جدال میان مرگ و زندگی در باتلاق نعل اسبی
سایر منابع:
سایر خبرها
تعطیلات نوروز با داستان های کوتاه دفاع مقدس/ هفت سال و هفت ماه !
.... حنانه چه زجری می کشید وقتی اینها را یکی یکی از روی زمین جمع می کرد و تا این جا می رساند. سر تنور افتاده کناری و به هم ریخته است. خون بی بی سعاد روی زمین خشک شده است. خمپاره ای خورده به نخل سرفراز که اینک بی سر، اما پا بر جاست. فروند را از روی تنه ی نخل بر می دارم. انگار بعد از من کسی از نخل بالا نرفته است. حلقه اش همان است که اول بار برای قامتم تنظیمش کرده بودم. رد خون خشک شده ام روی تنه ی ...
سردارانی که یک روز از تقویم را به نام خود ثبت کردند
ها است. سرانجام دشمنان کینه توز که رشادت و قدرت سردار قاسم سلیمانی را تاب نیاوردند در بامداد جمعه 13 دی 1398 خورشیدی با حمله موشکی بالگردهای آمریکایی به دو خودروی حامل سردار قاسم سلیمانی فرمانده سپاه قدس و ابومهدی المهندس معاون بسیج مردمی عراق (الحشد الشعبی) و تنی چند از اعضای الحشد الشعبی در اطراف فرودگاه بغداد آن ها را به شهادت رساندند. شهید غلامحسین افشردی یا همان حسن ...
لبخند بزن رزمنده| برادرا! بالاخره مهران را گرفتید یا نه؟
بودند بروند؛ با این وصف بعضی دوستان دست بردار نبودند. از کنار هر سنگر و محلی که رد می شدیم، هر کس چیزی بارمان می کرد. یکی می گفت: کجا؟ مگه امام نگفته اند جبهه ها را گرم نگه دارید، ها؟ دیگری اضافه می کرد: کی بود می گفت ما مرد جنگیم؟ بعضی هم می گفتند: این ها شهیدپرورند. می خوان برند پشت جبهه خدمت کنند! چکارشون دارید؟ و بقیه می گفتند مگه نمی گفتید ما اهل کوفه نیستیم؟ و یکی از بچه های ما ...
پرواز با جت جنگی برای دیدار با امام(ره)
...، آنجا بود. آدم متخصصی بود. برای حفظ و تثبیت شهر مهاباد هم نقش موثری داشت. من از او خواستم که با لودر جلو حرکت کند، وقتی صبح برای عملیات آماده شدیم دیدیم عراقی ها نیستند، اول شب یک تیراندازی بین ما و آنها شد و کم کم تیراندازی تبدیل به سکوت شد و صبح زود دیدیم سرو صدایی نیست. رفتیم روی تپه و دیدیم عراقی ها نیستند. حمید را با لودر جلو فرستادم و بچه ها پشت سرش حرکت کردند؛ چون ممکن بود ...
روایتی از شهادت دو برادر کرمانشاهی در کردستان
. بعد از این قائله در دی ماه همان سال کاخ استانداری کرمانشاه به تصرف نیروهای مردمی درآمد و نظامی ها خلع سلاح شدند و اولین باری که شهید حسین و شهید امیر اسلحه به دست گرفتند در آن روز بود؛ با تصرف کاخ استانداری در شهر کرمانشاه حکومت نظامی اعلام شد؛ اما با این وجود فراخوان هایی از سوی نیروهای انقلابی برای دعوت مردم به خیابان ها صادر می شد که مورد استقبال نیز قرار می گرفت. با پشت ...
روایت متفاوت شهید صیاد شیرازی از عملیات فتح المبین
...، یا بایستی فرمانده محترم کل سپاه می رفت یا خود بنده که آن موقع مسئول نیروی زمینی ارتش بودم و نمی شد هر دو نفرمان با هم برویم. باید یکی از ما در جبهه می ماندیم و اوضاع جبهه را کنترل می کردیم. قرار بر این شد که آقای محسن رضایی خدمت حضرت امام رفته و از ایشان کسب تکلیف کنند. برای اجرای این تصمیم، مساله زمان بسیار حائز اهمیت بود و رفت و برگشت از منطقه دزفول تا تهران به وسیله ماشین و وقتی که صرف آن ...
مروری بر دستاوردهای عملیات فتح المبین
عملیات بعدی به منظور جلوگیری از قدرت تصمیم گیری، تجدیدسازمان و تقویت روحیه دشمن آغاز شد. در این شرایط که نیروهای رزمنده ابتکار عمل در جنگ و پشت جبهه را در دست داشتند، دو منطقه غرب دزفول و منطقه عمومی خرمشهر (غرب کارون) نظر فرماندهان نظامی را به خود جلب کرده بود که الزاما می بایست یکی از آن ها جهت اجرای عملیات انتخاب می شد. پس از مدت ها بحث و بررسی، فرماندهان نیروی زمینی ارتش، منطقه خرمشهر و ...
شهیدی که حاج قاسم سلیمانی عاشقش بود .
رشان کشته شدند و آنها با این سن کم آواره شدند و گفتند تمام این ظلم ها را دشمننانی انجام میدهند که بعد از ظلم ها و جنایتهایشان الله اکبر میگویند اما آیا ممکن است کسانی بگویند خدا بزرگ است اما بچه های کوچک که آفریده خدای بزرگ هستند و هیچ آزاری به کسی نرساندند را به سختی بکشند؟ نه تنها بچه های مسلمانان را بلکه مسیحیان را راحت میکشند . این ظلم ها و کارهایشان باعث شده که من بروم ...
عشق به انقلاب در همان اوایل نوجوانی در قلب شهید آزما کاشته شد
کرد و گفت: خواهر این پسر هنوز کوچیکه، سنش کمه گفتم: حداقل میتونه یک لیوان آب به دست رزمنده ها بده. قبول نکرد. چند روز بعد وارد خانه شد و گفت: میخوام برم ثبت نام کنم، گفتم: پسرم مگه نشنیدی که اون آقا چه گفت خندید و گفت: من دیگه بزرگ شده ام. تعجب کردم، گفتم: چطوری کپی شناسنامه اش را نشانم داد. دیدم چهار سال سنش را بزرگ تر کرده است. گفتم: چطوری این کارو کردی. چندی بعد تعریف کرد و گفت: وقت ...
تربیت 20 فرمانده نخبه در جبهه سوسنگرد/ مظلومیت رزمندگان سوسنگرد در تاریخ نگاری دفاع مقدس
چند ساعت محاصره شکسته شد؛ چون سه روز با حداقل امکانات و تجهیزات مقاومت کردند و در برابر یگان قدرتمند عراق ایستادند. اجحاف در حق رزمنده های داخل شهر است، اگر نگوییم که با شرایط حماسی ایستادگی کردند. چون ماندند و اجازه ندادند دشمن شهر را تصرف کند. اگر مقاومت نکرده بودند. همان روز اول شهر توسط عراقی ها محاصره و تصرف شده بود و دیگر مقاومت معنایی نداشت. وی ادامه داد: نکته ارزشمند دیگر ...
رزمنده ای که ناظران سازمان ملل را متعجب کرد!
له بعد از چند روز جاده احداث شد. موضوع فوق را برادر شوشتری در جلسه فرماندهان یگان های تحت امر به آقای مهدوی نژاد جانشبن تیپ عنوان کرده بود. دقت و ظرافت عامل موفقیت منصور حیدری جانشین اطلاعات و عملیات تیپ 12 قائم (عج) از خاطرات این عملیات می گوید: در عملیات بیت المقدس 6 محل استقرار فرمانده تیپ را شناسایی کردیم. صبح روز عملیات آدرس دقیق آن را به نیرو ها اعلام کردیم، نیرو ها با همان ...
مجید پازوکی فرمانده شهید تفحص
نگاه کرد و گفت ” یک وقتی می رسد، من نیستم . این جا زن و بچه، کوچک و بزرگ می آیند و می روند. هیچ کس هم ما را نمی شناسد.” سال 82 توی اردوی راهیان نور، همان جا ایستاده بودم درست همان نقطه. تمام دشت پر از آدم بود. می رفتند و می آمدند. کاروان پشت کاروان. آرام و بی خطر، پا می گذاشتند روی خاک فکه. هیچ کس هم نمی دانست چه کسی این جا از دل خاک ، آن همه مین را یکی یکی بیرون کشیده است. ...
امروز تولد مدافع حرمی است که روز تاسوعا بی بال پرید
، برای هر چه بهتر برگزار شدن مراسم این شهدای حرم سنگ تمام گذاشت. در زمان حیاتش، 3 نفر از شهدای فاطمیون در جوار امامزاده شعیب فیروزآباد شهرری آرامیده بودند تا اینکه خود حجت هم شهید مدافع حرم شد. موقعی که پیکرش آمد، به پدرش گفتند: چون شهید ایرانی است، هر جای حرم بخواهید می توانید دفنش کنید. اما پدر حجت تنها یک جمله گفت: فرقی میان شهدای فاطمیون و شهدای ایران ی حرم نیست. حجتم را کنار همان شهدا ...
تعطیلات نوروز با داستان های کوتاه دفاع مقدس/ کوهی به نام کلارا
... یاد گذشته در ذهن کلارا زنده شده بود. روز های پرتب وتابی که عشق تند و تیز پسر عبدالرحمن، آن ها را برایش معنادار کرده بود. به این می اندیشید که چگونه از هنگام کوچ، وجودش را با یاد و حرارت همین عشق، گرم و تازه نگه داشته بود تا شاید روزی دوباره آن را بازیابد، ولی حالا حس می کرد، خرگوشی شده که عقابی بی رحمانه بر پهلویش چنگ فرو کرده و می خواهد هستی او را برباید! وجودش از درون، مثل سنگ شده ...
بیلیارد سومین رشته محبوب در سال گذشته شد/ بدترین اتفاق دوری 6 ماهه از فدراسیون بود
ر صورتیکه اگر کسی کوچکترین تعصبی روی فدراسیون داشت می توانست برود و کارها را در آن 6 ماه انجام دهد تا مسابقات برپا نگه داشته شود. ما خبر دقیق داریم که اکثر کشورها فعال بودند مخصوصا چینی ها. بازیکن اسنوکر چینی ها که فقط رنک آنها ثبت می شود 38 میلیون نفر هستند و آنها تمرینات و مسابقات حرفه ای را پشت سر گذاشتند و آکادمی های حرفه ای تاسیس کردند ولی متاسفانه ورزش ما تعطیل بود و بعد از آن 6 ماه استارت ...
هفت سین مشهوری که سین هایش شد؛ سیم تله، سیم چین...
در عملیات بعدی شهید شدند. فردای همان روز عراقی ها پاتک زدند و شهدای ایرانی جامانده در منطقه را در یک گور دسته جمعی حوالی دریاچه نمک در منطقه فاو به خاک سپردند و اجساد عراقی را به عراق بردند. پسر برادر شهید هم که در عملیات مختلفی حضور داشت، ار اسیر جنگی که در عملیات والفجر 8 حضور داشت می پرسد، شهدای ما کجا دفن شده اند که او نیز محل دقیق دفن رزمنده ها را می گوید. خواستگاری ولی ...
پهپادهای آمریکایی مدام در جست وجوی حاج قاسم بودند / آیا می توان مسئله خیانت برخی را در شهادت دخیل دانست؟
ها به ما اجازه عبور دادند. تا اینکه به منطقه تاریکی رسیدیم و ماشین را نگه داشتم. به محض پیاده شدن یک نفر جلو آمد و به من دست داد و گفت: چطوری جوان؟ در تاریکی شب نتوانستم چهره اش را تشخیص بدهم اما وقتی با ابوحامد به داخل یک اتاقک رفتند، دانیال به من گفت: فهمیدی آن مرد که بود؟ حاج قاسم بود. باورش برایم سخت بود. خیلی خوشحال و هیجان زده شده بودم. به دانیال گفتم: بیا ما هم به داخل برویم. د ...
عرفان برود بالا، خمپاره 60 می آید پایین
به گزارش جام جم آنلاین ، هشت سال دفاع مقدس با همه سختی ها و دشواری های متأثر از آن، یک موقعیت خاص دیگر هم داشت. فضای مطایبه، شوخی و طنز، نتیجه دورهمی ها در فضای جبهه بود که بعضی رزمنده ها برای دادن روحیه و القای شادی از آن بهره بردند. پس لبخند بزن رزمنده! نمی شود دنیا 5 روز شود؟ بنده خدا عادت داشت قبل از اینکه اسامی بچه ها را بخواند و برگه های مرخصی را بین آن ها پخش کند، چند ...
تعطیلات نوروز با داستان های کوتاه دفاع مقدس
ی غیرقابل تصوری است؛ سال ها پشتِ خاکریزِ علاقه اش مقاومت کرده. جای زخمِ کهنه زیر چشم هاش، بینی و دندان شکسته ؛ بیشتر از یک رزمنده ی در جنگ زخم داشت. بابا برایش یک چیزی فراتر از شوهر بود. فردای آن شب بابا برگشت. من و آصفه و مامان با لبخند نمورِ ریزی به صف تو حیاط ایستاده بودیم. موهایم را روغن زده و فرقِ چپ وا کرده بودم. آصفه موهاش را گوجه ای بسته بود. مامان هم یک بلوز گلدار پوشیده و موی ...
گزارشی از پشت صحنه فیلم تلویزیونی تکلیف | راوی رشادت مرزبانان سرزمین خورشید
شکیبا افخمی راد | شهرآرانیوز - فیلم تلویزیونی تکلیف به نویسندگی و کارگردانی محمد مهری جعفری این روز ها مراحل تولیدش را در شهر مشهد و مرز های استان پشت سر می گذارد. فیلمی که قصد دارد علاوه بر به تصویر کشیدن رشادت های نیرو های مرزبانی، در فرهنگ سازی موضوع مهمی، چون اهدای عضو گام بردارد. در آخرین روز های تولید فیلم تکلیف درحالی که گروه در خانه ای در خیابان خیام 58 مشغول تصویربرداری بودند در پشت صحنه ...
حال و روز تئاتر پس از روزگار همه گیری چگونه خواهد بود؟
.... بچه های تئاتر در این دوران به شدت آسیب دیده اند، ضرر کرده اند، بیکار شده اند، بی درآمد شده اند و از همه بدتر، بدون پشتیبان اند. چرا؟ چون از اول هم تئاتری بودن برای کسی امنیت شغلی نداشت. ما ضربه سختی از دوران همه گیری خوردیم. ولی باز هم قدرت آن را داریم که اگر فضا و شرایط مساعد شود، به دوران خوب گذشته مان برگردیم. برای برگشتن به وضعیت سابق، تنها کافی است که دست بچه های تئاتر را باز بگذارند ...