روایت مادر شهید معماریان از مبارزات علیه حکومت پهلوی
سایر منابع:
سایر خبرها
هرجا از آقای سیفی کمک خواستم، تنهایم نگذاشت +عکس
...> همسر شهید: من خیلی ناراحت می شدم که می گفتند شوهرت برای پول رفته؛ همین الان هم زخم زبان می زنند. من خودم با زن شهید حججی رفته بودم مشهد؛ برای خادم یاران انتخاب شده بودیم؛ بعد گفت خانم سیفی شما انتخاب شدید برای خادمی. بعد از تهران زنگ زدند و انتخاب شدیم برای مشهد. من آمدم، گفتم شما چرا آمدی؟ گفت برای زخم زبان مردم! گفتم شما را چرا زخم زبان می زنند؟ گفت خانم سیفی من وقتی می روم به نانوایی اینقدر زخم ...
واکنش تند بیرانوند به بیانیه عجیب پرسپولیس/ این حق زن و بچه من است/ من اجازه دادم قرارداد تاجیک ها ثبت ...
شما 700 هزار دلار بابت انتقالم گرفتید. من کامنت اینستاگرامم را نمی بندم و انقدر زجر کشیدم که خودم را با دو پیام مردم، ناراحت نکنم. این رقم حق زن و بچه من است. به مدیران پرسپولیس و استقلال ایمان بدهید اگر من چهار روز دیگر جواب می دادم شاید مردم متوجه نمی شدند. مقصر اصلی، مدیران باشگاه هستند و من این را قبلا هم گفتم. پرسپولیس و استقلال خیلی مهم هستند و کسانی که می آیند پشت صندلی مدیرعاملی ...
گذر از گردنه های برف گیر لرستان با فرمان یک زن/ روایت متفاوت تسنیم از نخستین بانوی راهدار ایران +فیلم
، کامیون دار بوده و با عشق دل به جاده ها سپرده است از خاطرات تلخ و شیرین دوران کامیون داریش می گوید. وی افزود: موقعی که باکامیون خودم در جاده بودم برای حمل گاز از پالایشگاه به من زنگ زدند که سر فلان ساعت آنجا باشم من هم که با عجله داشتم از کرج برمی گشتم وارد محور اراک - ساوه شدم که چهار پسر جوان که سوار بر یک خودرو بودند وقتی دیدند یک خانم پشت فرمان کامیون است، خواستند اذیت کنند به طوری که می ...
پیشکسوت پرسپولیس و استقلال را به قصد کشت، زدند + تصاویر
سر جایش نبود. خدا رحم کرد اتفاق بدتری رخ نداد. ممکن بود این ضربه چند سانتی متر پایین تر از پیشانی به چشمم می خورد و بینایی ام دچار مشکل می شد. همسایه ها برای این موضوع حاضر به شهادت هستند؟ نمی دانم چه بگویم! قطعاً باید بیایند و بگویند. آن ها می دانند که ماجرا از چه قرار است. البته لازم نیست کسی شهادت بدهد. چون پارکینگ خانه مان دوربین دارد و تمام تصاویر مربوط به حمله به پسرم و من در فیلم موجود است. کاملا مشخص است که ما اصلا کاری به کار این فرد نداشتیم. من آنها را هم ضمیمه شکایتم کردم و به نیروی انتظامی تحویل دادم. ...
نگاهی به تاریخ شکسته شدن مجسمه های شاهنشاهی مشهد در روز های پیروزی انقلاب اسلامی
. رمضانعلی شاکری در کتاب انقلاب اسلامی و مردم مشهد از آغاز تا استقرار جمهوری اسلامی با اشاره به این واقعه می نویسد: به مناسبت روز تاسوعا که مصادف با روز اعلامیه حقوق بشر بود، راهپیمایی عظیم و باشکوهی به راه افتاد. از ساعت 11 صبح گروه ها و طبقات مختلف مردم بعد از شنیدن سخنرانی در حالی که پلاکارد هایی با شعار های انقلابی در دست داشتند، وارد خیابان بهار و خیابان امام خمینی (ره) و خسروی نو ...
چرا جنایتکاران جری شده اند و از مجازات نمی ترسند؟
فرد شرور، دیده می شود. این شرور مسلح در حالی که یک قبضه چاقو دراختیار داشت، به مأمور پلیس حمله کرد و با ضربات چاقو، وی را به شهادت رساند. عمل قبیح و گستاخانه مرتکبان 2 جنایت فوق، نشانگر جری شدن بزهکاران است؛ بزهکارانی که تا مدتی قبل به خاطر تعصباتشان دست به قتل می زدند ولی هرگز درصدد مطرح کردن خود در بین مردم نبودند، ولی اکنون اقدام شنیع خود را در انظار فریاد می زنند؛ همان هایی که هرگز به ...
گپ و گفت خواندنی با حسین ایوبی، عکاس کرجی امام خمینی (ره)/ ساده زیستی پیر جماران؛ از فرانسه تا تهران
نشستن انقلاب بود اما از سال 34 مبارزانی که پیدا و پنهان با امام دست بیعت داده بودند تا اسیر بیراهه نشوند خون خود را نثار کردند، بهمن، بهار انقلاب است و من هم در 21 بهمن ماه 1327در خانواده ای خوش نیت در مشهد به دنیا آمدم تا برشی از تاریخ سال های دور باشم. عکاسی را 10 سالگی آغاز کردم؛ از زمانی که در تهران در سرپل راه آهن در عکاسی ارمغان بودم. 11 سالگی دوربینم را عوض کردم و با دوربین حرفه ...
اخبار حوادث امروز (17 بهمن 1400) از قتل مسلحانه عبدالله کاردار عضو ستاد اقامه نماز جمعه چابهار تا جزئیات ...
...> 2 فرضیه در قتل هولناک مردی به دست معاون مدرسه دخترانه همزمان با کشف جسد مردی میانسال در حمام خانه اش و ادعاهای متناقض همسرش درباره مرگ وی، بازپرس جنایی دستور بازداشت این زن و تحقیقات از او را صادر کرد. قاتل شهید مختوم نژاد قصاص می شود سارقی که هنگام فرار، مأمور کلانتری را با ضربه های چاقو به قتل رسانده بود، به قصاص و پرداخت دیه محکوم شد. زن فروشنده ...
هدیه شاهنشاه آریامهر به رحیم صفوی!
با مأموران درگیر شدند و مأموران جلو مردم آن جوان را شهید کردند و یکی دو نفر را با تیر زدند. همان جا مردم هجوم آوردند و آن مأمور شهربانی کشته شد. بعد از این واقعه، مردم در تمام شهر تبریز ریختند مشروب فروشی ها و دفاتر حزب رستاخیز و بانک ها و... را آتش زدند. شهر آن روز سقوط کرد و نه ساواک، نه شهربانی، نه ارتش نتوانستند شهر را جمع کنند. ما با چند نفر از دوستان داخل یک ماشین بودیم. در همان درگیری های ...
8هزار و 3 فرزند با سواد دارم !
فرحزاد پایین رفتم و در حاشیه رودخانه کودکانی را دیدم که لای زباله ها و کارتن خواب ها کودکی شان بر باد رفته، با خودم گفتم مادری کردن که بازنشستگی ندارد. دلم قرص شد که بازنشستگی برای من تازه اول راه مادری برای بچه های کار است. ضیایی مهر سال 1384 و در روزهای پایانی خدمت 30 ساله اش، به فکر تأسیس مؤسسه ای مردم نهاد برای حمایت از کودکان کار افتاد و طولی نکشید که مؤسسه رویش نهال جوان به خانه امید بچه های کار ...
انسانیت هنوز نمرده است/ضرورت توجه به کارکرد و تأثیر موسیقی بر روی ناخودآگاه
...> واکنش مردم چگونه بود؟ قسمت بسیار مهم این فعالیت، ارتباط با مردم بود. من می توانستم در زمانی به این بناها بروم و ساز بزنم که کسی نباشد و حتی برای حس موسیقی خودم نیز بهتر بود، اما رکن اساسی فعالیت های من همیشه مردم بوده اند. گاهی سازم را به بچه های دبیرستانی که در چهل ستون به اردو می آمدند نشان می دادم و می پرسیدم که اسم این ساز چیست؟ و فوری جواب می شنیدم: گیتار! شاید هر کس دیگری بود با شنیدن ...
مجسمه شاه را پایین کشیدم
مفاهیم انقلابی هنوز هم در ذهن من ماندگار است. به طور مثال می گویم سرود خمینی ای امام از جمله سرود های انقلابی است که پس از ورود امام خمینی (ره) به کشور زمزمه می شد. من با این سرود خاطره ها دارم. برداشت سوم؛ از اول من با بنی صدر اختلاف داشتم اما سرانجام انقلاب اسلامی ایران به پیروزی رسید و مردم انقلابی اداره حکومت کشور را به دست گرفتند. مردم ایران در راهپیمایی های سراسری حمایت ...
به نام غیرت...
لبخند به لب داشت، گویی فاتح جنگی سخت شده، سر همسر را به دست گرفته بود و در شهر می چرخاند و اسم این کار را غیرت گذاشته بود. احتمالا برخی هم برای او کف زدند و گفتند که احسنت که از ناموست فاع کردی اما مرد اهوازی با این کار آبروی هرچه مرد را برد؛ به نام غیرت وحشی گری کرد. اشتباه فهمیده ای ای مرد. معنای غیرت کشتن و زدن نیست. غیرت یعنی اینکه تو حامی زن و بچه ات باشی. غیرت یعنی اینکه دخترت و ...
مجازات قصاص برای قاتل مأمور بدرقه
گرفتند و خواستار صدور حکم قصاص شدند. وقتی نوبت به متهم رسید، در جایگاه قرار گرفت و گفت اتهام قتل عمدی را قبول ندارد؛ چون به عمد دست به قتل نزده است. او گفت: من با مقتول دشمنی نداشتم و او را اصلا نمی شناختم. مشکلات من از زمانی شروع شد که همسرم مرا ترک کرد و تنها شدم و مجبور شدم دزدی کنم تا بتوانم زن و بچه ام را برگردانم. وقتی عبدالجبار مأمور بدرقه من شد، اصلا به فرار فکر نمی کردم ...
تکبیر هایی که کارساز شد
... نعمتی از آن ریش سفیدکرده هایی است که خنده روی صورتش حتی از پشت ماسک معلوم است. رشته صحبت را در دست می گیرد و می گوید: زمان انقلاب اسلامی حدود 25 سال داشتم. کنار مغازه مان یک مغازه خالی بود که توی آن کلی چوب داشتیم. موقعی که شلوغ می شد برای دورکردن افراد از آن ها استفاده می کردیم. یک روز که مردم به خیابان آمده بودند ارتش آمد و به سمت مردم حمله کرد، با تانک هایش دور مغازه ما چرخید و زن و مردی که در ...
مهدی صادقی
حال مدتی بعد بی کار شدم و حتی پول نداشتم غذا بخورم. پدرم برایم از مکه یک ساعت آورده بود، آن را به قیمت 2200 تومان فروختم و با پول آن برای خودم لباس و غذا خریدم. معمولاً یک ساندویچ با نان اضافه می گرفتم تا سیر شوم! مدتی بعد کار دیگری پیدا کردم؛ کار ساختمانی. همکاران من در آنجا ظهرها چرت می زدند اما من بدون اتلاف وقت فقط کار می کردم. یادم هست که یک بار با لحن توهین آمیزی به من گفتند که تو ...
7ماه شهادت شوهرم را مخفی کردم! +عکس
...> **: وقتی آقای سیفی رفتند بچه هایتان همه مجرد بودند؟ خودتان تنهایی برای بچه هایتان همسر انتخاب کردید؟ همسر شهید: بله. پدر و مادر شهیدان سیفی **: می شود کمی توضیح بدهید. همسر شهید: هر چه خواستگار آمد خودم یک مقدار تحقیق کردم که آدم های خوب هستند یا نه؛ اگر خوب بودند با بچه ها مشورت می کردیم و می گفتم مامان این آدم خوبی است، قبول می کنی؟ اختیارشان دست ...
همیشه دست یک زن در میان است
مثل پدر من بود. همین طور زن را وسط آن جنگ و دعوا، ول کرد رفت. البته زن زودتر رفت. اصلا چه فرقی می کند؟ می آیم بیرون از سالن. می روم سراغ دفترچه. 8 مهر؛ نقشه یک کوزه 700 ساله به دستم رسید. در روستای... . به بچه ها گفتم سریع یک پروژه سینمایی روستایی فراهم کنند که برویم آنجا چادر بزنیم. کوزه، زیر ساختمان یک امامزاده است. گفتم معنویت فیلمنامه را بالا ببرند بچه ها. دو هفته ای باید جمع بشود ...
ناگفته های میترا حجار و پردیس پورعابدینی درباره بی مادر
کردم که به این شخصیت نزدیک شوم و به خاطر آن سفر رفتم تا بچه ها و مادرانی که در سختی بودند، ببینم و سعی کردم آن المان ها را در اطرافم به دست بیاورم. نقش مهروز برای من آن دور بودن و چالشی که برایم داشت، من را بیشتر به وجد آورد تا به سمتش بروم. به گزارش مردم فردا ،لطیفی در برنامه هفت میزبان سیدمرتضی فاطمی کارگردان بی مادر و میترا حجار و پردیس پورعابدینی بازیگران این فیلم سینمایی بود. ...
ویولن زن روی پل؛ روایت سفری از ظلمت به نور
. گفت: دور سرت بگردم، بگو صد نفر گفتم: دکتر میرلوحی هم هستند. مولف در آخرین فصل با عنوان بهشت آورده است: وقتی رهایی گرفتم با خودم عهد کردم چهل نفر را در سفر رهایی همراهی و راهنمایی کنم... وکردم. می خواستم چهلمین نفرکه سفرش تمام شد بروم بهشت و دو رکعت نماز شکر بخوانم. بهشت من جای دوری نبود، همان پارک طالقانی، بالای قلعه عقاب ها. قدم زنان رفتم سمت پل طبیعت . می خواستم کمی ...
پیرمرد گرفتار در گودال پر از آب
می زدیم دستت را بده ... دستت را بده، محل نمی گذاشت!!! پیرمرد در گودال پر از آب و زیر باران خیسِ خیس شده بود! در همین حین مادربزرگ را دیدم که داخل جمعیت بود و آرام به ماجرا نگاه می کرد می خندید. پیش او رفتم و گفتم: مادر بزرگ! چرا می خندی؟ گفت: این مشت عباس است! تا صبح قیامت هم نمی توانید او را نجات دهید! گفتم: چرا؟! اینجوری که هلاک می شود! ...
اعدام برای قاتل شهید عبدالجبار مختوم نژاد / سارق جوان سرباز پلیس را کشت
کردم .اما مدتی قبل بیکار شد. بیکاری باعث شد تا با همسرم اختلاف پیدا کنم .همسرم از من جدا شد و همراه دختر 8 ساله ام به تویسرکان رفت . از سال 98 بود که شروع به سرقت موتور کردم و از این طریق خرج زندگی ام را تامین می کردم. وی ادامه داد: آخرین بار 5 روز قبل از درگیری با سرباز جوان، مقابل بیمارستان فجر رفتم و یک موتور هوندا 125 را سرقت کردم. سپس به خیابان محلاتی رفتم و آنجا وقتی یک موتور آپاچی ...
فیلم نامه ای که حاج قاسم حامی آن بود
شروع به کار کردم با خودم گفتم با اندوخته ای که دارم حداقل دو سال یک بار می توانم فیلم خوب بسازم. در هشت سال دفاع مقدس بودم و مدتی هم در عراق و سوریه بودم و پربار برگشتم. وی ادامه داد: فیلمنامه ام را هر جا بردم می گفتند، خط قرمز ماست. می گفتند جنگ ویرانگری هایی داشت و این طور که شما می گویید، نعمت نیست. بی بی سی به من پیشنهاد داده بود که شما بیایید درباره زنان و مادران شهید و آسیب هایی ...
روایتی از خیرانی که شیرخشک نوزادان حاشیه شهر مشهد را تأمین می کنند
الهام مهدیزاده | شهرآرانیوز؛ دست های کوچکش را دور شیشه شیری حلقه می کند که هست ونیست زندگی اش به آن گره خورده است. مادر هم چشم از شیرخوردن او برنمی دارد. وقتی نوزادش با خوردن شیر، سیر می خوابد، خیالش آسوده می شود. همیشه، اما این طور نبوده است؛ در حاشیه شهر زیادند نوزادانی که از گرسنگی آرام وقرار ندارند. پزشکان در بیشتر مواقع مشکل را تغذیه نامناسب مادران این بخش از شهر و نبود شیر کافی در وجود این ...
زنان انقلابی چطور شرایط شکنجه توسط ساواک را تحمل می کردند؟
به همین مرحم گفته بودند که این زن ها را این طوری نبین، بیرون از کمیته هر کاری که می خواهند می کنند و چه کار ها که نمی کنند؛ لذا او هم بچه های زندانی را اذیت می کرد و از حجاب و نماز خواندن ما تعجب می کرد و میگفت: خیر سرتون، نماز هم می خونین. میگن بیرون، شما همه کار می کنین و همه کاره اید و اینجا برای ما فیلم میآیید. آره؟ بازجو های ساواک شلاق هایی را از کابل های برق در دست داشتند که ...
نقد فیلم علفزار؛ همه آن چه که ندیدیم
ناحق نیست. اتفاقاً آن طور که به نظر می رسد چند پاره هم نیست. فیلم علفزار یک دست درباره بچه هاست. همین شهر کوچک نزدیک تهران، زمانه ماست که در آن گیر افتاده ایم. بچه هایش بچه های ما هستند. فیلم نامه نویس وارد عمق شخصیت ها نشده، چون اهمیتی ندارند. به بچه ها هم درست نپرداخته. مسئله همین است. قرار نیست کسی آن ها را ببیند. از التهاب اول تا ضربه آخر تمام حرف همین یک جمله است؛ چطور بچه شش هفت ...
شهیدی که تا آخرین قطره خونش روی خاک ریخت
رفتیم تا اورژانس لشکر 17 علی بن ابی طالب می رسیدیم. سه نفری رفتیم به سمت اورژانس. سر محمد در بغل من بود وناله می کرد. من به محمد می گفتم: محمد جان! چیزی نشده، بگو یاحسین ! محمد سه بار با فاصله گفت یاحسین ! یا حسین اولش یک رمق بهتری داشت و دومی رمق کمتر و یا حسین سوم بی رمق بود. ما رسیدیم به اورژانس. سریع پیاده شدیم... بچه های امدادگر آمدند و محمد را گذاشتیم داخل برانکارد و بردیم داخل ...