سایر منابع:
سایر خبرها
قتل دختر 22 ساله در خانه مجردی / ماجرا چه بود؟
بگریزد که ناکام ماند. ماموران در مخفیگاه وی تعدادی از طلا های قربانی را به دست آوردند. سیامک که فهمید دستش برای پلیس برو شده به ناچار لب به اعتراف کشود و به قتل دختر جوان اعتراف کرد. وی گفت: چند روز قبل از قتل با شیرین در خیابان آشنا شدم و به او ابراز علاقه کردم. وقتی فهمیدم در خانه مجردی اش به تنهایی زندگی می کند بعد از چند بار صحبت تلفنی به بهانه ملاقات به خانه اش رفتم و سه ...
عقده هایی برای قدرت نمایی!
را به دست آورده ام! پدرت نظرش را گفت اما تو را که از تحصیل منع نکرد؟ یک روز وقتی در کلاس پنجم درس می خواندم، از مدرسه به خانه آمدم و دیدم خواهر کوچکم نیست. از مادرم پرسیدم کجاست؟ با ترس گفت: رفته برای پدرت مواد بگیره! خیلی عصبانی شدم، دعوا به راه انداختم! فریاد زدم! پدرم را همان گونه که آموخته بودم، تهدید کردم و گفتم آخرین باری باشد که خواهرم را به خانه خلافکاران ...
عاقبت عشق پوشالی دختر 14 ساله
زن 26 ساله در حالی که بیان می کرد یک عاشقی احمقانه در دوران نوجوانی همه عمرش را به تباهی کشید، اشک ریزان به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری گفت: پدرم راننده تریلر بود و روز و شب های زیادی را در جاده های کشور به سر می برد ولی درآمد زیادی نداشت به طوری که روزگار ما به سختی می گذشت . با وجود این، خانواده 9 نفره ما که من کوچک ترین آن ها بودم در آرامش زندگی می کردیم تا این که روزی صدای شیون و گریه در ...
چه شد که این زن به مردش خیانت کرد؟
این بار وقتی شوهرم مرا از خانه بیرون کرد به منزل خالی از سکنه ای رفتم که پدرم در مشهد خریداری کرده بود اما مدتی بعد ناگهان همسرم به همراه چند مرد غریبه از بالای دیوار به درون حیاط پریدند و... به گزارش وقت صبح ، به نقل از خراسان، این ها بخشی از اظهارات زن 37ساله ای است که قرار بود تا ساعتی دیگر به مراجع قضایی معرفی شود. او که دست بندهای قانون بر دستانش خودنمایی می کرد درباره سرگذشت خود ...
شهادت مأمور پلیس با دشنه سارق
سوژه هایم را از این منطقه انتخاب می کنم. خانه مورد نظر را چند روز قبل شناسایی و فکر کردم ساکنان خانه به مسافرت رفته اند و کسی داخل خانه نیست، اما خبر نداشتم که دختر خانواده در خانه تنهاست. از سوی دیگر خانه در طبقه اول بود و بالکن هم داشت که به راحتی می توانستم از طریق بالکن وارد خانه شوم. به همین خاطر صبح زود از طریق بالکن وارد خانه شدم، اما داخل خانه متوجه دختر جوانی شدم که به آرامی با تلفن صحبت می ...
قتل همسر به بهانه پیامک بازی با دوستان
ساله دارم و در این مدت هم برای آسایش خانواده ام در یک کارواش کارگری می کردم. از دو سال قبل با همسرم اختلاف پیدا کردم، چون او همیشه سرش در گوشی بود. البته خودم مقصر بودم، چون گوشی را خودم برای او خریده بودم. هر وقت از سر کار به خانه می آمدم به من توجهی نمی کرد و با دوستانش به صورت پیامکی و تلفنی در ارتباط بود. کم کم به رفتار و کارهایش مشکوک شدم و اختلافات ما هم زیاد شد، به طوری که هر روز با هم ...
ماجرای پیامک وحشتناک چه بود؟ | 16 سال بیشتر نداشتم که عاشق ناصر شدم
کام من تلخ می کرد این درحالی بود که من دوست داشتم دختر خردسالم طعم مشکلات زندگی مرا نچشد و حداقل امکانات رفاهی را برای او فراهم کنم بالاخره کار به جایی رسید که تصمیم گرفتم برای چند روز همسرم را ترک کنم و به خانه پدرم بروم تا شاید او به خودش بیاید و دست از این زندگی آشفته بردارد با همین تصورات سهیلا را در آغوش گرفتم و راهی خانه پدرم شدم از همان روز اول انتظار می کشیدم تا ناصر با من تماس بگیرد و ...
پای دختر کردستانی در کفش مردها/ لیمو چهار مهندسی مردانه دارد
مجبور بود دنبالم این همه دوندگی کند شرمنده بودم، ولی چاره ای نداشتم، کس و کاری در شهر نداشتم که بخواهم شب ها را نزدشان بمانم شرط ادامه تحصیل هم از دیدگاه خانواده ام، گرفتن خوابگاه بود. ناامید و درمانده به آموزش و پرورش رفتم عاجزانه خواستم کمکم کنند تا از ادامه مسیر بازنمانم، ولی توفیقی حاصل نشد امیدی که پدر کاشت پدرم پیشنهاد داد به صورت غیرحضوری ثبت نام کنم، قول داد ...
زندگی سیاه دختر جوان بعد از فرار از خانه
من آنها را فراموش کردم. *چرا با خانواده ات رابطه خوبی نداری؟ مادرم که مرد پدرم ازدواج کرد. دیگر زندگی خودش را داشت من یک روز خانه عمو بودم یک روز خانه دایی. زن بابایم از من خوشش نمی آمد پدرم هم من را مزاحم زندگی اش می دانست. او پنج بچه دارد؛ یعنی تا جایی که من بودم پنج بچه داشت حالا نمی دانم چه خبر است، ولی به هر حال سر نخواستن ما دعوا بود (می خندد). *چطور فرار ...
۞ نکته آموزشی:
: من گفته بودم نقش منفی را قبول نمی کنم. گریم را پاک و خداحافظی کردم و از محل فیلمبرداری بیرون رفتم. ایرنا: خانواده تان چه؟ آیا آنها موافق هنرپیشه شدن شما بودند؟ نه. آن موقع من خیلی جوان بودم. پدرم، هم تئاتر می دید و هم سینما می رفت ولی دوست نداشت من سراغ این گونه مشاغل بروم. خیلی علاقه داشت من پزشک شوم اما در ذهنم این بود که به خارج از کشور بروم و درس سینما بخوانم ...
هیولایی به نام اعتیاد دارایی، شخصیت و سلامتی ام را ربود
...، اما راه های متعددی برای ترک را امتحان کردم، از خانه و خانواده ام دور شدم و پناه بردم به دریا، با مصرف قرص های خاص و آب درمانی با آب دریا پس از 3 ماه موفق به ترک شدم. بعد از آب درمانی به مجموعه سم زدایی در 48 ساعت رفتم و وارد انجمن NA شدم و اکنون 14سال و 3 ماه است که بهبود یافته ام. چطور با انجمن معتادان گمنام آشنا شدید؟ بعد از ترک به وسیله بعضی از دوستانم که در گذشته ...
با هزار ترکشم، رفیقم
اینکه بیهوش شوم به خاطر دارم. در پی این حادثه تا سه ماه بستری بودم. پس از آن نیز به دفعات زیاد باز به فراخور توانم راهی جبهه می شدم و طی این حضورهای متوالی دو سه بار دیگر مجروح و شیمیایی شدم. با ترکش های در بدنم هر شب صحبت می کنم از این جانباز 70 درصد دفاع مقدس در مورد این می پرسم که این همه تحمل و اراده از کجا می آید؟ و او این گونه پاسخ می گوید: دنیا بسیار زود گذر است، همین ...
قتل فجیع دختر جوان توسط دوست پسر/ اعترافات تکان دهنده!
این مرد جوان متهم است یک سال قبل دختری جوان و تنها را در خانه اش به قتل رسانده و جواهرات او را به سرقت برده است. گزارش مفقود شدن دختر جوان به نام رویا را دوست او به ماموران داد. او گفت سه روز است از دوستش خبر ندارد و رویا نه در خانه را باز می کند و نه تلفنش را جواب می دهد. با حضور ماموران پلیس و آتش نشانی در خانه رویا، با دستور قضایی در ورودی منزل باز شد و سپس پلیس جسد رویا ...
قتل به قیمت یک پراید و 50 میلیون پول!
دریافت دستمزد، جان دکتر علی محفوظی را با شلیک 2 گلوله بگیرد. آدمکش اجیرشده می گوید مشکلات مالی شدیدی داشته و به خاطر پول حاضر شده دست به جنایت بزند اما حالا که دستگیر شده به شدت پشیمان است و تصور نمی کرده که اسرار جنایت آشکار و دست او رو شود. اشتباه کردم. من سابقه دارم و کار درست و حسابی هم ندارم. معمولا با شرخری امرار معاش می کنم اما این اواخر با مشکلات مالی مواجه شده بودم و شرایط سختی ...
اعترافات هولناک عوامل انتقام مرگبار از رئیس اسبق پزشک قانونی
و متوجه شدیم که او هر روز صبح چند دقیقه زودتر از راننده اش از خانه بیرون می آید و منتظر او در پیاده رو می ماند تا راننده برسد. آنجا بود که فهمیدیم در این زمان طلایی و فرصت کوتاه نقشه قتل او را اجرا کنیم. روز حادثه اما من تنها به محل جنایت رفتم. آن روز سهراب مرا در میدان آزادی از ماشینش پیاده کرد و یک اسلحه به من داد. اسلحه را سهراب تهیه کرده بود و از من خواست تا کار را تمام کنم. آن روز ...
منتظر بودم از سربازی برگردد و دامادش کنم
بود که شهادت، مزد خوبی هایش بود. مزد همه ارادتش به ولایت و امام حسین (ع). همسفر با برادر خواهر شهید پوردل که در آخرین اعزام برادرش تا اهواز در کنارش بود، بیان می کند: پرویز، پسر اول خانواده بود دوست داشتیم عروسی و خوشبختی اش را ببینیم، اما شهید شد و آرزوی دیدن دامادی اش برای همه ما به ویژه مادرم دست نیافتنی شد. زمان شهادت برادرم، 10ساله بودم. منزل عمه ام در اهواز بود. در اعزام آخر من هم ...
همسر و مادری که همسفر خوبی برای اُنس با قرآن بود
رفته بودند. تمام همّ و غمّ او حفظ کانون گرم خانواده و تربیت فرزندانش بود. من که از او خیلی راضی بودم، انشاالله خدا به حق حضرت محمد(ص) بهشت نصیب و روزی اش کند. حکم مادر را داشت خواهر بزرگتر همیشه مثل مادر دلسوز و مهربان است و همه اعضای خانواده در نبود مادر، به او پناه می برند. مرضیه مکاریان خراسانی درگذشت خواهرش را به سختی فوت مادرش می داند و در این باره اذعان می کند: خواهرم دختر ...
رتبه عجیب زندانی اعدامی در کنکور امسال
خانواده ام خوب نبود در کنار درس خواندن سر کار هم می رفتم و کمک خرج خانواده ام بودم. من در خانواده ای بزرگ شدم که 6 فرزند دارند و اوضاعی مالی شان اصلاً خوب نبود. من برای قبولی در کنکور لیسانس فقط 40 روز درس خواندم و در رشته عمران قبول شدم، اما همیشه دلم می خواست ادامه تحصیل بدهم و زمانی که به زندان افتادم و با آن وضعیت مواجه شدم تصمیم گرفتم که باز هم درس بخوانم. چطور از شما امتحان گرفتند ...
دوربین مدار بسته راز سرقت های خدمتکار را بر ملا کرد
او را زیر نظر می گرفتم تا اینکه اعتماد مرا به خودش جلب کرد و به همین دلیل به او کلید خانه ام را دادم و بعضی روز ها وقتی من هم در خانه نبودم، تنهایی مشغول نظافت و پخت و پز می شد و بعد هم در خانه را قفل می کرد و به خانه اش می رفت. حدود دو ماهی از کارش در خانه ام گذشته بود که ناگهان متوجه شدم ساعت مچی 35 میلیون تومانی ام که یکی از دوستانم از خارج برایم کادو آورده بود، گم شده است. وقتی به شهره موضوع ...
سلفی بامزه سروش جمشیدی و پسرش +عکس
تلویزیون یزد شدم. در یزد در چند فیلم، مجموعه تلویزیونی و حتی در رادیو بازی کردم و همیشه ترجیحم کمدی بوده است. اولین تئاتر سروش جمشیدی در کودکی اولین باری که روی صحنه رفتم، حدوداً 6 ساله بودم .آن زمان پدرم در حرفه تئاتر کار می کرد و برای یکی از نمایش هایش، به یک پسر بچه نیاز داشت که از من خواست این نقش را اجرا کنم، اتفاقی که برای من در 6 سالگی رخ داد، باعث شد که به تئاتر علاقه مند شوم و ...
فرار دختر 13 ساله از خانه شوهرش/ نمی توانم زندگی زناشویی را بپذیرم
نیز راهی مشهد کنند تا در کنار او باشم. این گونه بود که از همه دلبستگی های کودکانه ام جدا شدم و به مشهد آمدم. هنوز در افکارم صحنه های خاله بازی را مرور می کردم که در برابر مسئولیت شوهرداری قرار گرفتم اما باور کنید پذیرش و تحمل زندگی زناشویی را نداشتم و روزهای تلخی را می گذراندم. بارها از دست رمضان فرار می کردم و به منزل پدرم می رفتم. خیلی دوست داشتم هنوز هم به گوشه اتاق پناه ببرم و با عروسک های ...
دسیسه سیاه برای لیلای 17 ساله
دیدن سعید به سر قرار رفتم. کنار دکه ای در خیابان به انتظارش ایستاده بودم که ناگهان مردی قوی هیکل با خالکوبی هایی روی دستش به من نزدیک شد. او هیچ شباهتی به عکس هایی که از سعید دیده بودم نداشت. وقتی تعجب مرا دید خودش را پسرخاله سعید معرفی کرد و گفت سعید نتوانست خودش بیاید و مرا فرستاده تا تو را پیش او ببرم . من هم بدون هیچ سؤالی سوار ماشین آن مرد غریبه شدم. چند دقیقه ای گذشت از شهر خارج شدیم و به محلی ...
نقشه سیاه خواستگار مست برای دختر زیبای مشهدی
پذیرفت و مرا نزد پزشکان متخصص می برد. خلاصه 9 سال بیشتر نداشتم که اولین سیگار را کنج لبم گذاشتم تا بزرگ شدنم را به دیگران ثابت کنم. وقتی در کنار دوستان بزرگ تر از خودم سیگار را با شیوه غرورانگیزی روشن می کردم، احساس خود بزرگ بینی داشتم. معاشرت با دوستان خلافکارم خوب به خاطر دارم آن روز وقتی به خانه رسیدم و پدرم متوجه بوی سیگار شد، سیلی محکمی به صورتم نواخت. در این هنگام مادرم به ...
خیانت عروس 14 ساله قبل از ازدواج با داماد خیانتکار
که زودتر ازدواج کنیم و کلی بابت هزینه ازدواج زیر قرض رفته بود وقتی گفت که قراره به این زودی ها ازدواج کنیم به کلی گیج شده بودم، انگار بارانی از سنگ بر روی سرم می بارید و نمی دانستم چکار کنم برای همین به سراغ مشعل رفتم تا به من کمکم کند اما ظاهرا کاری هم از دست او بر نمی آمد. هرچه به موعد برگزاری مراسم عروسی نزدیک می شدیم، اضطرابم بیشتر و بر افروخته تر می شدم، این فکر که قرار است با کسی ...
چه کسی مرا در کودکی یتیم کرد؟/ ماجرای شفای فرزند شیخ عباس قمی با روضه حضرت رقیه(س)+مداحی
رگهای گردنت را بریده؟ پدر جان مَن ذَالَّذی أَیتَمَنی علی صِغَرِ سِنِّیِ چه کسی مرا در کودکی یتیم کرد؟ پدر جان یتیم به چه کسی پناه ببرد تا بزرگ بشود؟ پدر جان کاش خاک را بالش زیر سرم قرار می دادم، ولی محاسنت را خضاب شده به خونت نمی دیدم. دختر خردسال حسین(ع) آن قدر شیرین زبانی کرد و با سر پدر ناله نمود تا خاموش شد. همه خیال کردند به خواب رفته. وقتی به سراغ او آمدند، از دنیا رفته بود ...
دختر 12ساله از ماشین پسر جوان خودش را بیرون انداخت!
شدم و راننده که پسری جوان بود، حرکت کرد اما در بین راه ناگهان تغییر مسیر داد. من به او اعتراض کردم و راننده مدعی شد به دلیل ترافیک از مسیر دیگری می رود تا من را زودتر به مقصد برساند. من اما به او مشکوک شده بودم. چون رفتارهایش عادی به نظر نمی رسید. به همین دلیل بود که از او خواستم توقف کند تا پیاده شوم اما او توجهی نکرد و به راه خود ادامه داد. دختر ادامه داد: خیلی ترسیده بودم و با راننده ...
قتل دختر جوان به خاطر سرقت طلا
. نگرانش شدم و مقابل خانه شان رفتم، اما هر چه در زدم کسی در را باز نکرد. الان نگرانی ام بیشتر شده و احتمال می دهم برای او اتفاق بدی افتاده باشد، چون هر جا سراغش را گرفتم، از او خبری نیست. بعد از این تماس، مأموران پلیس به آدرس خانه دختر جوان رفتند و بعد از شکستن قفل در با جسد او در اتاق پذیرایی در حالی که با چند ضربه چاقو کشته شده بود، روبه رو شدند. با انتقال جسد به پزشکی قانونی روند بررسی ها ...
دست درازی و تجاوز استاد قلابی به دانشجویان دختر!
گوش دهم. من خودم را برای اینکه ریاضت های زیادی بکشم آماده کرده بودم. در این هنگام بود که وحید در دفترش را بست و مرا مورد آزار قرار داد. هر چه فریاد می زدم هیچ کس به دادم نمی رسید. با اینکه منشی وحید بیرون اتاق بود و صدا را می شنید با این حال حرفی نمی زد و سکوت می کرد. با هر سختی شده بود خودم را از دست وحید رها کردم و از دفتر خارج شدم و از ترس آبرویم هم نمی توانستم حرفی بزنم تا اینکه سراغ یکی از ...