ترکش هایی که یک رزمنده را برای مادرش هم غریبه کردند
سایر خبرها
پیکر شهید نسیم افغانی در حرم امام رضا(ع) آرام گرفت + عکس
سنگر بودیم و در شب عملیات خمپاره به سنگر خورد و بنده مجروح شدم، اما نسیم شهادت را به دست آورد، ولی پیکرش در آنجا ماند، زیرا مجبور شدیم روز بعد محور را تخلیه کنیم. هم رزم شهید نسیم افغانی زمان دقیق شهادت او را 22 فروردین سال 61 بیان کرد و گفت: خاطرات شهید نسیم افغانی فراموش نشدنی است. با انتشار خبر پیدا شدن پیکر این شهید، مادرم با من تماس گرفت و گفت شهیدی که همواره خاطراتش را برایمان ...
کادر درمان کرونا منتظر استوری های این طلبه بودند/ وقتی حاج آقا حاضر شد قید محاسنش را بزند!
...، چه بود؟ - آنقدر شیفته آقا هادی شده بودم که رفته رفته شبیهش شدم. اما او فقط بلندم نکرد بلکه مرا به بالا پرتاب کرد. یعنی طوری مرا به لحاظ فکری و اعتقادی و شخصیتی ارتقا داد که یک آدم دیگر شدم. اما اتفاقی که حسابی تکانم داد را مادرم باعث شد. اوایل آشنایی با آقا هادی، یک روز وقتی صبح اول وقت می خواستم سر کار بروم، مادرم راهم را سد کرد. یک دفعه زد زیر گریه و گفت: "محمد! داری چه ...
روایتی از یک شب حاج قاسم بین نیروی دشمن
دیدنش می رفتم، به من می گفت، آقای افزون تو نیروی امام زمانی چند سری احوالم را پرسید گفتم خوبم. حتی به سردار گفتم، من را ببر با خودت به سوریه ببر که حاجی گفت، تو سنت بالا هست وقتی بیای آنجا دشمن می گوید اینها نیرو نداشتند که این پیرمرد رو با خودشون آوردند. سردار خودش را سرباز می دانست نه فرمانده این یادگار دوران دفاع مقدس خدمت های پس از جنگ حاج قاسم به مردم عاشیرنشین ...
معرفی شهید مدافع حرم علی جمشیدی
محمودوند اهواز و یادمان طلائیه و شلمچه خادم شهدا بود. موسسه فرهنگی شهدای گمنام را تاسیس کرد و در زمینه فعالیت فرهنگی در شهرستان نور سرآمد بود. در رشته معماری ساختمان ادامه تحصیل داد و لیسانسش را از دانشگاه چالوس گرفت. از خرداد 1392 به عضویت گردان امام حسین در لشکر عملیاتی 25 کربلا درآمد تا بتواند به صورت تخصصی طرز به کارگیری ادوات نظامی مورد نیاز برای دفاع از حرم اهل بیت(ع) در سوریه را فرا ...
شهید قربان کهنسال ساروکلائی : هرکس در حکومت اسلامی تفرقه اندازد هلاک می شود
شوی و اولین شهید گردان، شما خواهید بود و این مسئله بر سر زبان تمام بچه ها که با ما بودند به لب زمزمه می شد و بچه ها می گفتند که ان شاءالله حمله نزدیک است. چنان خوشحال شده بودم که گوئی شهادت را احساس می کردم. چند روز مانده بود به حمله که من دقیقه شماری می کردم و درصدد بودیم که چطور حمله کنیم به صدامیان که آنها تاب مقاومت را نداشته باشند، روزها دنبال چاره ای برای غافلگیری آنها بودیم و ...
حواله نفت لمپا تو را هم من بدهم / برو نفتت را از رحمت نوروزی بگیر !
به گزارش گلستان ما ؛ تیرآور جانباز دفاع مقدس علی آبادکتول در گفت وگو با خبرنگار گلستان ما، اظهار کرد: چند روز پیش ساعت یازده به بخشداری کمالان رفتم ، بخشدار در یکی از اتاق های پایین نشسته بود، خیلی مودبانه گفتم آقای بیکی کیست؟ گفت بنده هستم. این جانباز جنگ تحمیلی، خاطرنشان کرد: من گفتم حواله نفت می خواهم که این آقا در جواب من گفت حواله لمپا تو را هم من باید بدهم که در جواب گفتم مودب ...
محبت شهید آخوندی به شهید نسیم افغانی/ مادرم خود را مادر شهید افغانی می داند
...، دو نفر از رزمندگان که شجاعت بیشتری داشتند، جهت نابودکردن آن سنگر فرستاد که یکی از این افراد، شهید نسیم افغانی بود و هر دو نفر شهید شدند. وی تصریح کرد: در دوران دفاع مقدس، فرماندهان برای رزمندگان احترام بیشتری قائل بودند و به همین دلیل در دل رزمندگان جای داشتند و این رفتارها باعث شد شهید نسیم افغانی بگوید "من جانم را فدای آخوندی می کنم". برادر شهید آخوندی گفت: نیروهای افغانستان در ...
آمریکا، انگلیس و آلمان که فریاد حقوق بشر سر می دهند، اصلا انسانیت را درک نکرده اند
کرده و به دوره آموزشی رزم و غواصی رفتم. پس از حدود 2 ماه آموزش به اهواز و منطقه برگشتم. در منطقه رسته مان مهندس رزمی بود و برای عبور رزمندگان پل های شناور آماده و نصب می کردیم. یک ماه قبل از شروع عملیات بدر به خط سوم جهت استقرار و برای نصب پل اعزام شدیم. به دلیل اهمیت کار و دید دشمن در روز، شب ها تقریبا از ساعت 21 الی 1 نیمه شب کارمان را انجام می دادیم. خیلی از بچه ها به دلیل ...
درد دندان معتادم کرد
الناز قصه زندگی خود را از اینجا شروع می کند. در 27 سالی و وقتی صاحب دو فرزند بودم مصرفم شروع شد . همسر الناز تریاک مصرف می کرد اما از نظر وی کار همسرش چندان زننده نبود. فکر می کردم همه مردها تریاک می کشن . تا اینکه یک روز الناز درگیر دندان دردی شدید شد. مسکن استفاده کردم اما فایده نداشت. چند روز بود درد می کشیدم تا اینکه همسرم پیشنهاد کرد کمی تریاک مصرف ...
هنر با پولسازی سازگار نیست
خوردم و به خانه پدرم بازگشتم و آنجا زندگی می کردم. علاقه داشتم درس را ادامه دهم و پزشکی بخوانم، اما مرحوم پدر می گفت با سرنوشتی که داشته ای نه اجازه بیرون رفتن از خانه به تو می دهم، نه برایت معلم می گیرم. گفتم پس من چه کار کنم؟ مادرم گفت نقاشی کن. ناراحت شدم؛ سه روز و سه شب به این موضوع فکر کردم و دیدم چاره ای جز نقاشی کردن ندارم. همان موقع پنج، شش نفر از دبیرستان سعدی پیش پدرم می آمدند تا او به ...
دهم تیرماه و عملیات کربلای یک فراموش نشود/ دلنوشته ای برای مهران قهرمان!
بازتاب ایلام/حجت الله هاشم بیگی: یکی از بزرگترین افتخارات هشت سال دفاع مقدس، عملیات آزادسازی مهران در دهم تیرماه سال 1365 است. مهران از شهرهای مرزی استان ایلام است که چهار بار توسط نیروهای رژیم بعثی تصرف و سپس به وسیله رزمندگان دلیر اسلام آزاد شد. عملیات کربلای یک که منجر به آزاد سازی مهران از چنگال دشمن شد، از بزرگترین و غرورانگیزترین عملیات های دوران دفاع مقدس است. ...
2 شهید تازه تفحص شده خان طومان را بشناسید+تصاویر
نیاز برای دفاع از حرم اهل بیت(ع) در سوریه را فرا بگیرد. یکی از برترین اعضای دسته ویژه مالک اشتر از گردان امام حسین(ع) بود و آمادگی جسمانی بسیار بالایی داشت و به صورت کامل مهارت استفاده از سلاح هایی همچون کلاشنیکف، تیربار پی کا، دراگونوف (سلاح تک تیرانداز) و خمپاره 60 را کسب کرد. برای رفتن به سوریه سر از پا نمی شناخت، حتی در شهریور 1394 تلاش بسیاری کرد تا از طریق تیپ فاطمیون (برادران ...
تاجگردون: در مورد طبری جوری می گویند که انگار رفیق ماست!
امضاء کردند و طبیعتا آن ها هستند که باید ادعاهایشان را ثابت کنند. ارتباط شما با برادران دلاویز چیست و شما چه نقشی در ورود آن ها به مناصب مختلف داشتید؟ خانواده دلاویز خانواده محترمی در گچساران هستند که از دوستان من به شمار می آیند. سه برادر از آن ها بیشتر مطرح هستند و همه آن ها قبل از من فعالیت هایشان را شروع کرده بودند. محسن دلاویز در زمان ریاست آقای آقازاده سخنگوی سازمان انرژی ...
روایت شهید همدانی از مهتاب خیّن / حاج محمود شهبازی در یک قدمی فتح خرمشهر پر کشید
صدایی از حاج محمود شنیده نمی شود. عمده مکالمات آن محور را یا مسعود نیک بخت با فرمانده گردان های محور سلمان انجام می داد یا آقای محمودزاده. قدری که گذشت؛ حاج همت هم دلشوره پیدا کرده و گفت: عجیب است، حاج شهبازی با ما تماسی ندارد. من می روم ببینم کجا رفت. از مقر نصر 2 رفت سمت سنگر آقای شهبازی. دقایقی بعد که برگشت؛ دیدم با یک شتاب عجیبی از کنار من گذشت؛ رفت پای بی سیم و پشت به من، گوشی به ...
مثل همه سروها
فرهنگ چه کرده ایم. در این اثر، روایت سرهنگ جانباز سیداسماعیل سیادت از کودکی اش، ایام انقلاب، جنگ و پس از جنگ را می خوانید. همراهی با راوی در گیرودار حوادث تلخ و شیرین جنگ و صلح برای جویندگان فرهنگ دفاع مقدس مغتنم خواهد بود. در بخشی از این کتاب می خوانیم: آن شب با تاریک شدن هوا کار را شروع کردیم. بچه ها را تقسیم کردیم و من و رضا موسی و رهنما، از بچه های استان قزوین ...
چند سکانس خاطره از جبهه/ ماجرای نارنجکی که حریف 25 تانک شد
جواب ردِّ شعبان، حسابی حالم را گرفته بود، همان جا دست هایم را به حالت قنوت رو به آسمان بالا بردم و گفتم: شعبانعلی! الهی که دزد بیاد و ساکت را ببرد . شعبان پیراهن را دست نخورده توی ساکش گذاشت تا این بار که به مرخصی می رود با خودش ببرد روستای قره تپه (بهشهر) و نشان خانواده اش بدهد. چند روز از ماجرا گذشته بود و از طرف فرماندهی، مرخصی شهری به بچه های گردان حمزه لشکر ویژه 25 کربلا ...
آیا این فرد برادر واقعی نسیم افغانی است؟ + عکس
جریان تفحص پیکر های مطهر شهدای دفاع مقدس، شهید والامقامی از اتباع کشور افغانستان بنام نسیم افغانی فرزند میرزا محمد، 31 ساله به شماره پلاک CG519_396 اعزامی از لشکر 5 نصر خراسان در منطقه عملیاتی والفجر یک (فکه) تفحص و شناسایی شد. به دنبال بررسی ها برای شناسایی خانواده شهید افغانی، با شخصی گفتگو کرد که ادعا می کند برادر این شهید بزرگوار است. یاسین مرادی که به گفته خودش، برادر شهید ...
وقتی تاجر ایرانی دختر جوان ژاپنی را متحول کرد
خانه تکانی و تمیز کردن بیرون و داخل خانه شروع می شد با خواهر بزرگترم، اتسوکو، و خواهر کوچک ترم، سواکو، حصیرهای ضخیم را، که کف اتاق ها را پوشانده بودند، یکی یکی در می آوردیم و با چوب می زدیم خاکشان در بیاید. کاغذهای در و پنجره اتاق ها را هم عوض می کردیم و بعد با پدر، مادر، برادر و خواهرانم به معبد می رفتیم و دعا می خواندیم، مثل گذشته در محیط معبد چیزی برای سلامتی پدر و مادرم و سربلندی کشورم و نیک ...
جزئیات مرگ عامل اسیدپاشی به دختر تبریزی در زندان + عکس چهره معصومه قبل و بعد از اسیدپاشی
این را بهانه آوردم، چون به دلیل خلافکار بودنش او را نمی خواستم. بعدش من را برگرداند خانه. و بیست و هشتم اسفند ماجرا از کجا شروع شد؟ آن روز قرار بود با مادرم به بازار برویم. به مادرم گفتم من می روم پایین، بعد شما بیا. وقتی رفتم پایین دیدم دم در ایستاده، گفت یک لحظه بیا کارت دارم. من هم گفتم چه کارم داری؟ مگر من نگفتم که دوروبرم نیا و ولم کن، ولی خواهش کرد که بروم و جوابش را ...
جزئیات مرگ عامل اسیدپاشی به دختر تبریزی در زندان +عکس
نمی خواستم. بعدش من را برگرداند خانه. و بیست و هشتم اسفند ماجرا از کجا شروع شد؟ آن روز قرار بود با مادرم به بازار برویم. به مادرم گفتم من می روم پایین، بعد شما بیا. وقتی رفتم پایین دیدم دم در ایستاده، گفت یک لحظه بیا کارت دارم. من هم گفتم چه کارم داری؟ مگر من نگفتم که دوروبرم نیا و ولم کن، ولی خواهش کرد که بروم و جوابش را بدهم. من رفتم نزدیکتر ولی سوار ماشین نشدم، او در ماشین ...
سلاخی شدن پدر به دست پسر مرموز
را کشت و سعید بلافاصله از خانه بیرون رفت . ردیابی سعید در دستور کار پلیس قرار گرفت و چند ساعت بعد وی در شهرری و ردیابی و بازداشت شد .اما حرفهای عجیبی زد. وی گفت: پدرم ،مدتی قبل ناپدری و نامادری ام را کشت. من می خواستم انتقام خون آنها را بگیرم و به همین خاطر با پدرم درگیر شدم .پدرم می خواست به رویم اسید بپاشد. او مرا تهدید به مرگ کرده بود به همین خاطر به آشپزخانه رفتم و کارد ...
شهیدی که خار چشم منافقان بود
بیدار شدم. صبح آن روز نمی دانستم چه کنم. رفتم پیش یکی از همسایه ها و گفتم چنین خوابی دیده ام گفت: به دلت بد راه نده، آقا رضا می آید. ولی یک هفته نشد که همسرم شهید شد. نگذاشتم روحیه بچه ها خراب شود من در مقابل بچه ها بی تابی نمی کردم. آن قدر روحیه بچه ها خوب بود که هیچ کس باورش نمی شد اینها فرزند شهید هستند، حتی در مدرسه هم معلم ها متوجه این قضیه نمی شدند. وقتی هم که همسرم شهید ...
بیوگرافی سید جلال حسینی + تصاویر
...> 2007-اکنون تیم ملی امید تیم ملی امید تیم ملی امید تیم ملی مصاحبه با سید جلال پرسپولیس انتظارات را بالا برد پیش از شروع فصل که برای اردوی آماده سازی به اوکراین رفته بودیم چند بازی دوستانه برگزار کردیم اما زمانی که به ایران آمدیم و لیگ برتر را شروع کردیم پس از اولین بازی خیلی از پیشکسوتان و کارشناسان فوتبال گفتند که پرسپولیس قهرمان ...
صدای بی صدای نفت ایران
مچ و سر با هم می زنندت . خودش اما مرام بزرگ کردن و میدان دادن داشت. ترم سوم دانشگاه بودم که هوای دوم خرداد جسورمان کرده بود. در ساختمان تقریباً پادگانی دانشکده حقوق علوم سیاسی آن روز در دانشگاه آزاد، نسیم تازه ای افتاده بود، بهار 77. با چند تن از دوستان سمیناری به پا شده بود، عنوان؟ رژیم حقوقی دریای خزر . ناصر نوبری که این روزها با پایداری ها پالوده می خورد، فضاساز و نوگرا. فضای سخت و سفت ورود ...