پی تی اس دی ؛ داستانی کوتاه از جایزه ادبی یوسف
سایر منابع:
سایر خبرها
مدافع حرم همسرش را به تنهایی روانه تهران کرد! + تصاویر
خدا برایمان می خواهد، راضی بشویم. از آنجایی که آقانوید نفوذ کلام بالایی داشت، وقتی این را به من گفت، من هم راضی شدم. **: کمتر کسی را دیده ام که در دوران نامزدی به فکر بچه باشد... همسر شهید: من وقتی پسر های 10 -12 ساله را می دیدم که در تلویزیون قرآن می خواندند، می گفتم: کِی می شود که پسرم اینطوری قرآن بخواند. یک بار که آقانوید این جمله را شنید، گفت: تو هم دوست داری ...
مدافع حرم همسرش را به تنهایی روانه تهران کرد! + عکس
فقط یک پسر بود یا این که خدا فرزندان بیشتری به شما می دهد؟ همسر شهید: در ذهن من بیشتر بود اما آقانوید تأکیدش روی همان یک پسر بود و می گفت رسول مان را مثل خودت محکم بزرگ کن. روی اسم رسول هم به توافق رسیده بودیم. من خودم نام محمدحسن را دوست داشتم اما آقانوید می گفت نام پسرمان را محمدتقی یا محمدباقر بگذاریم چون اینطور آدم ها آدم های بزرگی می شوند ولی رسول صدایش کنیم. **: سه روزی ...
اینستاگرام فارسی؛ الناز شاکردوست و طبیعت گردی هایش
های بانمک شاهرخ استخری این بار به همراه مادر و پدرشان و دیار خانم دلاوری، دختر امیررضا دلاوری بازیگر و دوست نزدیک خانواده استخری. کل عکس یک طرف، لایک نبات کوچولو یک طرف! از تفریحات لاکچری رضا قوچان نژاد و پسرش در دبی! رفیقانه طوری هفته... عکسی که مژده لواسانی از سفر پاییز چند سال پیشش به ایتالیا در کنار دوست قدیمی اش و برج کجِ پیزا به اشتراک گذاشت. چه خوب است که ...
با سر پر از حنا به عقد همسرم درآمدم
چند وقت یک بار پسر ننه مریم آقا مرتضی که شهید شد می آمد و به پدر و مادرم می گفت بابا علی بچه ها دلشون صبور میخواد .(صبور یک نوع ماهی کبابی) است، مادرم با اینکه چشم هایش زیاد بینایی نداشت می نشست با امکانات کم هشور رو توی هاون می کوبید، دیدید که ماهی هارو معمولاً توی جاری می گذارن و کباب می کنند اون موقع این امکانات رو نداشتیم، پدرم سعف های خرما رو قشنگ می برید و برای ماهی کبابی اون ها را تو شکم ماهی ...
کیمیا علیزاده خیلی زود به جانشینش تبریک گفت
به فینال، سهمیه المپیک پیش رو را به دست آورد و اهالی این رشته را سورپرایز کند. با او دقایقی هم کلام شدیم تا از اوضاع واحوال این روزهایش بگوید. خانم کیانی شما در رقابت های انتخابی المپیک برخلاف همه پیش بینی ها ظاهر شدید و ورزش بانوان را واقعا غافلگیر کردید. چه شد که توانستید این کار بزرگ را انجام بدهید؟ با توجه به اینکه من وزنم را تغییر داده بودم، کسی به من اطمینان نداشت که ...
تنبیه بدنی قدرت دفاعی کودکان در برابر تجاوز جنسی را از بین می برد
دیدی دختر زهرا خانم کنکور دولتی قبول شد و تو نتونستی؟ ، دیدی تو مدرسه معلم ها از تو ناراضی بودند؟ ، پسر احمد آقا بدون دانشگاه ماهانه 10 میلیون حقوق می گیره، اون وقت تو با این همه هزینه و رفتن دانشگاه هنوز هیچی نشدی . گاهی والدین برای تشویق فرزندانشان برای درس خواندن و موفقیت های بیشتر در زمینه های آموزشی یا کارهای دیگر از روش های تهدید و تخریب استفاده می کنند. مثل مقایسه، تحقیر و گاه حتی ...
بانوی اردبیلی چگونه کارآفرین برتر شد؟/ احیای هنر قلم زنی از یک کارگاه کوچک تا صادرات
رسید؟ خانم قنبرزاده در پاسخ به این سوال لبخندی از سر رضایت می زند و ادامه می دهد؛ بله خدا را شکر که این افتخار نصیبم شد؛ بالا هم گفتم انگیزه من از آغاز کارگاه قلمزنی ایجاد اشتغال و در آمد برای فارغ التحصیلان بیکار به خصوص بانوان بود؛ در نظر داشتم به بانوانی که به دنبال کار و درآمد هستند کمک کنم، هم هنری یاد بگیرند و هم با درآمدزایی بتوانند امرار معاش کنند. اکثر هنرجویان من ...
استعفای کاندیدای مطرح از انتخابات فوتبال قم / عالمی: اگر خودم را لایق نمی دانستم نمی آمدم
حضور بنده را بی تأثیر می دیدند. کاندیدای مستعفی ریاست هیات فوتبال قم ابراز کرد: با این حال من تکلیف خودم را انجام دادم و در انتخابات هیات فوتبال ثبت نام کردم ولی دیدم دیگران فریاد می زنند ما از تو سرتر هستیم، ما به تو نیاز نداریم، ما می توانیم و از تو با توان تر هستیم، من در این فوتبال نه به دنبال به دست آوردن جایگاه اجتماعی بودم و نه به دنبال پول و نه عقده ریاست داشتم، دوستانم و ...
آزار دهنده ترین آزمایشاتی که روی کودکان انجام شده است/ از عروسک بوبو تا پاولوف + تصاویر
سوم هیچ فیلمی نشان نداد. در مرجله بعد کودکان را وارد اتاقی کردند عروسک بوبو در آن قرار داشت. گروهی که فیلم خشونت آمیز را تماشا کرده بودند بدون وقفه شروع به ضربه زدن به عروسک کردند. اما دو گروه دیگر هیچ رفتار خشونت آمیزی از خود نشان ندادند. از این تحقیق چه نتیجه ای گرفته شده است؟ بچه ها رفتار بزرگتر ها را تقلید می کنند حتی گاهی اوقات به طور ناخودآگاه درست به این کار می زنند ...
عجله نکنیم سیاست با پدر و مادرتر از این حرف هاست
جلوی چشم همه انگشت کرد پشت جنازه و بعد کرد تو دهانش. دانشجویان و پسر که شاهد موضوع بودند، این وضع را که دیدند دچار حالت تهوع و استفراغ شدند. استاد گفت کسانی که این رشته را انتخاب کردند، باید اینقدر شجاعت داشته باشند و دیدن و کالبد شکافی یک جنازه برای شان عادی باشد و از این کارها هم باید بکنند! جلسه کلاس که تمام شد به پسرش گفت دیدی من چکار کردم؟پسر شگفت زده گفت: بله ...
در تاکسی های ایرانی چه می گذرد؟
به گزارش پدال نیوز به نقل از روزنامه جام جم: پشت لبم هنوز سبز نشده بود که کلاس داستان نویسی می رفتم. استاد گفت: با آدم ها بجوشید، قصه هایشان را بشنوید، سرمایه های شما هستند در شخصیت پردازی و دیالوگ، همین جمله کافی بود که بروم گاراژ هرندی و به رضا بگویم می خواهم با تو سفر بیایم. رضا بچه هیات مان بود و شوفر اتوبوس. چه بهتر از 302 بنز سرخ و چه بهتر از خط بندرعباس... یک ماهی، هفته ای دوبار با رضا می ...
دو سکانس متفاوت از زندگی این خانم دکتر/ مادرم همیشه تنها قهرمان زندگی ام بوده
یک درب آبی رنگ، رنگ و رو رفته رسید به درب خیره شده، این کوچه و این در هم شاهد سختی های این زن برای بزرگ کردن یتیم هایش بوده است. زنگ به صدا در می آید دختر کوچولوی سبزه رویی در را باز می کند و با خنده به مامان خوش آمد می گوید و فریاد می زند بچه ها بیایید مامان اومده و بلند بلند می خندد و در پلاستیک هایی که مادر به دستش بود به دنبال عروسکی می گردد که صبح هنگام رفتن سفارشش را داده اما چیزی ...
ورود منصوریان به ماجرای میثاقی و پیروانی
هم ریخته شدی. سرمربی سابق استقلالی ها که در حال حاضر در آلومینیوم اراک به فعالیت مشغول است، در گفتگوی طولانی خود در برنامه فوتبال برتر دیشب، محمدحسین میثاقی مجری برنامه فوتبال را به عنوان ادامه دهنده راه عادل فردوسی پور، معرفی کرد. او همچنین اضافه کرد: چند هفته قبل هم دیدم یکی از هم صنف های خودم... کسی که 20 سال در استقلال فوتبال کرده و افتخار مربیگری این تیم را داشته، این ...
عروس جوان: من قاتل شوهرم نیستم
باشد اما دست بردار نبود و گفت همیشه دخترم را به او ترجیح می دهم. همین باعث درگیری شد و در آن درگیری شوهرم به آشپزخانه رفت و یک چاقو برداشت. هر طور بود چاقو را از دستش گرفتم اما او دوباره به آشپزخانه رفت و بار دیگر چاقو را برداشت. سه بار این اتفاق افتاد و من هر بار سعی کردم چاقو را از دستش بگیرم اما آخرین بار حریفش نشدم و او به طرفم حمله کرد و چند ضربه زد. بیهوش روی زمین افتادم تا اینکه خودم را روی ...
سطحی نگری، آسیبی که در حوزه ادبیات دفاع مقدس وارد شده است
(24 سالگی) همسرش را در دوران دفاع مقدس از دست می دهد و دو پسر دارد. خانم موسوی جزو کسانی بوده که خودش به سپاه زنجان می رفت و آنجا آموزش نظامی می دید. نکته ای که در خاطرات نظر من را جلب کرد این بود که این پاسدار که معلم این خانم بوده از لحظه ای که روبه روی ایشان می نشیند و از خانم فخرالسادات موسوی در حالی که 10 سال از ایشان بزرگ تر بوده خواستگاری می کند، این نکته را هم می گوید که من می روم و شهید می ...
زن و شوهر و پل دو داستان کوتاهِ کوتاه از فرانتس کافکا!
؛ تازه من که اصلاً خیال نداشتم ملاحظه او را بکنم. بنابراین با وجودی که متوجه شدم ن دلش می خواست کمی با پسرش صحبت کند، بی معطلی شروع کردم به حرف زدن. بدبختانه عادت دارم وقتی مدتی هیجان زده حرف می زنم _ که اغلب اوقات پیش می آید و در اتاق آن بیمار زودتر از همیشه پیش آمد _ بلند شوم و همان طور که حرف می زنم، اینور و آنور بروم. در دفتر خودم عادت بدی نیست، ولی در منزل دیگران کمی اسباب زحمت است. ولی ...
اشک و ناله مان را با اخبارتان درآوردید!
گفت خودم جانبازم! گفتم: اگر جانباز هستی، این حرف رو نمیزدی! یک ساعت بعد چشم پزشکی بودم، از منشی درخواست گواهی ویزیت کردم، رفتیم تو بحث بیمه دی. خانم جوانی که نشسته بود گفت، بی ادبی نباشه! مودبانه گفتم خواهش می کنم بفرمائید! گفت دائی ام، جانباز 30 درصده، شما اند تومان، حقوق نمی گیرید! گفتم خانم محترم خیر، من بازنشسته ام و از بنیاد، فقط حق پرستاری میگیرم و با افزایش حقوق ها، ...
پنالتی اصفهان خرمشهر ؛ داستانی کوتاه از جایزه ادبی یوسف
اکبر چند سالی بود که فرمانده پادگان شده بود. با آن بدن پر از ترکش و شیمیایی. حال مصطفی که جا آمد رفتیم تشییع جنازه. پسرش بیخ گوشم گفت خدا خیرت بدهد اگر نیایید مجبور می شویم به زور بستری اش کنیم. به هر طریق است هر بار زنگ می زند خودم را می رسانم. اصفهان که می رسم اول منتظر می شوم سرفه ها سراغم بیایند و سینه ام شروع کند سوختن و بعد پسر حاج مصطفی زنگ بزند و بگوید خودت را برسان بابا به هم ریخته ...
جزئیات فداکاری خانم معلم برای نجات دانش آموزان
خطر است؛ برای همین به آنها گفتم قرار است به سمت حیاط مدرسه بدویم. به آنها گفتم کسی به عقب نگاه نمی کند و وقتی در را باز کردم، همگی با همه توانی که دارند به سمت حیاط می دوند. وقتی بچه ها از کلاس خارج شدند و به سمت حیاط دویدند، به داخل سالن نگاه کردم و دختر نوجوانی را دیدم که اسلحه در دست داشت. او کلاس ششمی بود و در نزدیکی او دانش آموزی تیرخورده و روی زمین افتاده و مجروح شده بود. وقتی ...
قاتل خانم پرستار تهرانی اعتراف کرد / پسر 16 ساله از قاضی چه خواست؟
با هم داشته اند. بدین ترتیب بازجویی ها از مرد میانسال از سر گرفته شد و او این بار به قتل همسرش اعتراف کرد و گفت که زنش را در خانه و پس از تکه تکه کردن جسدش او را در بیابان های شهریار دفن کرده است. با اعترافات وی بازداشت شد و پرونده اش با صدور کیفرخواست به شعبه دوم دادگاه کیفری یک استان تهران رفت. با شروع جلسه محاکمه نخست، پسر 16 ساله در جایگاه ویژه ایستاد و گفت: من حاضر به قصاص پدرم ...
مسافر سنت در هزاره سوم | روزنوشت های شهری(82)
، مواظب باش جلوی زن و بچه ت گوش نکنی! گمان می کنم پیرمرد، پیک پیتزافروشی باشد و پسرک فرزند یکی از مغازه دار های همان دوروبر. چهارشنبه| یکی از دوستان که رستوران دارد، می گوید یک مشتری خانم داریم که غذا سفارش می دهد، اما نمی خورد. با تعجب می پرسم: چطور؟ می گوید او به ما زنگ می زند و سفارش مفصل می دهد و هزینه را هم کامل پرداخت می کند. ما هم میز را برایش می چینیم و بعد عکس و فیلم می گیریم و می ...
تاخت و تاز کرونا در کمبود امکانات درمانی در روستاها
کرونا مبتلا شد و بعد هم پسر 25 ساله اش کرونا گرفت. ابراهیم و پسرش در میناب کار می کنند. شنبه تا چهارشنبه به میناب می روند و پنجشنبه و جمعه را به روستای محروم شان باز می گردند. شعبانی درباره ابتلا به کرونا و مشکلاتش می گوید: منطقه بشاگرد همه فقیر هستند. برای سیر کردن شکم زن و بچه هر جایی که کار باشد، می روند. من سال پیش وقتی به خانه برگشتم یک روز بعد تب شدیدی کردم. حالم خیلی بد بود. پسرم مرا سوار ...
حیا و ادب نزدیک ترین یار شهید سلیمانی به روایت فرزند شهید همت
سردار سلیمانی او را به خاک سپرد/ "اتوبوس شهدا" به زودی در کتابفروشی ها در بخش دیگری از این جلسه، مهدی همت، پسر سردار شهید همت صحبت کرد. او ضمن نقل خاطره ای از شهید پورجعفری گفت: خاطرم هست که چند سال پیش شهید سلیمانی به من زنگ زد و قرار شد که همدیگر را ببینم. قرارمان برای صبحانه بود و به همین دلیل کله پاچه ای خریدم و به دفتر شهید سلیمانی رفتم. وقتی که بساط صبحانه را پهن کردیم، حاج قاسم به ...
تحلیل هفته
را با خودم ببرم، همه چیز برایت بخرم و تو را روی چشمان خودم بگذارم؟ زن گفت بله یادم هست ولی تو هیچیک از اینها را انجام نداده ای. شوهر گفت: انتخابات هم همینطور است. وعده ها و شعارهای انتخاباتی کسانی که نامزد احراز مقام ریاست جمهوری شده اند، چیزی شبیه همان وعده های نامزدهای ازدواج با دخترانی است که وعده های شیرین می دهند و دختران بله را می گویند ولی بعد از ازدواج می فهمند هرگز به وعده های داده شده عمل ...
مامان خانوم
.... بعد گفت: نگران نباش، حالش خوبه. قبل عمل می گفت، برام آش خیار پخته، فریز کرده! فردا که اومدی ملاقات لطفاً بیارش. کمی بعد، مامان خانوم را از اتاق عمل بیرون آوردند. خانم پرستار همان طور که سِرُم دستش بود، گفت: شما دیگه نرو خونه... چه کاریه! دوباره ماه بعد قراره بیایی! دکتر می گفت، امسال دوبار ژل به زانوهات تزریق کردی، بعد هم واریس پات رو عمل کردی! مامان خانوم هنوز هوشیار نبود و ...
سرانجام زندگی بی هدف/در بن بست مالی و روحی گرفتار شده ام
... فکر می کردم زن بودن را به شکل شایسته ای بلد است و من نیز می خواستم جا پای او بگذارم، هر چند که اغلب رفتارهایش پسندیده نبود اما کم کم به او وابسته شدم، تمام فکر و زندگی ام او بود، تا جایی که با همکاری این فرد تصمیم گرفتم از همسرم جدا شوم. حدود یکسال و نیم طول کشید تا من از همسرم جدا شدم و در حال حاضر یک ماه است که طلاق گرفته ام، دو فرزندم نیز نزد همسرم مانده اند. بعد از طلاق، دوستم ...