سایر منابع:
سایر خبرها
آن سوی تنهایی منتشر می شود
سپاه و ستاد جنگ های نامنظم به فرماندهی شهید رستمی از دو محور روستای دهلاویه انجام گرفت و منجر به آزادی دهلاویه و عقب راندن دشمن تا یک کیلومتری شد. سرانجام بامداد 31 خرداد 1360 در حالی که شهید ایرج رستمی و همرزمانش درگیری سختی با دشمن بعثی داشتند بر اثر اصابت گلوله توپ دشمن در منطقه دهلاویه به درجه رفیع شهادت نائل آمد. شهید چمران پس از اطلاع از شهادت یار دیرینش سریع خود را به منطقه رساند و ...
تدوین دستاورد های دفاع مقدس برای جوانان/ توان دفاعی کشور در بهترین شرایط قرار دارد
به گزارش خبرنگار دفاعی امنیتی دفاع پرس ، سردار سرتیپ پاسدار علی فضلی جانشین معاون هماهنگ کننده سپاه پاسداران و رئیس ستاد بزرگداشت چهلمین سالگرد دفاع مقدس سپاه صبح امروز در نشست خبری اعلام ویژه برنامه های بزرگداشت چهلمین سالگرد دفاع مقدس اظهار داشت: جنگ در حالی در 31 شهریورماه به صورت رسمی آغاز شده بود که 601 بار پیش از آن رژیم بعث عراق به مرز های ایران تعدی کرده بود، اما با فرمان امام (ره) بر همه ...
شهید چمران مرهم زخم های مجروحان و مایه دلگرمی رزمندگان بود
مرا تحویل قانون دهند چون می دانستم قانون، قانون است زن و مرد سرش نمی شود جنگ باشد یا نباشد آنها وظیفه شان را انجام می دهند انگار نیاز داشتم با دکتر چمران درباره آن اتفاق حرف بزنم به سختی و با لکنت ماجرا را برای ایشان شرح دادم. وی ادامه می دهد: وقتی به شهید چمران گفتم که طی محاصره در حاشیه شهر پاوه به خاطر اینکه اسیر نشوم، ناچار شدم که یک عراقی از گروهک های ضدانقلاب را با نارنجک بکشم ...
ایران مدیون معمولی های وفادار
و فالو یا جست و جوی نام در اینترنت چهره می سازیم، افرادی را به شهرت می رسانیم یا معروفیت آن ها را تکثیر می کنیم. حتی افراد نه چندان خوشنامی که دوست نداریم مردم دنیا، ایران ما را با آن ها بشناسند. امروز کمتر کسی است که برای جست و جو در مورد مردم یک کشور یا مفاخرش یا مشاهیر به کتابخانه ها برود. همه در اینترنت سرچ می کنند و هر چه یک نام بیشتر تکرار شده باشد شانس بیشتری برای دیده شدن دارد ...
روایت متفاوت یک جامعه شناس اصولگرا از شهید چمران
جنگ داشت. فیاض درباره شباهت های میان شهید چمران با برادرش گفت: مشکلی که مهندس مهدی چمران دارد این است که گرفتار شده و همانطور که به خودش هم گفته ام، او می خواست با ایجاد جمعیت آبادگران جریان سومی به وجود آورد؛ و اگر آن کار را نمی کرد احمدی نژاد به قدرت نمی رسید. او توسعه شبیه دوره هاشمی را قبول نداشت و به همین دلیل هم آبادگران را تاسیس کرد. او به شدت به برادرش اعتقاد دارد و من کاری به ...
آقا رسول! دمت گرم
ما منتقل کرد از حسی که موقع گرفتن طلای المپیک و نقره جهانی به ما داده بود قوی تر و جذاب تر بود! آقا رسول! دمت گرم که به جای غُر زدن و پست گذاشتن های ناامید کننده، مردونه رفتی وسط میدون و داری باری از رو دوش مردم بر می داری! کاربران دیگر نوشته اند: صبحم با دیدن این دو تصویر آغاز شد آقا رسول خادم دم شما گرم مرام مرحوم تختی رو زنده کردی خدا عزتت بده ، بعضی از سلبریتی ها فقط کارشون شده پست ...
انتقاداتی خطاب به انقلابی نماهای جاهل و مدعی و ضد تخصص
خواهیم با امریکا مبارزه کنیم و تا زنده ایم با امریکا و سیستم آن و ظلم و جنایات آن مبارزه خواهیم کرد، ولی نه از روی دیوانگی، نه با شعارهای توخالی، نه با هرج و مرج و آشوب، زیرا می دانیم، وقتی قادریم با امریکا مبارزه کنیم که مثل امریکا از علم و تکنولوژی و تخصص برخوردار باشیم، و خود را از سلطه ی اقتصادی و سیاسی و نظامی امریکا آزاد کنیم، با برنامه های دقیق و حساب شده و کار شبانه روزی، و استفاده از تمام ...
آخرین کسوف قرن بر عرشه بوم
تا امروز اما پیش نیامده که خورشیدگرفتگی را اینجا وسط دریا ببینم. او بعد از دیدن خورشید سیاه، نماز آیاتش را خوانده و دعا کرده. کشتی که او ناخدایی اش می کند، مرده بود و دوباره به زندگی برگشته و حالا اولین گردشگران را برای رصد خورشید به دریا آورده است. 65 سال است که در ایران هیچ شناور بادبانی نبوده. ما این کشتی را بعد از جست وجویی طولانی پیدا کردیم و برایش بادبان کار گذاشتیم. آسان هم نبود. از خیلی ها ...
شباهت های شهید چمران و حاج قاسم سلیمانی
روحانیت را از مردم جدا کنیم. آن ها در تمام مراحل و مقاطع جنگ همراه هستند و حضور دارند مثلاً در سطح فرماندهی مثل حضرت آقا و در سطح سربازان طلبه ها حضور داشتند. *** چمران متعلق به خداست *** درباره این ادعا که سرا ن نهضت آزادی می گویند دکتر چمران متعلق به ماست چه نظری دارید؟ فاطمه نواب صفوی: دکتر چمران متعلق به خداست. اگر انسان اخلاص داشته باشد خدا او را هدایت می کند. وقتی ...
قدم به قدم با چریکی ترین فرمانده نظامی ایران؛ از کالیفرنیا تا کردستان + تصاویر
این جریانات، فرمان انقلابی امام خمینی (ره) صادر شد و به ارتش فرمان داده شد تا در 24 ساعت خود را به پاوه برساند و فرماندهی منطقه نیز به عهده دکتر چمران واگذار شد. به دنبال آن در عرض 15 روز همه شهرها و راه ها و مواضع استراتژیک کردستان را به تصرف درآوردند. مصطفی چمران بعد از موفقیت در آزادسازی پاوه از طرف امام خمینی (ره) بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، به وزارت دفاع منصوب شد. شهید چمران در ...
■ شهید چمران: نماز شب نخوانیم ورشکست می شویم
ازدواج غاده و مصطفی می گذشت که دوستِ غاده مسئله را پیش کشید: غاده! در ازدواجِ تو یک چیز بالاخره برای من روشن نشد. تو از خواستگارهایت خیلی ایراد می گرفتی، این بلند است، این کوتاه است... مثل اینکه می خواستی یک نفر باشد که سر و شکلش نقص نداشته باشد. حالا من متعجبم چطور دکتر را که سرش مو ندارد قبول کردی؟ غاده یادش بود چطور با تعجب دوستش را نگاه کرد، حتی دل خور شد و بحث کرد که مصطفی کچل نیست، تو ...
مروری بر زندگی شخصی و جهادی شهید مصطفی چمران
مسئولیت تعلیم چریکی مبارزان ایرانی به عهده او گذارده می شود. فعالیت های شهید چمران در منطقه جنگی پاوه با پیروزی انقلاب اسلامی در سال 1357 و استقرار حکومت اسلامی در ایران توطئه های دشمنان علیه این نظام مقدس آغاز شد، حضور گروه های ضد انقلاب در مناطق کردنشین ایران در راستای تجزیه کشور نخستین توطئه های دشمنان دون صفت در راستای ضربه زدن به جمهوری اسلامی ایران بود که پس از ناکامی در ...
شهید چمران از فیزیک پلاسما تا آزادی سوسنگرد + بیوگرافی
آمریکایی به نام بل استخدام شد و چندسالی در آنجا مشغول به کار بود. شهید چمران و روز دانشجو مصطفی چمران در روز 16 آذر 1332 در حمله گارد به دانشکده فنی دانشگاه تهران جز معترضان به حضور نیکسون، معاون رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا، بود. شهیدید چمران در رابطه با حادثه 16 آذر می گوید: وقایع آن روز چنان در نظرم مجسم است که گویی همه را به چشم می بی نم. صدای رگبار مسلسل در گوشم ...
شهید چمران؛ شاگرد واقعی مکتب عرفانی امام علی(ع) / اگر مصطفی امروز بود...
نامنظم اقدام می کند و نیروهای چریک را در پادگان های نظامی آموزش می دهد و جنگ که شروع می شود، تعدادی نیروی آماده داشت. به چنین تحلیل های سیاسی به شدت تسلط داشت؛ شهید چمران در کنار این موارد، یک نقاش هنرمند و استاد خطاطی و عکاسی ماهر بود و خودش آتلیه عکاسی داشت. همچنین زیبا می نوشت و سبک نگارش وی و به ویژه نیایش های او، سبک خاصی است. شهید چمران سخنوری تمام معنا نیز بود و همه این ویژگی ها را ...
رییس دفتر شهید چمران: چمران تنها عضو دولت موقت بود که امام را تنها نگذاشت
هم این بود که ایشان همه را دوست می داشت. نوع رفتارش با رزمند ها و نیروهای زیر دستش در جبهه مصداقی برای رفتار محبت آمیز اوست. دقت کنید وقتی که جنگ رخ داد ستاد جنگ نامنظم وجود نداشت، پس چگونه در مدت زمان کوتاهی این همه نیرو به ایشان پیوستند و در تشکیلاتی نظامی ساختار پیدا کردند؟ این کار احتیاج به آهنربای قوی داشت که بتواند همه افراد را از طیف های مختلف به خود جذب کند. شهید چمران هر کسی ...
آلبوم آکالیتوس ، اولین آلبوم ترانه-داستان ایران/ صدای پردردِ آبادانِ این روزها
...، گفته است: این آلبوم صرفا به دنبال القای لذت بردن از شنیدن یک تولید هنری نیست و دغدغه های دیگری را نیز به صورت جدی دنبال می کند. بیشتر بخوانید: گفت وگو با محمد لاریان، خواننده و ترانه سرای گروه سیریا : دلیل سرفه های شعر یادم ر... را نمی گویم هدف آن ها زنده نگه داشتن اتفاقاتی است که در طول تاریح بر آبادان گذشته است: جستارهایی در خصوص تاثیر نفت در شکل گیری آبادان مدرن، حوادث ...
لبنانی ها درباره شهید چمران چه می گویند
می کرد از تک تک افراد یک نیروی زبده و کارآمد همانند خودش بسازد. خوب خاطره ای از پدرم را به خاطرم دارم که نقل می کرد یک بار وقتی در غیاب چند روزه اش برای انجام یکی از مسئولیت ها سرگردان شده و تصمیم گرفته بودیم خود چمران بعد از بازگشتش درباره آن تصمیم بگیرد؛ با ناراحتی ایشان بعد از مواجهه با کار بر زمین مانده رو به رو شدیم و جمله ای با این مضمون که: این درست نیست که شما فکر کنید فقط یک ...
چمران، الگویی برای مدعیان اصلاح طلبی و انقلابی گری
دانست و نه در به در به دنبال پیدا کردن کوچکترین اشتباهی برای نقد یا ستیز با ایشان به نام روشنفکری بود. بر عکس کسانی که انبان و انبار نام و نانشان را با به استخدام گرفتن واژه ها و رفاقت ها و کوچک کردن سفره ملت پر کردند و عشق مسافرت یا مهاجرت به آمریکا و بلاد بیگانه را دارند، شهید چمران در آمریکا سفره رنگارنگ نان و نام را سه طلاقه کرد تا در میان امت و ملت خویش عَلَم ظلم ستیزی را ...
بهترین زمان برای حمام کردن؛ صبح یا شب؟
بعد از خواب سر حال و پرانرژی هستید، یک دوش شبانه روش خوبی است. همه چیز مربوط به دمای بدنتان است که با آب گرم افزایش یافته و وقتی خودتان را خشک می کنید، افت می کند. وینتر می گوید: این خنک شدن سریع بعد از خروج از دوش یا حمام یک خواب آور طبیعی است. پس روش خوبی برای فریب دادن بدنتان است که فکر کند وقت خواب است. به علاوه، وینتر می افزاید دوش آرامبخش سطح کورتیزول را کاهش می دهد (خداحافظ ...
چمران؛ مجاهدی بزرگ که تکرار نخواهد شد
خون پاک شهدای لبنان، بر کف خیابان های داغ و بر دامنة کوه های مرزی اسرائیل برای ابد ثبت گردیده است. انقلاب اسلامی و بازگشت به وطن مصطفی چمران با پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی ایران، بعد از 23 سال هجرت، به وطن باز می گردد. همه تجربیات انقلابی و علمی خود را در خدمت انقلاب می گذارد؛ خاموش و آرام ولی فعالانه و قاطعانه به سازندگی می پردازد و همه تلاش خود را صرف تربیت اولین گروه های ...
شهید چمران تا آخرین لحظه خود را وقف اسلام و انقلاب کرد
: راه شهید چمران پایان نیافته و نمونه های آن در حرکت ها و اقدامات ارزنده شهدای هسته ای بود و در این روزها هم شهدای عرصه سلامت را داریم که جان خود را در راه حفظ جان همنوعانشان تقدیم کرده اند. صابری بیان کرد: اغلب کشورها و در رأس آنان آمریکا و اسرائیل به دنبال جذب نخبگان علمی مان هستند و طرح فرار نخبگان و بدبین آنان به کشورشان را در سر دارند، اما نخبگان ما هیچگاه تحت تأثیر این توطئه های شوم قرار ...
بوستان سوسنگرد در تبریز، نام چریکی چون چمران را زنده می کند
اینکه حتی در مراسم رونمایی از این بوستان و تندیس ها، روسای قبایل عرب دشت آزادگان، فرمانده سپاه دشت آزادگان و جمعی از رزمندگان سوسنگردی که برای حضور در همایش فاتحان سوسنگرد در تبریز حضور یافته اند، با حضور در کنار مسوولان تبریزی، بر تحکیم وحدت میان اقوام و ملت ایران تأکید کردند. آنجا تاکید و یادآوری کردند که اقوام شاخه های تنومند یک درختی کهن هستند همه با هم ملتی به نام ایران را تشکیل می دهند. ...
مردی که بی صدا آمد و بی صدا رفت ؛کهنه چریک محرومان لبنان،سرباز اسلام و افتخار ایران دکتر شهید مصطفی ...
نمی توان به راحتی با آن مقابله کرد و با تأسف تأکید می کند که مات هنوز نمی دانیم که بیشتر این تحریکات از ناحیه دشمن و برای ایجاد تفرقه در بین مسلمانان است. به دنبال آن، به چمران و یارانش اجازه می دهد که در مصر نظرات خود را بیان کنند. شهید چمران در لبنان: بعد از وفات عبدالناصر، ایجاد پایگاه چریکی مستقل، برای تعلیم مبارزان ایرانی، ضرورت پیدا می کند و لذا دکتر چمران رهسپار لبنان می ...
شهید چمران چگونه موتورسواران تپه های گیشا را به میدان جنگ برد
هم قصه ای دارند و البته همه شان یک قصه مشترک به نام ستاد جنگ های نامنظم و شهید چمران دارند. بنابراین هر چه قدر که در پژوهش میدانی موازی با مصاحبه ها پیش رفتیم فهمیدیم که این قصه حلقه های دیگری هم دارد که می توان آنان را در کنار هم جمع کرد. بنابراین در کنار روایت جلیل نقاد به سراغ هر کدام از آن افراد رفتیم و قصه شان را شنیدیم. در کنار آنان کسانی مثل مهندس کاویانی نزدیک تر به حلقه اصلی شهید چمران ...
خاطرات رزمندگان جنگ های نامنظم استان بوشهر (2)
یوسف بختیاری از رزمندگانی است که در دی سال 1359 در قالب ستاد جنگ های نامنظم در کنار شهید دکتر مصطفی چمران در منطقه دشت آزادگان به نبرد با دشمن متجاوز پرداخت. به گزارش خبرنگار دفاع پرس از بوشهر، یوسف بختیاری از آزدگان هشت سال دفاع مقدس در 23 مهر سال 1342 در بوشهر به دنیا آمد و از رزمندگانی است که در دی سال 1359 در قالب ستاد جنگ های نامنظم در کنار شهید مصطفی چمران در منطقه دشت آزادگان به نبرد با دشمن متجاوز پرداخت. در ادامه به بیان قسمت دوم خاطراتی از حضور وی در جبهه جنگ های نامنظم در کنار شهید چمران می پردازیم. بین ما و عراقی ها 30-40 متر بیشتر فاصله نبود سرانجام درگیری شروع شد، تعدادی از ما، از رو به رو به عراقی ها حمله کردیم و تعدادی از بچه ها نیز همراه با شهید علیرضا، از سمت راست به آن ها حمله کردند، چیزی از حمله ما نگذشته بود که عراقی ها پا به فرار گذاشتند، عده ای از آن ها را اسیر کردیم. ظاهراً در همان موقع که نیرو های اسلام روی تپه های الله اکبر با عراقی ها درگیر بودند، برخی از آن ها به تصور اینکه ما هم عراقی هستیم می آمدند، وقتی با آن ها درگیر شدیم، تعدادی از آن ها که با ما فاصله داشتند، فرار کردند و تعدادی از آن ها را نیزتوانستیم اسیر کنیم در مجموع حدوداً 56 نفر از عراقی ها را اسیر کردیم و دو نفر از بچه ها را بالای سر آن ها گذاشتیم. شهید علیرضا، با شهید چمران تماس گرفت و اطلاع داد: ما این منطقه را تسخیر کرده ایم از او خواست برای ما کمک بفرستد و نیرو هایی که به فرماندهی راشد بودند روی مین رفته بودند و حدوداً 25 نفر از آن ها شهید و بقیه مجبور به عقب نشینی شده بودند. ساعت 12 ظهر بود که پاتک بعثی ها، شروع شد، تعداد 30 دستگاه تانک عراقی در حال آمدن به طرف ما بودند. شهید چمران آن موقع دستور عقب نشینی داده بود و گفته بود: هیچ کس به کمک شما نمی آید و همه می گویند شما عراقی هستید شهید علیرضا به سمت ما آمد و گفت: باید شهدا را بیرون بیاوریم دو نفر از رزمندگان، به نام های شهید محمد حسن جمهوری و سید احمد غفوری شهید شده بودند، با چند نفر از بچه ها برانکارد را برداشتیم و زیر آتش دشمن رفتیم و شهدا را روی نفربر عراقی که به غنیمت گرفته بودیم گذاشتیم. قرار شد که آن نفربر توسط یکی از بچه های سپاه که می توانست با آن کار کند، حرکت داده شود؛ اما او وقتی وارد نفربر شد، نتوانست آن را روشن کند. در همین حین متوجه چهار عراقی دیگر شدیم که زیر بوته ها پنهان شده بودند. آن ها را از زیر بوته ها بیرون آوردیم و تعداد اسرا به 60 نفر رسیده بود. همه اسرا را همراه با دو نفر از بچه ها به عقب برگرداندیم، پس از آن، بعد بیسیم زدیم و گفتیم: این ها عراقی هستند نه نیرو های خودی . ساعت یک بعد از ظهر بود، نه آب داشتیم، نه مهمات 30 دستگاه تانک به ما حمله کردند. هر لحظه امکان محاصره ما بود دستور عقب نشینی از شهید چمران صادر شد، ناچار عقب نشینی کردیم و نتوانستیم شهدای خود را به عقب منتقل کنیم یکی از نیرو های کهن سال نیز مجروح شده بود که با یک اسیر عراقی به عقب فرستاده شد. تعدادمان 28 نفر شده بود حوالی ساعت 5 -4 بعد از ظهر بود که به نیرو های ارتش رسیدیم، دیگر رمق راه رفتن نداشتیم، آن ها از ما پذیرایی کردند و بعد از استراحت کوتاهی به سبحانیه بازگشتیم. تقریباً 12 ساعتی استراحت کرده بودیم که مجدداً شهید چمران آمد و گفت: یک بار دیگر باید روی تپه های شحیطیه حمله کنیم نیرو ها با اینکه در عقب نشینی اکثراً پاهایشان تاول زده بود و خیلی هم خسته بودند، با عشق آماده شدند. شهید علیرضا ماهینی اعلام کرد: باید فردا عصر عملیات دیگری روی همان تپه های شحیطیه انجام دهیم؛ ولی این بار از طرف شرق حمله خواهیم کرد هم تپه ها را تثبیت می کنیم و هم شهدا را به عقب برمی گردانیم علیرضا در ادامه گفت: اگر کسی خسته است می تواند در عملیات شرکت نکند همه بچه ها باتفاق اعلام آمادگی کردند و زود تجهیزات را آماده کردیم این بار شهید چمران هم همراه ما آمد و سوار ماشین شدیم و به سوی تپه ها حرکت کردیم. فاصله ما تا آنجا حدوداً 10 کیلومتر بود ساعت تقریباً 5 بعدازظهر بود که از ماشین پیاده شدیم شهید چمران گفت: گزارش رسیده که عراقی ها در حال عقب نشینی از تپه های شحیطیه هستند، ولی باید آمادگی خود را حفظ کنید . قرار بود بعد از این که تپه ها را گرفتیم آنجا را تحویل ارتش بدهیم، زمانی که به سمت تپه ها می رفتیم شهید چمران در جلو حرکت می کرد و شهید علیرضا پشت سر او بود. شهید چمران تأکید داشت که هر جا که او پا می گذارد، ما نیز دقیقا همان جا پا بگذاریم؛ زیرا آنجا رامین گذاری کرده بودند. همین که به تپه ها رسیدیم، عراقی ها را دیدیم که در حال عقب نشینی به طرف بستان بودند ما نیز آن جا را تصرف کردیم. بعد از عملیات بچه های هوا نیروز به کمک ما آمدند و شب را آن جا ماندیم و فردا بعداز ظهر با شهدای خود به عقب بازگشتیم و پس از آن برای مرخصی به بوشهر رفتیم. در آن زمان که بنی صدر رئیس جمهور و فرمانده کل قوا بود در عملیات تپه های الله اکبر به بچه های جنگ های نا منظم، خیانت کرد؛ زیرا قرار بود که ارتش ما را پشتیبانی کند، ولی هرچه ما توسط بی سیم می گفتیم که ما منطقه را گرفته ایم باورشان نمی شد و به همین بهانه ما را پشتیبانی نکردند و ما مجبور شدیم که به عقب برگردیم. بعد از مرخصی اول که به جبهه برگشتم، خیلی احساس دلتنگی می کردم یکی از دوستانم به نام شهید سید احمد غفوری بود او از من بزرگتر بود و خیلی او را دوست داشتم، با این که خانواده اش وضع مالی خوبی داشتند، خودش خیلی خاکی و با مرام بود. سیداحمد غمخوار من بود با هم درد دل می کردیم، روزی به من گفت: می دانی من چه طوری به جبهه می آیم ؟ گفتم: نه ، گفت: من وقتی از خانه بیرون می آمدم، به خانواده می گفتم که به جهاد سازندگی می روم و در نامه هایی که می نویسم، نیز می گویم؛ که در آنجا هستم. چون اگر بدانند، اجازه نمی دهند وقتی که به مرخصی می روم، خانواده ام خیلی گرم با من برخورد می کنند و خیلی به من محبت می کنند. این چند روزی که به مرخصی می رفتیم با بچه های دیگر به خانه شهید علیرضا ماهینی یا اسماعیل ماهینی، حاج رضا محمدی یا علی بختیاری می رفتیم و به بچه های مسجد قرآن و توحید سر می زدیم. من خودم مسئول پایگاه مقاومت امام حسین (ع) بودم آن جا را از جعفر پورکبگانی تحویل گرفته بودم مدتی نیز مسئول گروه مقاومت (امام محمد تقی (ع) بودم. چند روز مرخصی را به همین صورت می گذراندیم و دوباره با مینی بوس به جبهه برمی گشتیم که ستاد جنگ های نامنظم قبل از برگشت ما محور بعدی را برای ما مشخص کرده بودند. وقتی از جبهه به مرخصی می آمدیم در همان روز های اول، برای رفتن به جبهه دلمان بی قراری می کرد با توجه به اینکه همه بچه ها باهم به مرخصی می آمدیم در آن زمان به این حالمان اصلاً فکر نکرده بودم، خداوند جذبه ای در خط مقدم ایجاد کرده بود که هرکه به جهاد می آمد اکثرا به این حالت مبتلا می شدند. ما با دو شهید به شهر می آمدیم، ولی با تعداد بیشتری به جبهه بر می گشتیم این هم خودش معجزه ای بود که کسی از شهید شدن نمی ترسید و تازه خون شهید به جامعه نشاط و نترسی تزریق می کرد. اوایل تیرماه سال 1360 بعد از چند روز مرخصی به جبهه برگشتیم، این بار ستاد جنگ های نامنظم برای بچه های گروه بوشهر شهید علیرضا خط منطقه پایین تپه های شحیطیه در نظرگرفته بودند. چند روزی در آنجا مستقر شده بودیم یک تراکتور کوچکی در خط مقدم بود به من تحویل دادند من هم با آن وسایل تدارکاتی برای بچه ها از بنه تدارکاتی تحویل می گرفتم و به خط می رساندم. قرار شد عملیاتی روی هلاویه انجام گیرد. علی رضا تعداد 18 نفر را برای عملیات از ما جدا کرد. از جمله شهید کمان، شهید میر سنجری، شهید احمد جلالی، حاج نجف شاکردرگاه، حاج فرامرزحیدری و رحیم ماهینی بودند. در تاریخ 1360/3/31 بود که خبر شهادت دکتر چمران به ما رسید و ما از این بابت خیلی ناراحت شدیم. در همین حین نیز خبر زخمی شدن علیرضا به ما رسید، مدتی در آنجا بودیم که به علت شهادت مقدم ، مسئول خط طراح کرخه نور، ما را به آن منطقه بردند. این منطقه حدوداً سمت راست سوسنگرد قرار داشت. وقتی به آنجا رسیدیم بچه هاپی ارتش در حال پدافند از آنجا بودند زمین آن منطقه کفی و صاف بود بچه های جهاد سازندگی در حال احداث خاکریز بودند. ما هم شروع به ایجاد سنگر کردیم چند روزی به ماه مبارک رمضان بیشتر باقی نمانده بود، شب تا به صبح نگهبانی می دادیم و روز ها استراحت می کردیم، بچه های اطلاعات نیزروی خاکریز با دوربین منطقه را زیر نظر داشتند. صبح که می شد، چون عراقی ها دید داشتند، آتش توپخانه و خمپاره را به طرف ما مرتب شلیک می کردند به همین دلیل سعی می کردیم از خاکریز ها بالا نرویم؛ زیرا فاصله ما با آن ها کمتر از یک کیلومتر بود. ماه رمضان فرا رسید شهید حسین مقاتلی، سید محمد جعفری و من و دو نفر دیگر که در یک سنگر بودیم، تصمیم گرفتیم که قصد 10 روز کرده و روزه بگیریم به ما می گفتند: نباید روزه بگیرید، چون هر لحظه امکان دارد به شناسایی بروید و روزه شما باطل می شود ؛ ولی ما توکل به خدا کردیم تصمیم گرفتیم که روزه بگیریم وقتی به ما ناهار می دادند آن را برای افطار و شام خود را برای سحر می گذاشتیم. شهید غلامحسین موجی که خیلی شوخ طبع بود سنگر اجتماعی ما با آن ها و شهید علیرضا و اسماعیل ماهینی نزدیک هم بود. غلامحسین هر موقع نگهبان می شد و خمپاره ای نزدیکی های سنگر آن ها به زمین می خورد شروع می کرد به فریاد زدن که سرم ترکش خورد و به پایین می آمد و، چون شب بود و کسی او را به خوبی نمی دید همه با ناراحتی دور او جمع می شدند، ولی او بعد از چند دقیقه بلند می شد و می گفت: شوخی کردم تا این که شب ششم یا هفتم ماه مبارک رمضان بود که صدای فریاد غلام حسین بلند شد که می گفت: مجروح شده ام گفتیم: او شوخی می کند و این چندمین باری است که چنین چیز می گوید ؛ ولی بعد از نیم ساعت دیدیم که آمبولانس آمد و او را به بهداری برد. شهید علیرضا و اسماعیل ماهینی و من و اسماعیل کمان و سید محمد جعفری و محمود باشی و علی بختیاری آنجا بودیم که او را به بیمارستان منتقل کردند. عصر روز دهم ماه رمضان بود شهید علیرضا گفت: من می خواهم به اهواز بروم شما نمی آیید ، چون 10 روز، روزه ی ما تمام شده بود به همراه او رفتیم و گفتیم: سری هم به غلام حسین بزنیم به بیمارستان هتل نادری رسیدیم، ما رو به روی درب بیمارستان ایستادیم و شهید علی رضا به همراه اسماعیل ماهینی به داخل رفتند، وقتی که برگشتند، خیلی ناراحت بودند گفتند: غلامحسین خیلی حالش بد است و نمی گذارند کسی به ملاقاتش برود به مدرسه شهید جلالی رفتیم و شب را همان جا ماندیم. روز بعد نزدیکی های غروب بود که زنگ زدند و گفتند: غلامحسین شهید شده است ، شهید علیرضا از من پرسید: آیا می توانی رانندگی کنی ؟ من با این که گواهینامه نداشتم؛ ولی می توانستم رانندگی کنم گفتم: بله می توانم کمک راننده باشم . به بیمارستان رفتیم و یک وانت بار به ما دادند و گفتند: شهید غلامحسین را پشت آن بگذارند و یخ و پتو دورش بپیچید و تا صبح او را به بوشهر برسانید ، ساعت 9 شب بود که حرکت کردیم نزدیکی های دیلم که رسیدیم راننده خیلی خسته شده بود من به او پیشنهاد کردم تا کمکش کنم تا ساعت 8 صبح رانندگی کردم، شهید را به بیمارستان فاطمه زهرا (س) بوشهر تحویل دادیم و خانواده اش نیز به بیمارستان آمده بودند، غلامحسین را تشییع کردند من و راننده به خانه خودمان رفتیم و 2-3 ساعتی استراحت کردیم و دوباره به اهواز برگشتیم. یک روز با شهید اسماعیل کمان و شهید ناصرمیرسنجری و یکی دو تا از بچه ها در حال درست کردن سرویس بهداشتی بودیم در همین حال شهید چمران آمد و در نزدیکی ما ایستاد و پرسید چه کار می کنید ؟ به او گفتیم: در حال سنگر ساختن هستیم لبخندی زد و رفت. ادامه دارد... انتهای پیام / ...
تحریف خاطرات موتورسواران چمران در ماه عسل / جلیل پاکوتاه چگونه جانباز شد+فیلم
، شاید بگویید چرا فیلم درباره جلیل است و نیست! اما ما نام فیلم را جلیل نگذاشتیم و خاطراتی از همه موتورسواران را روایت می کنیم. برنامه ماه عسل که برخی موتورسوارانی که فقط 48 ساعت آمدند و برگشتند، گفتند شهید چمران با بنز آمده بود پیست دنبال بچه ها! شاه حسینی: جلیل یک عنوان دار و موتورسوار خبره در پیست بود. من در استادیوم تختی سرداور بودم و پیشنهاد دادم نام جام را جلیل نقاد بگذاریم ...
دکتر شهید مصطفی چمران استاد راستین اسلام ناب محمدی
هادر پرتو ویژگی های توحیدیاسلام واقعی، هوش و خلاقیتش رابه حد اعلی علوم زمان خویش رساند، عالی ترین مراتب تحصیلی را اخذ نمود بر کرسی استادی علوم پیشرفته جهان امروز نشانید؛ و معرف این مکتب شد.مقام معظم رهبری در وصف انگیزه علمی و منزلت و نخبگی تحصیلی او می گوید: - شهید چمران - یک نخبه علمی بود؛ حالا او مشهور شده به جنگ و شهادت و تفنگ و مانند این چیزها، لکن یک نخبه علمیِ برجسته بود؛ دریکی از دانشگاه های ...
چمران اُلگویی برای مدعیان اصلاح طلبی و انقلابی گری
...> چمران انقلابی بودن را تحمیل عقاید با سلاح زور نمی داند، انقلابی را به گمنامی در صلح و پیشاپیش صفوف بودن در جنگ می داند. انقلابی گری را ساکت کردن کسانی که ملت دوست دارند صحبت های آنها را بشنوند نمی داند. انقلابی بودن را متضاد با خودخواهی، تکبر و نشنیدن صدای منتقدان می داند. چمران در مناجاتش با امام حسین در سال ها ابتدایی بعد از ورود به خاورمیانه برای همه ادوار تاریخ و انقلاب های ...
شهید چمران تجلی و نماد مقاومت و الگویی برای مدیران
حالت مجروحیت و دوران درمان در بیمارستان، امور جنگ را دنبال کرد. آن مجروح جنگ، بعد از کمی بهبودی، تاب ماندن نداشته و با چوب در زیربغل، عازم منطقه نبرد در هویزه شد. اندکی بعد عازم دیدار امام شده و گزارش وضعیت جبهه ها را ارائه داد و مجددا عازم جنوب و منطقه دهلاویه شد و درحین فرماندهی نیروهای مدافع، در 31 خرداد 1360، ترکش به وی اصابت کرده و مجروح شد و درطول مسیر انتقال به بیمارستان، به آرزویش یعنی به ...