4 روایت از زندگی ثروتمندترین پزشک فوق تخصص در ایران/ همه ثواب پزشکی ام ...
سایر خبرها
خبر آزادی با یک سطل آب یخ/ امتحان سخت یک آزاده از همسرش
. تفریح ما با خانواده های دیگر کمی فرق داشت، همسران شهدا و آزادگان در آخر هفته دور هم جمع می شدند و به بهشت زهرا می رفتند. بچه ها هم سر مزار شهدا بازی می کردند. زهرا به هر قبری می رسید با همان حس و حال کودکی، یک صلوات می فرستاد. حمید هم دنبال بچه های شهید، سر قبر پدرانشان می رفت. می گفت : مامان، نگاه کن بچه های دیگر چطور می دانند باباشان اینجا هستند، ما هم عکس بابا را اینجا بگذاریم این طوری خیالمان راحت ...
علی هم برایم فرزند بود هم برادر!
بعد از هماهنگی با خانواده شهید علی عبدی راهی عباس آباد کرج شدیم. قرار بود با مادر و پدر این شهید گفتگو کنیم و پای صحبت های شان بنشینیم. در آنجا با دلبستگی های مادری شنیدیم که فرزند شهیدش به سختی توانسته بود رضایت او را برای رفتن به جبهه جلب کند. همچنین پدری که روز اعزام پسرش بدرقه ای به یادماندنی انجام داده و فرزندش را به مشهدش مشایعت کرده بود. شهید علی عبدی در 16 سالگی، در عملیات والفجر 4 آسمانی شده بود. ...
رقص مارال فرجاد با آهنگ خارجی ! / ازدواج با شوهر شقایق دهقان + فیلم
نیستم که بگویم خیلی زن خانه داری هستم، خانه داری نمی کنم، اتفاقا خیلی هم شلخته ام. اصلا از آن دست آدم ها نیستم که این موضوع را یک پوئن مثبت بدانم و بگویم کدبانو یا خانه دار هستم اما هر غذایی که می پزم همه می پسندند. تنبلی ام بر می گردد به این که چون دائم سر کار هستم و خانه نیستم، بعد از یک مدت همه چیز یادم می رود. مثل این روزها که سر تمرین تئاتر هستم و اگر بخواهم به پخت و پز فکر کنم برایم عذاب آور می ...
مهراب شهروند افغان: آمریکا مردم افغانستان را جلبِ خودش کرد
ترجیح می دهم در خانه بمانم و سر کار هم نروم. مردم افغانستان خسته اند. این وضعیت در کشور ما هر کسی را خسته می کند و عده ای دنبال راه فرار می گردند. حتی من در تلویزیون دیدم یک زن افغانی که بچۀ شیرخواره داشت، بچه اش را گذاشت و با هواپیمای آمریکایی رفت. آخرین بار کی رفتی افغانستان؟ الان چهار سال است که افغانستان نرفته ام. قبلا پول ایران ارزش بیشتری داشت. اما این چند سال اخیر که ارزش ...
قصاص، مجازات قاتل مست به خاطر کشتن رفیق مست
حالم بد می شود ولی او اصرار کرد دور هم باشیم. به همراه دوست مشترک مان به نام مجید به خانه ما آمدند و با هم مشروب خوردیم. او حتی بعد از خوردن مشروب مقداری مواد مخدر مصرف کرد. من می خواستم به دیدن نامزدم بروم، از بچه ها خواستم تا خانه ما را ترک کنند ولی نیما گفت می خواهد بیشتر بماند و با تندی به من گفت که کمی بیشتر تحمل کنم چون شب آخری است که بیرون است. دقایقی بعد مجید که همراه نیما آمده بود، خانه ...
تصویر آخر در کتابفروشی ها عرضه شد/قصه نوجوان مبتلا به اوتیسم
برای او خانه بود. نقاشی را باز کردم. از چیزی که دیدم حسابی جا خوردم. درست مثل یک نقشه گنج بود. آقای شوقی حق داشت آن همه از کارش تعریف کند. تمام صفحه نقاشی، تکه تکه، پر از صحنه های درهم و کنار هم بود. بالای صفحه، در یک قاب چهارگوش، خودش را کشیده بود، با همان چشم های درشت بادامی. من را با تی شرت سه دکمه و موهای گیس بافم کشیده بود و بابا را با همان بلوز چهارخانه اش... این کتاب با 208 صفحه، شمارگان هزار نسخه و قیمت 52 هزار تومان منتشر شده است. کد خبر 5288859 صادق وفایی ...
مدرسه ای که مامان ها اداره اش می کنند/ یک پیش دبستانی متفاوت
ت را ما به همه بچه ها بدهیم تا با هر شرایطی کنار هم قرار بگیرند، خودش یک درس برای بچه ها است. اینکه ببینند خدای ما همه را مثل هم نیافریده است. هرکس را به یک صورتی آفریده است و ما باید آن طور که خدا ما را آفریده کنار هم قرار بگیریم و یکدیگر را بپذیریم و حتی بهم کمک کنیم.کاش روزی برسیم به این نقطه که آموزش و پرورش درس و مهارت زندگی را به بچه ها بدهند و بعد مطالبی که در کتاب ها هستند را آموزش دهند. ...
عزیز لبنانی ها بچه نازی آباد بود
به اهالی داد و فرمانده حوزه مقاومت بسیج شهید صنیع خانی بود. همسر شهید شاطری می گوید: گاهی نیمه شب به خانه می آمد. وقتی به خانه برمی گشت، خیلی خسته بود. صبح هم بعد از نماز صبح می رفت. با این شرایط من اصلاً ندیدم که گلایه کند. واقعاً روحیه خستگی ناپذیری داشت. به حدی باانرژی بود که وقتی او را می دیدی، فکر می کردی یک جوان 30 ساله است. معصومه مرادی ادامه می دهد: علاوه برکاری که خودش ...
ثبت نام دانش آموزان، دغدغه مادران تنها
اینکه مرد حتی یک بار هم نه سراغی از درس و مشق بچه ها گرفته است و نه حتی برای یک بار هم به مدرسه رفته است. تمام طول تحصیل زن پا به پای بچه ها درس خوانده بود و حالا که می خواست آنها را از خانه جهنمی دور کند، با مشکل روبه رو شده است. همه زحمت کودک پای خودم بود این مشکل را سمانه نیز دارد. از زمانی که شوهرش فراری شده، دوسالی می گذرد. در کار موادمخدر بوده و پلیس در جست وجویش بوده است ...
فرجام مرگبار سوءظن به همسر
. اما دخترم منکر ماجرا بود و قبول نمی کرد و می گفت هیچ رابطه ای بین آنها نیست و اگر صحبتی کرده اند به خاطر آشنایی بوده که باهم داشتند. با این حال خسرو زیر بار نمی رفت و دخترم را مجبور کرد که با پسر جوان تماس بگیرد. دخترم به او گفت برای پسر 4 ساله اش اتفاقی رخ داده و خسرو هم خانه نیست و تلفنش را هم جواب نمی دهد و از او خواست خودش را به خانه آنها برساند. پدر مقتول در ادامه گفت: ساعت حدود 7 صبح ...
فرجام مرگبار سوءظن به همسر
هیچ رابطه ای بین آنها نیست و اگر صحبتی کرده اند به خاطر آشنایی بوده که باهم داشتند. با این حال خسرو زیر بار نمی رفت و دخترم را مجبور کرد که با پسر جوان تماس بگیرد. دخترم به او گفت برای پسر 4 ساله اش اتفاقی رخ داده و خسرو هم خانه نیست و تلفنش را هم جواب نمی دهد و از او خواست خودش را به خانه آنها برساند. پدر مقتول در ادامه گفت: ساعت حدود 7 صبح بود که کاوه به خانه دخترم آمد اما به محض ...
دختر 14ساله: از نیت پدرم آگاه بودم و او نیمه شب به اتاقم آمد
می خواست گلوی مادرم را بفشارد تا او را خفه کند. در حالی که تمام بدنم از ترس می لرزید با همه وجودم فریاد کشیدم. مادرم از خواب بیدار شد و پدرم ناخودآگاه به عقب رفت . صبح روز بعد هنگامی که پدرم از خانه خارج شد مادرم تمام وسایل شخصی اش را جمع کرد و چمدانش را بست، با عجله دست مرا گرفت و از ترس پدرم به خانه مادربزرگم پناه بردیم اما چند ساعت بعد پدرم به منزل مادربزرگم آمد و شیشه های خانه را شکست و مرا ...
خانه امن بی پناهان
همشهری آنلاین_مژگان مهرابی: برخلاف دیگر خانه های این شهر که صاحبانشان در را به روی آواره ها و معتادان باز نمی کنند، اینجا همیشه پذیرای کسانی است که طرد شده اند. از همه جا و همه کس. آدم هایی که سهم شان از دنیا فقط یک تکه کارتن مقوایی است تا بتوانند روی آن شب را به صبح برسانند. آن هم با کابوس آوارگی. سرای مهر مادری یک چهار دیواری مطمئن است که زنان کارتن خواب بیشتر از خانه مادری شان در آن احساس ...
اقامت لاکچری یکی از فرماندهان سپاه در خارج
پایگاه تحلیلی خبری هم اندیشی: اربعین سال 1393 دو روزی بود که مسیر نجف به کربلا را همراه خانواده و پدر در راه بودیم. بابا حسینم غیر از اینکه مواظب ما بود، مسئولیت رفت و آمد چند خانمی را که به تنهایی آمده بودند بر عهده گرفته بود. یک روز در عمود 542 نجف - کربلا با همه قرار گذاشت غروب آنجا جمع شوند. حدود ساعت 6 عصر، هنوز تعدادی از خانم ها نرسیده بودند. او چند بار ما را کنار عمود تنها گذاشت و چندین ...
روزهای برزخیِ پزشکی که کرونا 36 فرزندش را گرفت + فیلم
ودکانی که روی تخت های بخش پیوند قلب اطفال منتظر رسیدن هدیه ای از جانب خدا هستند؛ آن هم به دست ایثار یک خانواده که عزیز از دست داده؛ عاشقانه این مرد را دوست دارند. پزشکی که همه آن ها را همچون بچه هایش می داند. در تمام طول مصاحبه با واژه "بچه هایم" این کودکان را خطاب می کند، دغدغه بهبودشان را دارد، درمانشان را، زندگی شان را، شادی شان را. برای این بچه ها پدر است، دلسوز است، خودش را به آب و آتش می ...
این پسر بچه عجیب می تواند پرواز کند!+ عکس
به گزارش برنا؛ چندی پیش، وقت پیاده روی غروبگاه، دختر بچه ای مبتلا به "نشانگان داون" دیدم. کلمه نشانگان، برگردان پارسی "سندرم داون" است همان که برخی از ما به اشتباه به آن می گوییم " منگولیسم " درحالی که سال هاست مردم دنیا این اصطلاح را برای احترام به مردم مغولستان کنار گذاشته اند. دخترک، جثه کودکی 5 ساله را داشت با انگشت های چاق کوتاه و چشم هایی کشیده که جزء مشترک مبتلایان به این بیماری ...
بعد از بهبود کرونا؛ هوای قلبتان را داشته باشید
آفتاب نیوز : وقتی کنار هم بستری شدند بابا به شوخی گفت "نگفتم ما هر کاری بکنیم با هم بیخ ریش همیم؟". با این جمله مامان خنده ریزی کرد و زیر لبی گفت "حتی کرونا هم نمی تواند من را از این پیرمرد جدا کند". حدود یک ماهی با هم بستری بودند و بعد دکترها گفتند که حال عمومی مامان خوب است و می تواند مرخص شود. روزی ک ...
خردسالان معصوم، ابزار بازی نمایشی والدین
.... ولی همه این مشخصات در همان دوران کودکی شان تمام می شد. بعضی ها از آن روز های خاطره انگیز عکسی به یادگار دارند و بعضی هم حافظه شان یاری می کند تا آن روز های پر از شادی را به یاد بیاورند. ضمن اینکه آن روز ها کودکان امنیت روانی داشتند و والدین از دور مراقبشان بودند. ولی چه شد که ورق برگشت؟ بچه ها از یک سیاره دیگر آمده اند یا ما با پدر و مادر های ایده آل امروزی در تضادیم؟ چه شده که با بی رحمی ...
هم نشینی با بابا نادعلی بهترین دوران زندگی من بود
نادعلی آن ها را به جبهه ها می برد. وی در هشت سال دفاع مقدس، 115 بار با ماشین خود به جبهه ها رفت. با شنیدن این مطالب، دانش آموزان علاقه مند به دیدار با بابا نادعلی می شدند و من آن ها را با مینی بوس فرمانداری به منزل وی می بردم تا او را از نزدیک ببینند. وقتی بچه ها در حیاط خانه بابا نادعلی حضور پیدا می کردند، او جیب خود را پر از شکلات می کرد و به تک تک آن ها می داد و منظره شگفت انگیزی درست می ...
برادرم عکس روی تابوتش را هم خودش آماده کرده بود
شهید حیدر بیناییان روستازاده ای بود که با همت والایش راه سعادت را در همان سال های ابتدایی جنگ و جهاد یافت. او ابتدا مقدمات شهادتش را فراهم کرد. عکس روی تابوتش را گرفت و غسل شهادتش را هم کرد. برادرش جانباز حسینعلی بیناییان می گوید: حیدر آخرین عکسی را که در منطقه گرفته بود به ما نشان داد و گفت ببینید برای شهادت خوب است؟! اصرار داشت تأیید ما را بگیرد ...
والدین هلیکوپتری چه کسانی هستند؟
.... اجازه دهید بچه ها خودشان انتخاب کنند قرار نیست تمام مسیرها و روش هایی که بچه ها برای آینده شان در زندگی انتخاب می کنند همان هایی باشد که پدر و مادر آرزوی رسیدن به آنها را داشته اند،یا راه های نرفته ای باشد که آنها دوست داشتند بروند و شرایطش برای انها فراهم نشده و حالا از بچه هامی خواهند که این راه ها را بروند، قرار نیست همه دکتر و مهندس بشوند بچه ها شاید دوست دارند مشاغل ...
آموخته های یک فرمانده از دفاع مقدس
را با همه پول و امکاناتش واگذار کردم و به نیروی قدس رفتم و به تحصیلاتم ادامه دادم. ورود به نیروی قدس وقتی به نیرو های قدس رسیدیم، داشتند یک سری تیپ ها را در نیروی زمینی قاطی می کردند. من در کردستان مأموریت پیدا کردم و بچه های کاشان را ادغام کردیم، بعد یک سری از نیروهای شان را برای قدس آوردیم و تعدادی را به نیروی زمینی دادیم. مدتی به عنوان سرپرست عملیات قدس بودم، بعد به ستاد ...
ایستاده با ماسک
نوبتش می شود. کارت واکسن را نشان مرد مسئول می دهد. پدر داخل می شود و مرد نمی گذارد همراهش بروم. برای دوز اول می شد رفت. حس مادری را دارم که بچه اش را روز اول مهر فرستاده داخل مدرسه. بابا انگار بچه من است. جاهایمان با هم عوض شده و این یعنی او پیر شده و آدم چقدر دلش نمی خواهد پیر شدن والدینش را باور کند. پدر واکسن زده از در کوچه پشتی بیرون می آید. بغض می کنم؛ مثل بار اول. مرد سیگاری و مرد سه ماسکه و زن واکری هم بیرون می آیند. صف واکسینه های دوز دومی ها راهی خانه می شوند. ...
در رسانه | انتظار شیرینم برای مادرشدن را با امروز و فردا کردن تلخ کردند!
به گزارش خبرنگار گروه استان های باشگاه خبرنگاران جوان از مشهد ، دنیایی پر از رمز و راز و زیبایی هایی که مخصوص دنیای کودکان است و در هاله ای از بهت و غم و ناباوری مستور شده است. بچه ها در انتظار شانه ای که به آن تکیه دهند و حسرت گفتن "مامان" بر لبانشان بشکفد روزها را می شمارند. برخی خانواده ها در حسرت لبخند کودکی که به زندگی شان جان دوباره ببخشد بی تاب هستند، زنان و مردانی هستند که سال ...
یادی از شهید حسن ر کنی جانشین فرمانده گردان لشکر 5 نصر
، صورتش را که دیدم، لبخندی زدم و بوسیدمش. بعد از آن هم گریه کردم. برای تعزیت حسن هم لباس مشکی به تن نکردم. گفتم من برای دامادی بچه ام پیراهن مشکی نمی پوشم، پیراهن نو و کت و شلوار بیاورید بپوشم. بمانعلی رکنی، پدر روزی که حلالیت خواست ما حسن را هیچ وقت با لباس فرم سپاه ندیدیم. پدرم هر چه می گفت آرزو دارم که برای یک بار هم که شده تو را با لباس فرم ببینم، اما او این کار را ...
سه کتاب که خواندن آنها زندگی شما را دگرگون خواهد کرد
قرار داشت. اگر شما با والدینی ثروتمند به دنیا آمده اید می توانید از اصول ثروتمند شدنی که آنها استفاده کرده اند استفاده کنید. اما اگر شما والدین ثروتمندی نداشتید می توانید از رابرت کیوساکی اصول ثروتمند شدن را بیاموزید و این کتاب می تواند به شما کمک کند. اولین اصل این است که آدم های پولدار برای پول کار نمی کنند. بیایید مقایسه کنیم. پدر بی پول یعنی جان تمام وقت خودش را صرف به دست ...
ترسی که عشق هم معنی می شود
... تلاش پزشکان را همه آنهایی که افرادی از این قشر را در خانواده خود دارند، بیشتر به چشم دیده اند، یکی از نمونه هایی که ما در خانواده داریم، پسرعمویم معین است، او 2 سال در رشته فیزیک تحصیل کرد و به یک باره تصمیم گرفت تا به دنبال علاقه خود برود، یک سال تمام خودش را در اتاقی حبس کرد و درس شد همه زندگی و تفریحش و بعد از آن معین را در هیچ مهمانی و دورهمی خانوادگی ندیدیم تا بالاخره مزد زحمتش را گرفت و ...
روایت مرگ عجیب پسر نخبه از زبان برادر و مادرش
برای یک کار کوچک رفت و وقتی گفتیم چرا خداحافظی نمی کنی گفت همین نزدیک است می روم زود برمی گردم. اما الان 20سال است که برنگشته. وی در ادامه از ورودش به گروههای موسیقی و تولید کارهای مذهبی اینطور گفت: با دوستی یک سال در محافل مذهبی رفت و آمد داشتیم اما به خاطر گاردی که به مساله موسیقی در این محافل وجود دارد هیچ کدام نگفته بودیم که ساز می زنیم. تا اینکه یک روز برادرم به جمع ما آمد و ما بعد از یک ...
مرگ مهدی 14 ساله که برای کار از خانه بیرون رفت / در کرج رخ داد
همه تلاش خود را برای نجات پسر نوجوان انجام دادند، اما سرانجام بعد از 2روز او دچار شد. مادر و خواهر مهدی از دست دادن او را باور نداشتند. آنها 3سال قبل ناباورانه پدر خانواده را از دست داده بودند و حالا رفتن مهدی زندگی را برای شان تلخ تر از گذشته می کرد. در این شرایط بود که مسئولان بیمارستان شروع به رایزنی با عموی مهدی برای اهدای اعضای بدن او به بیماران نیازمند افغان که در ایران سکونت ...
فیلم افشاسازی امین حیایی درباره مادر پسرش دارا حیایی | عکس مادر دارا حیایی
ببیند دارم کارم را درست انجام می دهم یا نه، چون نگرانی های خاص خودش را داشت، وقتی مطمئن شد که همه چیز خوب است، بیشتر تمرکزش را روی کار خودش گذاشت، دیگر همه چیز داشت طبق روال پیش می رفت و با هم مثل یک همکار بودیم. بعد از شعله ور چه پیشنهادهایی داشتید؟ دو تا کار به من پیشنهاد شد اما نپذیرفتم، چون با نقش ارتباط برقرار نکردم و بعید می دانستم که بتوانم خوب انجامش بدهم. یکی از کارها ...