ماجرای قهر زن و شوهر بازیگر به خاطر سریال پس از باران
سایر خبرها
تهیه کننده سجاده آتش: شرایط تولید در سینمای دفاع مقدس فاجعه است/ از شهرک سینمایی دفاع مقدس فقط خاکریز ...
در عملیات هایی مانند کربلای5 و فجر مقدماتی و مرصاد بودم. به نظرم از میان این عملیات های معروف فکر می کنم هنوز کربلای5 بیشتر از باقی ظرفیت فیلم شدن را داشته باشد. در این عملیات مانند باران آتش می ریخت. دوستی داشتم به نام مرحوم رسول احدی که فیلمبردار سریال حضرت یوسف بود. زیر این باران آتش بدون ترس ایستاد. آنجا بود که فهمیدم واقعاً ترس معنی ندارد. در عملیات فجر مقدماتی هم دیدم که بچه های ...
عکس دیده نشده از الهام چرخنده و همسر سومش در جشنواره فیلم مقاومت + عکس
... نوایی و چرخنده که سال گذشته در سریال پروانه هم همبازی شده بودند، قبل از تعطیلات نوروزی خیلی بی سروصدا از هم جدا شدند. از قرار معلوم فرزند کوچکتر آنها هم پیش پدرش مانده. نوابی و چرخنده که در روزهای جوانی و زمانی که چرخنده فقط 18 سالش بوده با هم ازدواج کرده بودند، هیچ وقت درباره علت جدایی حرفی نزدند اما زمان طلاق آنها حوالی روزهایی است که انگار چرخنده خودش را برای یک اتفاق بزرگتر آماده می ...
عکس دیده نشده از فریبا نادری در جشن تولد لاکچری همسرش + عکس
خاطر او شیطنت هایم هم پسرانه بود، م نبه جای عروسک عاشق تو پهل تکه بودم اغلب توی کوچه با بچه ها هفت سنگ و فوتبال بازی می کردم علاقه ام به فوتبال از همان دوران کودکی شکل گرفت و الان هم در فوتبال رفقای زیادی دارم، علی انصاریان که وارد سینما شده از دوستان من است امیر قلعه نویی و علی پروین را هم خیلی دوست دارم، فوتبال بخش بزرگی از علاقه و تفریحات من است بخصوص اینکه طرفدار ...
گلعلی بابایی: مقاومت مردم و مدیریت امام (ره) ورق جنگ را برگرداند/ شهید لاجوردی کسی است که جوانان امروز ...
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم ، مراسم رونمایی از کتاب روزهای لاجوردی با حضور مریم عرفانیان، نویسنده کتاب، گلعلی بابایی، سردار حسین دینی، جواد کلاته عربی، خانواده و هم رزمان شهید لاجوردی در مرکز تبادل کتاب برگزار شد. جواد کلاته ضمن اشاره به کتاب روزهای لاجوردی گفت: کاری که خانم عرفانیان انجام داده است، کار مهم و سختی بود. در حوزه های تخصصی جنگ کمتر دیده بودم کتابی با این قواره ...
روایتی از 26 روز زندگی عاشقانه یک مدافع حرم
، شما با صبرتون فکر. نکن اجر شما کمتر از اجر ماست؛ شاید اجر بیشتری هم داشته باشید. من فکر میکردم این حرفها را برای مدتی که سوریه هست میزند و صبر من در آن زمان میگه اصلا فکر شهادت نمیکردم، ولی ایمان حرف های خودش رو اینجوری به من زده بود. 15مهر میخواستند از جهرم حرکت کنند. شب قبلش برای خداحافظی منزل مامان من و بعدش مامان ایمان رفتیم. وقتی خداحافظی کرد با مامانش که برای مادرشون اون بیت شعر ...
مداح شورانگیز
شد راحت تر شود. نه اینکه همه و همه این کارها محدود و محصور صدای او باشد؛ نه، اما نقش او عیان بود. چنان عیان که وقتی به او می رسیدند می گفتند به عشق صدای تو به جبهه آمدیم و ماندگار شدیم... می گفتند جمعی با صدایت دل به در یا می زدند و روی مین می رفتند. با صادق آهنگران درباره مداحی هایش، چگونگی انتخاب شعرهایش و اثرگذاری آنها روی شور و اشتیاق رزمندگان به حضور در جبهه به گفت وگو نشستیم. معتقد است با ...
مدافعان حرم نگذاشتند جنگ به داخل کشور کشیده شود/ ماجرای توصیه هنری مادر شهید کشوری
شما یکی از بازیگران پرکار آثار دفاع مقدس هستید و شاید بتوان گفت از رکوردداران این عرصه. چه شد که وارد فضای فیلم های دفاع مقدسی شدید و انقدر در آن به ثبات رسیدید؟ من با جنگ غریبه نبودم و در سینما، کار در حوزه سینمای دفاع مقدس را انتخاب کردم. به این دلیل که به روحیاتم نزدیک بود. خودتان هم در جبهه حضور داشتید؟ بله، من در سالهای جنگ تحمیلی حدودا 32 ماه به عنوان بسیجی در جنوب و غرب کشور به صورت رزمی و تبلیغاتی حضور داشتم. و حال و هوای جبهه باعث شد شما بازیگری را با یک فیلم دفاع مقدسی آغاز کنید؟ من تئاتر را از سن 12 سالگی شروع کردم و کم کم به سینما راه پیدا کردم. د ...
روایت تسنیم از شیرزنی که برای دفاع از مرز و بوم کشور از تمام زندگی اش گذشت / ام الشهدای هرمزگان را بیشتر ...
بیت(ع) تربیت کرد. داستان زندگی این بانوی بزرگوار، رشادت ها و فداکاری های او، منش و اخلاقش را از زبان پسرش حاج محمود گلزاری بیان می کنیم. از رهبری مبارزات مردمی با رژیم طاغوت در هرمز تا نقش زینبی او در دفاع مقدس رشادت های مادرم بعد از پیروزی انقلاب اسلامی پایان نیافت و از ابتدای شروع جنگ تحمیلی، به اطاعت امر ولی فقیه چهار فرزند پسرش را همواره به حضور مستمر در جبهه های ...
شهرکرد| زنان نیمه گمشده نبرد پیروزمندانه دوران دفاع مقدس
: البته بانوانی از جمله مرحوم سرکار خانم حسین میرزایی، باقرزاده، مادر و دختر کریمی به عنوان امدادگر به مناطق اعزام شدند و برای امدادگری به رزمندگان خدمت می کردند. وی با بیان اینکه کارگاه های همگام با جبهه در شهرستان های مختلف استان پراکنده و بیشترین آن ها در شهرکرد بود، تصریح کرد: در زمان جنگ یک شهر و یا گروه خاصی درگیر نبودند بلکه تمام قوم و قبیله های مختلف استان، زنان و مردان در گروه های ...
روایتی از رشادت لشکرهای 19 فجر و 33 المهدی
سپاه جهرم بودم. سپاه جهرم به صورت ناحیه بود چند تا از شهرستان ها زیرنظر ناحیه سه جهرم بود مثل فیروزآباد، لار، لامرد قیر و کارزین و بخش های جنوب استان فارس. در عملیات فتح المبین که هر دو یگان حضور داشتند، نقش مؤثری هم ایفا کردند. شهدای بزرگی هم تقدیم اسلام و تقدیم انقلاب شد. عملیات فتح المبین و عملیات آزادسازی خرمشهر دو عملیات بزرگ بود که هر دو یگان در این دو عملیات حضور فعال داشتند ...
بسته پیشنهادی ادبیات پایداری برای دفاع مقدس
در ایران رخ داده است: دوران رژیم شاهنشاهی، حوادث انقلاب، دوران دفاع مقدس و اتفاقات بسیار عجیب و کمتر شنیده شده از جنایتی که در سال 1366 توسط آل سعود بر سر حاجیان ایرانی آمده است. در تمام این دوران، خانم خورشاهی به عنوان یک شخصیت زن تأثیرگذار و نقش آفرین، در بطن ماجراها حضور دارد و این باعث شده است ضربان اتفاقات کتاب، بسیار تند باشد. او که دختری روستایی بوده، به رغم اتفاقات پیاپیِ سر راهش، به ...
لجستیک انفرادی یک کرمانی در جنگ/مردم همان مردم اند، دولتمردان چه؟
یکی دو ماه بعد از آغاز جنگ، با زمستان مصادف شدیم و مردم باز به صورت خودجوش این وسایل را می بافتند و همراه با وسایل دیگر برای پشتیبانی از رزمندگان به جبهه می فرستادند . وی با ذکر یک مصداق عینی اظهار می کند: مثلا در منطقه هُجدک ، یک از روستاهای استان کرمان که بسیار هم زلزله خیز است، برادر همسر من، مرحوم محمد خراسانی در آن زمان یک خودروی وانت داشت و خودش هم مکانیک بود؛ ایشان با هزینه و ...
گنجینه عشق
یه زنم. آزادم برای خودم هر جوری که بخوام تصمیم بگیرم. من اون زمان هنوز جوون بودم و چهره زیبایی داشتم. برای چی به خاطر یه مرد که همه زندگیشو از دست داده، به خوشبختی خودم لگد می زدم. _ حالا خوشبختی؟ اول الکس بعد جیمز بعد آنتونی و...این همون آزادی که تو می خواستی؟ هنوز آثار مشت و لگد آنتونی روی سر و صورتت خوب نشده! دکترت می گه باید چند روز دیگه هم تو بیمارستان بمونی. _ رابرت ...
پس از 40 سال با آبادان یازده 60
...، فقط بخش های بیرونی به ویژه پایان فیلم در آبادان گرفته شد. وضعیت آبادان همان طور جنگ زده باقیمانده است؟ بله متأسفانه. من شاهد اتفاقات ناراحت کننده ای بودم و برای من که بچه آبادان هستم و از نزدیک شاهد شرایط پیش و پس از جنگ و حتی زمان جنگ بودم خیلی متأثرکننده است که این شرایط را برای مردمی می بینم که همیشه سختی کشیدند، آواره شدند، زندگی شان ثبات نداشت و همیشه به خاطر حضور ...
جنایات هولناک کومله به روایت بانوی رزمنده کرمانی
.... من این دوران را هرگز از یاد نمی برم و حتی به خاطر دارم که در آن زمان کومله ها هر کسی را که در لباس سپاه می دید به طور بسیار وحشتناکی او را به شهادت می رساند. این ها تمام خاطرات بسیار تلخی ست که من از آن زمان دارم و هرگز فراموش نخواهم کرد. همسر خانم میرزایی به علت اینکه بعد ها به عنوان دیپلمات در سفارت خارجه مشغول به کار شدند مجبور بودند به همراه ایشان به کشور ...
یادمان مرحوم دکتر حسن فاخری؛ حقوقدان مکتبی
مرحوم استاد پرویز دهداری (کاپیتان و مربی شاهین، پرسپولیس و تیم ملی) را در عرصه ی اخلاق ورزشی معرفی کرد، یادگار ماندگار پایه گذران خوشنام و اخلاق مداری، چون دکتر حسن فاخری است. نگاه به نام هایی که در طول سال ها در این باشگاه و مکتب مشغول فعالیت بودند نشان می دهد این افراد عموماً از نخبگان و تحصیلکردگان جامعه بوده اند آن هم در زمانه ای که کسب دانش و علم آموزی آنچنان گستره و وفوری نداشته است. ...
نقش رزمندگان فارس در عملیات کربلای 5/ ما همچنان ملت شهادتیم
جنگ ساخته سده و حضور پیدا کرده است؟ یا چقدر از خاطرات بچه های جنگ در این تولید محتواها استفاده شده است؟ بچه های تئاتر که من از نزدیک شاهد فعالیتشان بودم هم اگر کاری انجام دادند بصورت خودجوش بوده است. در بحث سینما هم همین است متأسفانه به جز چند فیلم محدود در زمینه دفاع مقدس بقیه فیلمها به خوبی فضاها را توصیف نکرده است. ما بودیم در مقابل 72 کشوری که به عراق امکانات می دادند. ...
راز زیورآالات و جواهرات پر زرق و برق بانو!
درست انتخاب شده و باید صبر کند تا هنگام ضبط این صحنه ها لباس را بپوشد. گرچه هنگام ضبط نظرش تغییر کرد و متوجه شد که چرا مصر بودم که این لباس باشد. این لباس را خیلی دوست دارم. گرچه پر حجم نبود، اما این دلیل نمی شود که پشتش ایده نبود. گاهی با دو کوک زدن لباسی به هم وصل می شود و مهم تاثیرگذاری اش است نه پر زرق و برق بودن لباس. فکر می کنم کاملا طراحی لباس کار حافی درست بود. انتخاب نقوش ...
ننه! جنگ کی تموم میشه؟
...! جنگ کی تموم میشه؟ مرحوم حاجیه خانم نصرت همت در کنار تصویر شهید حاج ابراهیم همت دکتر بعد از معاینه گفت: بچه از بین رفته و تلف شده . مقداری هم قرص و کپسول نوشت و گفت: اگه با این، بچه سقط نشد، حتماً بیاریدش تا عملش کنم ... اینها را حاجیه خانم می گوید؛ نصرت همت . بانویی که 30 شهریور 99 یعنی درست یک روز مانده به چله ی جنگ، رفت تا شاید بعد از 37 سال، پسرش را یک بار ...
شکست اعتیاد افسانه نیست
قوی و محجوبی بودم مثل خیلی از زنان دیگر اما زیر بار فشار زندگی له شدم. می دانی؛ یک شاخه اگر خشک و تنها شود، زود می شکند. همه چیز از یک شکست عشقی شروع شد. افسانه آن زمان 17 ساله و عاشق پسر همسایه دیوار به دیوارشان بود. دو دلداده ای که می خواستند سر سفره عقد بنشینند و برای شروع زندگی شان لحظه شماری می کردند اما برادر ناتنی افسانه که از او بزرگتر بود مدام سنگ جلوی خواستگار وی می انداخ ...
نگاهی به خاطرات همسر جانباز شهید صفر آقابراری
توانستیم خانه جدید بسازیم. در کل مشکلات زیادی را پشت سر گذاشتیم. اینطور نبود که همه چیز برای ما فراهم باشد، ولی با این حال زندگی ما چیز دیگری بود من هیچ کس را ندیدم که مثل ما باشد. ایشان برای من یک فرشته بود، خدا خودش این فرشته را به من داد و خودش از من گرفت. حالا نمی دانم شاید بیشتر از این دیگر لیاقت نداشتم. او بود که من را نگه داشت نه من او را. وضع مالی و اقتصادی ما بعد از ازدواج ...
داستان کوتاه اولین اعتراف از فرانک اوکانر
همهٔ مشکلات از وقتی شروع شد که پدربزرگم مرد و مادربزرگم-مادر پدرم-برای زندگی به خانهٔ ما آمد. روابط در یک خانه در بهترین حالت دیوانه کننده است و برای بدتر شدن اوضاع، مادربزرگ من واقعا پیرزنی دهاتی و عتیقه بود و کاملا نامناسب برای زندگی در شهر. صورت قلمبه و پرچین و چروکی داشت و برای این که مادر را بچزاند پابرهنه در خانه می گشت. خودش می گفت که کفش پایش را می زند. شامش یک بطری آبجو سیاه و ظرفی سیب ...
بازخوانی سریال های جنگی| خاطره بازی وضعیت سفید با روزهای دلهره آور جنگ
را با همین صدا بازی کن. و آن یک ماه هم تکرار شد و حالا از شانس خوب یا بد خانم مهین شهابی یک ماه در سریال بازی کردند و به یکباره بیماری شان شدت گرفت و فوت شدند و به همین خاطر سکانس هایی که او بازی کرده بود توسط خانم شهین تسلیمی تکرار شد. و در این یک ماه من بدون صداسازی بازی کرده بودم و وقتی قرار شد سکانس ها را تکرار کنیم همه را از اول با صداسازی بازی کردم. وی با اشاره به اینکه در زمان ...
تقریظ رهبر انقلاب بر کتاب مربع های قرمز منتشر شد+ گفتگو با نویسنده کتاب
بیمارستان شهید بقایی فقط همین یادم مانده است. به هوش که آمدم، داشتند منتقلم می کردند. چشم گرداندم دنبال جعفر، نبود. در حیاط بیمارستان زیر آسمان خوابیده بودم. باد سرد خودش را زیر لباس هایم جا می داد و می لرزاندم، تأثیر مسکن ها کم شده بود. درد می خواست قفسه ی سینه ام را بترکاند، آفتاب اسفند هم مثل من کم جان بود، نمی توانست گرمم کند. اطراف هواپیمای سی 130 از مجروح هایی مثل من پر بود. روی برانکارد با ...
با این ستاره ها روایتی از دیدار جمعی از خانواده های شهدای مدافع حرم با رهبر انقلاب
...> معین رضا با جنب وجوش و شیطنت هایش و لباس و سلام نظامی اش به آقا، می شود مطلع این دیدار؛ قبل از این کارِ معین رضا هر کسی مشغول خودش بود. از گوشه و کنار صدای گریه می آمد؛ شاید از سر دلتنگی خانواده برای شهیدشان. بعد که آقا آمدند و گفتند خانم ها جلوتر بیایند. بعدش هم که معین رضا و سلامش، اشک ها و لبخندها را مخلوط کرد. زمانی از صداوسیما شعر و نوایی از آهنگران پخش می شد که با سوز و گداز می ...
همه مردم ایران افتخارآفرین دفاع مقدس بودند/ آمادگی برای جنگ، ضامن صلح است
سردشت و شش ماه آنجا بودم و به منزل نیامدم. آن زمان همسرم باردار بود. در واقع من در آبان 57 ازدواج کردم و در مهر 58 به کردستان اعزام شده و عید سال59 برگشتم. خانواده مخالف حضور شما در جبهه نبودند؟ اصلا چنین چیزی نبود. مادرم من را راهی جبهه کردند. مادری که خودش پیر شده بود و در عین حال بسیار با ایمان بود. همسرم هم اصلا مخالفت نکرد. خانواده همسرم هم آمدند و من را بدرقه کردند و از همسر و ...
از دزفول تا مشهد با بانوی ایثارگر/شهرهایمان به تلی ازخاک تبدیل شد
رم به دلیل حضورش در سپاه، در مأموریت های مختلفی حضور می یافت. یک روز جنوب بود و یک روز شمال شرق و روز دیگر مجدد جنوب. خاطرم هست که زمانی همسرم برای مأموریت در کاشمر بود، من سه ماه از سپاه کاشمر مأموریت گرفتم تا به دزفول بروم. همسرم ما را رساند و خودش برگشت. در این مدت در بهداری سپاه در بخش تفکیک دارو مشغول به کار بودم. کارمان تفکیک داروها و جای گذاری آنها در قفسه های مربوط به خود بود. در ...
مادر شهید همت درگذشت
زیارت کردم. مادر شوهرم که زن عمویم هم بود، همراهم در حرم بود. او از من جدا شد و من دوباره در حرم حالم بد شد... برگشتم خانه! شب خوابم برد، در خواب یک خانم قدبلند و برازنده و پاکیزه ای با چادر مشکی و دستکش و عینک را دیدم. کنارم آمدند و گفتند درحال زیارتی؟ گفتم بله. آن خانم دستش را زیر چادرش کرد و یک قنداقه بچه در بغل من گذاشتند و گفتند این بچه مال شماست، اسمش محمد ابراهیم است، مواظبش باش! چند بار ...
شرط صدام برای زیارت امام حسین(ع)/ راز اعجاب انگیز عدد 72 در زندان بعثی/ بر سر مزار خودم فاتحه خواندم
.... وی ادامه داد: بعثی ها که متوجه تجمع ما شدند؛ داخل زندان ریخته و شروع به ضرب و شتم بچه ها کردند و سپس با صدای بلند شروع به رقص و پایکوبی کرده و گفتند که فردا روز قیامت شماست. دعوتی تصریح کرد: فردا همه ما را در حیاط جمع کرده و گفتند کسانی که دیشب عزاداری کردند بیرون بیایند که این حرکت عراقی ها با پایانی زیبا و شگفت انگیز روبرو شد. از جمع 112 نفری ما، بچه ها تک تک بیرون آمده ...
ماجرای خواهر طاهره از فرماندهی سپاه تا ماموریت ویژه ارسال نامه امام به گورباچف
. در راه منتظر بودم که ماشین بگیرم که روحانی نگهداشت و گفت تهران می رود و من عقب نشستم. گفت که زشت است و مردم می گویند روحانی چرا یک خانم را سوار کرده که جلو نشستم. در راه هم میخواست حرف بزند که من حرفی نمی زدم و گفتم برای زیارت آمدم و باید قبل از ساعت مدرسه برسم تهران و بچه هایم را راهی مدرسه کنم. یک جایی از مسیر نگهداشت. صندوق ماشین را بالا زد و لباس هایش را در آورد و جین پوشید و موهایش را مرتب ...