ببینید/روایت رهبر انقلاب از گل تیم ملی به آمریکا
سایر منابع:
سایر خبرها
ویدئو| گفتگوی عادل فردوسی پور با رهبر انقلاب و خاطره جالب شب بازی با امریکا
به گزارش تازه نیوز، آیت الله خامنه ای درباره شب دیدار تیم ملی ایران با آمریکا در جام جهانی 98، در پاسخ به فردوسی پور گفت: تصمیم نداشتم بازی را ببینیم چون دیروقت بود و وقت خواب من بود، لکن همان طور که نشسته بودم روشن کردم و با گل آقای استیلی مواجه شدم... دیگه خواب از سرم رفت و تا آخر بازی را تماشا کردم. نظر رهبر انقلاب درباره ورود زنان به ورزشگاه! +عکس ویدئو| لحظه ورود علی دایی روی استیج مراسم قرعه کشی جام جهانی 2022 قطر عکس| گشت ارشاد در قرعه ایران در جام جهانی! https://www.tazenews.com/wp-content/uploads/2022/04/نظر_رهبر_انقلاب_درباره_گل_استیلی_به_آمریکا. ...
ماه عزیز خدا، مبارک ما | چرا رمضان را جشن نمی گیریم؟+ویدئو
...: روزه اولی بودم. آن موقع ها، ماهِ عزیز خدا، توی پاییز بود. لحظه های باد و باران. شب های زیادی که برای سحر بیدار می شدم، می رفتم پشت پنجره که زیادی بلند و بزرگ بود برای قامت کوچکم. باید روی پاشنهٔ پا می ایستادم تا قدم به تماشاکردن برسد. روی پنجه ها بلند می شدم تا ببینم چراغ های خانهٔ بابای مسجد روشن شده است یا نه. آن موقع مسجدها خادم داشتند. ما بهشان می گفتیم بابای مسجد . حالا را ...
لواندوفسکی: قدردان دورتموند هستم؛ به بایرن مونیخ آمدم تا بزرگ ترین جام ها را ببرم
، لواندوفسکی مصاحبه ای با وب سایت یوفا انجام داده است. عبور از رکورد صد بازی در لیگ قهرمانان اروپا: بسیار مفتخرم. یادم می آید بچه بودم و مسابقات لیگ قهرمانان را از تلویزیون خانه مان تماشا می کردم. همیشه رویای بازی در لیگ قهرمانان اروپا و گل زنی در این مسابقات را داشتم. امروز [بیش از] صد بازی در لیگ قهرمانان اروپا انجام داده ام و بیش از 80 گل زده ام. این برایم ارزش زیادی دارد. هر بازی، احساس خاصی ...
قتل روانپزشک به دست پسرش با ضربات چاقو
قاتلش کسی نیست جز پسر 22 ساله اش که در محل جنایت حضور داشت و در همان ابتدا بازداشت شد. در ادامه معلوم شد کسی که پلیس را در جریان این جنایت قرار داده، یکی از آشنایان مقتول بوده است. این مرد به مأموران گفت: صبح که از خواب بیدار شدم و موبایلم را چک کردم متوجه شدم که یکی از آشنایان بار ها با من تماس گرفته است. اما گوشی من بی صدا بود و، چون خواب بودم متوجه تماس هایش نشده بودم. وی ...
قهرمان جودوی ایران به دلیل برق گرفتگی درگذشت
...، به ایران هم سفر می کردی؟ بله من مداوم در حال رفت و آمد بودم. موضوع این است که من پناهنده نشده بودم، متاسفانه بعضی از رسانه ها شیطنت کردند و تیتر زدند پناهنده برگشت.اصلا قضیه من با پناهنده شدن فرق دارد. من برای دیدار با خانواده ام هر چندماه یک باربه ایران سفر می کردم و هیچ مشکلی هم نداشتم . در صورتی که پناهنده ها وضعیت متفاوتی دارند. دلیل اصلی مهاجرت شما همان افرادی بودند ...
آخرالزمان پسته
متأسفانه نشانه ای مبنی بر بهبود مشاهده نمی شود . در کنار این عوامل، تغییر اقلیم و تحولات دور از انتظار آب و هوا نیز مزید بر علت شده تا صنعت پسته ایران با سرعت زیاد به سمت زوال حرکت کند. همین چند شب پیش، درختان پسته با تازیانه دردناک سرمای شدید مواجه شدند و در بسیاری از نقاط کشور باغات پسته از بین رفت . مسأله ساده است؛ تغییر اقلیم باعث شده در زمستان که درختان به خواب رفته اند ...
گیتی معینی: هرگز مهران مدیری را نمی بخشم و عذرخواهی هم نمی کنم
حاضر شدم، عادل تبریزی به قدری خاکی و متواضع بود، که اصلا فکرش را نمی کردم که ایشان کارگردان باشد. ما بار اول در راهرو باهم ملاقات داشتیم و من ایشان را نشناختم، داخل اتاق که منتظرشان بودم، دیدم یک جوان رعنا آمد و با کلی آب و تاب و انرژی ماجرا را تعریف کرد. به قدری انرژی داشت و بالا و پایین می پرید و زیبا تعریف می کرد که من فکر کردم به تماشای یک تئاتر تک نفره نشسته ام. به قدری همه چیز خوب پیش رفت که ...
پای صحبت مادر 5 شهید و 3 جوان ناکام! + عکس
که داشتند، علاق هبه رفتن نداشتند؟ مادر شهید: بله. یک خاطره ای هم بود که می خواستم برایتان بگویم، شاید این هم برایتان جالب باشد. همان سال اول که آقا مرتضی شهید شده بود، روز مادر بود؛ **: همان سال 1394؟ مادر شهید: بله، من صبح پای عکس آقا مرتضی نشسته بودم و داشتم با آقا مرتضی صحبت می کردم. می گفتم پسرم! هر سال این موقع با بچه هات و خانمت با دسته گل به دیدن مادرت می ...
فاطمی زیست و حسینی رفت
. ارتباط من با مهدی جور دیگری بود. وقتی نگاه به چشم های او می کردم دلم می ریخت. خودم هم نمی دانستم چرا اینطور می شدم . ممنون از سارقی که موتورت را برد مهدی در نیروی سپاه مشغول به کار بود. حقوق که می گرفت، قبل از اینکه برای خود خرج کند سراغ نیازمندان می رفت و اگر مشکلی داشتند برطرف می کرد. گاهی سبد کالایی که به او می دادند سریع به یکی از خانواده های بی بضاعت می رساند. البته فقط تامین ...
اجاره خانه فقط با یک صلوات! | زوج های جوان مجانی مستاجر عمو محمد می شوند
همسر حاج آقا محمدی و ضحی نوه دختری اش که تازه از خواب بیدار شده، روی مبل کنار دیوار می نشینند و سر صحبت را باز می کنند. چند دقیقه می گذرد که عمو محمدی از داخل آشپزخانه با یک سینی چای بیرون می آید. در این زمان مادر خانواده از اخلاق و رفتار همسرش تعریف می کند و می گوید: محمدآقا درکارهای خانه مثل رفت و روب، خرید بیرون و پذیرایی از مهمان ها خیلی کمک می کند. از وقتی هم که باز نشسته شده و وقت آزاد بیشتری ...
تعجب شرکت کننده عصر جدید از بازدید 15 میلیونی از صفحه اینستاگرامش
به گزارش کندو نیوز، عصر جدید به عنوان بستری برای استعدادیابی، از فصل اول تاکنون زمینه ای را برای خوانندگان با گویش های مختلف فراهم کرد. افرادی که بعد از اجرا دیده شدند و با شرایط سنی مختلف پیشنهادهای کاری متعددی دریافت کردند. پارسا خائف یکی از این نمونه ها بود که با وجود سن کمی که داشت خوانندگی را از عصر جدید شروع و به مرور پیشنهادهایی برای تیتراژخوانی دریافت کرد و تیتراژ مسابقه میدون با صدای او شنیده شد و روی آنتن رفت. این خواننده در 13سالگی از استان اردبیل به این مسابقه آمد و درنهایت با 5 میلیون و 717 هزار رای، ستاره سوم سری اول عصر جدید شد. نمونه دیگری که می توان به آن اشاره کرد، عرفان طهماسبی بود که بعد از اجرا در فصل دوم این مسابقه در عصر جدید به عنوان مربی مشغول به کار شد. درنهایت و در فصل سوم سیدوحید موسوی، با گویش لری و از شهرستان خرم آباد روی استیج عصر جدید آمد و مورد استقبال عموم مردم قرار گرفت. موسوی درباره نحوه حضورش در این برنامه گفت: تصمیم اول را من نگرفتم و قصد شرکت در برنامه را نداشتم، یکی از دوستانم از من فیلم گرفت و برای عصر جدید ارسال کرد. بعد از آن آقای تهرانی با من تماس گرفتند و روزی را مشخص کردند تا برای راستی آزمایی به آن جا بروم. من مسابقه را دوست دارم و برنده شدن برایم مهم است. از طرف دیگر هم دیدم برنامه برای شبکه ملی است و من هم خوانندگی را دوست دارم و به عنوان یک شهروند که سهمی از شبکه ملی دارم، تصمیم گرفتم در مسابقه شرکت کنم. او در ادام ...
یادی از شهید محمدرضا ارفعی، فرمانده طرح و عملیات تیپ 18 جوادالائمه (ع)
(ره) تبریز بستری بود، اما درمان مؤثر واقع نشد و در 2 فروردین 1364 به شهادت رسید. 12 فروردین 1364 نیز پس از تشییع، پیکر پاکش در بهشت رضا (ع) به خاک سپرده شد. می گفت ما هنوز غش داریم که شهید نمی شویم ده روز پس از مراسم عقدکنان، محمدرضا به جبهه رفت. ما شش ماه در عقد بودیم و سپس به زندگی مستقل خودمان وارد شدیم. چون هیچ وقت ایشان را با لباس سپاه ندیده بودم. روز عقدمان که روز پاسدار ...
فرود در لانه مارها!
این بار سفری دیگرم در پیش است؛ سفری بر مدار خطر. سفر به ” سیاه چال” که در کوه های ” برز” فیروزآباد به سمت آسمان دهان گشوده و آرمیده است.
چند روایت مردمی از خاطره انگیزی همیشگی ماه رمضان
می دید. از ده یازده سالگی برایش از ثواب روزه کله گنجشکی گفت، آن قدر که رضا مشتاقانه برای سحری بیدار می شد؛ یادم می آید سرم روی زانوی مادرم بود، خواب آلوده یک لقمه می خوردم و باز چشم هایم گرم خواب می شد. خودم دوست داشتم بیدارم کند. دوسه سال قبل از سن تکلیف، روزه هایم را کامل می گرفتم، در اوج گرمای تابستان. مرور خاطرات چند دهه پیش برای حاج رضا که دهه پنجم عمرش را سپری می کند، لذت بخش است ...
دانلود ده آهنگ پرمخاطب سال 1400 | از چاوشی تا شجریان
آرزوی تو همایون شجریان کد ویدیو دانلود فیلم اصلی متن آهنگ ای که همه نگاه من خورده گره به روی تو تا نرود نفس ز تن پا نکشم ز کوی تو گر چه به شعله می کشی قلب مرا به عشوه ات بر دو جهان نمی دهم یک سر تار موی تو مستی هر نگاه تو به ز شراب و جام می کی ز سرم برون شود یک نفس آرزوی تو در قفس خیال تو تکیه زنم به انتظار تا که تو ...
جواهرات من کتاب هایم هستند/ کتاب و کتابخانه جزو لاینفک فیلم هایم است
بالینی هستند. در این مورد خاطره ای به ذهنم رسید. یادم هست خیلی سال پیش در منزل پدری، یک وقت بی خوابی به سرم زد و اینجور مواقع آدم به سراغ کتاب های بالینی خود می رود. هر چه گشتم کتاب شازده کوچولو سر جایش نبود. خیلی ناراحت شدم. فکر کردم که خواهرکوچکترم مریم، کتاب را برداشته است. گاهی اوقات کتاب به دیگران قرض می داد. خیلی ناراحت شدم و یکی از جلدهای جنگ کتاب جمعه را برداشتم تا مطلبی بخوانم. خیلی ...
این گزارش تنَش درد می کند / روایت های تلخ و باورنکردنی از سقط جنین
از آن یک ورق قرصی که من خریده بودم، اضافه آمد. چند وقت بعد یک نفر به من معرفی شد که شرایط مالی مساعدی نداشت و قرار بود به دور از چشم خانواده سقط کند. نه که فکر کنید بچه خارج از چارچوب ازدواج بود، نه. دختر کم سن و سالی بود که به تازگی عقد کرده بود و در همان دوران عقد هم باردار شده بود. به هیچ عنوان نباید خانواده اش مطلع می شدند و خیلی استرس و اضطراب داشت و حتی جیبش هم خالی بود. من هم قرص را به طور ...
ببینید | سوال عادل فردوسی پور از مقام معظم رهبری در مورد مسابقه ایران و آمریکا | وقتی به آمریکا گل زدیم ...
به گزارش همشهری آنلاین، در این دیدار که مربوط به 20 سال قبل است، فردوسی پور جواب های جالبی دریافت کرد. حضرت آیت الله خامنه ای: شبی که بازی ایران و آمریکا بود، بازی را نگاه کردم البته تصمیم نداشتم بازی را ببینیم چون دیروقت بود و وقت خواب من بود لکن همان طور که نشسته بودم تلویزیون را روشن کردم و با گل آقای استیلی مواجه شدم که خواب از سرم رفت و تا آخر بازی را تماشا کردم. ...
سوال عادل فردوسی پور از رهبر انقلاب در مورد مسابقه ایران و آمریکا+ویدئو
به گزارش اصلاحات نیوز؛ در این دیدار که مربوط به 20 سال قبل است، فردوسی پور جواب های جالبی دریافت کرد. حضرت آیت الله خامنه ای: شبی که بازی ایران و آمریکا بود، بازی را نگاه کردم البته تصمیم نداشتم بازی را ببینیم چون دیروقت بود و وقت خواب من بود لکن همان طور که نشسته بودم تلویزیون را روشن کردم و با گل آقای استیلی مواجه شدم که خواب از سرم رفت و تا آخر بازی را تماشا کردم. ...
ماجرای کباب دزدی در فاو و شبیخون دشمن بعثی به چادر تدارکات!
بعثی به چادر تدارکات علیرضا کاظمی از رزمندگان دفاع مقدس این گونه خاطره اش را نقل می کند: اسفند سال 1364 روز سوم حضورم در فاو، کنار ساحل اروند نشسته بودم و نخلستان های ایران را تماشا می کردم. یک وانت تویوتا کنار سنگر تدارکات ایستاد. تعدادی گونی بسته بندی شده هم عقب ماشین بود. وقتی راننده پیاده شد، به او نزدیک شدم و سلامش کردم. گفت: سلام علیکم برادر، خداقوت. سلامت باشی برادر، چی ...
خاطره ای از رمان خواندن رهبر معظم انقلاب
کنند تا مجدداًً خدمت برسم و توضیحاتی ارائه کنم. حضرت آقا فرمودند: آقای جعفریان! خیلی سرم شلوغ است. اگر بشود و وقت خالی شد، من می گویم که وقت بگذارند تا شما را ببینم من خودم یک لحظه متأثر شدم که حضرت آقا باید به جعفریان هم پاسخ گو باشند! اشک در چشمانم جمع شد، بعد شانه شان را بوسیدم، به علامت اینکه دهانم بسته است. گفتم: حاج آقا هیچ مشکلی نیست. همه آنها انجام شده، فقط محض این بود که بهانه ای بشود تا شما ...
عملیات طالیبانی در 13 بَ در
بدون همراه محرم مرد را بَ زنها نَمی دهند. زولَیخا بَگفت: غلط بَکرده اند. تو هم غلط بَکردی که جوگیر بَشدی و فکر بَکردی زمان موجردی ات در قوندوز است. مگر شرط ایزدَواجیمان یادت بَرفته؟ زولَیخا این را بَگفت، با عصبیت کولنگم را بَگرفت و از خانَه بیرونم بَکرد. اما من که رگ طالیبانی ام بَگرفته بود، از عقده ای که داشتم، بَ آسیاب شادابخت بَرفتم و شاخَه درختانش را شکسته کردم که کسی نتواند آنجا نشستَه کوند. بعدش هم بَ پارک گولستان روان شدم و دو تا از درختان کاجش را بَ آتش بَکشیدم؛ دلم خونک بَشد. نجیب ...
جادوگر عصر جدید چگونه ذهن ها را می خواند؟
حتی زمانیکه 14 سالم بود به ویژه برنامه با مدرسه با اجرای مسعود روشن پژوه رفتم. منتهی شروع کارم ظاهر کردن گل و کبوتر و خرگوش بود. قبل از اینکه به عصر جدید هم بیایم در زمینه مارکتینگ و بازاریابی مشغول بودم. یعنی الان شعبده بازی پیشرفت کرده و از دوره ظاهر کردن خرگوش، گل و کبوتر عبور کرده است؟ واقعیت این است که کمی حاشیه و اطرافش را در خارج از ایران تغییر دادند یعنی همان تکنیک را ...
گفت وگوی ایسنا با خانواده تیزپروازان قهرمان که در راه نجات مردم، آسمانی شدند
پیش فاطمه رفت. فاطمه هنوز خواب بود و اکثرا در این زمان، پدرش را در خواب طرد می کرد اما آن روز، فاطمه هم پدرش را در آغوش گرفت. وی می گوید: چون من مطمئن بودم که همسرم پرواز ندارد، خوابیدم. تا این که بعد از ساعتی برادر همسرم به من زنگ زد که آیا صادق پرواز رفته است. گفتم که صادق اصلا آن روز پرواز ندارد. بعد از قطع کردن تلفن متعجب شدم که چرا برادر همسرم این حرف را گفت. با صادق تماس گرفتم ...
مادر شهید: نمی خواستم پسرم برگردد! + عکس
گیرند و بعد می روند. من شهرستان بودم و به من خبر دادند که پیکر آقا مرتضی آمده و در معراج شهدا است که من بلند شدم و آمدم تهران. به حاج آقا گفتم حاجی! برون معراج ببین چه خبر است. حاج آقا رفتند معراج و آمدند؛ نشستم، گفتم چیه چی شده؟ گفت هیچی، آقا مرتضی آمده معراج است. گفتم خوب چه کار کنیم؟ برویم دیدن آقا مرتضی؟ چون ما باید می رفتیم فرودگاه استقبالش، حالا باید برویم معراج شهدا استقبالش. بلند ...
منصور به روایت حمیده: خاطرات خواندنی همسر شهید ستاری
از ازدواج گفت: من و تیمسار ستاری تا لحظه دبیرستان کمتر همدیگر را می دیدیم چون رفت و آمد زیادی نداشتیم. بعد از اینکه پدر به تهران منتقل شد بعد از چند سال همدیگر را دیدیم، آن موقع شهید ستاری تازه می خواستند وارد دانشکده افسری شوند. البته ناگفته نماند که در آن روزها قصد ازدواج نداشتیم و بحثی هم مطرح نشده بود. شاید دلیلش هم این بود که من 3 سال از منصور بزرگتر بودم و این وصلت به فکر من و ...
چشم هایی که همیشه زیبا بود!
: اللهُ أکبر، الله أکبر. به چشم هایش نگاه کردم تا بلکه بگوید کافی است. هنوز مردد بودم که ادامه بدهم یا نه، اما عمار کوتاه نمی آمد: ادامه بده خان داداش! أشهد أنْ لا إله إلا الله، اشهد أنْ لا إله إلا الله، اشهد أنَّ محمداً رسول الله، اشهد أنَّ محمداً رسول الله، اشهد أنَّ علیاً، ولی ا... دیگر نفهمیدم چه شد. چشمم سیاهی رفت و با صورت روی زمین پرت شدم. عمار روی کمرم نشسته بود و از پشت ...
دختر شهید چراغچی: مسئولان در قبال مردم نجیب ایران دغدغه مندتر باشند
دوستی بسیار صبور، دل رحم و مشفق بود و در نقش همسری و پدری حتی در همان فرصت کوتاه بسیار مهربان، همراه و دلسوز بود. فاطمه افزود: او دانشجوی رشته مهندسی در دانشگاه بیرجند بود اما بلافاصله بعد از اینکه حضرت امام خمینی (ره) فرمودند: جنگ در رأس امور قرار دارد، علیرغم علاقه به ادامه تحصیل، درس و دانشگاه را رها کرد و به میدان جنگ رفت. وی یادآور شد: پدرم همیشه علاوه بر خواندن نماز اول ...
توصیه های علما و بزرگان پیرامون ماه مبارک رمضان
دعای سحر را با افراد خانواده بخوانند و پیش از ماه رمضان از همسایه ها اجازه می گرفتند که اگر برای سحر خواب ماندند آنها را بیدار کنند. ایشان در درس تفسیرشان فرموده بودند که من در طول عمرم تا به حال به یاد ندارم که شب های ماه رمضان را خوابیده باشم. علامه حسن زاده آملی می نویسد: وقتی به حضور شریف علامه طباطبایی رحمه الله علیه تشرف حاصل کرده بودم و عرض حاجت نمودم، فرمود: آقا دعای سحر حضرت امام باقر ...