همرزم من دست قطع شده اش را به سمت کربلا پرتاب کرد!
سایر خبرها
کلام شهید صیاد شیرازی در دل و قلب رزمندگان می نشست / علما و بزرگان ما تاکید داشتند که جوانان به جبهه ...
. آخوند شیخ محمد شادی اینچه برون با اشاره به اینکه در زمان دفاع مقدس به عنوان تخریب چی، آر پی جی زن، تک تیرانداز و تیربارچی خدمت می کرده است، در ادامه گفت: پس از بهبودی در سال 65 دوباره به جبهه رفتم و در عملیات والفجر 4 و والفجر 8 و نبرد فاو شرکت داشتم. وی افزود: بعد از جانبازی و اتمام جنگ نیز مجدد به حوزه علمیه آمدم و ادامه تحصیل دادم که خداروشکر در سال 81 فارغ التحصیل شدم و به عنوان ...
در دوران دفاع مقدس همه رزمندگان با هم برادر و برابر بودیم / امام جماعت رزمندگان و سربازان بودم
ترکش های خمپاره به تمام پشت بدنم اصابت کرد و مجروح شدم. وی افزود: بعد از مجروح شدن به بیمارستان ایلام و سپس از آنجا به بیمارستان افشین یزد منتقل شدم و بعد از آن نیز با هواپیما به تهران انتقال یافتم و پس از بهبودی با پای لنگ و جراحات ناشی از خمپاره و ترکش های موجود در بدن راهی خانه شدم. آخوند گرگانلی دوجی گفت: پس از بهبودی دومرتبه به جبهه رفتم اما معاف از رزم شدم و در پشت جبهه به کارهای ...
فریب صدام با وجود رادرهای آمریکایی/اهمیت حفاظت اطلاعات در پیروزی در عملیات والفجر 8
بازنشسته صفر معراجی از فرمانده ها اسبق سپاه ناحیه گنبدکاووس می گوید: با شروع جنگ و تجاوز رژیم بعث عراق به ایران است به سپاه مراجعه کردم و برای عضویت در سپاه مراجعه کردم و به عضویت سپاه در آمدم و پس از یک دوره فشرده در 21 مهر سال 59 عضو رسمی سپاه پاسداران شدم. معراجی بیان کرد: در اوایل آذر سال 59 دو ماه از جنگ گذشته بود عازم جبهه جنگ شدیم و تقریبا 20 روز در سر پل ذهاب مستقر شدیم و پس از ...
اجازه ندهیم فرهنگ ایثار و شهادت کم رنگ شود / جوانان باید بدانند این امنیت و آرامشی که در آن زندگی می ...
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دبیرخانه شورای برنامه ریزی مدارس علوم دینی اهل سنت از گلستان، عبدالحمید سن سبلی در نشست تخصصی تبیین نقش روحانیون اهل سنت در دفاع مقدس گفت: در لشکر 21 حمزه السیدالشهدا خدمت می کردم و در سوم آبان سال 1359 اسیر شدم و 10 سال بعد در 26 مرداد از اسارت آزاد شدم. وی گفت: در اویل انقلاب با دستان خالی جبهه ها را اداره کردیم و توانستیم در جنگ نابرابر در برابر دشمنان مقاومت ...
گلایه جانباز اردبیلی از کم توجهی به جانبازان جبهه و جنگ در این نهاد انقلابی، بی عدالتی بیداد می کند
رواج دارد. بنده در حال حاضر با شش سر عائله زندگی می کنم و چهار دختر دارم که دو نفر از آنها ازدواج کردند ولی متاسفانه تاکنون نتوانسته ام جهیزیه دو تای دیگر را تهیه کنم. قبلا کارمند وزارت بهداشت و درمان بودم ولی مدت 19 ماه است که با 30 سال جاروکشی بازنشسته شدم. در دوران قبل از بازنشستگی، بنده در قبال کارم حقوق دریافت می کردم و اگر به طور مثال دو روز کار نمی کردم، به بخش تخلفات ...
افتخار می کنم از کودکِ کار بودن به فیلمسازی رسیدم
. البته من کلاس های کنکور ثبت نام کردم تا در کنکور شرکت کنم ولی بعد از یکماه رفتم و پولم را پس گرفتم و گفتم بیخیال ... و شروع کردم به نوشتن فیلمنامه تا بسازم. اما من برای کار اول یک رزومه لازم داشتم تا حمایت مالی بشوم. تا اینکه من با دوستم پویا پیشوایی که در انجمن سینمای جوان با او آشنا شده بودم تصمیم گرفتیم که هرطور شده یک فیلم بسازیم. آن زمان در به در دنبال پول بودیم و دیدیم یک ارگانی در کرج برای ...
بدون تعارف با پزشکی که ساواک به اعدام محکومش کرده بود
جراحی است، آقای دکتر شما جراح چه هستید؟ میهمان: فوق تخصص جراحی پلاستیک و ترمیمی. مجری: چقدر آن اهداف و آرمان هایی را که قبل از انقلاب داشتید؛ در این سالها بر آن استوار بودید؟ میهمان: سعی کردیم. انتخاب این رشته براساس همان نگرش انقلابی بود، مسئول اعزام پزشک به جبهه بودم. چون بیش از 70 درصد مجروحان جنگی که در جبهه مجروح می شدند به درمان های ترمیمی نیاز داشتند که برایم ...
از طرف بعضی ها در ایران آتش اختلاف شیعه و سنی دامن زده می شد
مسعود یکی از فرماندهان جمعیت اسلامی بود که در منطقه خود (پنجشیر) توانست از پیشروی روس ها جلوگیری کند و پنجشیر تنها منطقه ای بود که روس ها نتوانستند حکومت کمونیستی را در آنجا برقرار کنند. من در دوران جهاد، همراه مجاهدین بودم و به نقاط مختلف می رفتم ولی ورود به منطقه پنجشیر به خصوص در زمان جنگ ممکن نبود و نمی توانستیم رابطه ای داشته باشیم، اما پس از پیروزی مجاهدین و فتح کابل، در یک مجلس میهمانی که ...
ماجرای فرار از پادگان نوحه سرای جبهه ها به فرمان امام خمینی (ره)
: توکل بر خدا. نگران نباش. چند روز بعد، یکی از دوستانم بعد از نماز جماعت گفت: صادق، شنیدی چی شده؟ گفتم: نه. گفت: آیت الله خمینی پیام دادند که سربازها از پادگان ها فرار کنند. وقتی مطمئن شدم که امام چنین پیامی را صادر کرده اند، به اتفاق یکی از دوستانم تصمیم به فرار گرفتیم. ابتدا سراغ مسئول شکاربانی رفتم و شرح کوتاهی از حضورم در اورامان دادم و تقاضای مرخصی کردم. ابتدا مخالفت کرد، اما با اصرار من که گفتم ...
حکم قصاص برای جنایت اشتباهی
قبلا تهدید نکرده اند. چون دو نفر بودند، ترسیدم و فرار کردم. همین که داشتم وارد خانه می شدم، یکباره آریا پایش را لای در گذاشت و وارد شد. من هم خیلی ترسیدم و با قمه یک ضربه دیگر به او زدم. غرق در خون شد. من خیلی ترسیده بودم و ماتم برده بود. با پایان گفته های متهم، قضات شعبه 2 دادگاه کیفری استان تهران برای صدور رأی دادگاه وارد شور شدند و متهم را با توجه به مدارک موجود در پرونده و همچنین اظهارات خود او به قصاص محکوم کردند. متهم در مدت 20 روز می تواند به رأی صادره اعتراض کند. ...
گروگانگیری عاشقانه جوان هفت تیر کش در شهرک الغدیر / او قصد آزار و اذیت نگار را داشت
الغدیر به دوربین های مداربسته مجهز است به بازبینی تصاویر آنها پرداخته و صحنه گروگانگیری را لحظه به لحظه تماشا کردند و پی بردند، متهم چند ساعت پس از فرار به شهرک الغدیر آمده است و چند نفر را در مغازه ای گروگان گرفته و یک مرد جوان را از ناحیه سینه و دست با چاقو مجروح کرده است. مرد جوانی که از ناحیه قفسه سینه هدف ضربه چاقو قرار گرفته بود ماجرای گروگانگیری را اینطور به کارآگاهان اداره آگاهی ...
ماجرای امتحان شفاهی آیت الله العظمی صافی از مقام معظم رهبری
شیخ لطف الله صافی . تا وارد شدم بخشی از کتاب مکاسب و کفایه را مشخص کردند، تا مطالعه کنم و امتحان بدهم. به من برخورد. گفتم من خارج می خوانم. شما چطور از من راجع به سطح، سوال می کنید؟ گفتند: رویه مان این است... برای شما که ضرری ندارد. ظاهراً آقای صافی زودتر متوجه شد که طلبه درس خوانی هستم اما ممتحن دیگر گفت که نه آقا، بخوان، ترجمه کن... معنا کردم و خوب هم معنا کردم. بعد گفتن ...
قمه را برداشتم و رفتم زنم را زدم /باید می گذاشتم خدا تقاص بگیرد
هم با دو پتو از خانه آمدم بیرون و همه چیز را برای خانواده ام گذاشتم. بعد عکس زن و بچه ام را در سایت ها با حالت بدی دیدم، چند شب نخوابیدم و مصرفم به خاطر فیلم هایی که از زنم دیدم بالا رفته بود، عصبانی بودم، قمه را برداشتم و به سمت خانه رفتم و زنم را زدم. متهم درباره اینکه آیا مستندی برای حرف هایش دارد گفت: من هیچ چیز ندارم. هیچ سندی را نگه نمی داشتم. زن و بچه ام آن قدر من را اذیت کردند ...
سردار شهید حاج محسن قاجاریان ، سردار یادواره ها
به گزارش خبرگزاری صدا و سیما ، سردار سرتیپ پاسدار شهید محسن قاجاریان متولد سال 1341 شهرستان نیشابور، ایشان با شروع جنگ تحمیلی احساس تکلیف نمود و با حضور در جبهه های جنگ و با عضویت بسیجی به دفاع از میهن اسلامی پرداخت. به جهت احساس تعهد و تکلیف و تداوم این حضور، همزمان با اتمام تحصیلات دوره متوسطه ، در سال 1361 به عضویت رسمی سپاه درآمد و در ابتدا به عنوان معاون گروهان مشغول خدمت شد. این ...
بدون تعارف با دختری که در 14 سالگی در بند ساواک گرفتار شد
ویژه برنامه بدون تعارف به مناسبت گرامیداشت ایام مبارک دهه فجر در این قسمت صحبت های خانم رضوانه دباغ را می شنویم که همراه مادرشان در زندان ساواک بود.
با جمشید هاشم پور عاشق سینمای اکشن شدم
عنوان قهرمان دیدم و برای من سینمای اکشن از همان کودکی رشد کرد و به جایی رسید که نمی توانستم کار دیگری بکنم و باید می آمدم و فیلمم را می ساختم. پس از کودکی عاشق سینما شدید؟ من کوچک که بودم در شهرستان ها نمایش رزمی می گذاشتم و به برنامه دیدنی ها رفتم و در خیلی از برنامه های تلویزیونی حضور داشتم. یعنی از همان کودکی جلوی دوربین بودم و با سینما بزرگ شدم. در IMDb آمده که شما ...
شهیدی که چراغ راه پدر شد
هایتان فرمودید که معلم نهضت بودید. چگونه وارد سیستم آموزش شدید؟ من تصدیق ششم ابتدایی را داشتم. به فرمان امام به نهضت سوادآموزی رفتم و معلم نهضت شدم. در هلال احمر برای خانم های بیسواد یا فرزندان شهدا که سواد نداشتند تدریس می کردم. می گفتم حیف است شما که این قدر زحمت می کشید، سواد نداشته باشید. سر همان کلاس بودم که خبر شهادت پسرم را آوردند. ابتدا به صورت افتخاری به نهضت رفتم؛ ولی بعد ...
روایت نوجوان انقلابی و بدحجابی های خانم معلم/ جایی که قرار بود بروم، رفتم
بچه ها من اصلاً به مدرسه نمی رفتم؛ زیرا نمی توانستم فارسی صحبت کنم و بیشتر مادرم این کار را انجام می داد که برای دیدن برادرهایش در سال چند دفعه به تهران می رفت و دست و پا شکسته یاد گرفته بود که فارسی صحبت کند. اما آن روز مجبور شدم خودم به مدرسه بروم. خانم معلم بسیار ناراحت شده بود و می خواست به هر شکلی تلافی کند و دائم می گفت امسال مجتبی رو رفوزه می کنم. یک ساعت تمام با او ...
حسین برای من پدری کرد و من برای بچه هایش
و گفت وقتی مادرتان راضی است، من صحبتی ندارم و موافق هستم. اما یک سال بعد از اعزام حسین به جبهه مقاومت و تردد ایشان به منطقه، مخالفت های همسرش دوباره شروع شد و از برادرم حسین جدا شد. همسر برادرم بارها و بارها از حسین خواست که دیگر به منطقه نرود و خودش را درگیر جنگ نکند و همراه او به کشورهای اروپایی مهاجرت کند، اما حسین نپذیرفت. او راه خودش را انتخاب کرده بود. حسین بچه معتقدی بود. ...
قسم جلاله شهید مدافع حرم برای رد یک تهمت
به گزارش جهان نیوز ، امروز ششمین سالگرد شهادت سردار شهید مدافع حرم احمد مجدی است. وی فرمانده گردان مدافعان حرم بود که 15 اردیبهشت سال 1346 دیده به جهان گشود، در نوجوانی برای رفتن به جبهه موفق نشد تا اینکه در حین اعزام رزمندگان از پنجره مینی بوس به داخل ماشین رفت و عازم جبهه ها شد. در عملیات والفجر هشت مجروح شده بود، به دلیل مجروحیت بالا او را در میان شهدا قرار دادند. بعد از بهبودی دوباره به جبهه ...
ماجرای سه بار بازدداشت توسط ساواک / خاطره شنیدنی از سخنرانی های مسجد کرامت
حال رفتم. بعد از به هوش آمدن، یکی از همسایه های ما که پلیس راهنمایی و رانندگی بود و من را آنجا دید، وساطت کرد که من را اشتباهی گرفتند و هیچ فعالیت خرابکاری ضد رژیم ندارم. بار دیگر، پس از یک هفته حبس در زندان مرکزی وکیل آباد همراه زندانیان سیاسی دیگری همچون مرحوم عسکر اولادی، مجدداً آزاد شدم. غیر از مبارزات علنی و پنهانی، چطور در سال های منتهی به انقلاب جریان روشنگری در سطح عمومی ...
9 مدافع حرم زیر یک سقف!
، بعد پدرش رفت. بعد ما در کوچه آب ریختیم. گفت از پشت کسی آب می ریزند که برگردد، ما که بر نمی گردیم. دوباره آمد داخل حیاط، پسرش را بغل کرد، دخترش را بغل کرد، گفت یک عکس بگیر، دوربین را گرفت بالا و عکس گرفت. روح الله (دوستش) آمد گفت بیا عکس بگیر. روح الله آمد دوباره از بچه ها عکس گرفت، بعد دیگر خداحافظی کرد و رفت. دو ماه رد شد که به ما زنگ زد که حواست به بچه ها باشد من امشب حمله و عملیات ...
محاکمه عامل فجیع ترین شکنجه یک زن تهرانی / اشرف سادات با چاقو تکه تکه شد + عکس و فیلم
بازگردد و خودش از خانه می رود اما ما نمی دانستیم همسرم قصد قتل مرا دارد. یکی از فرزندانم کرونا گرفت به همین خاطر به خانه خودم رفتم بعد از 10 روز محسن زنگ زد و به بهانه اینکه می خواهد پوتین و کفش هایش را بردارد که به جلوی در خانه آمد، وقتی جلوی در رفتم به او گفتم خودش وارد حیاط شود و کفش هایش را بردارد اما اصرار داشت که من داخل حیاط شوم که در یک لحظه مرا در داخل حیاط روی زمین انداخت و ...
بدون تعارف با دختری که در 14 سالگی در بند ساواک گرفتار شد
ویژه برنامه بدون تعارف به مناسبت گرامیداشت ایام مبارک دهه فجر در این قسمت صحبت های خانم رضوانه دباغ را می شنویم که همراه مادرشان در زندان ساواک بود.
قتل فجیع پسر تنبل به دست پدر
می کردیم. به خاطر شرایط سختی که داشتم، گرفتار اعتیاد شدم، اما مدتی بعد تصمیم گرفتم برای ترک مواد به کمپ بروم. بالاخره به کمپ رفتم و بعد از چند هفته ترخیص شدم و به خانه برگشتم، اما خبری از برادر کوچکم نبود. سراغش را از پدرم گرفتم که گفت نوید برای کار همراه دوستانش به دوبی رفته است. باور نکردم و به این ماجرا مشکوک شدم، چون نوید در این شرایط کرونایی و گرانی نمی توانست برای کار به دوبی برود. او و پدرم ...
دربان و محافظ امام (ره) بودم
.... در طول مبارزات زندانی شدم، فرار کردم. من تا سال 54 که در داخل ایران بودم، در خانه های تیمی فعالیت داشتم. محمد حنیف نژاد، سعید محسن و علی باکری از هم دوره هایی بودند که با آنان همکاری داشتیم. پاسپورت 800 تومانی! سرانجام با نام مستعار حیدری از ایران خارج شدم. این پاسپورت را از یکی از مهاجران افغانستانی خریدم. از این سال به بعد فعالیت های مبارزاتی من بیرون از کشور دنبال شد. چند سال ...
مروری بر زندگی و دستاورد های دکتر میرسپاسی
، مشهد، کرمانشاه یا باختران برای تدریس رفتم و این جزء طرح ما بود. بعد از جنگ چطور؟ در بیمارستان ماندم و تقاضای ارتقای به دانشیاری کردم و تصویب شد. فعالیت های زیادی در شورای پزشکی تخصصی به عنوان دبیر بورد داشتم و مدت طولانی دبیر بورد بودم. آن زمان از هر دانشگاه یک نفر بود از دانشگاه ایران آقای دکتر احمد محیط ، از دانشگاه شهید بهشتی آقای دکتر مرتضی مهاجر و من هم از دانشگاه تهران ...
سرداری که همنشین محرومان و مستمندان بود
همراه ایشان می رفتم. اهتمامش به کار و احساس مسئولیت باعث می شد کارهایی مثل شرکت در مراسم و یادواره ها را بعد از ساعت کاری انجام دهد تا خللی به کارش وارد نیاید. در حالی که می توانست در همان ساعات کاری برود و زودتر به خانه برگردد. برای همین کمتر در خانه بود و ما خیلی ایشان را نمی دیدیم، اما در همان زمان کوتاه جبران نبودن هایش را می کرد و باعث می شد ما مهر پدری را به خوبی درک کنیم. محرومیت ...