پناهندگی یک جوان عضو طالبان پس از شوخی با کلید بهشت!
سایر منابع:
سایر خبرها
لشکر پرستاره و سرافراز فاطمیون
.... زندگی نامه شهدا را از اول تا آخر می خواند. مثلاً می گفت شهید ابراهیم هادی فلان خصوصیت را داشت، شهید همت فلان کار را می کرد و... یکی از شبها از شب تا صبح از خاطرات ابراهیم هادی برای همرزمش تعریف کرده بود. هر وقت زیارت عاشورا می خواند، ثوابش را به ابراهیم هادی هدیه میکرد. گفته بود ابراهیم هادی را در خواب دیده که به او گفته شما هم می آیی پیش ما. شهید قاسم سلیمانی خاطرنشان نموده ...
ماجرای یک خواب عجیب که گریبان نویسنده را رها نکرد | روایتی متفاوت از نگارش کتاب زندگی شهید مدافع حرم در ...
تدریس قرآن می کنم به خانواده ها تأکید می کنم محفل قرآن را خانوادگی کنند. بچه ها را با مفاهیم قران آشنا کنند. سید مهدی بسیار پیگیر قرآن بود. وقتی به سوریه می رفت، چون احتمال شهادت می داد، همیشه به من و مادرش وصیت می کرد که مامان و بابا! وقتی شهید شدم، گریه و بی طاقتی نکنید. فقط برایم قرآن بخوانید. خیلی بخوانید. حالا ما همه دل تنگی هایمان را با قرآن خواندن دوا می کنیم. او خاک و مزاری ندارد. ما برای اینکه حسش کنیم، قرآن می خوانیم. شهید سید مهدی ذاکرحسینی در 24 خرداد 1395 در شهر حلب سوریه بر اثر موشک باران دشمن، به درجه رفیع شهادت نائل آمد و جسم مطهرش برای همیشه جاوید نشان شد. ...
روایت فرمانده فاطمیون از شهادت رضا سنجرانی / شهادت بی صدای کرار به خاطر حفظ روحیه رزمنده ها
1396 به مقام شهادت نائل شد. همانطور که بر تمام رزمندگان جبهه مقاومت معلوم و محسوس بوده و هست، گروهک داعش با شنیدن نام فاطمیون ترس و لرز بر اندام نحسش می افتاد و توان مقابله با لشکر خدا را نداشت. روزی وارد اتاق سردار شهید قریشی شدم. شهید قریشی همراه یکی دیگر از عزیزان مسئول نشسته بود و کمی آنطرف تر جوانی ایستاده بود که به گمانم تازه از مرخصی به منطقه برگشته بود. نگاهی به چهره ...
ماجرای قتل زن جوان در سعادت آباد تهران / قاتل باورنکردنی
2بامداد برای انجام آزمایش به بیمارستان رفته بودم. وقتی وارد خانه شدم دیدم مریم با حالتی عصبانی در راهرو ایستاده و پرخاشگرانه به من اعتراض کرد که چرا در خانه را محکم باز کردم و باعث شدم او از خواب بپرد. من توجهی به رفتارش نکردم و ماشینم را به داخل خانه آوردم و قصد داشتم به آپارتمانم بروم که مریم با سنگی که در دست داشت مقابلم ایستاد و گفت تو دنبال خوشگذرانی هستی و بعد هم با سنگ به طرفم حمله کرد و من برای ...
خواهر و برادر ناتنی به ایستگاه محاکمه رسیدند
خواهر و برادر ناتنی که به اتهام قتل در بازداشت به سر می برند مدعی هستند از خیانت های مقتول به ستوه آمده بودند. صبح روز دهم دی سال 99 زنی جوان وارد پلیس آگاهی تهران شد و گم شدن شوهرش سعید را گزارش داد. او گفت: شوهرم شب گذشته برای انجام کاری خانه را ترک کرد، اما دیگر برنگشت و احتمال می دهم که بلایی سرش آمده باشد. با مطرح شدن شکایت تحقیقات پلیس برای پیدا کردن سعید به جریان افتاد. در حالی ...
جوان افغان: می خواهم در ایران شهید شوم! + عکس
...، تقدیم می کنیم. **: از نحوه شهادت همسرتان بگویید؟ مادر شهید: شوهرم بیچاره رفت مزار؛ از مزار مادرم زنگ زد که بیا مامان، من مریضم. من با شوهرم رفتیم و از مزار بلند شدیم و تصمیم گرفتیم برویم کابل. در راه کابل و مزار، داشتند مردم را از ماشین پیاده می کردند. ایست و بازرسی طالبان بود. بیچاره ها را نمی دانم کجا می بردند؛ در جنگل های دور نمی دانم می کشتند یا چه کار می کردند، من ...
انگشت سبابه ای که راوی جنگ شد
زیر ماسک پنهان کنم تا آنها متوجه نشوند. وقتی نفس کشیدن دشوار بود و لب هایم تشنه او می گوید: طرف راست صورتم روی خاک قرار گرفته بود. به سختی نفس می کشیدم. زمان خیلی دیر می گذشت. از فاصله دورتری صدای انفجار می شنیدم. ساعت حدود چهار یا پنج صبح بود و هوا رو به سردی می رفت. خستگی و سستی را حس می کردم. بر اثر سردی هوا، کم کم بینی ام گرفت. دیگر نمی توانستم از راه بینی نفس بکشم. باز هم ...
دست و پای عباس را با تویوتا جدا کردند!
که شهادت عباس رو بهم گفت. دو شب پشت هم خواب دیدم و مادرم بهم گفت؛ ولی باز هم دو هزاری م نیفتاد. من تا 20 دی هر روز برای عباس آیت الکرسی می خوندم. بعد روز 20 ام به خودم گفتم چرا من دارم برای عباس آیت الکرسی می خونم؟ مگه من نفرستادمش سوریه بره شهید بشه؛ چرا دارم براش دعا می خونم؟ عباس رو دارم به خدا می سپارم دیگه؛ نخوندم براش؛ از روز 21 به بعد نخوندم؛ گفتم هرچی می خواد بشه بشه که عباس 21 بود که ...
اجرای سرود سلام فرمانده توسط بچه های مسجد حضرت ابوالفضل (ع) جیرفت
آتش به اختیار این سرود را اجرا کردند بنده نیز تصمیم گرفتم این سرود را با مشارکت بچه های مسجد اجرا کنم. امام جماعت مسجد علی ابن ابی طالب (ع) روستای کلاب صوفیان جیرفت ادامه داد: الحمدالله علی رغم نبود امکانات کافی با شور و شوق بچه های مسجد کار تمرین و آموزش سرود سلام فرمانده به خوبی پیشرفت رفت. وی اظهار کرد: سرود سلام فرمانده، با شرکت 50 نفر از کودکان 8 تا 15 ساله که 99 درصد ...
زن جوان شوهرش را با ساطور کشت
.... یک شب برادرم و همسرش به کافه رفته بودند که دوباره دعوای شان شد. زن برادرم یکدفعه وسط خیابان رفت و خودش را جلوی یک ماشین انداخت. اگر قصد عروس مان از این کار ها جدایی بود، ما مشکلی نداشتیم اما حاضر به جدایی نبود. شهاب به ما گفته بود همسرش با دوستانش گروهی داشتند که دوستانش در آن به برادرم توهین کرده بودند، اما همسرش فقط شکلک خنده می گذاشت. چند روز قبل از قتل زن برادرم بعد از یک دعوا به خانه مادرش ...
عملیات خان طومان باعث شهرت لشکر 25 کربلا در میان تکفیری ها شد
روز فرمانده ام تماس گرفتند که آمادگی داری برای عملیات جعفر طیار به سوریه بروی؟ من از خدا خواسته قبول کردم و یک ساعت بعد در پادگان لشکر 25 کربلای مازندران حاضر شدم و با شهید حسین بواس و چند نفر دیگر از بچه ها آماده شدیم و شب به تهران رفتیم. 15 فروردین هم به سوریه اعزام شدیم. بحث عملیات خان طومان سوریه با اعزام قبلی ام خیلی فرق می کرد. اعزام اول بیشتر به عنوان نیروی آفند یعنی به عنوان نیروی حمله کننده ...
محمود برات شهادت را از حاج قاسم طلب کرده بود
هایی که محمود به آن ها سر می زد و دستشان را می گرفت و کمکی به آن ها می رساند به مراسمش آمدند و گفتند بعد از او دیگر امید ما ناامید شده است. همه این اتفاقات مرا به یاد امیرالمؤمنین امام علی (ع) می انداخت که بعد از شهادتش در شب 21 ماه مبارک رمضان بچه های یتیم مدینه یتیم تر شدند. آخرین تماس تان چه زمانی بود؟ همسرم صبح روز شهادت لباس پوشید و به اداره رفت. من تا شب در منزل بودم ...
گزارش تسنیم از بزرگداشت مرحوم طالب زاده در اصفهان/ روایتی از " چشمان دریایی" نادر در مسیر آرمان های ...
بودند که این جوان تیپ آمریکایی و فرزند تیمسار از انقلاب چه می خواهد در بین ما چه می کند، اما همه این پرسش گران در بین ما نیستند و از انقلاب جدا شدند ولی طالب زاده ماند و با ماندن خود پاسخ همه را داد. مدرس سینما با بیان اینکه وقتی حاج نادر برای اولین بار به جبهه رفت و کاری بلد نبود و راننده لودر شد و در نهایت زخمی شد و به عقب برگشت، گفت: تعدادی او را در بیمارستان شناختند و فهمیدند که او ...
بعد از شهادت پسرم اصرار کردم شوهرم به سوریه برود!
. **: براتون تعریف نکرد اون خواب رو؟ مادر شهید: چرا، یک روز از خواب بیدار شد و گفت مامان من دوباره اون خوابم رو دیدم؛ خیلی نمونده به شهادتم؛ من شهید می شم. گفتم چه جوری؟ گفت حالا بهت نمی گم. می دونستیم شهید میشه و کنار هم می موندیم. صبح 11 دی رفتیم خرید و وسیله ها رو خرید از اونجا. رفت پیش دوستای بسیج و استاد باشگاهش خدافظی کرد و حلالیت گرفت و اومد. حالا شاید من یک رو ...
نامش را خدا بر سر زبان ها انداخت
که هنوز مدرسه می رفت و 15سال بیشتر نداشت. البته محمد هم خیلی جوان بود. رشته متالوژی درس می خواند. مادر دلش می خواست محمد زودتر سروسامان بگیرد. محبوبه را هم دیده و پسندیده بود. اما محبوبه دوست داشت درسش را ادامه دهد. به اصرار فامیل شرایطی مهیا شد تا دختر و پسر با هم کمی حرف بزنند. محبوبه سرش را پایین انداخت و محمد از خودش گفت. از اعتقادات دینی اش. اینکه چقدر به حجاب و تقوای همسرش اهمیت می دهد. عروس ...
نشست روایت مادری در همدان برگزار شد
عنایت کردند تا آیینی فرهنگی برای آن ها برگزار کنیم و گوشه ای از زندگی آن ها را به مردم به ویژه نسل جوان نشان دهیم. این بار نیز توفیق یافتیم تا برنامه ای دیگر برای انعکاس جوانمردی ها و از خودگذشتگی های مردمان این مرز و بوم در هشت سال دفاع مقدس برگزار کنیم. هرچند جنس برنامه تفاوت معناداری با تمام برنامه های گذشته دارد چراکه می خواهیم از زن و از مادر، از انسانی که خداوند بهشت را به او وعده داده، سخن ...
ملاقات با شهدا در بازی دراز / روایتی از زخم و خون و رشادت
میرزا در گوشم طنین انداخت و مرا با خود برد به چهارم مرداد سال 67، حول و حوش ساعت 5 صبح. پشت دیوارهای پادگان شهید شهبازی چشم شدم و به نظاره نشستم، 40 نفری بودند که در مقابل لشکر پنج هزار نفری دشمن آن هم با فرماندهی جانبازی که هر دو پایش بهشتی شده ایستادند، نفوذ منافقان به خاک ایران خونشان را به جوش آورده بود. همین اول راهی یک دفاع جانانه، نبرد ایمان در برابر دشمن ابلیس صفت ...
ماجرای قتل پیرمرد با همدستی زن سومش
زن جوانی که با همدستی زن سوم پیرمرد، مرد سالخورده را به قتل رسانده بودند، در جلسه دادگاه اتهام را گردن هم انداختند. به گزارش جوان، 23 آذر سال 98 مردی جوان پلیس تهران را از حادثه ای خونین با خبر کرد. او گفت: ساعتی قبل از آپارتمانم بیرون آمدم و در هوای آزاد سیگار می کشیدم که ناگهان پیرمرد همسایه را دیدم، خون آلود در کوچه کمک می خواست. همان موقع با دخترش که چند خانه آن طرف تر زندگی می کرد ...
روایتی از غیرت دهه هفتادی ها | عباس از کودکی به رفتن مسجد عادت کرد
نزدیکی خانه مان بود می رساند. یک روز پنجشنبه که رفته بودم مسجد، متوجه شدم عباس نیامده. به خانه آمدم دیدم عباس هنوز از مدرسه نیامده. دلواپس شدم. بعد از نیم ساعتی به خانه آمد. گفتم: نگرانت شده بودم؛ کجا بودی؟ عباس گفت: تا رفتم ماشین بگیرم، دیر شد. توی مسیر که بودم ماشین از کنار مسجد ولی عصر(عج) رد می شد، دیدم صدای اذان از مناره مسجد می آید از راننده خواستم که نگه داره تا من پیاده شم، به مسجد رفتم و نماز ...
حساب میلیاردی خانواده آبیاری کجاست؟! + عکس
توی گوشم از لحظه به لحظه ای که بیرون می رفت رو برام تعریف می کرد. می دونستم از یادم میره؛ چرا تو یادم ننوشتم که بخونم و الان بدونم که عباس چی بهم می گفت. دلتنگیم اینه که چرا چشمِ باز ندارم که ببینمش .من حس می کنم؛ من نمی بینم؛ عباس من رو می بینه و باهام حرف می زنه. دیشب تا صبح کنارم بود. من نمی تونم ببینمش. این لیاقت رو ندارم ببینمش. دلتنگیم اینه... من عاقبت به خیری عباس رو توی این دیدم که با ائمه ...
اتفاق وحشتناک برای احسان علیخانی | استوری ناراحت کننده احسان علیخانی همه را غافلگیر کرد
دیگر قادر به بازی در چمن نبود و سراغ فوتسال و تنیس رفت. برپا کننده جشن ها و مراسم مدرسه در دبیرستان و اجرای تئاتر بوده است. سال 1379 با رتبه 770 با رشته مدیریت بازرگانی وارد دانشگاه تهران شد در سال 79 با دستیاری کارگردانی در سریال ها و فیلم های سینمایی وارد کار هنری شد مثل پرونده های مجهول – بهشت آبی – هفت ترانه. • در دوران مدرسه درسخوان اما شیطون – برای مهار شیطنت مدیر مدرسه او ...
خان طومان ؛ میان بُری تا بهشت/ خنده مستانه این زخم ها از باده نیست
همرزمانش به شهادت رسید. پس از گذشت حدود دو ماه از شهادتش و شناسایی پیکرش توسط آزمایش DNA، در تاریخ 1 تیر 1395 همزمان با سالروز میلاد امام حسن مجتبی (ع) در گلزار شهدای نکا به خاک سپرده شد. شهید مدافع حرم سیدرضا طاهر متولد دهم دی ماه سال 1364 در شهرستان بابل می باشد. در تاریخ 14 فروردین 95 ساعت 10 شب با او تماس گرفتند و به او خبر دادند که تا ساعت 1 صبح(بامداد) برای ...
درس مهمی که عدالتخواهان باید از حاج نادر طالب زاده یاد بگیرند
- اخبار فرهنگی - محمدحسین ساعی رئیس دانشگاه سوره درباره ویژگی های شاخص زنده یاد طالب زاده به خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم گفت: حاج نادر شخصیت بسیار ویژه ای بود و هنوز رفتنش برایمان باورکردنی نیست. اگر بخواهم چیزی بگویم که نمایان گر منش او باشد، باید به ماجرایی اشاره کنم که در برنامه تلویزیونی راز اتفاق افتاد. زنده یاد طالب زاده در مقطعی به شبکه افق رفت و برنامه تلویزیونی عصر را با ...
گفتگو با جانبازی که در بسیاری از عملیات ها حضور داشته است
؛ یکی در نزدیکی شهر فاو که آن شهر را آزاد کردیم و دیگری در نقطه نهر خین شهرک، ولی عصر که نزدیک بصره بود. مرحله آخر هم عملیات کربلای 5 بود که در منطقه ام الطویله اتفاق افتاد. با پا روی مین رفتم. آقای سعادتی، جانشین لشکر 21، نیز کنارم بود و از ناحیه پای راست مجروح شدم. کاشانی از ناحیه گوش و چشم هم آسیب دیده و درگیر موج انفجار هم شده است و بیشتر شب ها از درد خواب ندارد. گاهی شماره تلفن منزلش ...
روایت گری ایثار رزمندگان کمتر از دفاع مقدس نیست
...: تورج هرگز به خواسته هایم بی توجه نبود، او راه زندگی من را تغییر داد و محرم رازم بود و همیشه رعایت حجاب را متذکر می شد، وقتی به دانشسرا رفتم مدام به من سر می زد و خلاصه حواسش به من و نیازهایم بود. وی با بیان اینکه برادرم در عملیات رمضان به شهادت رسید و پیکر او هرگز بازنگشت تصریح کرد: پس از پایان جنگ یکبار برای حضور در راهیان نور به عنوان ذخیره ثبت نام کردم و بالاخره موفق شدم به مناطق ...
رسالت امروز نخبگان جامعه جهاد تبیین است
به گزارش ایکنا از فارس، حجت الاسلام والمسلمین محمد استوارمیمندی، مدیر حوزه های علمیه فارس، شب گذشته، 17 اردیبهشت ماه در مراسمی که به مناسبت بزرگداشت و هفتمین روز عروج پرچمدار جبهه مقاومت مرحوم نادر طالب زاده در فرهنگسرای ره آوین در شیراز برگزار شد، گفت: آثار ارزشمند مرحوم طالب زاده چراغی فراروی حرکت مخصوصاً جوانان دغدغه مند نسبت به انقلاب و ارزش ها است. وی ادامه داد: مجلس بزرگداشت ...
سرهنگ گمنامی که اشرار منطقه از او به تنگ آمده بودند
پسرم گوشی را برداشت و گفت: عموها حال بابا را می پرسند. گفتم: بگو بابا رفته ماموریت. بعد از اینکه بچه ها را به مدرسه بردم، چند نفر از آشنایان زنگ زدند و از احوال آقای توسنگ سوال کردند. کمی نگران شده بودم. تلویزیون را روشن کردم و دیدم که شبکه خبر از درگیری نیروهای تکاور بم و شهادت دو تن از ماموران خبر می دهد. این خبر را که دیدم به شدت نگران شدم. به هر کدام از همکاران همسرم که شماره آنها را ...
پلاک 70 و فرخ نگهدار
...، هیچ معنایی ندارد جز اینکه ثابت کنی خنگی. بلند شدم. گفتم: عزت زیاد. تا پایم را گذاشتم بیرون جوان گفت: راستی پلاک 70 که الان پلاک 70 نیست . حاجی با غرور به نکته ای بدیهی اشاره کرد و گفت: اگه بتونی پلاک قدیمی روی بعضی از خانه ها رو پیدا کنی کارت راحت می شود .جوان تأیید ستایش آمیزی کرد و گفت: راست می گه حاجی . این جور مواقع نباید این ستایش ها را جدی گرفت و فکر کرد این کار به عقل خودت نمی رسیده ...
میراث حماسه| تعبیر شهید رکنی از گناه/ حکایت مدرسه دخترانه در مسیر شهید صیاد شیرازی
+ فیلم میراث حماسه 12|حکایت توبه ای که به واسطه شهادت حاج قاسم اتفاق افتاد+فیلم وی با بیان اینکه پیکر این شهید در اروندرود افتاده و ماهی ها پیکر مطهر ایشان را خورده بودند، تصریح کرد: پس از دیدار با این مادر شهید بر سر مزار این شهید والامقام رفتیم، در کنار مزار ایشان، شهیدی به نام عبدالله رکنی دفن شده بود، در طول مسیر آقایی ما را همراهی می کردند که متوجه شدم از دوستان و همرزمان ...