راننده پاک دست نکایی چک 291میلیونی را به صاحبش برگرداند
سایر منابع:
سایر خبرها
پاهای جامانده پدر
در عملیات رمضان بود. در تاریخ 26 شهریور سال 63 در منطقه شلمچه جانباز 70 درصد شدم. به یاد دارم سال 61 پس از عملیات محرم از جبهه به مرخصی آمدم و با دختر عمویم عقد کردیم، آن زمان هنوز جانباز نشده بودم. پس از عقد با همسرم دوباره به جبهه اعزام شدم و دوران عقد ما سه سال به طول انجامید در این بین طی عملیاتی در منطقه شلمچه هر دوپایم را از دست دادم. پس از بازگشت از جبهه در تاریخ 24 دی ...
سو استفاده از تصاویر شخصی و اخاذی پلیس قلابی از دختران جوان
دست لباس پلیس خریدم و با لباس ها کلی عکس انداختم و آنها را در صفحه اینستاگرامم منتشر کردم. دنبال کنندگانم تصور می کردند که من پلیس هستم و بعد از اینکه مدتی با آنها ارتباط برقرار می کردم پیشنهاد ازدواج می دادم. آنها هم خیلی زود به من پاسخ مثبت داده و به بهانه صحبت کردن، آنها را به محل قرار کشانده و مابقی نقشه ام را اجرا می کردم. با اعتراف او، متهم جوان در اختیار کارآگاهان اداره آگاهی قرار گرفت و تحقیقات در این خصوص ادامه دارد. بیشتر بخوانید: کلاهبرداری بزرگ در پایتخت: خانه 154 میلیارد تومانی با سند جعلی فروخته شد! اخاذی 700میلیونی از صاحب یک پیج اینستاگرامی ...
سیاست و عدالت علوی؛ نیاز امروز بشریت
امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب، این بنده رها شده از تمام قیود، مأمور رها کردن بشر از تمام اغلال و بردگی ها است. ما مفتخریم که کتاب نهج البلاغه که بعد از قرآن بزرگترین دستور زندگی مادی و معنوی و بالاترین کتاب رهایی بخش بشر است و دستورات معنوی و حکومتی آن بالاترین راه نجات است، از امام معصوم ما است. ما مفتخریم که ائمه معصومین، از علی بن ابیطالب گرفته تا منجی بشر حضرت مهدی صاحب زمان علیهم آلاف التحیات و السلام که ...
ناگفته هایی از تنها بمباران زمین فوتبال جهان/ رد پای منافقین در این حادثه به خوبی دیده می شود
، برایم جالب است. چرا که من مدت ها بعد از آن بمباران در کما بودم و بسیاری فکر کردند که شهید شدم. کسی باور نداشت که زنده باشم و حتی نخستین پزشکی که مرا جراحی کرد و بعد از مدت ها فهمید زنده هستم تعجب کرده بود و 10 کیلومتر پای پیاده خودش را به خانه ما رساند. تا نزدیک سه ماه از سرنوشت دوستانم خبر نداشتم و تنها خواب آنان را می دیدم. در بیمارستان شریعتی و بقیه الله بستری بودم تا در نهایت پزشکان توانستند ...
به یاد مُحب راستین امام علی(ع)؛ ناگفته هایی از جرج جرداق و دغدغه های همسرش
تمایل داشت در دفتر کار من این دیدار انجام شود؛ بلافاصله برای روز بعد قرار گذاشتیم. رأس ساعت مقرر، بانویی سالخورده، با قدی خمیده و با تکیه بر واکر ، نفس زنان به دفترم می آید. آثار سال های دراز گذر عمر کاملاً در چهره اش هویداست. مادام یولا به رسم احترام به مکان و میزبان، روی سرش شالِ روسری مانندی گذاشته است. به محض نشستن و در حالی که از من تشکر می کند، دست در کیفش می کند و با سختی در ...
پدر بودن به روایت یک قهرمان/نمی توانم بچه هایم را در آغوش بگیرم ولی برای آن ها زندگی می کنم
کنارش آهنگری هم انجام می دادم. با گذشت زمان و پیشرفت بیماری ام شغل هایم را از دست دادم. هیچ وقت دلم نمی خواست یک روز هم بیکار باشم اما برای افرادی با شرایط من سخت کار پیدا می شود. ناامید نشدم و تصمیم گرفتم بروم دنبال گرفتن گواهینامه رانندگی. کم کم و به صورت اقساطی ماشینی خریدم و راننده شدم. اوایل انگار با مرگ مواجه شده بودم! اوایل خیلی سخت بود. تصور کنید آدمی که بسیار پر تلاش ...
مادرم قاتل نیست!
یک میله آهنی برداشتم و ضربه ای به سرش زدم. بعد از آشپرخانه چاقویی برداشتم و ضرباتی به او زدم. به خودم که آمدم دیدم نفس نمی کشد و وحشت زده به جسد نگاه می کردم. از کاری که کرده بودم پشیمان شدم اما دیگر نمی توانستم زمان را به عقب برگردانم. وی ادامه داد: جسد را به داخل حمام انتقال دادم و در این مدت نقش بازی کردم که شوهرم متوجه نشود. او هم وقتی دید از پسرش خبری نیست گزارش گم شدن او را به ...
پدرانی از جنس صبر و استقامت...
چلوپزی کار می کردم اما کفاف هزینه ها را نمی داد. او اضافه می کند: روزی به مسجد رفته بودم و دعا می کردم تا خداوند عنایتی کرده و شغل خوبی را نصیب من کند که خداوند دعای من را شنید و همسر خواهرم در شرکت خود، شغلی برای من پیدا کرد و من دو سال در آنجا مشغول شدم سپس به دنبال استخدام رسمی من بودند که قبول نکردم. او یادآور می شود: بعد از آن شرکت به سمت شغل آزاد رفتم و مغازه ای را ...
وقتی کارآفرینی تمام زندگی ات می شود
دارم اما فرصت پخت و پز پیدا نمی کنم. همه می گفتند انرژی ات افتاده هر چند وقت یک بار دوستانم دور هم که جمع می شوند به من هم پیام می دهند که بروم. من هم هر بار به ایشان می گویم می روم و در روز موعود برایم کاری پیش می آید و نمی روم. بعد از پشت سر گذاشتن ایام سخت کاری خسته بودم. همکارانم می گفتند انگار مشکلی پیش آمده، چرا این طور شده اید؟ گفتم نه نگران نباشید مسئله ای نیست. ولی خودم می ...
صداقت و افتادگی گرمابخش جشنواره متل های زمستانی کانون ایلام
با پای برهنه در هلت وشنزارهای مهران برایت تداعی نشود از تانک های مستقر شده در مسیر مهران به سمت ایلام که خود قصه هزار ویک شب فرزندان بسیجی این سرزمین است که با دست خالی و اراده آهنین برای همیشه تاریخ ماندگاری خود را تثبیت کردند تا به خیل شهدای کربلا پیوندند دراین حس و حال بودم که صدای تلفن همراه در سیستم صوتی خودرو پیچید الو رحمان گیان کجایی؟ ،گفتم سلام استاد رستم پور عزیز من از مهران عبور کرده ...
علی داد بعد از شهادت هم به دادم می رسد + عکس
... همسر شهید: شهید خودش یک رحمی می اندازد به دل آدم. رحم و مروت به دلم می اندازد؛ اینقدر دلتنگی دارم که خدا خودش رحم کند. **: وجود شهید را حس می کنید؟ همسر شهید: بله، هر دقیقه و هر لحظه حسش می کنیم. **: شده مشکلی برایتان پیش بیاید متوسل شوید به خود شهید و جواب بگیرید؟ همسر شهید: همیشه کمک می خواهم. **: ماجرایش را برای ما هم می گویید؟ ...
شهیدی که پس از 15 سال به وطن بازگشت
شد برگشت و چند روزی ماند و دوباره به جبهه برگشت. در نهایت در 24 تیرماه سال 61 در عملیات رمضان به شهادت رسید. یکی از همرزمانش تعریف می کرد که گویا برای شناسایی مواضع از پیش تعیین شده دشمن در شرق بصره می روند. ماشینشان مورد هدف قرار می گیرد و شهید آستانه از ناحیه پهلو و دست مجروح می شود. او به همراه دو همرزمش، سه روز در یکی از سنگرهای عراقی می ماند. بعد از سه روز عراقی ها آنها را می بینند ...
ماجرای پلیس قلابی و فریب دختران دم بخت
تا یک روز با من تماس گرفت و قرار ملاقات گذاشت. وقتی سوار ماشین او شدم به سمت باغی در اطراف تهران رفت. در بین راه به من آبمیوه داد و من پس از نوشیدن آن دچار سرگیجه و نیمه هوش شدم. وقتی به باغ رسیدیم تصاویر مبهمی به خاطر دارم. او از من خواست تا پای برگه ای را انگشت بزنم و امضا کنم. بعدا متوجه شدم که داخل کاغذ نوشته بود که من با میل خودم پول به حساب او واریز کرده ام. پس از آن ...
آنها خودکشی می کنند تا چه چیز را ثابت کنند؟!
با اصرار توانستم چند کلامی با او حرف بزنم. می گوید: اسمم علی است و 35 سال بیشتر ندارم اما سختی های زندگی او را کهنه تر از سنش نشان می دهد. می گوید: خسته ام و دلم یک خواب طولانی می خواست کسی من و احساس من را ندید من در خانه خودم گم شده بودم همسرم دوستم نداشت و زندگی را برایم جهنم کرده بود اما دختر کوچکم همه چیزم بود تنها امیدم در زندگی، اما همسرم او را از من گرفت و هر روز ...
ژست های عجیب شهاب حسینی در جشنواره فجر
معده ات می توانستی از معافیت پزشکی استفاده کنی. باتوجه به اضافه هایی که خورده بودم ترجیح دادم معاف شوم. این گونه بود که سر 18 ماه با خدمت خداحافظی کردم. در سربازی عاشق پریچهر شدم راستش در دوران سربازی بود که عاشق شدم. عاشق همسرم. همین موضوع تحمل سربازی را برایم سخت می کرد. افسری که نمی خواهم اسمش را ببرم متوجه این ماجرا شد و تا می توانست به پر و پایم پیچید تا آزارم دهد. راننده ...
سرقت از ایستگاه آتش نشانی برای دستبرد به خانه فامیل
ساختمان بود وقتی مأموران به محل رسیدند پسر خانواده در تشریح ماجرا گفت: از روز قبل قرار بود نظافتچی به خانه مان بیاید حدود ساعت 10 صبح زنگ ورودی به صدا درآمد، پدرم بدون آنکه از چشمی در نگاه کند و یا بپرسد چه کسی پشت در است، در را باز کرد اما ناگهان سه مرد با ماسکی بر صورت وارد شده و به سرعت دست و پای پدر و مادرم را بستند آن موقع من داخل اتاقم بودم مردان ناشناس با تهدید اسلحه به سراغم آمدند و دست های مرا ...
پیشخوان روزنامه،روزنامه سراج دوشنبه 25 بهمن 1400/آقای جعفری سردار تبیین باشید/آیا این فایل صوتی فرمانده ...
.... به گزارش صدای ایران از آفتاب نیوز، عضو کمیسیون امنیت ملی مجلس شورای اسلامی نیز در واکنش به این فایل صوتی گفته است: من این فایل را چندین بار گوش دادم؛ آنچه که بدخواهان می خواستند به دست بیاورند و بهانه تخریب سپاه قرار دهند، دستگیرشان نشده است و چیزی هم دستگیرشان نخواهد شد. در بخشی از این فایل صوتی که رادیو فردا آن را منتشر کرده، از تلاشی که برای پوشاندن رد پای عاملان تخلف شده ...
عنایتی: بخاطر یک بطری آب محروم شدم!
به جلو حرکت کنیم. ان شالله بتوانیم بازی های آبرومندانه ای را داشته باشیم و در پایان فصل جایگاه خوبی در جدول رده بندی را از آن خود کنیم. عنایتی درخصوص اینکه روح الله باقری یک موقعیت خوب را از دست داد، گفت: من حرف شما را قبول دارم، خودم هم فکر نمی کردم در آن موقعیت فوق العاده خوب، آن اتفاق رخ بدهد. به هر شکل بازیکن باید در یک لحظه تصمیم بگیرد که چکار کند. حتما در آن لحظه احساس کرده است که ...
کومله ها با آتش سیگار بدن اسیران را می سوزاندند
زندان آنجا بردند. 33 روز بعد به من گفتند ملاقاتی داری. من بیرون رفتم دیدم دو آقا به دیدنم آمده اند و یک لحظه دیدم آن آقایی که آرام آرام به طرفم می آید، پدرم است. او با لباس کردی و مبلغ 60 هزار تومان پول آمده بود تا مرا آزاد کند. با دیدنش او را در آغوش گرفتم. گفتم آقا برای چه آمدی؟ تو چرا خانواده را تنها گذاشتی و آمدی؟ یک ساعت با پدرم صحبت کردیم. بعد بقچه لباسم را آوردند و گفتند تو آزاد هستی. منتها ...
روزی که بابای مدرسه یک کیف پُر از تراول پیدا کرد/ سرایداری مدرسه با حقوق 3 میلیون 800 هزار تومان!
خبرگزاری فارس گروه آموزش و پرورش: درست 9 سال پیش بود؛ سال 1391؛ با موتور در حال گذر از بلوار کشاورز بود که ناگهان چشمش به یک کیف افتاد که گوشه ای از بلوار روی زمین افتاده بود؛ از کیف عبور کرده بود اما کمی جلوتر موتور را نگه داشت و ناخودآگاه به سمت کیف، مسیر را برگشت. هنوز نمی دانست چرا به سمت کیف کشیده شده است؛ اصلا چه شد که روی موتور چشمش به کیف افتاد و چرا برگشت؟ هنوز با خودش درگیر بود که ...
در تماس آخر علی داد از سوریه چه گذشت؟
: بعد از ظهر داداش های من آمدند خانه ما. بالاخره دیگر روی علی داد را ندیدیم و صدایش را نشینیدم **: آخرین باری که رفتند چطور بود؟ همسر شهید: آخرین باری که رفتند، همان روز که شهید می شد، به من شبش زنگ زده بود؛ اول با خودم خیلی صحبت کرد؛ بعد گفت گوشی را بده دستت ننه. بعد گوشی را دادم دست مادرش، خیلی زیاد با هم صحبت کردند. باز گفت مینا کجاست که حرف بزند؟ مینا خواب بود؛ هر چه که ...
سرقت مسلحانه برای آزاد کردن یک زندانی
و مشخص شد که متهمان پنج نفر و سوار بر یک خودروی پژو بودند که راننده در نزدیکی محل حادثه توقف کرده و سه سارق مسلح وارد خانه شاکی شده بودند و دو نفر دیگر، داخل ماشین منتظر همدستان خود نشسته بودند که مأموران موفق شدند شماره پلاک خودرو را به دست آورند. در مرحله بعد، استعلام از شماره پلاک صورت گرفت و صاحب ماشین که مردی جوان به نام علی بود، شناسایی شد؛ اما بررسی ها حکایت از این داشت که علی مدتی قبل به ...
خاطرات صادق طباطبایی، شماره 6: امام تز حکومت اسلامی را سال 48 مطرح کردند
خیلی مسئله را جدی نمی گیرند. ایشان گفتند: بله، یکی از آقایان بعد از جنگ (منظور جنگ اعراب و اسرائیل در سال 1967/1346 بود.) آمد پهلوی من گفت چرا این قدر جوش می زنید تازه اگر هم اسرائیل عراق را بگیرد به حوزه ی نجف که کاری ندارد! مطالب دیگری هم که شنیده بودم به عنوان درد دل مطرح کردم. بعد گزارش های کتبی را خدمت شان دادم گفتم: حرف هایی هم دارم که امروز فرصت نشد _، چون بعدازظهر بود که رفتم نزدیک غروب ...
گفت وگو با کارگردان و بازیگران سریال نوروزی خداداد
عوامل می گوید. او در توضیح این صحنه بیان می کند: سکانس های گفت وگویی که داخل خودرو داریم در پلاتو ضبط می کنیم، زیرا تردد و ترافیک تهران، کار را به لحاظ تولید عقب می اندازد. ضمن این که نورپردازی و کنترل بازی ها در خیابان سختی های خودش را دارد. بعد از آماده شدن صحنه، راننده پشت فرمان می نشیند و جلوی ماشین، پیام دهکردی که ایفاگر نقش محمود قصه است با یک گریم عجیب وغریب می نشیند و مهرزاد ...
جشن انقلاب با بهترین لباس/ عکسی که در صفحه رئیس جمهور منتشر شد
به گزارش نافع ، 22 بهمن دقیقا همان لحظه شکوه و عظمت ایران، مشغول تهیه گزارش و عکس بودم، بهترین عکس و بهترین خاطره را می یافتم تا امسال هم مثل سال های قبل همدان، در جشن انقلاب بدرخشد، خبرنگاری یعنی همین دیگر؛ ثبت مهمترین وقایع. خیابان های شلوغ و پلوغ را گز می کردم و در فکرم ایران ایران را می خواندم و چشم در چشم مردم همدان دنبال سوژه ناب می گشتم، هر چند حضور پرشور مردم خودش بکرترین سوژه ...
دریغا اخلاق، دریغا اجتهاد| سید مطفی محقق داماد
...، قتل فجیع قاتل، در دست گرفتن سر و راه افتادن میان مردم، تشویق مردم و لااقل تایید با سکوت و تماشایشان همه و همه بدون شک نشان دهنده سقوط و انحطاط اخلاق انسانی در جامعه ماست، و شرمگین این سقوط و انحطاط دردرجه نخستین عموم مربیان اخلاقی جامعه می باشند، آموزش وپرورش، مساجد، تکایا و بالاخره خطیبان، گویندگان، ارباب قلم، جراید، رسانه ملی با داشتن کانال های متعدد و..... آنچه به صاحب این ...
چه اقدامی را در سال های پس از انقلاب باید انجام می دادید، ولی موفق نشدید؟
.... اولین نهادی که به دلایل شرایط فرهنگی و اجتماعی در قم به وجود آمد، بعد از این بود که یک سمینار بزرگی را تحت عنوان احیای منزلت زن ، در دفتر تبلیغات اسلامی قم برگزار کردیم که دبیرش من بودم، این موضوع وقتی در سطح شهر مطرح شد و مورد توجه مدیران سیاسی و مذهبی قرار گرفت، از من خواستند که برای حل مسائل و مشکلات راهکار و راه حل ارائه دهم و در سال 68 پیشنهاد تشکیل کمیسیون امور بانوان در فرمانداری قم دادم ...
امام خمینی (ره) هم زیر میز زد/ 10 سال تصمیم می گرفتم در 20:30 کدام خبر پخش شود/ یکی از کارنامه های موفق ...
ها به این وزارتخانه رسیدید؟ بعد از انتخابات ریاست جمهوری علاقه مند بودم بیشتر کار مشاوره ای انجام دهم، با توجه به اینکه آقای رئیسی یک شخصیت مشاوره پذیر است و نسبت به مشاوره هایی که در گذشته، در نسبت دوستی که با ایشان داشتم، می دادم ایشان فعال و مثبت برخورد می کردند و علاقه مند بودم همان مشورت را ادامه دهم منتهی ایشان هر چه جلوتر رفتند علاقه مند بودند و تاکید داشتند یک همکاری اجرایی با ...