حسن روحانی جعبه سیاه نظام است
سایر منابع:
سایر خبرها
جزئیاتی ازدواج برخی خانواده های سیاسی
سیدرضا اکرمی از چهره های اصولگرا بوده است. مهدی زاده درباره این ازدواج گفته: بعد از پیروزی حسن روحانی در انتخابات سال 92، آقای اکرمی به من گفت ازدواج کرده اید؟ من گفتم نه و قصد ازدواج هم ندارم و در حال تحصیل هستم. چهار سال بعد، سال آخر دولت اول آقای روحانی بود که باز آقای اکرمی به من گفتند ازدواج کرده ای یا نه؟ که گفتم نه حاج آقا. ایشان گفتند یک دختر خانم تحصیل کرده ای هست، شما و مادر بیایید و با او ...
سین جیم بازیگر نقش روناک در سریال نون خ | یک بار بزن؛ ولی محکم بزن!
.... در زندگی عادی هم مثل کاراکتر روناک خشن و عصبانی هستی؟ به اندازه روناک خشن نیستم. اما چنین شخصیت هایی را می پسندم. چون دخترانی مثل روناک آنقدر قدرت دارند که گلیمشان را از آب بیرون بکشند و منتظر حمایت دیگران نباشند. می خواهی بازیگری را دنبال کنی؟ بله. اما در کنارش دوست دارم رشته کارگردانی را در دانشگاه بخوانم و کارگردان شوم. الان هم با دیپلم ریاضی قصد دارم در ...
هما صدای زنانه را باور نمی کرد ! / شوهرش 2 زنه از آب درآمد
از نظر سنی تو 10 سال از من کوچک تر هستی و از نظر عرف جامعه ازدواج ما عاقلانه نیست. با آن که این جملات را بر زبان می آوردم اما باز هم نمی توانستم ارسطو را فراموش کنم و به قول معروف درگیر یک عشق خیابانی شده بودم . وقتی موضوع را با مادر و اطرافیانم در میان گذاشتم آن ها به شدت با این ازدواج مخالفت کردند و اعتقاد داشتند این گونه ازدواج ها فرجام خوشی ندارد و خیلی زود به جدایی می انجامد ولی من خودم را ...
لیلا اوتادی در فستیوال مسقط+عکس
دیده شوی. شاید بعضی فیلم هایی که بازی کردم را دوست نداشتم، ولی همه را با عشق بازی کردم. _ چرا حاشیه شما زیاد است؟ خودم زیاد دنبالش نیستم. شاید به این دلیل که کارهای مختلفی انجام دادم. _ شایعات زیادی راجع به ازدواج درباره شما بوده؟ بله؛ من به همراه هر کسی که مصاحبه کردم، گفتند ازدواج کردیم! _ خودت به این شایعات دامن نزدی؟ به شایعه ...
ازدواج به سبک خانواده های سیاسی!
به گزارش امیدنامه به نقل از شرق، معرف داماد های هر دو رئیس سابق جمهوری دو چهره های سیاسی اطراف روحانی و احمدی نژاد بوده اند. واسطه ازدواج دختر محمود احمدی نژاد با مهدی خورشیدی آزاد، مسعود زریبافان رئیس بنیاد شهید آن زمان بوده است. مهدی خورشیدی آزاد فرزند احمد خورشیدی آزاد، دبیرکل جمعیت خدمتگزاران انقلاب اسلامی است. او ماجرای ازدواج خود را این گونه تعریف کرده است: آقای احمدی نژاد و پدر ...
ماجرای ازدواج و خیانت به دختر ناصرالدین شاه
.... سؤال کردم: کجاست؟ گفتند: صبح زود رفته بیرون. این خلاف رسم و عادت را به روی خود نیاوردم. مشغول نواختن پیانو شدم که عشق غریبی به آن داشتم. تقریبا ظهر شوهرم آمد؛ لیکن، رنگ خودرا باخته و یک آثار اضطراب و زحمت فوق العاده در او مشهود بود. من سؤال کرده، پرسیدم: شما را چه می شود؟ گفت: دلم درد می کند و آمدم به شما اطلاع بدهم ناهار میل ندارم باید بروم بیرون کار لازمی دارم. من نگاه پرحسرتی ...
جزئیات ازدواج خانواده های سیاسی؛ از ظریف و مطهری تا دختر احمدی نژاد و روحانی | ماجرای نه شنیدن های مطهری ...
علی مطهری از معدود سیاسیون نسل قبل است که اول خودش قصد داشته همسرش را انتخاب کند و حتی عاشق هم می شود، اما در نهایت با کسی ازدواج می کند که خانواده برایش انتخاب کرده بود.
بازخوانی روایت رهبر معظم انقلاب از فرزند شهید مغفوری در کتاب 《حاج قاسمی که من می شناختم》در رادیو جوان
دلشوره دخترم زینب را داشتم و از طرف دیگر نگران حاج آقا بودم که ماموریت شأن با تاخیر مواجه نشود ،وقتی من اصرار کردم که حاج آقا بروند ایشان به من گفتند من صبح در راه بیمارستان به پدرت گفتم که شما برو جایی که من باید بروم و آنجا را مدیریت کن و من به جای شما به بیمارستان پیش دخترت فاطمه میروم وقتی شهید سلیمانی این حرف را به من زدند از یک طرف بسیار پر انرژی شدم ولی از طرف دیگر حالم بسیار خراب شد و به ...
ماجرای نامه بزرگ اشرار سیستان به حاج قاسم سلیمانی چه بود؟
و برو بیایی داشت، هماهنگ کردیم و وارد منطقه شدیم، به اتفاق او و همکارم سه نفر بودم. منطقه اشرارخیز و خطرناک بود. ما در نزدیکی همان دره ای که بچه های اطلاعات گفتند اشرار حضور دارند، در کنار روستایی اسکان یافتیم. آن آقایی که ما را همراهی می کرد گفت شما اینجا بمانید من می روم و اطلاعاتی از وضعیت محل و تعداد این اشرار احصا می کنم. اگر با هم برویم روی خوشی ندراد و ممکن است لو برویم. توی ...
حاج قاسم فقط شهید شما نیست!/ واکنش مردم جهان به شهادت سردار سلیمانی
دیگرم به شبکه خبر. داشتم دیوانه می شدم نکند خبر صحت داشته باشد؟! تا فارس را باز کردم شبکه خبر هم عکس حاج قاسم را گذاشت. طاقت نیاوردم. شل شدم و نشستم روی زمین. اشک هایم ناخودآگاه جاری شدند. صدای گریه م را کنترل کردم که دخترم هول زده بیدار نشود. خانمم از آشپزخانه متوجه حالم شد. گفتم حاج قاسم را زدند! دوید به سمت من که نشسته بودم جلوی تلویزیون. حالا دو نفری بهت زده و گریان بودیم. کنترل اشک ها ممکن ...
حال سردار لایق در گنبد حرم سیدالشهدا + صوت خاطره
بروند با توجه به مسائل امنیتی بدون خبر و اطلاع می رفتند و معمولاً بعد از تشرف مردم مطلع می شدند که سردار به زیارت حرم های مطهر آمده بودند. در زیارت ها معمولاً با آقای ابومهدی با هم بودند. ما خبردار می شدیم که ایشان به زیارت می آیند و می روند؛ البته برخی مواقع نیز بعد از رفتن ایشان مطلع می شدیم. من از سردار گلایه کرده بودم که چرا وقتی به زیارت می آیید به ما خبر نمی دهید که حضور داشته باشیم. ...
ویشکا آسایش روسری از سر برداشت / حرکت شرم آور ویشکا آسایش در ماشین + عکس لورفته
داد که ما حواس مان را به درس و مدرسه معطوف کنیم... هیچ وقت یادم نمی رود یک روز در خانه، مشغول گپ زدن با دایی بودم که ایشان به من گفتند ویشکا! ما در حال انتخاب بازیگر برای سریال امام علی هستیم، دوست داری بازی کنی؟ من هم چون فکر کردم دایی من را دست انداخته، با خنده گفتم البته، خلاصه من برای تست گریم به پشت صحنه کار رفتم و تست دادم و شوخی شوخی برای این نقش انتخاب شدم، تا آخرین لحظه ای که ...
حسن روحانی صبح ها چه ساعتی سر کار می رود؟
به گزارش تازه نیوز، گفت وگوی داماد حسن روحانی با روزنامه شرق حاوی نکات ناگفته و جالبی درباره رئیس جمهور سابق است. این مطالب را هم ببینید: ویدئو| اتفاق عجیب هنگام سخنرانی رهبر انقلاب! علت اصلی حذف علی لاریجانی از انتخابات 1400 اعلام شد! بخش هایی از سخنان کامبیز مهدی زاده درباره روحیات حسن روحانی و برنامه این روزهای رئیس جمهور سابق را در ادامه می خوانید: ...
پوریا شکیبایی: پدرم می گفتند بازیگر محبوب باش، نه معروف
ایران برگشتم، قبل از این جای دیگری زندگی می کردم. آمدم و با تئاتر شروع به کار کردم، فیلم کوتاه و یک فیلم بلند بازی کردم. برای سریال، تاکنون آن چیزی که باید و شاید و دوست داشتم به من پیشنهاد نشده بود و برف بی صدا می بارد ، اولین پیشنهادی بود که خیلی دوست داشتم. کارگردان، عوامل و نقش را دوست داشتم، در نهایت تکه های پازل کنار هم قرار گرفت و بازی کردم. نقش تان چه جذابیتی برای شما داشت؟ ...
داماد رئیس جمهور سابق: خط قرمز روحانی منافع ملی بود، نه منافع خانوادگی/ آمریکا رئیس روابط عمومی دنیاست!
در خانه جمع می شویم، ایشان از خاطرات خوب خود با مقام معظم رهبری و مرحوم هاشمی و امام تعریف می کنند. چون داماد روحانی هستم باید خانه نشین شوم؟ - بنده موقعی که ازدواج کردم 32 سال داشتم و با پول این مملکت درس خوانده و مدال گرفته بودم اما چون داماد آقای روحانی هستم باید خانه نشین شوم؟ - این تفکر غلطی است و این تفکر هم غلط است که هر فردی که داماد شد باید سمت بگیرد و ...
نادر طالب زاده: وزارت خارجه به مهمانان آمریکایی عمار ویزا نداد
...، اصلاً چه کسی می خواهد ما را بترساند؟ البته الان صدا و سیمای قوی تری داریم، امید بیشتری داریم تا حرف های بیشتری در صدا و سیما بزنیم و آزادتر باشیم . یادم است در روزگاری می گفتند در برنامه راز سوالات پرت و پلا می کنی، آن روز آقای جلیلی مهمان من بود و او هم بدون ترمز می رفت، گفتند برنامه را سریع تر جمع کنم . من به آنها چشم گفتم اما چشم را برای خودم می گفتم و بحث را ادامه دادم . این ...
جلوی زخم زبان ها فقط سکوت می کردیم!
را از این صندوق می دهند که به خانواده داغدار فشار زیادی نیاید. غذای روز تشییع را هم از پولی که در این صندوق جمع می شود هزینه می کنند. من که به حال خودم گرفتار بودم. بعدها شنیدم که برخی می آیند غذای ظهر تشییع جنازه را آماده کنند، و حتی آن شبی هم که مراسمش بود، مردم گفتند برای اینها که دولت پول می دهد، چرا ما غذا بپزیم و خرج کنیم؟! بعد یکی از این فامیل ها و دوستانمان می گوید، شما اصلا چه کار به دولت ...
گفتند تو آقای مصباح را تقدیس کرده ای
الله بهجت چطور هستند چرا که رفتن به مسجد، نماز خواندن و... ایشان را دیده بودم حال، دوست داشتم بیشتر بدانم؛ بنابراین ورود به وادی علما بحث بسیار مفصلی است. نخستین باری که در نماز جماعت مرحوم آیت الله بهجت شرکت کردم مربوط به سال 1378 می شود، آن زمان تازه به قم آمده بودم و دوستم با تعریف فراوان از این عالم وارسته مرا به نماز جماعت ایشان برد؛ فضای غریبی بود. همین امر سبب شد که سال 87 با آیت ...
صالحی: سردار سلیمانی در قالب احزاب نمی گنجید
... گلایه مند نسبت به داخل کشور؟ بله داخل را عرض می کنم حالا مسائل مختلف بود. در داخل که می خواهید این گونه موضوعات را پیش ببرید به این آسانی نیست. شما باید اجماع ایجاد کنید و این اجماع ایجاد کردن آسان نیست. نه فقط اجماع سیاسی نیاز دارید بلکه مسائل مالی نیز خود موضوعی جدی بود. داستان خیلی پیچیده است و سردار سلیمانی به خاطر صبری که داشت و به خاطر خدا باوری که داشت کار را جلو می برد ...
مهربانی عاشقانه عموقاسم به روایت فرزند شهید کرمانی/ نمی دانستیم چه الماسی در کف داریم+تصاویر
دانستیم چه الماسی در کف داریم. زهرا مسعودی راد فرزند شهید محمدعلی مسعودی راد هستم، پدرم سال 65 در کربلای پنج شهید شدند من چهار سال و پنج ماه داشتم، در حد خودم دو سه تا خاطره یادم هست، پدرم خیلی مردم دار بودند یعنی من در کودکی این را متوجه شدم یکسری برادرم در کوچه با یکی از بچه های همسایه بحث کرده بود که با گریه آمد خانه، پدرم گفتند چه شده و برادرم موضوع را گفت، پدرم بلند شد و وقت نهار بود ...
حاج قاسم سیاسی بود؛ سیاست باز نبود
نتوانیم نفت مان را بفروشیم و از این منطقه کشتی های نفتی ما عبور کند هیچ نفت و کشتی نفتی از این منطقه عبور نخواهد کرد؛ خیلی همه متعجب شدند از آقای روحانی که این چه موضعی بود. آقای شهید سلیمانی یک نامه به آقای روحانی داد و گفت من تشکر می کنم به عنوان سرباز انقلاب و سرباز ولایت تشکر می کنم از شما آقای رئیس جمهور، خیلی موضع شما خوب بود به این مضامین، انقلابی بود خوب بود آقای روحانی باید همین گونه ...
ماجرای انگشتری که حاج قاسم خواست تا همراهش در قبر گذاشته شود
...: دلم می خواهد مثل آقای حکیم شهید شوم و چیزی از من باقی نماند. از شما خواست که تدفین او به دست شما انجام شود. نخستین بار چه زمانی این حرف را زد؟ سال 1371 تا 76 - 1375 که من کرمان بودم، او جایی را مشخص کرد و گفت: اینجا محل دفن من است. آیا این حرف را در گلزار شهدای کرمان به شما گفت؟ بله؛ همینجا که الان دفن است. کنار شهید یوسف الهی . سال 1382 برای ...
جلوی زخم زبان ها فقط سکوت می کردیم!
برخی می آیند غذای ظهر تشییع جنازه را آماده کنند، و حتی آن شبی هم که مراسمش بود، مردم گفتند برای اینها که دولت پول می دهد، چرا ما غذا بپزیم و خرج کنیم؟! بعد یکی از این فامیل ها و دوستانمان می گوید، شما اصلا چه کار به دولت دارید؟ پول غذای شهید را صندوق داده... آن شب تشییع جنازه که تمام شد و به خانه آمدیم، هر کسی برای خودش یک چیزی می گفت، یکی می گفت پول ریخته اند برایش، یکی می گفت چرا از ...
ویژه نامه العهد؛ روایت دختر دبیرکل شهید حزب الله از دیدار با حاج قاسم؛ کیف حالک عمو؟
...... کمی به حاج قاسم نزدیک شدم و گفتم می خواهم درباره موضوعی با شما صحبت کنم. گفت چه موضوعی؟ گفتم یادتان هست که یک تسبیح به من دادید؟ گفت: بله. بسیار خجالت زده بودم و گفتم از شما می خواهم که مرا ببخشید زیرا آن را در حرم امام رضا (ع) گم کردم. آهی کشید عکس العملی نشان نداد و تسبیحی را که در دستش بود به من داد. در دیدار آخر فضا آرام بود و فقط من و برادران و همسرانشان بودیم. آرامش و ...
روایتی از یکشنبه خونین مشهد در دی ماه سال 57/ روزی که رژیم پهلوی زنان و کودکان را به خاک و خون کشید
می گوید: از کودکی خیلی دوست داشتم ایشان را ببینم و یک بار خوابش را دیدم، در عالم خواب می دانستم شهید شده، پدرم آمده بود به دیدنم و من گریه کردم از او سوال کردم گفتم پدرجان از این لطفی که به شما شده خوشحال هستید به برکت امام حسین(ع) است و ایشان در جواب گفتند بله از برکت امام حسین(ع) است هرچه دارم و نصیحتی در عالم خواب به من کردند و گفتند جلسات هفتگی که در منزل داشتیم را ادامه دهید رها نکنید هرچه داریم از همین روضه هاست. انتهای پیام/281/ ...
روایت صالحی از نقش سردار سلیمانی در مذاکرات محرمانه ایران و آمریکا
دند و عذرخواهی می کنند. اما این که در سوریه اشتباهی رخ نداده و می توانستند بحران را در ابتدای کار کنترل کنند قابل بحث است. آن زمان توطئه قوی بود و افکار عمومی در برابر کوچک ترین اعتراض مردمی، این اعتراضات به تظاهرات تبدیل می شدند. (درباره مذاکرات هسته ای) من آن زمان که وزارت خارجه بودم و مذاکرات محرمانه را با آمریکا در عمان پیش می بردیم با مشکلاتی در داخل روبرو بودم. یک بار رفتم پیش ...
ماجرای قهرمانی دختری که به پدرش قول داد کشتی گیر شود
من داد. خدا را شکر خوب کار کردم و با دست پر برگشتم. از حس و حال خود بعد از کسب مدال طلا صحبت کنید حس و حالم وقتی که طلا گرفتم قابل توصیف نیست. حس غرور داشتم پرچم کشورم را در دست داشتم و در کشوری دیگر دور افتخار می زنم. پدرم روزی که کشتی گیر شدم را ندید و قبل از آن فوت کرد اما وقتی از قرقیزستان برگشتم به مزارش رفتم و گفتم الوعده وفا، به قولی که دادم عمل کردم. شما ...
روایت مداح اهل بیت(ع) از پرستاری "حاج قاسم" از مادر شهید + فیلم
...: "زنگ زدم احوال مادرم را بپرسم." گفتم: "شما؟" گفت: "من پسر کوچکت قاسم هستم." گفت: "الان می آیم بیمارستان تا ببینی پسری به نام قاسم داری یا نه." مادر شهید حاج علی محمدی پور ادامه داد: پس از آن تماس تلفنی دیدم حاج قاسم آمد بیمارستان بالای سرم؛ نیم ساعت پرستارم بود. این مادر شهید بیان کرد: در این نیم ساعت حاج قاسم را کلی قسم دادم و گفتم "برو"؛ گفتم حاجی دارم از خجالت مریض تر می شوم. انتهای پیام/511/ ...