حاج قاسم سنگ صبور خانواده شهدای مدافع حرم
سایر منابع:
سایر خبرها
مدافع حرمی که اجازه زیارت حرم حضرت زینب را نداشت! + عکس
حاج قاسم سلیمانی هم آمده بودند. بعد از مراسم، اتاق کوچکی بود که حاج قاسم نشسته بود و با خانواده های شهدا دیدار می کرد. نوبت به من که رسید، رفتم و گفتم حاجی جان! می شود پسر من را از سوریه برگردانی؟... چهار سال بود اصغر به سوریه می رفت و همسر و بچه هایش را تازه برده بود آنجا. حاج قاسم گفت اسمش چیست؟ گفتم اصغر. گفت: نمی شناسم؛ اسم دیگری ندارد؟ گفتم: ذاکر... شناخت. گفت: شما ناراضی بوده ا ...
هوای این روز های من ؛ خاطرات فرمانده تیپ هجومی سید الشهداء در سوریه
. گفتم: تا چند دقیقه قبل قیامت بود. الان دیگه خبری نیست. آروم شده. حاج ایوب گفت: پس دارن میان سراغتون. هر جوری شده بچهها رو راه بنداز. حتی به زور. دارن میان سرتون رو گوش تا گوش ببرند. وقت زیادی نبود. چشم بچهها توی چشمهای من بود و مچاله شده بودند پشت سنگ. حالا درد عربی حرف زدن هم اضافه شده بود. چطور باید حرکتشان میدادم؟ قفل کرده بودند بچهها. دشمن هم داشت میکشید بالا از ارتفاعات و وقتی نمانده بود ...
توصیه شهید رجبی برای جلب امداد غیبی خداوند
رد کرد. گفتم، تو عازم سفر هستی! من را به قرآن می سپاری؟! پاسخ داد، من عازم حرم امن الهی هستم. من زائر حضرت زینب (س) هستم. این شما هستی که تنها بخش نهم می مانی با سختی ها و مشکلات. می دانم بچه ها اذیتت می کنند. خیلی نگرانت هستم. اما می سپارمت به قرآن. می سپارمت به خدای مهربان و خداوند را به کلامش قسم می دهم شما را تنها نگذارد و ایمان دارم که تنها نمی مانی... چندین مرتبه از زیر قرآن رد شدم. موسی ...
ماجرای خواندنی پایان 32 سال انتظار برای وصال / گفت وگو با مرد عاشقی که پای عشقش ماند
بزرگان روستا به خواستگاری دختر عمه ام رفتم تا آن ها واسطه شوند و این مشکل و دلخوری برطرف شود اما نمی شد. دست و پای عمه ام را هم بوسیدم اما مشکل حل نشد. تا این که اسفند سال 99، امام جماعت پر تلاش روستای مان حجت الاسلام مصطفی محمدی یک روز آمد پیش من و گفت که من می خواهم با توکل بر خدا، یک بار دیگر پیگیر حل مشکل تو شوم. گفتم که حاج آقا من شما را خیلی دوست دارم و نمی خواهم به شما بی احترامی کنم ولی شما ...
درد زایمان وسط معرکه جنگ!
...، درد زایمان را از یاد برده بودم. صدای نفس های اسب ضد انقلاب، به وضوح به گوشم می رسید. نفسم را در سینه حبس کرده بودم، اطراف را نگاه کردم. با خودم می گفتم کاش عبدالله بیاید، اما باز می گفتم نه خدایا نیاید! اگر بیاید با دشمن روبه رو می شود و به شهادت می رسد و من و بچه ام تنها می مانیم. کم کم سایه ها در تاریکی شب به حرکت درآمدند، از ترس آنقدر به آن سنگ ها تکیه دادم و فشار آوردم تا ...
دختر و پسری لرستانی بعد از 32 سال با هم ازدواج کردند! +تصویر
یکی از عاشقانه ترین ازدواج های کشور چند روز پیش و در نیمه شعبان سال 1400 در یکی از روستاهای استان لرستان اتفاق افتاد.
اولین شهید راه نابودی اسرائیل را بیشتر بشناسیم/زندگینامه شهید محمد مهدی لطفی نیاسر+عکس
جگرم را سوزاند. دلم کنده شد. شکسته شدم. وقتی پیکرش را دیدم به او گفتم: مهدی دست ما را هم بگیر و سلام ما را به آقا امام حسین (ع) و حضرت زینب(س) برسان و بگو به ما صبر زینبی بدهد. خدا ریشه اسرائیل و آمریکا را ریشه کن کند که اینگونه جوان های ما را به شهادت رساندند. و امیدوارم امام زمان (عج) زودتر ظهور کند و ریشه این ظلم را نابود کند. مقام معظم رهبری پس از شهادت ایشان در دیدار خانواده شهید ...
رمان زندگی فرمانده گردان حضرت معصومه(س) چاپ شد
و با اونا رفاقت کرده. چند روز پیش که داشتیم خاطرات حاج احمد رو ضبط می کردیم، یکی از دوستاش خاطره قشنگی تعریف کرد. می گفت: یه روز حاج احمد رو دیدم داره دستشویی های مسجد رو میشوره. رفتم بهش گفتم: بچه ها هستن. شما چرا؟ حاجی گفت: بسیجی های امام میان از این جا استفاده می کنن، باید تمیز باشه. باعث افتخار منه که زیر پای بسیجی های امام رو تمیز کنم. این کتاب با 160 صفحه و قیمت 40 هزار تومان منتشر شده است. ...
گپ وگفت با سفیر ایران در بغداد درباره حاج قاسم
، به خاطر اینکه زمان را از دست ندهیم، یکی از معاونان خود را مسئول کردم و برای اینکه باید زودتر به آنجا می رسید گفتم برود و از آنجا با من تماس گرفت و ما را در جریان کامل و دقیق ماجرا قرار داد. * حس و حال شما بعد از شنیدن خبر ترور ناجوانمردانه شهید سلیمانی توسط رژیم جنایتکار آمریکا چه بود؟ آیا باور می کردید که چنین اتفاقی رخ داده باشد؟ مسجدی: من اگر بخواهم واقعیت قضیه را به شما ...
احمدی نژاد و حامیانش چگونه حاج قاسم را تهدید کردند؟ +تصاویر
...> یکی از فرازهای عبرت آموز کارنامه احمدی نژاد و یارانش در سال های اخیر رفتاری قابل تأمل این افراد با حاج قاسم سلیمانی قبل از شهادت او و رفتار شهرت طلبانه و کاسب کارانه ی آنها با شهادت آن مجاهد در راه خدا بود. یکی از اقدامات غیر قابل توجیه و جنجال آفرین دکتر احمدی نژاد در سال های اخیر حملات او و هوادارانش به فرمانده سپاه قدس، حاج قاسم سلیمانی بود. این حملات در سال 1396 و 1397 گسترش یافت ...
سیروس قایقران: یک مرد می خواهم تا از دیوار بالا برویم
کشید بعد با صدایی نچندان بلند چند بار گفت، حاج آقا! حاج خانم! از آن سوی دیوار پیرزنی گفت، جانم! قایقران بی معطلی به داخل حیاط رفت و چند دقیقه بعد برگشت. لباسهایش خاکی شده بود. به او گفتم چرا از در خانه اشان داخل نمی روی؟ گفت: در ورودی خانه این دو عزیز سمت کوچه ای شلوغ و پر رفت و آمد است. اگر مردم مرا بینند می شناسند و خوبیت ندارد. این پیرزن و پیرمرد کسی را ندارند و وضع مالی آنان هم اصلا خوب نیست ...
پیکرش را پلی برای عبور رزمندگان کرد
عاشورای3 را تعداد زیادی از رزمندگان لشکر 10 به خصوص رزمندگان گردان حضرت علی اصغر (ع) و فرمانده لشکر 10 سردار علی فضلی در روز های دفاع مقدس روایت کرده اند. ایثار حاج قاسم در جریان این عملیات، حاج قاسم و دوستش داوطلبانه خود را روی سیم های خاردار افکندند و بدن های شان پلی برای عبور رزمندگان شد. دوستش به شهادت نائل گشت و حاج قاسم با جراحت های بسیار شهادت را به انتظار نشست. همه فکر کرده ...
چرا اجازه دادم تنها پسرم به سوریه برود؟/ گفتگو با مادر جوان ترن شهید مدافع حرم
بعد از رفتن مصطفی زنده می ماندم. وقتی روز تشییع اعلام کردند مصطفی، جوان ترین شهید مدافع حرم است، خیلی خوشحال شدم و خدا را شکر کردم که باعث سربلندی و افتخارم شد. به حضرت زینب(س) گفتم روز قیامت حضرت ابوالفضل(ع)، علمدارت است، اگر قبول کنی افتخار می کنم روز قیامت، مصطفی علمدار من باشد. بعد از شهادت مصطفی، متاسفانه برخی ها گفتند: چرا اجازه دادی، پسرت به سوریه برود؟ یا این که برخی گفتند ...
شیر زن شیرازی محشر بزرگی برپا کرد
عوض شود. به اصرار بچه ها حمید چند روز مرخصی گرفت و به شیراز رفت. اما از رفتن حمید سه روز بیشتر نگذشته بود که به منطقه برگشت؛ همه بچه ها متعجب شده بودند که چرا او اینقدر زود برگشت! بعضی از بچه ها تصور می کردند که شاید حمید اصلا به مرخصی نرفته باشد. وقتی بچه ها از حمید در مورد علت بازگشت سریع او به منطقه سئوال کردند، گفت: وقتی که به خانه رفتم، مادرم از دیدن من بسیار خوشحال شد و به گرمی از ...
جهادگرانی که رهبری از آنان تقدیر کردند
وواج پیام ها را دنبال کردم تا به یکی از پیام ها رسیدم که نوشته بود: حاجی، تبریک میگم. حضرت آقا در سخنرانی امروزشون اسم شیراز رو آوردن و از کار شما تقدیر کردن. پیام ها را جدی نگرفتم. گفتم این روزِ عیدی، بچه ها شیطنتشان گل کرده. باور هم نکردم تا وقتی که صحبت های آقا را با گوش خودم شنیدم. وقت نماز ظهر بود. سجده شکر رفتم و اشک شوق ریختم. ...
مدیریتِ جهادی شهید از بهشت
سال از شهادت شهید مسافر شهرمان می گذرد، شهیدی که به قول شهید عزیزمان حاج قاسم؛ برای شهید شدن شهید زیست و به زیباترین شکل به فیض عظیم شهادت نائل آمد. شهید سعید که جوانی دهه شصت ی و دغدغه مند بود و در طول حیات کوتاهش به جز برای اسلام و انقلاب و حرکت های خودجوش فرهنگی فکر و ذکری نداشت و به همین دلیل هم او را آبروی محله می خواندند در اولین روز از نخستین ماه زمستانِ سال 1365 در تهران چشم به ...
طعم ترس در دل تاریکی سنگر را چشیده ام
را تحمل می کردم. ماحصل زندگی مشترک شما و شهید فرجی چند فرزند بود؟ خدا به ما سه فرزند داد. اتفاقاً فرزند سومم اواخر اردیبهشت سال 63 یعنی چند روز قبل از شهادت پدرش به دنیا آمد. پیش آمده بود که خود شما هم همسرتان را در شرایط جنگی همراهی کنید؟ من حتی یکبار در شرایط بارداری همراه ایشان به یک مأموریت جنگی رفتم! غیر از این مورد، بار ها به مداوای رزمنده های ...
حسن روح الامین چهره سال هنر انقلاب 98 شد/ تجدید میثاق هنرمندان با معمار انقلاب اسلامی ایران
می شد، به دلایل ناشناخته بودن ویروس کرونا به تعویق افتاد و امروز در افتتاحیه هفته هنر انقلاب اسلامی در جوار مزار شهید آوینی معرفی و تجلیل شد. حسن روح الامین پس از دریافت عنوان چهره سال هنر انقلاب، گفت: به قول استاد موحد، ما هنوز هنرمندی در تراز انقلاب اسلامی نداریم. ما سربازی مثل شهید حاج قاسم سلیمانی در تراز انقلاب اسلامی داریم و داشتیم. در زمینه هنر هم آن چیزی که انقلاب اسلامی باید ...
شهادت من بدست اسرائیل رقم میخورد!
های پنجره ی بغل آن هم شکسته بود. بچه های سپاه گفتند؛ حاج آقا، این را نبرید. شیشه که ندارد، یک مرتبه می بینید خدای ناکرده، سر یک چراغ قرمز توی ماشین نارنجک انداختند و... . حاجی به حرف آنها اعتنایی نکرد. سوار بر همان ماشین شدیم و به راه افتادیم. داشتیم از پل روی سعدی به سمت جنوب شهر سرازیر میشدیم و بحث ما درباره ی هشدار بچه های منطقه ی ده بود. همگی لباس فرم سپاه به تن داشتیم و جهت حفاظت از ...
می دانست در فراقش خواهم سوخت
راه دور بود، بیشتر مادر همسرم پیش ما بودند. دو سه روزی بود که حال عجیبی داشت. این با روحیه شادی که قبلاً داشت همخوانی نداشت. به ایشان گفتم رضا چرا تو اینجور شده ای؟ اصلاً، چون پزشک یار بود، می توانست به مأموریت نرود. آن روز مأموریت داشت و معمولاً با فرمانده شان می رفت، گفت یکی از سرباز ها شهید شده و اشرار جنازه شان را پس نداده اند. ما می خواهیم برویم پیکر شهید را پس بگیریم. بعد رفت. بچه اش را بغل ...
در وفای به عهدم ثابت و استوار ایستاده ام
انسان ها را بر من ارزانی داشتی انسان هایی که حماسه شان، ایثارشان، اخلاصشان و شهادتشان فخر و مباهات تو را در برابر ملائک به دنبال داشت. معبودا تو را شاکرم که نعمت عظمای لقائت را نصیبم گردانیدی و سرانجام پس از سالیان دراز هجر تو و سال های سال فراق دوستان مرا به مقصودم رسانیدی و سرانجام کامم را با حلاوت شهادت شیرین نمودی. خداوندا تو خود می دانی که شیفتگان لقائت چگونه از شهر و دیارشان آواره شده ...
من مادر واقعی جبهه ها هستم!
. بعدازاین دعا، همیشه دعا می کردم: خدایا تو این دو هدیه را به من ببخش. ابراهیم گفت: این بار هم بگو خدایا من این بچه ها را به تو هدیه می دهم، ولی تو آن ها را به من ببخش. آن روز، اما نتوانستم این را بگویم. به ابراهیم گفتم: نه من تسلیم امر خدا هستم. بعدازاین که این را گفتم، ابراهیم بغلم کرد و مرا بوسید و گفت: آخرش رضایت دادی شهید شوم. همان طور که پیش بینی کرده بودم، به شهادت رسید. پیکر شهید ابراهیم ...
شهادت یاسین تعبیر خواب مادرش بود
سرویس ایثار و مقاومت جوان آنلاین: هشتمین روز از فروردین سال 63 برای عروس خانه محمود پور روز سخت و پر التهابی بود. یاسین برای دیدار با مادر و همسرش به مرخصی آمد و به فاصله کمی بعد از آخرین دیدارشان، در جبهه کردستان به شهادت رسید. وقتی خبر شهادت یاسین را به مادر و همسرش دادند، آن ها به خوابی فکر می کردند که چند روز پیش از شهادت یاسین دیده بودند؛ خوابی که در آن دسته گل زیبایی به دستان مادر شهید داده ...
از خراسان تا آذربایجان؛ جنس آمین ماه و ستارگان فرق می کرد
...؛ رعد و برق و باران ! وحید، مقاومت را از مشی حاج قاسم مشق می کرد یادتان هست دعای جمعه سیزدهم دی ماهش را؟ یادتان هست شهادت حاج قاسم را؟ شهادت آن سردار بزرگ را؟ روزی که ایران نه، همه آزادگان گریه می کردند! جمعه سیزدهم دی ماه را که برای همیشه روز مقاومت شد، وحید هم سال ها بود که مقاومت را از مشی حاج قاسم مشق می کرد. وحید در آن روز در نجوایی به سردار شهید نوشته بود: سلام سردار ...
کاهنان معبد آمون و نذورات و وجوهات شرعی!
نشسته و مردم اطراف او اجتماع کرده اند، می بینی؟ او محمد بن علی بن حسین (امام باقر علیه السلام) است؛ برو و جریان نذرت را به ایشان بگو و از او کسب تکلیف کن. مرد گوید به خدمت حضرت رسیدم و گفتم که در موضوعی نذر کرده و قسم خورده ام اگر حاجتم برآورده شد، کنیزم نذر خانه خدا باشد. حالا کنیز را آورده ام به کعبه هدیه دهم ولی هریک از کلیدداران ضمن اعلام قبولی نذرم، مترصد است خودش کنیز را از من تحویل بگیرد و ...