مردی که بعد از 10 سال زندگی لاتی به عشق امام خمینی (ره) در برابر خودش ...
سایر منابع:
سایر خبرها
یک بام و دو هوا!
حجت الاسلام مجتبی لطفی، از شاگران و مسوولان دفتر مرحوم آیت الله منتظری در یادداشتی تلگرامی نوشت: تابستان سال 83 در یکی از کوچه های منتهی به دفتر آیت الله منتظری با دو اتوموبیل از نیروهای اطلاعات قم محاصره شدم. آنان قصد بازداشت مرا داشتند و هنگامی که از آنها حکم بازداشت خواستم، کاغذ کوچک معمولی به اندازه نصف کف دست که دست نوشته دادستان وقت قم بود را نشانم دادند! تا فردایش ...
روز های بی قراری
: بلند شوید که می خواهم شما را به مکه برای زیارت خانه خدا ببرم و همان جا هم برایتان خانه زیبایی گرفتم که ساکن شوید. وقتی خواب را برایم تعریف کرد، من ناراحت شدم و گفتم: چرا هادی این را به تو گفته است؟ اگر برای تو خانه گرفته، پس من چی؟ من تنها می مانم؟ چند وقت بعد، در سال 1371 ما برای زیارت عازم مکه مکرمه شدیم. 14 روز اعمال حج را بجا آوردیم. همسرم آن قدر مرد مهربان و خوش رویی بود که همه اعضای ...
بوسه ای از گونه امام (ره) آخرین یادگاری یک رزمنده از پیر جماران شد
به گزارش پایگاه خبری اخبار ملکان به نقل از خبرگزاری دفاع پرس ، حمید داودآبادی نویسنده و پژوهشگر دوران دفاع مقدس، در صفحه اجتماعی خود، به بیان خاطره ای از روز تشییع پیکر مطهر حضرت امام خمینی (ره) پرداخت و نوشت: سه شنبه 16 خرداد سال 1368 بهشت زهرا (س) – دورتادور محوطه ای بزرگ، کانتینر های 12 متری چیده بودند تا جمعیت جلو نیاید. چندتایی اتوبوس دو طبقه برای سد کردن مسیر مردم قرار داده بودند ...
ادبیات فارسی، زنده به ادیبان است
و چهره اش مهربان تر شد، گفت؛ شما دانشجوی من بودید؟ گفتم؛ نه استاد! چرا استاد! شاگرد کتاب های شما بودم. گفتم؛ من همیشه این دقت را داشتم که اسامی گردآورندگان و تدوین کنندگان کتاب های درسی آموزش و پرورش خصوصاً درس ادبیات فارسی را نگاه می کردم. نخستین بار، به گمانم سال اول دبیرستان بودم که با نام شما استاد ارجمندم آشنا شدم. فرصت خوبی بود تا از همه چیز و هر موضوعی صحبت کنیم. و از کتاب ارزشمند ...
فقط امام زمان اعمال ما را می بیند یا همه معصومین؟
، مبلغی خرجی برایش حواله کردم. چون به مدینه رفتم، [حضرت ]ابو عبد اللّه (امام صادق علیه السلام ) مرا از این کار خبر داد. امام رضا علیه السلام وقتی عبد اللّه بن ابان عرض کرد :گروهی از دوستان شما از من خواسته اند که از شما تقاضا کنم برایشان دعا کنید فرمود : به خدا قسم هر روز اعمال آنها را بر خدا عرضه می کنم. ...
تیر خوردم، عاشق تر شدم/ لحظات ناب با حیوانات وحشی و خزنده های سمی
... بالاخره محیط بانان آمدند، از صبح تا عصر پایم خونریزی داشت تا اینکه به بیمارستان منتقل شدم، گفتم به خانواده ام اطلاع ندهید نمی خواهم آنها مرا در این وضعیت ببینند، خدا را شکر پایم ماند هرچند دردش هنوز هست و این باعث نشد حسرت ادامه کار را داشته باشم و همچنان عشق بورزم تا امروز که در خدمت شما هستم . آنچه خواندیم شرح حال تنها یک روز سخت یک محیط بان است، او سال ها در عرصه محیط بانی و ...
اولش سخته
شهاب پاک نگر سال هفتاد وسه یک روز که داشتم فوتبال بازی می کردم، فهمیدم تیزهوشان قبول شدم و دیگر مثل مردم عادی نیستم. بازی را ول کردم و رفتم تا آینده روشنم را بسازم. منتظر بودم دوستانم بگویند که کجا می روی اما هیچ کس چیزی نگفت، درواقع نخودی بازی بودم؛ یعنی چون توپ مال من بود، مجبور شده بودند من را در تیم شان راه بدهند. قبول شدن در تیزهوشان همین جوری الکی الکی هم نبود، بعد از دو ...
شوق دیدار مجدد امام در وجودم شعله کشید/ قلب هایمان زودتر از ما به جماران رسیده بود
جلو رساندم تا از نزدیکترین فاصله ممکن امام را ببینم. در هیجان دیدار امام هر لحظه بی تاب تر می شدم. در ورودی باز شد وقتی امام وارد شدند ناگهان جمعیت حاضر در حسینیه از جا بلند شدند و هر چه در توان داشتند فریاد زدند صل علی محمد روح خدا خوش آمد تمامی جمعیت همه احساس شدند و خود را پای امام می ریختند اشک ها بود که از چشم های مشتاق جاری می شد. سرم را از لابه لای جمعیت بالا کشیدم. دیدم قامتی استوار ...
از خلاف آمد عادت بطلب کام که من کسب جمعیت از آن زلف پریشان کردم
پرورش شاه بارشان آورده بود، ملتی که تا چند روز جلوترش عین مردمان ساده لوح خیره می شدند به مرادبرقی و اصغرترقه، یک باره متحول شدند، حال شان عوض شد، از مشروب و رقص و آواز و سینما بیزار شدند و با تمام وجود اسلام و انقلاب و امام را تمنا کردند. گیرم این تمنا در وجود همه یکسان نبود و در بعضی ها چند هفته یا چند ماه بیشتر دوام نیاورد، از وضع و حال مردم و اولی تر از مردم خودم، بی خبر نیستم. می دانم که امر ...
توکلیان: حذف مسابقات اوپن و امتیاز ندادن به قهرمانان جوان و امید اشتباه است
هم در جام تختی و هم در کشوری اول شدم، اما من را نبردند شاید چون اعتقاد داشتند که جوانم. یک دلیلش هم این بود که اکبر فلاح سال قبل از المپیک قهرمان جهان شده بود، بین ما انتخابی نگذاشتند، من خودم بابت عدم برگزاری مسابقه ضرر کردم. وی ادامه داد: در مدتی که مربی بودم همیشه نظرم روی انتخابی بوده، هرچند درست است که انتصاب هم داشتیم، اما همان وقت فرآیند انتخابی تیم ملی اجرا می شد، در کشتی آزاد ...
حمیداوی: شهرخودرو صدرنشین هم بود، خواهان لغو لیگ می شدم
نشده است. حتی خودمان هم به AFC ایمیل زده ایم تا ببینیم ماجرا چیست. *گفته شد که ادامه مسابقات این فصل لیگ قهرمانان آسیا ممکن است به صورت متمرکز در قطر انجام شود، برای این موضوع آمادگی دارید؟ مشکلی وجود ندارد. اتفاقا خودم چنین طرحی برای لیگ خودمان ارائه دادم و گفتم بازی ها به صورت متمرکز در یک شهر سفید برگزار شود اما کسی به این موضوع اشاره نکرد و همه می گویند حمیداوی میخواهد لیگ ...
سفر به پناهگاه ثروتمندانی که می خواهند هر طور شده زنده بمانند
شعارسال : همین چند وقت پیش بود که به بلک هیلز در ایالت داکوتای جنوبی رفتم تا جایی را ببینم که گویا قرار بود، پس از فروپاشی تمدن های جهان، زادگاه دوبارۀ بشریت شود. همه بر طبل پایان جهان می کوبیدند، پس آن روز هم یکی از روز های خدا بود تا آن کُنج دنج در بحبوحۀ آخرالزمان را ببینم. چند ماه می شد که ذهنم درگیر لحن آخرالزمانی فرهنگمان بود. آن درگیری ذهنی شاید تجلی مقبول اضطراب های شخصی خودم بود، اضطراب های پدری که یک بچۀ خردسال را در دنیایی بزرگ می کند که روزبه روز تیره تر و متزلزل تر می شود. یکی از تباه ترین وجوه آن وسواسْ زیاده روی چندماهه ام در مطالعۀ م ...
بلایی که سر زنان آسیب دیده در جنوب تهران می آید
...> اعتیاد تا قبل از شوش سیاه هست اما تاریکی واقعی از شوش شروع می شود... "از دست کتک های پدرم، بعد از 20سال به خانه مادرم گریختم اما شوهر مادرم مرا بیرون کرد و از آنجا بود که آواره جاده ، تهران و شوش و سیاهی ها شدم ..." این را وقتی روبه روی ما نشست تا از روزهای زندگیش بگویید ، گفت. دختری 22 ساله که وقتی آمد خط چروک بر صورت نداشت و حال صورتش تکیده شده است. شوهر مادرم 30 ...
از روزی که به خواستگاری میهمان غریبه بله گفتم زندگی ام تباه شد
نتوانستند مسافرخانه ای برای اقامت چند روزه پیدا کنند، این بود که پدرم مسافرانش را به منزل آورد و ما چند روز از آن ها پذیرایی کردیم. پدرم نیز در این مدت بدون دریافت پولی، آن ها را به تفرجگاه ها و مراکز دیدنی مشهد برد. حدود دو سال از این ماجرا گذشته بود که روزی همان خانواده به همراه پسرشان به منزل ما آمدند و از من خواستگاری کردند. پدرم که مدعی بود در طول همان چند روز آن خانواده را شناخته است، بدون انجام ...
ماجرای عکسی که حضرت آقا سراغش را گرفت +عکس
شهید شد ما رفتیم خانه شان برای شرکت در مراسم. خانمش را که می دیدم حس می کردم خودم را می بینم. در مراسم سوم آنقدر این حس در من قوی شد که به اسماعیل زنگ زدم گفتم مرا برسان خانه خودت برگرد از بس حالم بد شد. حس می کردم این اتفاق یک روز بالاخره برای من پیش می آید و نرگس من هم مثل بچه های شهید سلطانی می شود. شهید خانزاده هر وقت سر مزار شهید سلطانی می رفت حال و هوایش عوض می شد و شش ماه بعد او هم شهید شد ...
غم فقدان امام، همچون از دست دادن عزیزانمان سنگین بود/ داغ نبود امام خمینی، با رهبری امام خامنه ای فروکش ...
متوجه شدم امام را از دست دادیم. از حال آن روزهایم نمی توانم چیزی بگویم چراکه اصلا اوضاع مردم قابل توصیف نبود. به منزل دایی ام که پدر همسرم می شود، رفتم و این خبر ناگوار را اعلام کردم. این شهروند قزوینی بیان کرد: صدای شیون همه ی خانه را گرفته بود نتوانستیم تاب بیاوریم به سمت مسجد نبی حرکت کردیم. ازدحام مردم در آن روز قابل وصف نبود؛ البته بیشتر مردم مشتاق بودند تا در تهران حضور پیدا کنند ...
خانه ما بیمارستان است
، رومینا هم که رشته تحصیلی اش ریاضی بود کنور تجربی را امتحان داد و پرستاری قبول شد، این همان چیزی بود که من می خواستم از این رو همه تلاشم را برای اتمام تحصیل فرزندانم کردم. دو فرزندم به طور همزمان، پنج سال پیش وارد بیمارستانی که خودم مشغول فعالیت بودم، شدند و شروع به کار کردند، به جرأت می گویم بیش از هر جای دیگری در بیمارستان ارتباط داریم، گویی خانه دوم ما همین جا است. خانم مهدوی ...
روشن: بهترین گلم را به حجازی زدم
کردید؟ در سال 50 در ماده 200 متر سرعت و 5000 متر استقامت که در فضای باز برگزار شد مقام دوم آموزشگاه های تهران شدم و البته در 100 4 امدادی مقام نخست را کسب کردم. اولین اتفاق فوتبالی شما در چه سالی رقم خورد؟ در همان سال (1350) با تیم منتخب دبیرستان مان که نراقی نام داشت عنوان سوم آموزشگاه های تهران را به دست آوردیم و بعد توسط نادر لطیفی برای مسابقات اموزشگاه های ایران ...
حجازی: جوانان فرانسوی علف های زیرپای امام را برای تبرکی جمع آوری می کردند
اشک بر گونه آنها سرازیر شد، گفتند آقای حجازی ما باغچه ای در خانه داریم و می خواهیم از این علف هایی که امام خمینی بر روی آن قدم گذاشته را برای تیمن و تبرک برای باغچه خود می بریم. معاون دانشگاه آزاد اسلامی بیروت گفت: پس از پیروزی انقلاب و بازگشت امام خمینی از فرانسه به قم به همراه پدرم و چهل نفر از علما به قم رفتیم و روز نوروز برای دیدار امام مشرف شدیم، بنده جوانی بودم که مسئول تصویر ...
جانباز شیمیایی که در اوج کرونا جهادگر شد + تصاویر
. به فرمان امام خمینی (ره)، راهی خط مقدم شدم. نزدیک دو سال مهمان جبهه ها بودم. یک روز که از جبهه برگشته بودم، عکسم را بین شهدای هوانیروز دیدم! شهید شده بودم و خودم خبر نداشتم. چه سعادتی! با خنده به یکی از دوستانم در هوانیروز که سرباز عقیدتی سیاسی بود، زنگ زدم. گفتم برادر! من شهید نشده ام. من زنده ام. عکس مرا از بین شهدا بردارید. نذری که از روزهای جنگ شروع شد اواسط جنگ بود. سال 1364 ...
اولین و آخرین خواننده ای هستم که با امام دیدار داشتم
آفتاب نیوز : چهاردهم خردادماه یادآور یکی از مهم ترین اتفاقات تاریخی کشور است. در این روز امام خمینی (ره) پس از مدت ها بیماری به دیار باقی شتافت و حضور گسترده مردم و عزاداری آنها در خیابان ها، نشان از غم سنگینی بود که بر دل ملت ایران باقی ماند. یکی از آثاری که چند ساعت پس از درگذشت امام خمینی (ره) به همین مناسبت تولید شد و از رادیو و تلویزیون به گوش مردم رسید، آهنگی بود که دریغا نام داشت و محمد گلریز خواننده آ ...
تنها گذاشتن امام (ره) یعنی تنها گذاشتن امام حسین (ع)
ابی (استان سمنان، شهرستان گرمسار) (1363 ه.ش) • شهادت شهید عزت الله محمودوند (استان لرستان، شهرستان پلدختر) (1364 ه.ش) • شهادت شهید رجب علی غلامی (کشور افغانستان) (1364 ه.ش) • شهادت شهید علی دهقانی رحمت آبادی (استان کرمان، شهرستان بم، روستای کروک) (1365 ه.ش) • شهادت شهید بهروز محمدی آدرگانی (استان اصفهان، شهرستان مبارکه) (1365 ه.ش) • شهادت شهید اکبر جعفرزاده (استان اردبیل) (1365 ه.ش) • شهادت شهید ق ...
یتیمانی در فقدان پدر دور از وطن ماتم گرفتند
اردوگاه منتقل کردند، سوم و هفتم باشکوهی در سوگ امام در اردوگاه برگزار شد و از آن روز به بعد حقیقتاً همه ما احساس یتیمی می کردیم. هرچند که کلمات و بیان مختلف رفتار و روحیات دوران دفاع مقدس، اسارت و ... بیانگر حس و حال واقعی آن روزگار نخواهد بود اما می توان با گرامی داشتن و ارج نهادن نسبت به بازماندگان آن دوران طلایی یاد و خاطره روزهای انقلاب اسلامی و هشت سال دفاع مقدس را گرامی داشت و این امر بدون شناخت افراد و بیان واقعیت ها محقق نمی شود. پایان پیام/ 690 ...
تمسک به قرآن از ابعاد مهم شخصیت امام خمینی(ره) بود/ تأکید امام(ره) بر هم گرایی مذهبی
ای بسیار قدیمی بود. از همان زمانی که سید موسی صدر در قم درس می آموخت آغاز شد و در نتیجه این رابطه در سطح شناخت شخصی و در بُعد مبارزاتی ادامه یافت، و وجود تعدادی از مبارزان جمهوری اسلامی ایران در لبنان خود گویای این ارتباط امام غایب سید موسی صدر با جنبش امام خمینی قدس سره بود. در حقیقت ما با امام خمینی بسیار پیش از آن که ایشان را ببینیم آشنا شدیم، به نحوی که فعالیت های متعددی را از سال 1975میلادی ...
این پرستار می خواهد گمنام بماند +عکس
ساخته بود تداعی کننده مرگ بود. دو نفر از همکارانم همان روزهای اول از شدت ترس، ترک کار کردند. یکی از پرستاران هم کودک یک ساله داشت و این موضوع را توجیهی برای نماندنش کرد و رفت. 5 ماه بود به بیماری "ام اس" مبتلا شده بودم و تا آن روز هیچ کدام از مسئولان بیمارستان از بیماری ام خبر نداشتند،اوایل بیماری،چند روز به دلیل شرایط بد جسمی در بیمارستان دیگری بستری شدم اما اجازه ندادم هیچ کس بفهمد ...
راه امام خمینی راهی است که امام محمد باقر (ع) آرزویش را داشت
به گزارش خبرنگار دفاع پرس از ساری، شهید میر رمضان اسماعیل پور علمداری فرزند میرحسن در تاریخ 22 آذر 1339 در بابل به دنیا آمد و در تاریخ یکم آبان 1362 در مریوان به شهادت رسید. وصیت نامه شهید میر رمضان اسماعیل پور علمداری : بسم الله الرحمن الرحیم این نوشته ها را به تنهائی و با فکر آرام و با آسوده و در دل شب ...
آزادی گنجشک به خاطر امام خمینی تا دختر ناشناسی که خبر فوت امام را داد
...> پیر محمدی دیگر شهروند قمی نیز گفت: من متولد سال 64 هستم آن روز را به خوبی به خاطر دارم یادم می آید که آن روزها همه ناراحت بودند گریه می کردند و غصه می خوردند باورش برای ما سخت بود که پدرمان را از دست داده باشیم، پدرومادر به ما گفته بودند که امام خمینی بابای همه بچه ها است ، آن سال ما و همه همسایه ها ه سر سفره هفت سین خرما گذاشتیم. این شهروند قمی تصریح کرد: چند سال بعد که به مدرسه رفتم در ...
یک لژیونر فرهنگی!
...، باقری محو شد، و باز ما شدیم و دشواری یک سوال! و پس از مدتی باز بعد از شنیدن کلمه ی ایرانی، همان خنده های مصنوعی و سکوت و نگاه های سنگین بر سر ما سایه انداخت و حس خوشایند غرور، به دست فراموشی سپرده شد، درست مثل فیلم های کلاسیک هامفری بوگارت به آرشیو خاطره ها پیوست. *** سال ها گذشت؛ آونگ خوردن روی موج و دریا و اقیانوس ها را رها کردم و در خشکی گرفتار کار و زندگی شدم. در ...
الناز شاکردوست|تیپ جنجالی در مهمانی خصوصی + عکس و بیوگرافی
مسر شاکردوست نام برده شده بود. خبری که روز بعد در روزنامه های سیاسی کشور منتشر شد و در همه یک ماه گذشته ، هیچ یک از طرفین ، این خبر را تکذیب نکردند. او اما درباره اتفاقات روز نمایش فیلم فاصله می گوید: ایشان به تماشای فیلم من آمده بودند. تا قبل از این آقای حقیقی را ندیده بودم اما آنجا که داشتم با مردم عکس یادگاری می گرفتم ، ایشان به سمت من آمد و از بازی ام در فیلم تشکر کرد. از فردای آن ...
آرمانهایی که به حرمان بدل شدند
... یا حسین آیا کسی جز تو مکررمرده است؟ حسین نمرد، بلکه شهید شد. سال ها بعد مسعود ده نمکی جرات کرد و شعر را با ردیف اصلی منتشرکرد. دنباله این شعر خود به خود جوشید. شب بعد و فردای آن و... . خیال داشتم این ترکیب را به چهل بند برسانم. ولی هفتم پیرمرد که اولین و آخرین قمه ی حسابی عمرم را زدم، گویی بندهای بعدی همه بر خاک بهشت زهرا ریختند وسوگ اسطوره ای که نوجوانی وجوانی مرا گرفته بود، ناتمام ماند. همچون انقلاب وی که هنوز هم ناتمام است و آرمان هایی که به حرمان بدل شده اند. ...