه را تنبیه می کنید؟ من خیلی با تنبیه موافقم و ...
هوشنگ مرادی کرمانی: آرزوی من این است که در اوج تمام بشوم
خاطر بیاورید که چهل تکه درستمی کردند؛ این کار مثل همان است. من در روستای سیرچ وقتی بچه بودم، کنا رودخانه سنگ ها را کنار می گذاشتم و از آن ها یک شکل خلق می کردم. من از آن جا که خودم با مادربزرگم بزرگ شده ام، با قصه سیرچ شما خیلی احساس نزدیکی می کردم. خیلی سخت است که آدم به تلخی هایی که تجربه کرده باز گردد و آن ها را مرور کند و از روی آن ها قصه بنویسد. اما چرا این قدر دیر دست به کار نوشتن ...
هفت راه برای افزایش برکت عید
نجات داد. این مهم است. چند شب پیش یک خلبانی گفت: من با شما کار دارم. منزل ما آمد و گفت: من بچه فلان شهر هستم. تو در فلان شهر زمان شاه یک روز کفتر پران ها را دعوت کردی و برایشان قصه بگویی. راست می گوید من یادم آمد. من به یکی از تجار گفتم: آقا ما هرچه حرف می زنیم مذهبی ها می آیند، خیلی از کفترپران ها هم آدم خوبی هستند. حالا عاشق کفتر شده است. من دلم می خواهد برای بچه های کفتر پران صحبت ...
سرمشق معصومانه دهه شصتی ها
بودند و از من که آن زمان جوانی 22 ساله بودم هم دعوت به همکاری کردند. برای نقش شاپرک خانوم دنبال صدای مناسب می گشتند. من رفتم و ایشان کارم را پسندید و دیگر جزو گروه شان شدم. این همکاری یک سال ادامه پیدا کرد و من در اغلب کارهایی که ایشان انجام دادند حضور داشتم. حالا نه در همه کارها؛ مثلاً در خاموشی دریا نبودم. ولی در شاپرک خانوم بودم، در کوتی و موتی، تُرب (در نقش قصه گو)، ماه و پلنگ، و شازده کوچولو ...
برانکو: آجیل عید را دوست دارم
داریم . س: از روی آتش می پرید؟ نه . مثل مراسم قاشق زنی در ایران در ماه دوم میلادی هم ما در یک شب خاص چیزی شبیه به این داریم. بچه ها صورت خود را پوشانده و جلوی در هر خانه ای می روند و خوراکی می گیرند. س: شما عیدی می دهید؟ سال های اول عیدی می گرفتم اما الان عیدی می دهم. س: پول نقد می دهید؟ من به هیچ وجه دنبال ارزش مادی هدیه نیستم ...
حرف های جالب مجری صدا و سیما در نوروز 96 / اهل ظرف شستن نیستم/ به آواز خوندان علاقه زیادی داشتم + تصاویر
زحمات 8 ساله همسرم تشکر میکنم. صبح زاگرس _ چند ساله در صدا و سیما مشغول هستین و چی شد وارد این حرفه شدید؟ رحمت پور : از سال 87 در صدا و سیمای مرکز کهگیلویه و بویراحمد مشغولم.آنچه من رو معطوف و مشتاق به این کار کرد علاقه ی زیاد من از بچگی به این کار بود که از کلاس سوم دبستان و در جشن انجمن اولیا و مربیان مدرسه هم مجری گری کردم هم تک خوان گروه سرود بودم و هم تئاتر بازی ...
متاهل ها چرا همیشه از ازدواج شان ناراضی اند
در اوج باشد. نارضایتی از زندگی مشترک موضوع مختص به زوج های در آستانه طلاق و جدایی نیست، حتی مختص به مرد و زن. این روزها بسیاری از زوج هایی ایرانی که زندگی آرام یا نیمه آرامی دارند در عین حال که علاقه ای به جدایی از همسر خود را ندارند اما از زندگی زناشویی خود ناراضیند و به افراد مجرد توصیه می کنند که اشتباه آنان را تکرار نکنند. شاید دلیل این امر بار سنگین مسئولیت زندگی مشترک باشد یا شاید آزاد زیستن ...
کشف تاریخ و مردم در سفر به ایران/ بازخوانی سفرنامه دن و آدری
این دو عقلشان را از دست داده اند، درحالی که این زوج انتخاب کردند که آزادانه زندگی کنند تا یک روز به عقب نگاه نکنند با این افسوس که: ای کاش... سفری که قرار بود یک سال ونیم طول بکشد، هفت سال ادامه یافت و به شیوه زندگی این زوج در این دنیای بزرگ و شگرف تبدیل شد. آنها سایتی اینترنتی هم به نام Uncornered Market ایجاد کردند، با هدف به اشتراک گذاشتن شگفتی های دنیای اطراف، زیبایی هایی که ممکن ...
زندگی یکی از دانش آموزان عروج کرده مدرسه علویان
از یزد آمد. یه روزم در خواب بودم که با نوازش های دستی بر سرم چشم باز کردم. محمد نیکبخت به دیدن من آمده بود. *** از دوران بستری شدنتان خاطره ای دارید؟ - یک خاطره جالب اینکه در ایام عید 63 من تو بیمارستان بودم. بچه های مدرسه به دیدن من آمدند. ولی قبلش با تلفن با تک تک بچه ها احوالپرسی کردم. حالا نگو آنها در شیراز هستند و منتظر شروع ساعت ملاقات بودند. وقتی وارد اتاق شدند از ...
گزارش از خانه موزه تولستوی (تصاویر)
.... او در مدرسه ای که پدرش در یاسنایا پولیانا تاسیس کرده بود، به بچه های رعیت آموزش می داد، دست نوشته های پدرش را پاک نویسی می کرد، به نامه های او پاسخ می داد و زیر نظر پدرش از فرانسه کتاب ترجمه می کرد. روی پارچه سفیدی که روی میز بیضی شکل اتاقش انداخته شده، 16 امضا از اعضای خانواده تولستوی گلدوزی شده است. اتاق بعدی محل استراحت و خوابِ خدمتکارها و خیاط خانه است. دونیاشا طولانی ترین ...
از شعار تا واقعیت; نقد دولت روحانی توسط جوان کوهدشتی
تامین شود؟نه بلکه روزی چندنفرمحدودبه شهرخرم آباد مسافرت میکنند،پس تعداد کم مسافران پاسخ گوی این خانواده بزرگ تاکسی ران که شامل افراد پیر و جوان است نمی شود،درنتیجه آنان گاهی مواقع به خاطر اینکه مسافری که بدست اوردند و به این طریق مخارج زندگی زن و بچه خود را تامین کنند مجبور به انجام چنین اعمالی هستند.به نظر شما این واکنش های پرخاش جوی افراد ریشه درچه دارد؟براساس تحقیقات بنده، این رفتار افراد جامعه ...
حکایت سید محمود ؛ گرفتن عکس شهادت در آتلیه برادر +عکس
عقد مختصری گرفتیم. به خاطر تاریخ ماموریت سید محمود نشد که آقا خطبه عقدمان را بخوانند ومن متاسفانه از این سعادت بی نصیب ماندم. سید محمود خیلی از شهادت حرف میزد وحتی به من گفت: برای شهادتش دعا کنم من گفتم : انشالله عاقبت بخیر شوی ولی برای من خیلی سخت است اول زندگی این دعا را برای شما از خدا بخواهم ،برای چند لحظه من خیلی منقلب شدم ، سید محمود که متوجه شد بحث را عوض کرد و گفت : حالا ناراحت ...
کار و کارخانه درست مثل فرزندم بودند
پوشیده شده و تصویر متروکه به خود گرفته است. او برای دقایقی پشت میزی فلزی می نشیند که نقش سگ ماک روی آن نقش بسته و می گوید: به سکوت اینجا گوش نکنید، یک روز بود که دائم صدای چکش کاری کارگرها اینجا شنیده می شد. خودم از صبح روشنی تا شب تاریکی تو همین سوله کار می کردم و باز هم زمان کم می آمد ولی حالا همه چیز مثل خودم قدیمی شده است. پس از گفتن این جمله به سختی از جایش بلند می شود و به آهستگی به حیاط ...
از تغییر روش زندگی اعضاء با مغزشویی تا شگردهای پ. ک.ک برای تداوم حضور افراد در فرقه/ اعضای پژاک در ...
از هادی درباره تعداد خواهر و برادرهایش سئوال می کند. هادی می گوید: ما سه برادر هستیم. گفت: حالا که سه برادر هستید، بگذار یکی از شما فدای راه کُردستان شود. “احسان ابراهیمی” یکی از افرادی است که پس از یک شکست عاطفی در زندگی و غم ناشی از آن، در دام شگردهای فرقه ای پ. ک.ک گرفتار شده است. احسان می گوید: داخل کافه با فردی به نام مسعود نشسته بودم. من کمی ناراحت بودم. او ...
صحبت های ساعد سهیلی و همسرش گلوریا هاردی درباره گذشته های دور
شناخته شدی، اما از جایی به بعد تلاش خوبی کردی که هویت مستقلی برای خودت دست و پا کنی. به نظر می آید بیرون آمدن از سایه نام پدر مشهور کار سختی باشد که تجربه اش کردی، درست است؟ من به پدرم افتخار می کنم و تلاش نمی کنم از زیر سایه اش بیرون بیایم، ولی همیشه سعی کردم جدی گرفته شوم. اما ممکن است گاهی حرف هایی مثل این که هرچقدر هم تلاش کنی باز پسر فلانی هستی، تمرکز مرا به هم می زند، اما سعی می کنم ...
شهید عبدالله باقری به روایت همسرش/در سالن عروسی نماز جماعت خواندیم
...> گفتم: بله. پدرم پاسدار بود و این مسائل برایم تازگی نداشت. جلسه اول، مهر او به دلم نشست اما بعد از عقد می توانم بگویم واقعا وابسته اش شدم. زمانی که عقد کردیم، من پیش دانشگاهی را هنوز تمام نکرده بودم. عبدالله کار هر روزش این شده بود که صبح ها می آمد دنبالم و مرا می برد و ظهرها هم برم می گرداند. در خانه پدرم که بودم، جوری تربیت شده بودم که به خودم اجازه نمی دادم هر ساعت و هر جا که ...
راز رفت و آمدهای نامرئی به خانه زن دوم یک مرد
خانه اش را به دست آوردم و هنگامی که متوجه می شدم وی قرار است با سمیه بیرون برود به خانه هوویم می رفتم و چیزهای تازه ای را که ابراهیم برای هوویم خریده بود به انباری خانه ام انتقال می دادم و با این کارها مقداری دلم آرام می گرفت. بنابر این گزارش، با توجه به اعترافات زن حسود و گذشت مرد دو زنه از شکایتش رسیدگی به پرونده خاتمه یافت و این زن پس از آزادی به همسرش قول داد که دست از حسادتش بردارد. ...
پسرخاله مریم زیر پام نشست، وقتی زندان افتادم زنم را مال خود کرد و ...
مشکل برخورده بودم. تا به خودم آمدم دیدم خرده فروش مواد مخدر Drugs شده ام. ولی راست می گویند بار کج به منزل نمی رسد. بالاخره چوب اشتباهاتم را خوردم و در حال توزیع شیشه دستگیر شدم. به زندان Prison افتادم. همسرم گاهی به ملاقاتم می آمد. می گفت خیالم راحت باشد چرا که پسر خاله اش هوای زندگی مان را دارد. اما آخرین بارکه به دیدنم آمده بود حرف از طلاق می زد. باورم نمی شد چه می ...
راز 10 ساله جن های خانه مادرشوهر /عروس مشکی پوش برای مرگ یک جن عزاداری می کرد!
قرار داده بودند. یک شب دیدم که لباس سیاه پوشیده و عزاداری می کند، هرچه صدایش زدم، جواب نداد تا اینکه روی صورتش آب پاشیدم. به خود آمد و گفت که به عزاداری مرگ یک جن دعوت شده بود. من باور کردم که آن خانه جن دارد و از مادرم خواستم آنجا را بفروشیم و خانه دیگری بخریم، اما مادرم نپذیرفت و خواست خانه ای که بوی پدرم را می دهد و بازی های دوران کودکی ام در حیاطش خاطره است، بماند و اصرار کرد من و همسرم به خانه ...
جانباز خیبری را دریابید
...، اظهار داشت: سوم چهارم دبستان بودم که شکوفایی استعداد عکاسی از کلوپ عکاسی که در مدرسه مان تشکیل شده بود را احساس کردم؛ آن زمان یک دوره کوتاه عکاسی سیاه سفید را پای درس استاد اعتمادی شاگردی کردم البته همان موقع دوربین دار نشدم و مدتی گذشت تا توانستم دوربین دار شوم. جلیلی فر یادآور شد: در دورانی که دوربین نداشتم هم دست از علاقه خودم برنداشتم و عکاسی می کردم؛ آن هم با شیوه خاص خودم ...
جن گیری عروس برای یافتن انگشتر یادگاری خواهر شوهرش! +عکس
برداشته است. خیلی ناراحت شدم، از فامیل ها شنیده بودم وی دست کج است ولی هیچ وقت باور نمی کردم. وی در ادامه گفت: فردایش به خانه آرزو رفتم و گم شدن انگشتری را مطرح کردم و گفتم اگر کسی انگشتری را پیدا کند و به من برگرداند حاضرم 2میلیون تومان پرداخت کنم و اگر پیدا نکنم پلیس را در جریان می گذارم که همانجا زن داداشم ادعا کرد که آینه بینی را سراغ دارد که در ازای یک میلیون و500هزار تومان می تواند جای ...
ناگفته های زندگی ایرج شمسی زاده از زبان همسرش + تصاویر
عاشقانه؟ بله. حاصل ازدواج من و ایرج، دخترم فانوس است. وقتی با استاد شمسی زاده ازدواج کردید، ایشان همسر دیگری نداشت؟ داشت. مادر آرش فوت کرده بود و ایرج با دخترخاله ی مادر آرش ازدواج کرده بود و وقتی من همسرش شدم، اولین فرزندشان کاوه، 16 روزه بود. با این موضوع مشکلی نداشتید؟ برادرم و پدرم گفتند که چون زن و بچه دارد، نه؛ ولی وقتی به ایشان گفتم که عاشقم، پدرم گفت شما ...