پدرم تا آخر عمر کوه می رفت و 110 سال سرحال زندگی کرد
سایر منابع:
سایر خبرها
روایت یکی از قربانیان ماجرای تیراندازی در اصفهان
را ندیدم اما عموی این فرد دائم به ما زنگ می زد و می گفت به خاطر پدر و مادرش رضایت بدهید. گفتم به خاطر پدر و مادرش بگذارید مدتی در زندان باشد تا تنبیه شود، چون الان بیرون بیاید مادرش هر وقت این از خانه بیرون برود نگران است که دوباره دست به کاری بزند. _خانواده متهم باز هم با شما تماس گرفتند؟ بله، بعد از این اتفاق عمویش تماس گرفت و دوباره ادعاهایی مبنی بر پارتی داشتن و ... را ...
مادران و زنان مروجان ورزش در خانواده باشند/ بی تحرکی و افسردگی ارمغان ویروس منحوس
به گزارش خبرنگار ورزشی صبح قزوین؛ بدون شک یک جامعه سالم با داشتن افرادی که از نظر جسمی و روحی سلامتی و نشاط دارند تعریف می شود؛ در این بین سلامت زنان به دلیل نقش تربیتی که برعهده آنهاست بسیار اهمیت دارد؛ زیرا یک مادر پرنشاط و سلامت ضامن یک نسل سالم است. سلامتی رکن اصلی و اساسی یک جامعه پویاست، پس باید روز و هفته تربیت بدنی را برای ترویج امر مهم ورزش غنیمت شماریم. خانم صالحی که از ...
روایت روشندل خردسالی که حافظ کل قرآن است؛ آرزوی دیدار مجدد رهبر انقلاب را دارم
... بایرامی: اولین آرزویم ظهور منجی عالم بشریت آقا امام زمان (عج) است. یک آرزوی بزرگ دیگری هم دارم که دیدار دوباره مقام معظم رهبری و زیارت خانه خدا است و از ته قلبم دوست دارم که خادم افتخاری امام رضا (ع) شوم. آرزوی من دیدار مجدد مقام معظم رهبری و زیارت خانه خدا است. فارس: کدام اساتید شما را در این راه همراهی کردند؟ بایرامی: موفقیت اکنونم را مرهون زحمات پدر ...
عمود 1080 و استودیوهای رادیو اربعین
تقریباً 24 ساعته سیگنال پیاده روی برقرار بود، خود امثال ما هم که در ایران شنونده بودیم و او هم تأکید می کرد که رادیو اربعین هم طبق کنداکتورهای مختلف خود معلوم بود که استودیو و تیم های جدای مستقر دارد و از همه مهم تر اینکه سهم شبکه های استانی خیلی خیلی بیشتر شده بود و پا به پای شبکه های سیما و شبکه های سراسری از این امکانات استفاده می کردند. دوستم می گفت در گذر زیارت به سامرا هم دیدم که ...
نیش فقری که احساس نمی شود
رای خودم پول دربیاورم تا مانتویی که دوست دارم را بخرم، یک روز دیدم لبنیات فروشی محله کاغذی چسبانده که به یک فروشنده نیاز دارد، به سرعت رفتم داخل و گفتم من می خواهم فروشنده بشوم و 88 هزار تومان حقوق می خواهم، همان روز با امیر که صاحب آنجا بود آشنا شدم، امیر خیلی مهربان بود و همان روز اول به من گفت حیف این همه زیبایی نیست که بخواهی کار کنی و قرار شد به من 200 هزار تومان حقوق بدهد و به جای یک شیفت، ...
شوآف با لباس مدافعان حرم؛ ممنوع! + عکس
را خودم هم دیدم)، غریبه هایی که در روضه ها می شنیدم را دیدم، یا قصه هایی که در مدرسه می شنیدیم یا مادرمان برایمان می گفت، تصوراتی که از روزهای عاشورا داشتم، را دیدم، همه چیز را فراموش کردم. طاهره اگر بیایی اینها را اینجا ببینی حس می کنی واقعه روز عاشورا الان است. می گفت من به چشم خودم دارم می بینم. این صحبت ها را می کرد و من گریه می کردم. دوست داشتم بیشتر بگوید، از او می پرسیدم حرم چه ...
یک پس انداز مهم برای کودکان و نوجوانان/ دهه ی شصتی ها حسابشان فول تر بود
. نباید کودک حس ناامنی را تجربه کند یا شرایطی که منجر به کم رویی شود. یکی از مقوله های مهم در دوران کودکی که بسیار باید مورد توجه والدین قرار گیرد دوست داشتن کودک بخاطر آن چیزی که هست، می باشد. وقتی این حس به کودک منتقل شود سعی می کند دائما در حال تغییر خویش باشد تا انتظارات را برآورده کند. برای اینکه فرزندی منحصر به فرد داشت نیاز است فقط و فقط روی توانایی های کودک تمرکز شود در غیر اینصورت ...
هیچ محدودیتی بدتر از ناامیدی نیست/ هاشمیه متقیان از زندگی می گوید
اگر زمین خورد هم باید به خدا توکل کند و دوباره تلاش کند. ورزشکار حرفه ای از خیلی چیزها زده تا به این جایگاه رسیده؛ مثلاً خودم بر خلاف میل باطنی سال هاست که از دورهمی ها و تفریحات و رفت وآمدها فاصله گرفتم تا به هدفی که در ذهنم دارم، برسم. بارها شده که زودتر از زنگ ساعت برای بیداری صبح، بیدار شدم و به جای اینکه بگویم حالا 5 دقیقه بیشتر بخوابم و بهانه الکی بیاورم، از رختخواب بلند شدم و ...
تکنولوژی در زیمد عصای دست سالمندان می شود
طبق پیش بینی منابع بین المللی در سال های نه چندان دور ساختار جمعیتی ایران به یک ساختار کاملا سالخورده تغییر خواهد کرد؛ که متاسفانه درحال حاضر، ایران تدابیر چندانی برای گذراندن این برهه از زندگی در نظر نگرفته است. راه حل چیست؟ آموزش افراد، سالمندان و خانواده های آن ها موثر ترین گام در برخورد با این شرایط است؛ در گذشته گفته می شد جوانان باید عصای دست والدین خود در پیری باشند ...
سید حق همسایگی را تمام کرد
...: همیشه در خانه ما مباحث اخلاقی و دینی مطرح می شد. در محضر پدر بزرگوارمان می نشستیم و ایشان ما را موعظه و نصیحت می کردند. بیشترین تأکید ایشان هم به ما در صحبت ها احترام به بزرگ ترها، گوش سپردن به سخنان مردم، تلاش برای تبلیغ دین و مباحث اجتماعی بود. خانه ما در زمان طاغوت، پایگاه انقلابی ها بود و افراد زیادی از همین جا برای مبارزه با رژیم پهلوی تربیت شدند. حجت الاسلام علم الهدی با ...
وظیفه ما انتقال آرمان های شهدا به نسل جدید است
به گزارش خبرنگار دفاع پرس از رشت، تاریخ معاصر شاهد حضور زنان در برهه های حساس است. به راستی که نقش زنان در دوران انقلاب، دفاع مقدس و پس از آن بسیار پررنگ و حائز اهمیت است. سیده فاطمه میرصالحی همسر رزمنده و جانباز 30 درصد دفاع مقدس حسن محمدیان است. وی یکی از زنان ایثارگری است که سال های عمر خود را وقف انقلاب و آرمان های آن کرد. متن زیر روایتی است از سال ها تلاش این بانوی ...
کودکانه هایی در محضر فردوسی
.... استقبال آن قدر زیاد شد که الان 4 کلاس ورزش و خاطره گویی دارم و هر روز هم به تعداد کسانی که دوست دارند در این دورهمی ها شرکت کنند اضافه می شود. آن روزها معاون وقت وزارت بهداشت دعوت کرد در دانشگاه تدریس کنم؛ دانشجوی تاریخ بودم و قبول نکردم. باور کنید خاطره گویی بخصوص برای همسن و سال های من خیلی در بالا بردن روحیه اثرگذار است. اشرف صحت از شکل گیری ایده قصه گویی برای بچه ها در همین ...
پسر پاک سیرت یک پاکبان | درباره شهید مرتضی ایزانلو، شهید جوان نیروی انتظامی محله رسالت مشهد
طوری بوده است که تا روز جدایی، روزانه دست کم یک بار به صورت تلفنی با یکدیگر صحبت می کردند. از آخرین صحبت این پدر و پسر 2 سال گذشته است. در این مدت به جز تعدادی از همکاران مرتضی، کسی به او و دیگر اعضای خانواده مرتضی سر نزده است. پدر به اندازه همه روز هایی که با مرتضی سخن نگفته است، حرف در سینه دارد؛ اگرچه نگران است آن طور که شایسته پسرش است، نتواند او را توصیف کند. آقارمضانعلی درباره ...
من و آن جعبه مداد رنگی 36 تایی
.... گفت وگو از: محمدحسین دیزجی از کودکی و خودتان و خانواده برای ما بگویید. در شهرستان محلات استان مرکزی چشم بر جهان گشودم. دوران کودکی و تحصیل را تا مقطع دبیرستان (دیپلم) در این شهر به پایان رساندم. یک برادر بزرگتر از خودم داشتم که متاسفانه بدلیل ناشنوایی که از کودکی داشت توان صحبت کردن هم نداشت و 4 برادر کوچکتر از خودم که بعد فوت پدرم من مسئول همه آن ها بودم ...
خانه سبزی که مدیرعاملش یک سرایدار است
به گزارش گیلانستان ، اسماعیل پوروطن، 67 ساله، در بندر انزلی زندگی می کند که سال ها پیش همسرش را از دست داده و زندگی او در مسیری پیش رفته که او مردِ تنهای شب ها و روزهای دنیا نیست. مؤسسه خیریه کودکان بی سرپرست و بدسرپرست سبزاندیشان وطن عنوان کامل خانه ای است که پوروطن و بچه هایش در آن زندگی می کنند؛ خانه ای در منطقه طالب آباد در بندر زیبای انزلی است اما در تابلوی مؤسسه نه تنها به کودکان ...
گفت و گو با رزمنده دفاع مقدس و جانباز بدون درصد علی آرونی (بخش نخست) من شیمیایی نیستم!
نکنید که من این جنازه را می دیدم و می خندیدم. در حال خودم نبودم و حالتی مانند جنون به من دست داده بود. حالتم طبیعی نبود. همه گریه می کردند اما من نه. فاش نیوز: غیر از شهید علی اصغر آرونی، دیگر چه چیز یادتان می آید؟ از خاطرات جبهه و شهدا برای ما بگویید. - با همین گردان مقداد بودیم. چند وقت تدارکاتی دیده بودند که یک عملیات خیلی مهم انجام بدهند. بعد از عملیات کربلای 5 بود. ...
آموزش و حمایت های اجتماعی، مهمترین نیاز سالمندان در عصر حاضر
"بهره مندی عادلانه همه سنین از فناوری دیجیتال" است که باید رسانه ها، اعضای خانواده، نهادهای مربوطه و تشکل های مردمی برای تحقق آن در زمینه آموزش استفاده از فضای مجازی فعالیت بیشتری داشته باشند. این کارشناس بابیان اینکه در دوران کرونا سالمندان برای مصونیت در برابر ویروس کرونا، در خانه ماندند و در تجمعات کمتر حاضر شدند، تصریح کرد: به همین دلیل نیاز است که آنها از فضای مجازی برای انجام ...
سالمند آزاری در مرکز نگهداری امام علی (ع) بروجرد
شعار سال : پیرمرد که روزی خودش جوان و تنومند بوده است الان اما زیر مشت و لگد افرادی قرار گرفته است که قرار بود به جای فرزندانش مسئول نگهداری از اول باشند. یکی با چوب و دیگری با سیلی زدن او را مورد آزار قرار می دهند. نزن گفتن های پیرمرد دل هر انسان با رحم و وجدانی را به درد می آورد اما گویی پرسنل این بیمارستان بویی از انسانیت و شرف نبرده اند! همه این ها در کلیپی بوده است که صبح امروز در فضای مجازی منتشر شده است و خیلی سریع منجر به واکنش های گوناگونی از طرف کاربران فعال در شبکه های مجازی شد که چرا هیچ نهاد نظارتی این موضوع را پیگیری نمی کند؟! رئیس مرکز بهزیستی بروجرد: با فرد خاطی برخورد شد! رئیس مرکز به ...
شکایت از روانپزشک مرده به اتهام کلاهبرداری
مرد روانپزشک که با شلیک گلوله پسرش به کام مرگ رفته با طرح شکایت های بسیار از سوی بیمارانش مواجه شده است. شاکیان با طرح شکایت های جداگانه می گویند که روانپزشک آن ها را فریب داده و اموالشان را تصاحب کرده است. به گزارش جوان، اول شهریور سال 98 بود که قاضی حبیب الله صادقی، بازپرس ویژه قتل دادسرای امور جنایی تهران با تماس تلفنی مأموران پلیس از قتل مرد میانسالی در یکی از خیابان های شمالی تهران با ...
شرط بندی با حساب پدر؛ دوست مجازی در بازی کلش رویال کار دست پسر نوجوان مشهدی داد
. با خودم گفتم که 3 میلیون تومان پدرم را بر می گردانم، اما پول را برای مرحله بعدی نیاز داشتم برای همین منصرف شدم. هر مرحله که پیش می رفتم، می گفتم که این آخرین بار است، اما همین که پولم را از دست می دادم برای گرفتن انتقام مرحله دیگر را بازی می کردم. کارم شده بود پول برداشتن از حساب پدرم بدون آنکه بویی ببرد. نقشه یک پلن بیشتر نداشت؛ انتقال پول به حساب پدر دوستم، پاک کردن پیامک بانکی کسر وجه و بازی ...
نوجوان تربت جامی 65 میلیون تومان از حساب پدرش سرقت کرد/پایان شرط بندی
به گزارش مشهد فوری ، سرهنگ جواد جهانشیری اظهار کرد: پسر نوجوان 15 ساله اهل تربت جام بدون اطلاع از پدرش و اطلاع از وجود 65 میلیون تومان در حساب پدرش وجوهی که قرار بود خرج بیمارستان پدربزرگش شود را صرف یک بازی شرط بندی کرده بود. از تعجب سرش داشت شاخ در می آورد. وقتی حسابدار بیمارستان گفت که حسابش خالی است، شوکه شد. از زن جوان خواست تا چند مرتبه دیگر کارت را در دستگاه بکشد اما هر بار یک پیام تکراری روی صفحه نمایش دستگاه کارت ...
آوارگی پدر و پسر ایلامی به دلیل نداشتن سرپناه/ از عاقبت کارمان می ترسم
فاش شود در گفت و گو با خبرنگار ایلنا، گفت: پدرم بیمار است و توان کار ندارد و خودم هم کارگر بودم اما مدتی است هر چقدر جویای کار می شوم کاری نیست که مشغول شوم. چندی پیش صاحب خانه، مبلغ رهن و اجاره را افزایش داد که از پرداخت آن عاجز بودیم . به همین دلیل خانه را خالی کرده و مجبور شدیم درخارج از شهر آمده زیر چادر زندگی کنیم. وی گفت: به دلیل شرایط بد مالی پدرم مجبور به ترک درمان شده و تحت حمایت ...
مدافع حرم: مگر عاشق شدن جرم است؟! + عکس
ولی آنها قبول نکرده بودند. در همان کارگاه خودم یک دختر سیدی بود که گفت یک آقایی که از آشناهای ما هستند از شما خواستگاری کرده؛ اگر شرایطش را دارید و امکانش هست برویم خانه ما همدیگر را ببینید. من با خواهرم رفتم و با آقا سید و خانمشان صحبت کردم و گفتم من این آقا را نمی شناسم، گفتند ما می شناسیم و از همه لحاظ مورد تأیید است، اما چون سنشان خیلی بالا بود، نپذیرفتم... در همین شرایط خواستگاری بود که آقا ...
ماجرای فحاشی به سحر قریشی و دوستانش در مکه+تصاویر
صحبت می کنم و متوجه می شوم که ناخودآگاه این حس به او دست می دهد که من را بالاتر از خود می بیند و جلوی من گارد می گیرد و از داشته هایش صحبت می کند که مثلا فلان ماشین را دارد یا فلان جا زندگی می کند. بارها این موضوع برای من پیش آمده! متاسفانه تنهایی را بین دوستان و همکاران خانم خودم به وضوح می بینم. حال بد و روز بد برای همه پیش می آید و همکارهای خانم من روزی که حالشان بد است نمی دانند آن را با چه کسی ...
حمله دزدان دریایی به نفتکش ایرانی
شهر بروجرد در فضای مجازی منتشر شده است. در این فیلم مردی با چوب مرد سالمندی را مورد ضرب و شتم قرار می دهد. این فیلم مربوط به سال گذشته و این خانه سالمندان خصوصی بوده است. فرد خاطی که مرد سالمند را مورد ضرب و شتم قرار داده است، به دستور دادستان بروجرد همان پارسال بازداشت و بخاطر ضرب و شتم این مرد سالمندان مجازات شده است. مجازات این فرد خاطی نیز شلاق بود. مدیران این مجموعه تغییر نکرده اند ...
پشت پرده ماجراهای غیراخلاقی تلویزیون!
دست کاری های داستان، مربوط به رویکرد سیاسی و نگاه ضد ّجنگ اوشین بوده که با روحیات جامعه جنگ زده ایران در اون روز ها مطابقت نداشته. حتی جایی از سریال، کایو دوست اوشین، که در یک روسپی خانه مشغول به کاره، با کمک اوشین از اونجا بیرون میاد! سوال من متوجه کسی که چنین شایعه ای رو برای اولین بار مطرح می کنه نیست؛ چون چنین مزخرفاتی می تونه از یک شوخی ساده یا گپ مسخره دوستانه یا نمک پرونی بی پایه ...
شیش و هشت نخونی آبرومون رو ببری!
دروازه بان خوبی بودم و سال ها گلری می کردم، تا اینکه زمان دانشگاه شد. یکی از دوستانم از آلمان گیتاری برقی را برایم سوغات آورد. در آن زمان، گیتار در ایران خیلی کم بود و چون قیمت بسیار بالایی داشت، من با پول توجیبی ام نمی توانستم از عهده خرید آن برآیم. پدرم هم، چون تاکیدش بر درسم بود، زیر بار خریدن گیتار برای من نمی رفت. در هر حال، گیتاری که دوستم برایم خرید جرقه نوازندگی را در من زد و باعث شد به شکل ...
دیدار با سلطان مستند
دربند در یک خیابان سربالایی به نام باغ شاطر، قرار داشت. وارد کوچه می شدیم و نرسیده به مسجد یک خانه ای معمولی بود با دو اتاق. ما شش نفر بودیم؛ پدر و مادر، من، برادرم و دو خواهرم. همه در این دو اتاق زندگی می کردیم. با این که زندگی ساده ای داشتیم اما زیبا بود و مملو از آرامش. چهار فصل زیبای خداوند در حیاط خانه ما نمود داشت. وقتی زمستان ها برف می آمد و می نشست روی شیشه های پنجره چوبی، باعث دلخوشی ما می شد ...