سایر منابع:
سایر خبرها
زندگی شوم این 3 زن/ مهناز، سحر و سمیرا تا آخر خط رفته اند
به مصرف شیشه... یک هفته دوست بودیم، منو خواست، بعدشم ازدواج کردیم، خانواده ها هم موافقت کردن... 4 سال زندگی کردم، ولی با زن تو خونه دیدمش و بلافاصله جدا شدم... 3 سالی تنهایی کشیدم... بعد از 3 سال دوباره با یکی دیگه تو محیط مصرف مواد آشنا شدم و ازدواج کردیم... ازش حامله شدم و وقتی بچه تو شکمم بود، منو ول کرد و رفت؛ ازش یه دختر 1 و نیم ساله دارم هنوز شیشه مصرف می کنی؟ در دورانی که حامله ...
نویسنده معروف: وسط کربلا گیر کردم +عکس
.... اصلا اون چیه، همین رفیقت که تا می بیندت جلوت دولا و راست می شه، یک روز جبهه رفت ببینه چه خبره، یک ترکش از دو متریش رد شد، خودت که داری می بینی چه زندگی ای به هم زده. اتفاقا اونم میره بهشت زهرا. ولی نه هر هفته. * اینارو، هم نزدیکترین عزیزانم میگن، هم دوستان جدیدم و هم از همه بدتر رفقای قدیمی و همرزمام. یک روز که یکیشون خیلی تیکه بارم کرد، بهش گفتم: ببین ...
کارگردان سابق تلویزیون: توسل به امام زمان (عج) زندگی ام را نجات داد+فیلم
، وصل شد. قرآن سر کردم و تمام شد. شنبه بیست و سوم پنجشنبه بود. شنبه دو روز بعد، خانم شریفی همسرِ صاحبخانه ما که استاد دانشگاه بودند به همسرم گفتند که به آقای هدایتی پیشنهاد کن که برای وزیر نفت نامه بنویسد. من اطمینان داشتم که نوشتن نامه فایده ندارد زیرا تا کنون چندین نامه برای وزیر و دیوان عدالت و بازرسی کل کشور نوشته ام. یک کپی از همان نامه ها را از من گرفتند و در همان مقطع وزیر نفت ...
شرور سابقه دار ساختمان 8 واحدی را به آتش کشید!
راست سر اصل ماجرا. خانه پدرش رو آتش زدم؛ یک مجتمع 8 واحده در بلوار ابوذر. 2 ساله خاطرخواشم؛ نه اینکه فقط من بخوامشا؛ نه؛ اونم منو می خواد؛ لیلی و مجنونیم. چرا؟ پدر مادرش مخالف ازدواجتون بودن؟ نه اینکه مخالف باشن؛ نه؛ ولی دعوام شده بود. با خانواده اش یا با خودش. این دفعه با خودش دعوام شد. بخاطر چی؟ بهش گفتم حق نداره جایی ...
پنج روایت از پنجره ها با غلط های دیکته ای
برعکس من که حق ندارم بعد از تاریک شدن هوا بیرون بروم. مامان می گوید: حق نداری از ساعت شش و هفت به بعد بری تو کوچه... سگ ها پنج شش نفر هستند. مامان می گوید آن ها خانواده اند. یک بار پرسیدم: یعنی مادر و پدر و چهار نفر بچه؟ مامان با خنده گفت: پسر، تعداد شمارش سگ ها نفر نیست. مگه آدم اند؟ واحد شمارش اون ها قلّاده است. راست هم می گفت. تازه یادم افتاد که یک بار همین ...
ما عملیاتی فکر می کردیم اما الان فضا تبلیغاتی است/ اتاق فکر جمنا هر 15 روز جلسه دارد
پروژه های عمرانی که قبلا داشت به پیش می رفت، الان متوقف شده است . الان بسیاری از پروژه های شهر تهران - که بالای 90 درصد تکمیل شده اند - متوقف شده اند و اگر مقداری فشار آورده شود، تمام می شود؛ حالا اینکه چرا تمام نمی کنند، نمی دانم. گفته می شود 90 و چند درصد اعتباراتی که ما(شورای شهر چهارم) برای بودجه سال 96 پیش بینی کرده بودیم، تحقق پیدا کرده، خب اگر تحقق پیدا کرده باید خرج شود؛ باید کجا ...
ابراهیم به همراه چند نفر به سمت عراقی ها حمله کرد و فریاد الله اکبر سر داد
به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری میزان، پهلوان بسیجی ابراهیم هادی از بنیانگذاران گروه چریکی شهید اندرزگو در جبهه گیلان غرب است. خبرگزاری میزان بُرش هایی از زندگی این قهرمان غریب کشورمان را که در کتاب سلام بر ابراهیم گردآوری شده است، منتشر می کند. شروع جنگ صبح روز دوشنبه سی ویکم شهریور 1359 بود. ابراهیم و برادرش را دیدم. مشغول اثاث کشی بودند. سلام کردم و گفتم: امروز عصر قاسم با ...
کفتگوی تکاندهنده با ناهید 14 ساله: در حالت خماری همه چیزم را به دوست پسرم باختم!
: اولین بار مهمونی دوستم بود. اون روز رو خوب یادمه. نمی خواستم برم اما نرگس خیلی اصرار کرد. به مامانم گفتم تولد یکی از بچه های مدرسه است منم می خوام با نرگس برم. مهمونی ساعت 3 ظهر خونه مریم بود. یکی از بچه های مدرسه. من نمی شناختمش. اونجا باهاش دوست شدیم. نرگس گفته بود پسرا هم هستن.خودم رو حسابی درست کردم. خونه رو تاریک درست کرده بودند.موزیک هم زیاد زیاد. همه تقریباً همسن و سال بودیم چندتایی از بچه های ...
دوست داشت بیاید اما فرصت نشد!
غلامحسین بهبودی خاطره زیر را یکی از رزمندگان دفاع مقدس تعریف کرد و نخواست نامش را فاش کنیم. این خاطره مربوط به جبهه رفتن نیست، بلکه مربوط به جبهه نرفتن است! من و پسرخاله ام تقریباً همسن و سال بودیم. از بچگی با هم بزرگ شدیم و روحیات شبیه هم داشتیم. پسرخاله ام خانواده نسبتاً مرفهی داشت. پدرش یک کارگاه کوچک شیشه بری داشت و به اصطلاح دستشان به دهانشان می رسید. اما این چیزها مانع دوستی ما ...
روایتی مستند از آنچه بر سر یک مادر پیر و فرزند مستاصل او آمد
از شما ها به دیدار آن عزیز میروم. گفتم: شما که میگویید مادرمن برایتان خیلی عزیز است پس چرا زمانی که او در اکباتان یا در جردن زتندگی میکرد سری نمیزدید؟ مادر من گرفتار ناخوشی خیلی بدی شده و به آرامش احتیاج دارد و نه به شعار. من یک دختر و یک پسر در دانمارک دارم که هر دو ازدواج کرده اند. من سه نوه ی بین دو تا شش سال دارم و دیوانه وار دوستشان دارم. به دختر و پسرم تلفن کردم و آن ها ...
معدن کارانی که رفتند؛ یتیمانی که ماندند
هایی که 13 اردیبهشت پارسال با اشک و خون، دستپاچه و حیران استخراج می شدند؛ زغال سنگ هایی که جان 43 معدن کار را گرفتند. زهرا سر پیچ اشاره کرد به یورت و با خوشحالی داد زد: بابا، بابا بعد به مادرش نگاه کرد. معصومه از حال رفته بود؛ درست مثل روزی که همراه دیگر زنان معدن کار به خاطر 11 ماه عقب افتادن حقوق ابراهیم و دیگر کارگران معدن رفته بود جلو فرمانداری. همان روز کتک خوردند، دقیقا 2 سال قبل از ...
شکنجه کودک 5 ماهه توسط والدین/ بعد از طلاق مادرم، فهمیدم پدرم درباره خیانت او درست می گفت/ قاتل: کشتن ...
به گزارش گروه فضای مجازی خبرگزاری میزان ، در بسته اخبار حوادث امشب مطالب متنوعی از جمله شکنجه کودک 5 ماهه توسط والدین، بعد از طلاق مادرم، فهمیدم پدرم درباره خیانت او درست می گفت وکشتن برادرم از اهداف زندگی ام بود می خوانیم. بعد از طلاق مادرم، فهمیدم پدرم درباره خیانت او درست می گفت رکنا نوشت: پانزده سال بیشتر نداشتم که پدر و مادرم برای همیشه از هم جدا شدند. زندگی مان در ...
جلسات جمنا با قالیباف و رئیسی/ برای حضورم در شورای شهر فکر نکردم
ای از اعضای شورای مرکزی جمنا چون قرار بود در انتخابات ریاست جمهوری کاندیدا شوند، از شورای مرکزی استعفا دادند؛ برای همین ما از این افراد برای آغاز کارها دعوت کرده ایم. الان جلسات مشورتی را به صورت اتاق فکر پیش بینی کرده ایم که هر 15 روز یک بار با حضور شخصیت های سیاسی موثر در جبهه اصولگرایی و حتی آن هایی که در انتخابات سال گذشته کاندیدا شدند، برگزار می شود. ما بیش از 6 نوبت با آقایان رئیسی و قالیباف ...
چمران: بعد از قالیباف شهردار شدن سخت است
چون قرار بود در انتخابات ریاست جمهوری کاندیدا شوند، از شورای مرکزی استعفا دادند؛ برای همین ما از این افراد برای آغاز کارها دعوت کرده ایم. الان جلسات مشورتی را به صورت اتاق فکر پیش بینی کرده ایم که هر 15 روز یک بار با حضور شخصیت های سیاسی موثر در جبهه اصولگرایی و حتی آن هایی که در انتخابات سال گذشته کاندیدا شدند، برگزار می شود. ما بیش از 6 نوبت با آقایان رئیسی و قالیباف و دیگران، جلسه برگزار کردیم ...
میم مثل معلم ، مثل مادر
مؤدب هستند و خیلی چیزها را کاملاً رعایت می کنند. اسمشان بچه است. بیشترشان دختر خانم های بزرگسال هستند. ما وقتی رفتار اشتباه و نامناسب مردم با آنها را می بینیم، خیلی ناراحت می شویم. فکر می کنند که چه آدم های عجیبی هستند و گاهی حتی با ترحم با آنها رفتار می کنند در حالی که اینها در گروه خودشان بسیار خوب و شاداب هستند. به بچه ها بها می دهیم معلم ها به خاطر داشتن رابطه نزدیک با دانش ...
مجموعه شعر نیمه شعبان (اشعار ولادت امام زمان)
امام زمان(عج) دوازدهمین امام شیعیان، فرزند امام حسن عسکری(ع) هستند و مادر ایشان نرجس نام داشت. تاریخ ولادت امام زمان (عج) روز جمعه نیمه شعبان سال 255 هجری قمری و بر اساس بیشتر روایات محل تولد امام زمان شهر سامرا بوده است. شاعران آیینی با سرودن شعر ولادت امام زمان (عج) ، به واسطه این اشعار ارادت خویش را به حضرت مهدی (عج) ابراز می کنند که علاوه بر تبریک ولادت حضرت مهدی مضامینی همچون شعر درباره ظهور ...
نگین حماسه
بود که بیشتر آن را هم در راه جبهه و مأموریت ها خرج می کرد. سال 1364 بود که یک روز به او گفتم، می خواهیم حقوق شما را افزایش بدهیم. برای اینکار مجوز داریم و با قرارگاه هم صحبت کرده ایم. خواستم خود شما را هم در جریان بگذارم. برگشت گفت: کی به شما گفته حقوقم را زیاد کنید؟ حرفش را هم نزنید!هر قدر اصرار کردم فایدهای نداشت.گفت: من در کسوت یک رزمنده به جبهه آمده ام و بابت این 5 هزار تومان، خودم ...
عطای اروپا را به لقای سوریه بخشیدم/شیعه بکشید تا به اعلی علیین بروید!
که متوجه شدم یک وهابی تمام عیار شدند. مدتی ازشان خبر نداشتم که بعد فهمیدم سر از سوریه درآوردند و به جبهه النصره پیوستند. به خودم گفتم آنها در عقاید خودشان این قدر محکم اند، اما ما جوانان شیعه مثل آنها نیستیم و در مورد سوریه تحرکی نداریم، فقط نشستیم نگاه می کنیم. اگر یک اتفاقی برای حرم بیفتد، چطور می توانیم آن دنیا جواب دهیم. به همین خاطر یکی از دلایلی که باعث شد بروم، همین احساس وظیفه ...
ما ترسی از شهادت نداریم و این تنها آرزوی ماست
اثر اصابت گلوله و ترکش به شهادت می رسد. یک خاطره ساکش را بست و مقابل در ایستاد نگاهی به قامتش انداختم دلم لرزید نمی خواستم بار دیگر از او جدا شوم، گفتم: محسن جان! تو دوباره از خطر نجات یافتی من خیلی دلم شور می زند این دفعه دیگر نرو.با این وضعیت که نمی توانی کربلا را آزاد کنی، محسن آرام پاسخ داد: مادرجان! ناراحت نباش، هیچ اتفاقی نخواهد افتاد. مادر ما کربلا را برای خودمان نمی ...
تاکتیک خروج از برجام با بازی اروپا/ باید خون گریست!
اعلام کند. دو روز قبل خبر رسید مایک پمپئو، وزیر خارجه جدید آمریکا، در اولین سفر خارجی خود بعد از تأییدش در سنا، وارد عربستان سعودی شده است. سفری که توافق نامه هسته ای، برنامه موشکی و موقعیت منطقه ای ایران محور اصلی گفت وگوهای او با مقامات ارشد عربستان است. رئیس سابق سیا در ادامه سفر منطقه ای به اسرائیل خواهد رفت که با توجه به رویکرد به شدت مخالف این دو با توافق هسته ای ایران با 1+5 از یک سو و شدت ...
ستارگان مجازی (یکشنبه 9 اردیبهشت 97)
ستارگان مجازی امروزو با فاز بی اعصاب محسن میری، شوهر روناک خانم یونسی آغاز میکنیم که نمیدونیم چشه؛ ممنونیم از روناک خانم که به اون قیافه عبوس یه صفایی دادن و حال ما رو یه کم بهتر کردن، چون ما هم اعصاب دیدن کسی که اعصاب نداره رو نداریم! اگه مطلب خانم نظری رو درست متوجه شده باشم، امید حاجیلی باید بهنام بانی رو جذب کنه چون از نظر ارتعاش بدنی مشابه ان. دوباره چشم ...
جماعت مسافرکش ها!
تلفن می گوید: خانم، درست بلد نیستم اما اگه لوکیشن رو دقیق زده باشید، پیداتون می کنم. تنها جایی که فکرش را نمی کردم، خانه خودمان بود اما آن جا هم یکی پیدا کردم؛ بابام بود. بهش گفتم: حاجی، تو دیگه چرا؟! گفت: ولم کن بابا، همه مون مسافرکش شدیم.
لادن طباطبایی: هرکی حرف زد و خوشت نیومد، با زاویه چهل و پنج درجه، بزن تو دهنش!
تکراری با تسلط و اعتماد به نفس فراوان اجرا میشه... با حاشیه های دردناک تر... عین فیلم های ترسناک... خواستگار جواب رد شنیده معصومه جلیل پور، دختر زیبای تبریزی، ابتدا با قمه دو انگشتش رو قطع میکنه. بعد روی سینه اش میشینه و از فاصله نزدیک روش اسید میپاشه... حالا که مثلا گرفتن بردنش ... از،زندان تبریز هر روز زنگ میزنه به برادر معصومه و کل خانواده رو تهدید میکنه... جالبه اینه که به تفضیل تعریف میکنه ...
یک جانباز شیمیایی: ما را فراموش کرده اند
درمان ما را حل کنند، کافی است. این جانباز 8 سال دفاع مقدس گفت: داشتم درباره ی پسرم به خانمم می گفتم که اگر ما بمیریم نه می توانیم زنش بدهیم نه شغلی بهش می دهند. به دانشجوهای دکترا در کشورهای خارج از همان اول شغل می دهند. بچه ی ما با استعداد و توانایی خودش رفته است. یکی از فرزندانم رتبه ی 22 کنکور شده است. ما کی می توانیم ازدواج یکی از اینها را ببینیم؟ خدا شاهد است که با این تجهیزات و ...
انقلاب در عربستان...
چند خونه اون طرف تر مشغول ترمیم چاله ای بود که چند سال جلوی در خونه ش سبز بود و هر وقت بهش می گفتم :"این رو یه کاریش کنین"، می گفت :"وظیفه شهرداریه، وظیفه من نیست، مالیات و عوارض می دیم که این کارا رو کنن." حالا خودش مشغول ترمیم چاله بود. سلام کردم و گفتم: "آخر به زحمت افتادینا ؟!" گفت: "نه بابا، وظیفه مه، تاخیر شد، حلال کنین، دیدم اگه نکنم آخرپای بچه های خودم می ره توش و مصیبتی میشه ..." ...
آزادی و قانون در حکومت از نگاه شهید صدر (ره)
تضمین کند. لذا می فرماید اگر همسایه ات در گرفتاری نوعی فقر است (به تعبیر من فقر کشنده) تو موظف هستی به او بدهی و بخشی از آن به خاطر این است که انسانیتِ تو رشد می کند و هم زمان او تحت فشار این نیاز قرار نمی گیرد. می گوید اگر کسی تحت فشار جنسی است موظف هستی برای ازدواج او تلاش کنی چه دختر و چه پسر. دستور می دهد : وَأَنْکِحُوا الْأَیَامَی مِنْکُمْ . [3] درست مثل وقتی که می گوید: أَقِیمُوا ...
احمدی نژاد اشتباه هاشمی و خاتمی را ادامه داد / گردش احمدی نژاد از استکبار به لاریجانی ها
زنگ زد و گفت، آقای اعلایی این برای ما نیست، اما خود آقای احمدی نژاد نامه داده است، من گفتم این حرف را نزن اگر دکتر بفهمد ناراحت می شود، گفت نه این برای پسرخاله دکتر(احمدی نژاد) است و او نامه اش را آورده. چهارشنبه هفته بعد در جلسه شورای شهرداران این موضوع را به آقای احمدی نژاد گفتم، به من گفت برو بگو آن ها را جمع کنند، لذا من هم به آقای بمانیان زنگ زدم و گفتم آقای احمدی نژاد گفته آن را ...