سایر منابع:
سایر خبرها
راز مشت گره شده
بمانم تا من هم مثل سعید شهید شوم. این فکر بِهِم روحیه می داد. همان موقع، بچه های تازه نفس خوزستان رسیدند. آتش ما که زیاد شد، تیربارهای دشمن نه اینکه از کار بیفتند، کم جان شدند. با بچه ها زدیم به خط. مستقیم رفتم سراغ سعید. وقتی رسیدم به پیکرش، حالم دیگر دست خودم نبود. از همه طرف تیر می آمد و خاک را بلند می کرد، اما در آن لحظات هیچ چیز نمی فهمیدم. هوا مه آلود بود. دست کشیدم روی سر و صورت سعید ...
منشا: در پرسپولیس حرف، حرف برانکو است !
.... * می دانستی پیکان تا به حال در ورزشگاه شهدای شهر قدس نباخته است؟ بازی خیلی سختی بود. پیکان هم تیم بسیار خوبی است اما همه بچه ها انگیزه داشتند. می خواستیم باخت دور رفت را به هر شکل ممکن جبران کنیم و خدا را شکر موفق شدیم. البته نقش هواداران پرسپولیس را فراموش نکنید که خودشان را به ورزشگاه رساندند و در خانه حریف 90 دقیقه ما را تشویق کردند. * راستی یک پستی هم بعد از پایان بازی گذاشتی؟ هم خدا را شکر کردم و هم تشکری از طرفداران پرسپولیس داشتم. هوادارانی که چه خوب بودم و چه بد از من حمایت کردند و وظیفه خودم دانستم از آنها قدردانی کنم. ...
جملاتی که هرگز نباید به فرزندتان بگویید
نشده باشد، آن بچه ها ناخواسته دست به دزدی زده اند و هیچ فردی متوجه نشده و آنها هم دزد بار نمی آیند. اما کافی است مچ یکی از این کودکان گرفته شود و برچسب دزدی کردی یا ای بچه ی دزد به او بزنید، در این حالت باید معجزه ای رخ دهد که آن کودک گاه و بی گاه به دزدی فکر نکند یا حس تلخکامی و احساس تنفر اطرافیان را از خاطر ببرد. در واقع با برچسب زدن، کودکمان را به یک سمت خاص پرتاب می کنیم که به هیچ عنوان ...
اینستاگرام هنرمندان (10)
آنها همراه با فرزندانشان و دیگر کودکان می پردازیم. پسر بابک جهانبخش(آرتا) پسر فرشید نوابی(ارسطو) پرویز پرستویی و پسر زهرا خاتمی راد(مانی)، 11 سال پیش در فیلم بید مجنون پوریا پورسرخ: امروز حضور این نی نی جذاب همه رو به وجد آورده بود ...من و فرشید احمدی صدا بردار گلمون هم که عاشق بچه ... چه شود مهسا کامیابی: رها، دختر شیطون که فقط یک ...
اینستاگرام هنرمندان (11)
همسرش در پشت صحنه برنامه محله گل و بلبل عرفان نظرآهاری: این طومار سفید که می بینی، زندگی توست. هر روز آن را می نویسی، هر روز آن را سیاه می کنی و به ملکوت می فرستی. طومارت را دوباره بخوان، زندگی ات را، هزار و یک قصه ات را، جمله هایت را ، کلماتت را، نقطه چین ها را... غلط ها را پاک کن، درست ها را بیشتر طومارت را بخوان ، پیش از آنکه آن را از تو بگیرند، پیش از آنکه ...
افتادن در کمال اعتماد به نفس/داستان روی دیگر برگه
. پسر سه ساله ام دارد سعی می کند مکعب هاش را بچیند روی هم و برج بسازد. خوب هم بالا آورده است. هم بازی می کند و هم نق می زند. هم هم بازی می خواهد و هم توجه، هم ترس دارد که برجش فروبریزد. وای فای را روشن می کنم و بی خیال روی آیکُن مرورگر کلیک می کنم و بعد آدرس را تایپ می کنم و سایت دانشگاه را باز می کنم که نمره ی آخرین امتحان را ببینم. چهار درس دیگر پاس شده است و این آخری راهم مطمئنم که پاس ...
وصف حالی بشنو از دایی سبیل / محمد پورثانی که بود و چه کرد
فرهنگ امروز/ عمادالدین قرشی: محمد پورثانی (با اسامی مستعار پرشماری نظیر بچه لواسان، پدر سه بچه، پورپشنگ، پورپورخان، دایی سبیل، دکترم. پ، فضول باشی، گل گاوزبان، گل مریم، م.پ تلفنچی، م. ترحلوا، م. قدیمی، م. نکته سنج، محمدپرانتز، ممدآقا، ممدپرانتز خودکارآبی و...)، طنزنویسی دوربین به دست، پرتلاش، مستعد و سرشناس برای جراید بود. به قول مسعود کیمیاگر، پورثانی با تکیه کلام معروفش خداوکیلی ...
زندگی در مرز تعطیلی/تهدید جان مردم به دلیل بیماری پوستی/ اینجا مردم مجبور به مصرف آب آلوده اند
می شود اما الان که از باران و برف خبری نیست که سیلی بخواهند آنها را تهدید کند. بعد از دقایقی که نگاهی به همه بچه ها، تعدادی زن و مرد که در گوشه و کنار روستا ایستاده اند و خانه هایی که از سنگ و گل با بام های گنبدی شکل ساخته شده انداختم ابتدا باب گفتگو را با بچه هایی که منتظرند ببینند چه کسانی میهمان روستایشان شده اند آغاز کردم. اولین پسر بچه ای که داوطلب شد با او هم صحبت شوم ...
محمدحسین میثاقی: تیم ما خیلی قویه!
.... به نوعی می شود گفت در تلویزیون یک موج نو به راه افتاده و بچه های تازه نفس و جوان در حال ورود هستند. زمان ما کار کمی سخت تر بود. من سال 83 وارد سازمان صدا و سیما شدم. اولین کارم در سال 87 به صورت پرتابل بود. در کنار همه این ها این که در دو سال پیاپی دو جایزه گزارشگری و سپس اجرا را به دست آوردم برایم بسیار هیجان انگیز است و به نوعی کایزرسلاترنی موفق شدم در دو فیلد مختلف جایزه بگیرم. ...
بحران چهل سالگی فوتبال؛ قصه قهرمانان ملت
. یک احساس دوگانه، یک شکوه، شبیه به روزی که محمدعلی آن را در شب بازی جو فریزر -مسابقه قرن- تعریف می کند. بازی مرگ و زندگی؛ نمازها و دعاهای مادرها و مشت های پدران بر پشتی های دیواری هم چاره نشد؛ هوک چپی که جو فریزر بر صورتِ محمدعلی زد تسبیحِ مادران را پاره کرد؛ محمدعلی بر زمین افتاد و دیگر پا نشد. شبی که قهوه خانه ها بسته شدند و قلب مردم ایران هنوز شهادت می دهند برای اولین بار برای محمدعلی گریستند ...
زیر سایه پدر
معمولا سراغ آثار ادبی بزرگ جهان نمی روم. برای اینکه بار هریک از واژگان آن قدر زیاد است که نمی توان همه آنها را به تصویر کشید. حالا چرا در فیلم نخست خود روی این رمان دست گذاشتید. این همه اعتمادبه نفس را از کجا کسب کردید؟ شاید برای شما جالب باشد که من رمان جنایت و مکافات را به زور پدرم در 18سالگی خواندم! چرا با زور؟ چون پدر به زور من را کتاب خوان می کرد. در مقالاتی مفصل توضیح ...
قدکوتاه ها؛ همیشه بازنده !
می گیرند. آقای گرگور تعداد هم خوابگان مردان مهیناکو را که قد های مختلف داشتند، بررسی کرد. او در این رابطه به الگویی پی برد: هرچه مرد قدبلندتر باشد، هم خوابگان بیشتری دارد. او توضیح می دهد سه نفر از بلندقدترین مردان به اندازۀ هفت نفر از کوتاه قدترین مردان رابطۀ جنسی داشتند، درحالیکه میانگین سن تخمینی شان برابر بود . او در ادامه خاطرنشان می کند که جزیره نشینان تروبریاند در ...
درخواست مرد سه زنه از دادگاه خانواده
حال نوشتن اظهارات آنها بود که یکی از پسرها بلند شد و گفت: هر چند وقت یک بار ما را می گیرند و می خواهند به افغانستان برگردانند. اما آقا نجیب الله و مادرم می آیند و آزادمان می کنند. خب ما که در افغانستان کسی را نداریم. اینجا به مدرسه رفته ایم و دلمان می خواهد همینجا بمانیم و زندگی کنیم... در پایان قاضی گل آور از همه آنها خواست زیر برگه ها را امضا کنند و به خانه برگردند تا مدارک پرونده را بررسی کرده و رأی لازم را طی روزهای آینده صادر کند. ...
بازخوانی/ زندگی خصوصی محافظ خوش تیپ رئیس جمهور از زبان همسرش
. حرف هایش را که زد، پرسید: قبول می کنید؟ گفتم: بله. چون پدر خودم هم پاسدار بود این مسائل برایم تازگی نداشت. جلسه اول مهر او به دلم نشست اما بعد از عقد می توانم بگویم واقعا وابسته اش شدم. *از این موضوع اصلا ناراحت نبودم زمانی که عقد کردیم من پیش دانشگاهی را هنوز تمام نکرده بودم. عبدالله صبح ها می آمد مرا می برد و ظهرها برم می گرداند. در خانه پدرم دختری نبودم که هر ساعت هر جا ...
خبر خوب در ایران نیست یا نمی بینیم؟
همه جا و در همه محافل از آن با آب و تاب تر از رسانه ها صحبت می کنند و البته شایعه هایی که بعد از آن ایجاد می شود و کنترل از دست رسانه ها هم خارج. خوش آب و رنگ ترین صفحه روزنامه ها حوادث است با خبرهای متعدد و رنگارنگ اما ای کاش در کنار صفحه حوادث، صفحه حوادث خوب هم ایجاد شود. پر شود از اتفاق های خوبی که دراین چند سال شنیدن آن برای ما عجیب شده است . آخرین خبر خوب جامعه واقعاً یادم نمی آید ...
بخشی از سخنرانی شیموس هینی درباره شعر و تجربه های شاعرانه
می چپد، شاه تیر خانه- تکیه گاه [یکی از تیرهای اصلی که بار سقف را حمل می کند، بر دیوارهای اصلی تکیه دارد و در نمای خانه دیده می شود .[ بر فراز تارعنکبوت های خشک غبار- مست، همچون صدای خنده شبح بام باتلاق- بلوط، تورب- تکه و ترکه های بید ...) و بعد heaven-hue, plume-blue and gorse-pricked with gold ] آسمان-رنگ، آلو-آبی و جگن-سوراخ با طلا] و a trickling tinkle of bells well in the fold ] جیرینگ ...
شهیدی که زمزمه سوره بقره آسمانی اش کرد
کربلای5 بود که شهید شد. وی با بیان اینکه شهید محمدبهروز، قاری قرآن بود ابراز داشت: استاد پسرم، آقای خدام حسینی بود که در مسجد ابوذر آموزش قرآن می دید. بچه درس خوانی بود با برادرش و چند نفر از دوستانش، برای اولین بار وقتی او را بردیم در کلاس قرآن ثبت نام کردیم، پسرعمه اش که استاد بود و درس قرآن می داد آمد و خیلی از او تعریف کرد گفت این پسر قرآن خوان می شود! او اصلاً یک طورِ دیگری است ...
شهردار اهواز در اولین ماراتن شهری شکست خورد/ گداها همچنان در شهرند
قدس آنلاین - گروه استانها- طیبه قاسمی؛ یک لقمه نان اولین چیزی بود که انسان برای آن شروع به تلاش کرد آن هم از روی اجبار که حیات وابسته به گرسنه نماندنش بود، وقتی پول اختراع شد و کسب درآمد معنی یافت، دیگر تلاش فقط برای لقمه نانی نبود، اما شاید قصه اصلی از آنجا کلید خورد که شیر جنگل بعد از شکار، تکه گوشتی به روباه بی دست و پا داد و انسان به جای برداشت عظمت و کرامت شیر، نان بی زحمت به دست آمده روباه ...
معلم ریاضی به فرمول شهادت رسید+عکس
به گزارش گام نیوز محمدحسن عسگری همان پسربچه هفت ساله ای است که این شعر را با صدای رسا پشت میکروفن می خواند، همان پسربچه ای که این روزها در فضای مجازی فیلم کوتاه یک دقیقه ای اش با یک عنوان اختصاصی دست به دست می شود: شعرخوانی فرزند روشندل شهید مدافع حرم مجید عسگری محمدحسن همان پسر بچه توی فیلم است، همین که حالا کنار عمو نشسته و دلش بدجوری برای بابا تنگ شده و عمویش، سعید عسگری، این را ...
برشی از فیلم های حاضر در بخش سودای سیمرغ
خلاصه داستان این اثر آمده است: در جنگلی در آفریقا رئیس گله فیل ها صاحب فرزندی می شود که همه انتظار دارند جانشین رئیس گله باشد، اما برخلاف تصور همه شادفیل بسیار دست و پا چلفتی است و همیشه سبب تخریب و خرابکاری می شود. کد ویدیو دانلود فیلم اصلی بانو قدس ایران مستند بانو قدس ایران که موفق به دریافت جایزه بهترین مستند بلند بخش ملی یازدهمین جشنواره سینما حقیقت شد ...
کنسرت که نان و آب نمی شود/ چه اشکالی دارد به کودک کش ها و نابودکنندگان جهان بگوییم مرگ
مثلا همین پسر خودم خارج از کشور موسیقی می خواند، ایشان یک موسیقی نوشته بود برای 300 نفر، به من گفت بابا در ایران نوازنده های دسته جمعی از 150 نفر تجاوز نمی کند، من برای 300 نفر نوشته ام خب نمی توانم اینجا کار کنم. من همیشه به فرزندانم می گویم مثل دکتر سمیعی باشید، ایشان را همه جای جهان می شناسند، در کشور خودش هم دارد بزرگترین بیمارستان اعصاب و روان جهان را احداث می کند، همین جا باید ...
(مش رمضون:پدرخوب! _پدر بد!)
.... چقدر مهربان، باصفا، مودب و باوقار بودند. دو ساعتی میهمانشان بودیم و از هر دری سخن گفتیم. از همه مردم قدیم شهر خبر داشت و ما مبهوت تحلیل او. بازنشسته شده و با همان عزت همیشگی زندگی می کند. از او پرسیدم چند فرزند داری؟ گفت: 6 تا ؛ 4 تا دختر و 2 پسر. پسرانم ازدواج کرده اند و یکی شان در طبقه بالای خانه کوچک خودمان زندگی می کند. 4 دخترم هم ازدواج کرده اند و بحمداله زندگی خوبی دارند. به نوه اش ...
ملودرام های دهه 60 سینمای ایران
پایان ، لحظه ای است که قاعدتا زن و مرد باید دست بچه هایشان را بگیرند و به خانه بازگردند. ما هم اما باید به خانه هایمان بازگردیم. خانواده مقدس است. خانه هم، اما در دهه 60 انگار قرار نبود خانواده درون خانه تصویر شود. 3. رسول صدرعاملی سه سال بعد از گل های داوودی ، پاییزان را ساخت. یک زوج دیگر در آستانه جدایی. این بار به بهانه تصمیم مرد برای مهاجرت. فیلم سه بار و به سه طریق مختلف مواجهه با ...
دو الیور و یک داجر !
.... چه شد که برای نقش الیور انتخاب شدی؟ در شروع کار الیور نبودم و از گروه بچه های فاگین بودم. اما از من تست گرفتند و گفتند می توانی الیور باشی و خب خیلی خوشحال شدم. چرا چون نقش اول بود و بیش تر از بچه های دیگر بازی داشتی؟ چون نقش الیور خیلی عجیب است و در وضعیت های گوناگونی قرار می گیرد. اول در یتیم خانه است و پدر و مادری ندارد. بعد همان جا از آقای بامبل ...
هنوز هم به قطار در حال حرکت سنگ می زنند
دشمنان جامعه می پنداشتند و بدتر از دشمن با آنها برخورد می کردند و از گذاشتن هیچ چوبی لای چرخ کاروکسب آنها کوتاهی نمی کردند. گفت اما او کار خودش را کرده، آنچه را که ایمان داشته درست است، ساخته و پرداخته و به پیش برده است. خط تولیدهای مختلف را افتتاح کرده و محصولاتش را روانه خانه های ایرانی گوشه وکنار کشور کرده. گفت آن معدود کارمندها اما هنوز پشت همان میزهای حقارت بار حسادت زدهِ سراسر عقده نشسته اند ...
آمادگی برای پدر شدن، این مهارت ها را بدانید
تان چرا. چشم انداز پدر بودن ممکن است کمی برای تان دلهره آور باشد مخصوصا اگر فرزند دختر داشته باشید چون معمولا این ایده در پدرهای جوان شکل می گیرد که مسئولیت پرورش فرزند دختر دشوارتر است؛ اما واقعیت این است که مراقبت و آموزش فرزند دختر و پسر به یک اندازه از شما انرژی می برد اما شاید کمی نیازهای شان متفاوت باشد. نیاز تمام دختربچه ها این است که رابطه عاشقانه ای با پدرشان داشته باشند. پس بهتر است از ...
شوخی با تیتر های ورزشی (شنبه 7 بهمن 96)
روزنامه ابرار ورزشی: می خواهیم از اورست بالا برویم(کی روش) کارلوس جان میگم حالا از دماوند شروع کن یدفعه میری اورست نفس بچه ها میگیره! یادت رفته اینجا سفره خونه بازی هست و بازیکنانم که اهل دود و دم... روزنامه گل: برای طارمی و حرف هایش متاسفم(طاهری) / برای طاهری وحرفهاش متاسفم(طارمی) خدایی این تاسفه برای هر دوتا تون کلی دلاری سود داشت آخه تاسفم اینقدر گرون میشه ...
حکمت معنوی وصایای شهدا|دست دشمن متجاوز را قطع می کنیم تا هیچ کشوری جرئت تجاوز به خود ندهد
بود) قدری مایه بگذارم و لااقل این همه بار گناه را کم کرده و تا اندازه ای از آنچه که برایم در آن دنیا مقرر گردیده بود کم کردم. حال نمی دانم که خداوند این عملم را با این همه معصیت خواهد پذیرفت یا نه. ولی در عین حال امیدوارم که مورد قبول وی قرار گیردآان عذابی که سالها با سرکشی های خود برای خود درست کرده بودم را قدری کم کرده باشم. (ان شاءالله) و وصیت نامه خویش را در حالی آغاز می کنم که نمی ...
بازیگری زیر سایه حبس
...، دو تا از آنها از شوهر اولش است که یک روز بی خبر آنها را رها کرد و رفت و دیگر هیچ خبری از او نشد. بعد ازدواج مجدد کرد و یک پسر هم از شوهر دومش دارد. علی تا دوم راهنمایی بیشتر مدرسه نرفت. همه بدبختی های علی به خاطر این است که علی و ناپدری اش با هم سازش ندارند. یک ساعت با هم نمی توانند یک جا بمانند. از وقتی علی از خانه بیرون انداخته شد، مادرش تا می توانست کمکش کرد ولی باز هم این جلوی او را ...
وقتی قبل امتحان با استاد تسویه حساب کردم/ هاتف غیبی از کرمانشاه رسید!
ماجرا حل شده. همینجا که حرف دلش را زد. اشاره کرد بروم داخل. پسر کرمانشاهی جمله شما بزرگوارید، به خاطر من ببخشید را هجی کرد. درست مثل روزهایی که به خاطر شکستن لامپ مدرسه، و سوت زدن در سالن دم در دفتر، مادرم این جمله را به مدیر می گفت! می دیدم دوست دارد نمادین هم که شده، یک غلط کردم بگویم! ساکت ایستاده بودم. اشکم بند آمده بود. سرش را به نشانه تاسف چند بار تکان داد و بعد از اینکه به خودش کمی مهلت ...