عاشقانه های محدثه با هدیه حضرت آقا / سجاده ای که به خانه های خوزستان زندگی ...
سایر منابع:
سایر خبرها
اوج عرفان و تعالیم دینی در کلام صدیقۀ طاهره(س)
؟ آن را هم نمی دانم! اگر من از منبر پایین بیایم و به من بگویید چقدر نمی دانی، می گویم: اندازهٔ کل عالم؛ و اگر بگویید چقدر می دانی، می گویم: به خدا چیزی نمی دانم. اگر شما بگویید پس اینهایی که روی منبر می گویی چیست، می گویم: همه را یا از قرآن یا از روایات قرض گرفته ام و خودم چیزی بلد نیستم. حالا که چیزی بلد نیستی، خودت را یک سروگردن از مردم بالاتر ندان، سینه ات را جلو نده و توقع نداشته باش که همه ...
خانه ما میزبان کرونا نجمه حسنی
حساب دلم را با خودم و خدا یکسره کردم و کم کم ارتباطم با سرچشمه آرامش محکم شد، یک حس خاص و ناشناخته در وجودم شکل گرفت و از خدا خواستم من را از این بیماری نجات بدهد و من عهد کردم مصرتر از قبل در انجام تعهد دلیم تلاش کنم و مایه خیر باشم. باورش سخت بود من هم یکی از همان هایی باشم که در اخبار دیده بودم در ابتدای ظاهر شدن علائم کرونا و با مراجعه به مرکز بهداشت وضعیتم را مشکوک اعلام ...
برگزاری پویش اهدای خون در خوزستان
خون به عنوان کاری خدا پسندانه و انسان دوستانه انجام می شود روز دوشنبه، اول اردیبهشت ماه در اداره کل انتقال خون با حضور اهالی رسانه، پیشکسوتان مطبوعات، خبرنگاران، عکاسان و جامعه روابط عمومی خوزستان برگزار خواهد شد. استقبال ورزشکان از اجرای طرح اهدای خون رضا باقری، مسئول سازمان بسیج ورزشکاران سپاه حضرت ولی عصر(عج) استان خوزستان بیان کرد: با توجه به شیوع ویروس کرونا و در پی آن ...
علیپور: تا وقتی که هواداران بخواهند، در پرسپولیس خواهم ماند
این تیم آمده بودند و من هم جوان بودم خیلی دغدغه وجود داشت که چطور به این تیم آمدم اما خدا را شکر می کنم چون خیلی بازیکنان مطرح بودند و بهترین فرصت بود که خودم را نشان بدهم و این اتفاق افتاد به جایی رسیدم که مدیون پرسپولیس و هواداران هستم. من هم روزهای اوج و افت داشتم و انتظار مدام بالا می رود و سخت تلاش می کنم که دل هواداران را به دست بیاورم تا به آنچه که دوست داریم دست پیدا کنیم. یک شب قبل از اینکه به پرسپولیس بیایم خواب دیدم که در ورزگاه صد هزار نفر قرمز هستند و من را تشویق می کنند و این را برای دوستانم تعریف کردم که بعدها به واقعیت پیوست و در دربی توانستم خوشحالی کنم. ...
خدمت به خلق
پایگاه خبری جماران، دوست پزشکی داشتم که حاذق و با اخلاق و پرکار بود، روزی گفت تاقبل از اخذ مدرک دکترا، اهل نماز وروزه بودم ، ولی بعد از افتتاح کلینیک پزشکی، عبادت را در خدمت به مردم در معالجه و سلامت آنان می بینم. و بعد این قطعه از سعدی شیخ اجل را خواند؛ عبادت به جز خدمت خلق نیست چالش اینجاست؛ چرا خدمت به خلق توجیه کننده بی توجهی به مناسک دینی است؟! چندنکته: 1 ...
کاش میهمان های خوبی باشیم
که گفت: ما ز دریاییم و دریا می رویم/ ما ز بالاییم و بالا می رویم . یادمان می آید اینجا مسافریم و باید به سر منزل مقصود برسیم. باید هر چه می گذرد بیشتر مظهر تجلی اسما و صفات خدا باشیم. باید آدم های بهتری شویم، به ویژه حالا که ماه خودسازی دارد کم کم از راه می رسد برایمان مفاهیم قلبی و معنوی را تداعی می کند. آدم یادش می آید از آموزه های دین و زندگی که در تمام سال ها ذره ذره تهِ دل ...
عارف ربانی در ذهن و زبان سعدی
آسانی نیست مرد دانا به جهان داشتن ارزانی نیست خفتگان را چه خبر زمزمه مرغ سحر؟ حَیَوان را خبر از عالم انسانی نیست داروی تربیت از پیر طریقت بِسِتان کآدمی را بَتَر از علت نادانی نیست روی، اگر چند پَری چهره و زیبا باشد، نتوان دید در آئینه که نورانی نیست شبِ مردان خدا روزِ جهان افروزست روشنان را به حقیقت شب ظلمانی نیست پنجه ی دیو به بازوی ریاضت ...
تنهای تنها ؛ مثل یک دختر بهایی مسلمان شده
سیدابوالفضل موسوی می گوید: آخرین سفر علی بود. زنگ زد به خانه مان و گفت: سید! می خوام برم جبهه گفتم: علی جون! دست بردار. مگه قبلا چکار می کردی؟ گفت: نه، خدایی، این دفعه دیگه فقط و فقط برای خدا می خوام برم جبهه، دیگه هیچی توی ذهنم نیست، فقط و فقط برای خدا می خوام برم. گفتم: یا حضرت عباس! اینم رفت. این قدر از این حرف ها شینده بودم و دیده بودم که می فهمیدم وقتی کسی از این جرف ها می زند ندای ...
خوشگذرانی لاکچری علی اوجی و نرگس محمدی لب ساحل + تصاویر
... وقت داری کتاب بخوانی؟ بله. تنها چیزی که خیلی حالم را خوب می کند فیلم دیدن و کتاب خواندن است. این روزها به دلیل مشغله زیاد کمتر وقت می کنم فیلم ببینم اما کتاب همیشه همراهم است حتی سر صحنه با خودم می برم و در زمان های خالی می خوانم و همیشه در ماشین کتاب دارم. رمان ها را خیلی دوست دارم. بچه بودی بیش فعال بودی؟ من خیلی آرام بودم چون بچه اول بودم، همیشه مسئولیت بچه ...
حاجی برات شهادت را در جوار خانه خدا گرفت
.... محمود از همان زمان خواستگاری و بعد از ازدواج مدام از شهادت حرف می زد و می گفت من به این نیت ازدواج کردم که نسلم باقی بماند و سنت رسول خدا را انجام بدهم و بعد شهید شوم. حرف هایشان را گوش می دادم، ولی باور نمی کردم. می گفتم آنقدر رزمنده در نوبت شهادت هستند که نوبت شما نمی شود، اما روز آخر در چهره اش می دیدم که شهید می شود. هربار که به جبهه می رفت با خنده بدرقه شان می کردم، ولی آخرین دفعه ...
روایت تسنیم از نفر اول کنکور پزشکی که مدافع وطن شد؛ وصیت مهم احمدرضا احدی چه بود؟
احمدرضا که اگر می خواست؛ حالا یکی از سرآمدان کشور و شاید هم جهان بود؛ نهالی که همه 20 سالگی اش را در کفن پیچید و تقدیم کرد و دل از میز و مقام برید تا مدافع وطن شود. شانزده ساله بود که وارد جبهه شد؛ رمضان فرصت خوبی بود تا مشق عشق کند؛ عشقی که چهار سال قلبش را محصور کرد و در منزل دوازدهم به وصال رسید که کربلای 5 پایان همه بی قراری هایش بود. پدرش اهل ملایر بود و چند صباحی از طرف ...
روایتی از واکنش حاج قاسم به ازدواج مجدد همسر یک شهید + تصاویر
سخنرانی هم بکنند. نامه را به دوست شوهرم دادم تا به دست سردار سلیمانی برساند. راستش اصلا فکر نمی کردم نامه به دست او برسد و یا اگر برسد اصلا بازش کند و بخواند. تقریبا 4-5 روز بعد دیدم آقایی زنگ زد و گفت گوشی دستتان باشد سردار سلیمانی می خواهد با شما صحبت کند. آنقدر از شنیدن این جمله هیجان زده شده بودم که زبانم بند آمده بود. وقتی حاج قاسم شروع کرد به صحبت باور نمی کردم دارم الان به صدای او گوش می کنم ...
زکی پور: 3 قهرمانی با پارتی بازی پرسپولیس را بدعادت کرده!
نساجی را به خانواده اش می داد یاد خودت نیفتادی؟ اتفاقاً دقیقاً اتفاقات همان روزها را به یاد آوردم که از استقلال پیشنهاد گرفته بودم. شمالی ها در چنین مواقعی سریع پرچم می زنند و فک و فامیل را دعوت می کنند تا جشن بگیرند. من هم در همان روزها و بچه محل هایم برایم جشن گرفتند و آن شب که همان قسمت را می دیدم خاطرات خودم برایم زنده شد. از مدیرعامل جدید حرفی نمی زنی؟ امیدوارم هر اتفاقی ...
قوت قلب ناخواسته ای که صدام به اسرای ایرانی داد
...> بعثی ها برنامه ریزی کرده بودن که اسرا رو تو گروهای 400 نفره ببرن نجف و کربلا. ما که موصل بودیم مدت سفر هر گروه 400 نفرمون، 24 ساعت می شد. خودمان هم نمی دانستیم چه اتفاقی افتاده. خدای من، ما کجا، زیارت کربلا کجا. در اردوگاه ولوله شد. هنوز کربلا نرفته، به یکباره و دفعتا آنچنان تحولی در اردوگاه ایجاد شد که تصورش هم برایمان محال بود. ما تا همین چند روز قبل هرگز امید به تحول و برگشت به شرایط سال ...
چگونه مواسات را برای خود آسان کنیم/ انفاق منحصر به ثروتمندان نیست
توانیم امیرالمومنین (ع) باشیم. خود حضرت فرمودند: اِنَّکُم لا تَقدِرونَ عَلی ذلِک شما این توان روحی را ندارید، این ظرفیت را ندارید، ولی خب می توانید به اندازه وسع پیشگام باشید. مسئولین عزیز پیش قدم شوند و خودشان بگویند در ایامی که کرونا شرایط را سخت کرده و اقشاری تحت فشار هستند، ما 20 درصد حقوقمان را در راه خدا انفاق می کنیم. ما این همه فرمانده ارتش و سپاه، قاضی، وکیل، وزیر و مسئولین مختلف داریم، اینها ...
مردم جومونگ را بیشتر از جانبازان کشورشان می شناسند
...> یادگاری های جنگ جا خوش کرده اند وی از ترکش روی سرش را بدون درمان خواند و خاطرنشان کرد: ترکش های اعضای بدن بعضی ها طی جراحی های مکرر برداشته شد، اما ترکش در سر و دست ها را نتونستند خارج کنند و همینطور در سرم به اندازه یک نخود ترکش هنوز وجود دارد و از این رو یادگاری های زیادی از جنگ هنوز در بدنم جا خوش کرده اند. این جانباز آملی تصریح کرد: پنج بار جراحی سر انجام دادم، حتی کاسه سر مصنوعی ...
چرا نباید یک سیاستمدار مثل کلوپ داشته باشیم؟
درخشان دیگر ارائه کرد؛ یک بیوگرافی پرشور و جذاب که روی هفت سال حضور مارادونا در ناپولی تمرکز دارد؛ دوره ای که در خلال آن در دو جام جهانی شرکت کرد و در همان زمان جادو و افسانه او -خوب یا بد- شکل گرفت. فیلم با این سکانس شروع می شود که ماشین ها با عجله در خیابان های ناگل حرکت می کنند تا خودشان را به سن پائولو، یعنی محل معارفه مارادونا در جولای سال 1984 برسانند و فیلم به یک اندازه هیجان انگیز و شایسته ...
مسابقه مواسات
بعد می روم سراغ لغت نامه دهخدا و معین... که نوشته یعنی: همدلی، یعنی دلسوزی و غمخواری. به همکارم می گویم یادت باشد درباره مواسات عقلت را با خودم جمع بزنم ضرب در عقل سردبیر کنم ببینم چه می شود. دارد به حرفم فکر می کند که می گویم ساعت شش، مسجد امام خمینی (ره) جلسه داریم برای مواسات. تک تک کاشی ها، طرح گنبد، گل های روی قالی، مهر، چادرهای آویز و همه چیز مسجدمان دارد ضربان دل تنگ و بی قرارم ...
خاطرات جالب یک روحانی در مواجهه با بیماران کرونایی
. بعد از 3 روز که همراهش بودم و تقریبا روحیات همدیگر را شناخته بودیم، مرا صدا کرد و گفت؛ حاج آقا شما اینجا چند نفر هستید؟ من ابتدا فکر کردم منظور ایشان بچه های قرارگاه است، برای همین گفتم ما اینجا 10 نفریم. گفت نه در کل کشور چند نفرید؟ منم با خنده گفتم ما همه جا هستیم خیلی زیادیم. یک دفعه دیدم بغض کرده و با همان حالت به من گفت؛ هر وقت دوستانت را دیدی بگو مرا حلال کنند، من خیلی از شما شناخت نداشتم و ...
نبرد با کرونایی پسر شهید در بیمارستان یحیی نژاد بابل + عکس
به گزارش رکنا، این روزها که جهاد با ویروس ناشناخته کرونا توسط سفیدپوشان کادر درمانی بیمارستان های سراسر کشور در حال انجام است، خبر شهادت شان دردناک ترین خبری است که می توان شنید... . در همان لحظه اول که می شنویم فلانی عضو کادر درمان بود و بر اثر کرونا فوت کرد، دل مان می گیرد که شاید اگر بر سر خدمت حاضر نمی شد الان زنده بود اما به وفاداریشان در راه خدمت به مردم پی می بریم. ...
شهیدی که با لباس و غسل شهادت به استقبال شهادت رفت
از دانش آموزانم هیچ اعتقادی به خدا و ائمه نداشت، رفته بودم منزلشان که دیدم یک سگ وارد اتاقش شد، من خودم را جمع کردم و گفتم: این سگ نباید اینجا باشد، شما می دانید که نجس است، شما نماز می خوانید و مسلمان هستید. نماز را که گفتم: به فکر فرو رفت، متوجه شدم اصلا آنها نماز نمی خوانند و نماز جایگاهی در خانواده آنها ندارد. گفتم: می خواهی نماز بخوانی؟ گفت: بله. می توانید بیشتر برایم توضیح بدهید؟ من با او ...
حبیب خدا / روایت همسر شهید حبیب الله ارشدی
شد که زود به خانه برگردد. هرچه منتظرش ماندیم اما خبری از او نشد، هوا داشت تاریک می شد و نگرانی و دلهره مان صد چندان شده بود. شب گذشت، یک روز، دو روز، سه روز گذشت و خبری از همسرم نبود تا اینکه پس از چند روز بلاخره خبردار شدیم که گروهک ضد انقلاب او را به اسیری گرفته بودند. روزها و هفته ها میگذشت و ما از هر طریقی برای دیدن او تلاش کردیم ولی بی نتیجه بود تنها دلخوشی که داشتیم این بود ...
سبد ارزاق به جای مردم روی سجاده های مسجد
به گزارش خبرگزاری رسا ، مقام معظم رهبری نیمه شعبان امسال، مردم و گروه های جهادی را در آستانه ماه رمضان به رزمایش همدلی و کمک مومنانه توصیه کردند. این مهم فرصتی شد تا مساجد که این روزها با تصمیم مسئولین به دلیل شیوع ویروس کرونا برنامه نماز جماعت خود را لغو کرده اند، از ظرفیت کمک های مومنین استفاده کنند و برای گره گشایی از زندگی نیازمندان آماده شوند. کمک به نیازمندان سیره اهل بیت(ع) ...
جغرافیای فعالیت های جهادی؛ از مبدا قم به مقصد رشت
. انگار که خاطراتش مرور شده باشد چند دقیقه ای مکث می کند و ادامه می دهد: هر طور که بود آن روز بالاخره به ترسم غلبه کردم. از خدا ته دلم مدد خواستم و به بچه ها گفتم فقط همین بار اول سخت است و اگر از پسش بربیایم دفعات بعدی خبری از ترس و دلهره نیست، دائم به همکارانم قوت قلب دادم و سعی کردم که کمکشون کنم حالا همه این روزها را با همین بچه ها در غسالخانه بهشت رضوان رشت مشغول بدرقه بندگان خدا به ...
وقتی از آقای ولایتی خبر قبول قطعنامه را شنیدم، اشکم جاری شد!
... بسم الله الرحمن الرحیم. در مورد جنگ ایران و عراق در وزارت خارجه دو نظر وجود داشت. یکی نظری که معتقد بود جنگ باید به هر نحو ممکن ادامه پیدا کند تا دشمن دست از دشمنی بردارد و دیگر نظری که معتقد بود باید جنگ را روی میز مذاکره خاتمه داد. من معتقد بودم مذاکره با عراق، رزمنده ها را در جبهه ها سست می کند و به خود خواهند گفت اگر قرار است بروید و مذاکره کنید، ما چرا به میدان برویم و شهید شویم؟ من به ...
مارعلی شیرزنی با عطر باروت
هایش گوش دزفول را پر کرده بود؛ همه او را مارعلی صدا میزدند و میزنند، یعنی مادر علی، شیرزنی از زنان سرزمینم که پس از گذشت 30 سال، هنوز لباس های روحش بوی باروت می دهند! مارعلی را دیدم قدِ کوتاه و جثه ریز مارعلی تصویری برخلاف تمام پرداخته های 24 ساعت گذشته خیالم را رقم زد، او حالا در برابر من و من در برابرش ایستاده بودم و بی سلام و علیک با خودم زمزمه میکردم : مگر می شود همه آن ...
سوره تحریم+ترجمه و متن و صوت
اللَّهُ مَثَلًا لِلَّذِینَ آمَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ إِذْ قَالَتْ رَبِّ ابْنِ لِی عِنْدَکَ بَیْتًا فِی الْجَنَّهِ وَنَجِّنِی مِنْ فِرْعَوْنَ وَعَمَلِهِ وَنَجِّنِی مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ ﴿11﴾ و برای کسانی که ایمان آورده اند خدا همسر فرعون را مثل آورده آنگاه که گفت پروردگارا پیش خود در بهشت خانه ای برایم بساز و مرا از فرعون و کردارش نجات ده و مرا از دست مردم ستمگر برهان (11) ...
خانه نشین ها و روایت 60 روز قرنطینه
نسبت به محل زندگی ام خیلی دور است. یکی از تفاوت های خوب این روزها با زندگی معمولی ام این است که این روزها دیگر نیازی نبود که به دانشگاه بروم. باید زمان را مدیریت کنیم محدثه می گوید: تصمیم گرفته ام خودم را برای کارهایی که برای آن برنامه ریزی کرده بودم، آماده کنم. در این مدت کتاب خواندن را شروع کردم و به کارهایی که همیشه با خود می گفتم اگر در خانه وقت داشته باشم انجامشان می دهم ...
ارتش، آبروی کشور است
گرفتید؟ خوب، روحیات من جوری بود که نمی توانستم اعتقاداتم را کنار بگذارم یا حتی کم رنگ جلوه دهم و آن را در دل خود مکتوم نگه دارم. از این رو در تمام طول دوره شش ساله آموزش ام در دبیرستان نظام و دانشگده افسری همیشه به فریضه های واجب دینی عمل می کردم. نماز ، روزه و سایر عمال دینی را انجام می دادم و هنگامی که دوره آموزش تمام شد و به عنوان یک افسر جوان وارد کادر ارتش شدم دیگر به عنوان یک آدم متدین ...