سایر منابع:
سایر خبرها
کربلا دوره قسمت نشد، اما کربلا نزدیکه دلمان را آرام کرد/ جاماندگان اربعین، مهمان مراسم غبارروبی حرم ...
...، این خانم را صدا زد و گفت: این دو تا کارت، مال شما و همسرتان. با خوشحالی گفتم: دیدی گفتم آقا نمی گذارند دست خالی برگردی... حالا به چهره اشک آلود خانم مهمان نگاه می کنم. انگار دلش آرام شده باشد، به حرف می آید و می گوید: خیلی سال بود اینجا نیامده بودم. چندین سال قبل، خواهرم در حوزه علمیه حرم شاه عبدالعظیم(ع) درس می خواند و همان موقع، او و بقیه خواهرانم که مذهبی تر از من بودند، در مراسم ...
دبیر برای هیات رییسه اتحادیه جهانی کشتی رای نیاورد
(آذربایجان) 73 رأی 7- خانم یه ژانگ (چین) 62 رأی دبیر: اهل سفر رفتن و پول خرج کردن برای گرفتن رای نیستم علیرضا دبیر پس از برگزاری انتخابات هیات رییسه اتحادیه جهانی کشتی و موفق نشدن در کسب آرای لازم، گفت: از قبل مشخص بود که چه اتفاقی می افتد. من از روز اول هم گفتم نمی توانم خیلی از کارها را بکنم که با روحیه من جور در نمی آید اما با کناره گیری سوریان در دقیقه 90 مجبور شدم ...
مادر شهید: پسرم علی اکبر رفت، علی اصغر برگشت
...> مادر می گوید: بچه ها آن روز ها قراری بر ماندن نداشتند. امر امام را واجب می دانستند و حال و اخبار جنگ هر طور که بود آن ها را به سمت و سوی جبهه می کشید. کمی بعد حمید هم تصمیم به رفتن گرفت. او متولد سال 1344 و دو سالی از داود کوچک تر بود. یک روز آمد و گفت می خواهم بروم جبهه. گفتم مادر جان شما بروی پدرت دست تنها می شود. گفت چرا اجازه می دهید داود برود و من نروم. داود را از من بیشتر دوست دارید؟ بعد ...
لحظه های قابل وصف از سفر خانوادگی اربعین
...، با اینکه از مدتی قبل، از شیر گرفتن و از پوشک گرفتن پسرک دوسال و یک ماهه ام را طوری برنامه ریزی و انجام داده بودم که باتوجه به گرمای زیاد هوای امسال تا موقع سفر اربعین درگیری های خاص این دو موضوع را نداشته باشد، اما هنوز هم تردید هایی در فکرم موج می زد که مثلا نکند چنین شود و چنان شود وپسرکم برای دسشویی رفتن در مسیر پیاده روی اذیت شود، هی ظرف می شستم و هی فکر می کردم، ظرف ها تمام شد اما ...
لیلی گلستان: پدرم را به خاطر مهاجرتش از ایران نمی بخشم/ کتاب "زندگی، جنگ و دیگر هیچ" یک شبه معروفم کرد ...
گذاشتم ناظر خاموش. من نوجوان بودم. حرف که نمی توانستم بزنم اما ناظر بودم. همه این آدم ها بالیدند و آدم های مهمی شدند. اخوان ثالث از همه دوست داشتنی تر بود. خیلی دوست داشتنی بود و وقتی شعر می خواند من از خوشی غش می کردم. فوق العاده بود. با تمام حسش شعرش را می خواند. *این جمع ها فقط مختص به روزهای جمعه بود یا در طول هفته این دوستان دور هم جمع می شدند؟ نه در طول هفته نه ...
اشعار پیاده روی اربعین حسینی
منم از داغ کربلای تو حسرت به دل منم کی آشنا به خاک تو گردد جبین من؟ تنها تویی تو خاطره ی دل نشین من سیده فرشته حسینی: بامدادش آفتابش آسمانش فرق دارد این سفر از هر نظر شرح و بیانش فرق دارد بی که بشناسند هم را مثل خویشانند با هم میزبانش فرق دارد میهمانش فرق دارد حرف دنیا نیست اما ساده می گویم که حتی این سفر طعم ...
آقانوید بعد از شهادت هم زائر حرم رضوی شد
نوید را هم که بخوانید، ارادت ایشان مشخص است. پیکر آقانوید که به مشهد آمد، گفتند تابوتشان را ایستاده بگیرید تا سلامی به حضرت رضا علیه السلام بدهد. با خودم گفتم خوش به حالت آقانوید؛ آخرین سلام را هم با بدن بی سر به آقا دادی. حس کردم که اگر جای آقانوید بودم، می گفتم که دیدید آخر من هم فدایی مادرتان شدم؟ بعد که پیکرشان را خواستند از حرم بیرون ببرند، یک بنده خدایی گفت اگر می شود، بگذارید ...
مهاجرانی که پول قرض می کنند تا خودشان را به کربلا برسانند
. عموماً کارگر هستند. این مردم با سختی تمام پول درمی آورند و کنار می گذارند و قرض می کنند تا توی محرم و صفر به اربعین بروند. کاش کسانی که به زائرین خدمات می دهند فکری به حال رفت و آمد زائرین افغانستان هم بکنند. الآن یک خانواده چهارنفره برای رفتن به مرز باید نزدیک 8 میلیون هزینه کند. سال های قبل اربعین ارزان تر بود، ولی امسال همه چیز گران شده. اربعین مهاجران افغانستانی، نیازمند توجه بیشتر ...
دماوند از بالای برج های منهتن منتشر شد
هنری درسی عمومی بدهم، از آنها امتحان بگیرم، و فقط نمره ها را تحویل دانشکده بدهم. برای بررسی اینکارهم چند جلسه ای را در کلاس استاد قدیمی نشسته ام تا فضا دستم بیاید. به ظاهر مشکل خاصی نباید باشد. با اینکه امروز از روزهای نیمه تعطیل آمریکاست. ایستگاه پر است از فعالان اقتصادی که قرار است سفر کاری داشته باشند. در هر کوپه از قطار اکسپرس، که به صورت رستورانی طراحی شده است، میز یا میزهایی با ...
روایتی از عملیات رمضان
.... نای حرف زدن نداشت. حال زخمی چندان هم وخیم نبود. ترکش به بالای رانش خورده بود و خون از آن جا می آمد. پاچۀ شلوار یکی مان را بریدیم و زخمش را موقتا بستیم که خون بند آمد. باید می رساندندش به بیمارستان صحرایی. امدادگر رو به ما دو نفر، با حرکت سر اشاره ای به مجروح کرد و گفت: توی سنگر تیربار کالیبر 50 نشسته بود که جیپ 106 خودی کوبید به سنگر. اگه سنگر نبود، ماشین لِه و لَوَرده اش کرده بود . راننده جیپ ...
یک روز میهمان پرندگان در دل جنگل لویزان+فیلم
، پشیمان شدیم. اکنون بهترین فرصت برای دیدن بزرگترین و شاخص ترین نمونه باغ پرندگان بود. بلند گفتم: یافتم. بریم باغ پرندگان! باغ پرندگان تهران پرندگانی که شاید تاکنون ندیده اید از روز قبل ساعت میهمانی رفتن به خانه پرنده ها را برنامه ریزی کرده بودیم. ساعت ورود 10 صبح بود و تا غروب آفتاب هم می توانستیم آنجا بمانیم. برای شنیدن صدای دلنشین پرندگان، دیدن طاووس های زیبا و رنگارنگ ...
علاقمندی جوانان روسی به کتاب های دفاع مقدس
...> وی با بیان اینکه روس ها برای مان تعریف می کردند در جنگ جهانی دوم هر نفر یکی از اعضای خانواده و نزدیکانش را از دست دادند ادامه داد: روس ها نیز کتاب های زیادی با موضوع جنگ دارند. ادبیات جنگ شناختی را ایجاد کرد و می توان گفت وجه مشترک خودمان و روس ها در شجاعت در جنگ است. روس ها در جنگ جهانی دوم شجاعت داشتند و ایرانیان در جنگ با عراق شجاعت از خود نشان دادند. ضرابی زاده تاکید کرد: روس ها می ...
ربیعی: تیمی اندازه ما و نساجی از داوری ضربه نخورده/ منشا برای من الماس سیاه است
نقطه رسیده است. سرمربی مس رفسنجان درباره پنالتی زن اول تیم با پنالتی های هدر رفته گادوین منشا اظهار داشت: اگر پنالتی منشا تبدیل به گل می شد و به گل سوم می رسیدیم، نتیجه هم فرق می کرد. برای پنالتی بعدی هم بعداً تصمیم می گیریم. در بازی های قبلی از منشا راضی نبودم و او را بیرون می گذاشتم. همه بازیکنان محترم هستند، اما اگر کسی کارهای مورد انتظار مرا انجام ندهد، در قاعده کاری قرار نمی گیرد ...
گفت وگوی احمد زیدآبادی و جواد کاشی | نگاهی از نو به شریعتی کنیم
نیروهای مختلف آشتی ای برقرار کند که شما بتوانید این واحد سیاسی را حفظ کنید چون با ستیز که حفظ نمی شود و نهایتا با یک توافق حفظ می شود. می خواهم بگویم چرا ما باید ذهن مان را محدود به شریعتی کنیم و در آثار او دنبال پاسخ بگردیم؟ مگر ما خودمان توان اندیشیدن نداریم؟ این به نظر شما ایراد نیست؟ در این روایت شما هم یک بحرانی وجود دارد. الان اتفاقا در این 40-30 سال اخیر آدم های اهل فکر ما نه فقط ...
اتوبوسی که آمبولانس شد
... بعد با اشاره مرا به بیرون از منزل برد. از دیدن اتوبوسی که هیچ شیشه ای نداشت و پر از ملحفه های خونین بود، جا خوردم. گفتم: پدر! چه بلایی سر ماشین آمده است؟ گفت: پسرم، آمبولانس بزرگ تر است یا اتوبوس من؟ گفتم: خوب معلوم هست که اتوبوس بزرگ تر است، گفت: بابا نمی دانی چه وضعی بود، دشمن از عقب و جلو ماشین را هدف قرار داده بود، اما انگار دست خدا با ما بود. شدت انفجار یکی از خمپاره ها به حدی بود که تمام ...
معلمی که درس ایثار را به خوبی آموخت
مذهبی بودند و در اقوام خودمان روحانی هم داشتیم؛ حتی عکس امام را در خانه داشتیم و این مسئله به صورت یک فرهنگ درآمده بود. نشریاتی از موسسه در راه حق به دست مان می رسید و مطالعه می کردیم. کارت پستال امام خمینی با ذکر خصوصیات امام، مثل شهامت و عدالت را در منزلمان داشتیم. همین ها باعث می شد که برادرم فعالیت های سیاسی خودش را در راستای بحث های مذهبی ادامه بدهد و در مشهد با دوستانی که هم فکر بودند ...
جلوه های بهشتی در مسیر عاشقی
بارگاه علوی وقتی رسیدیم جایی که گنبد و بارگاه علوی نمایان بود، ایستادیم و سلام کردیم. همه بدون استثنا گریه می کردن. آروم، آروم سمت حرم حرکت کردیم. آروم آروم وارد حرم مولا شدم. درست زمان اذان مغرب بود. تو صف نماز جماعت ایستادم و بعد از نماز وارد صحن شدم. تو حرم قیامتی بر پا بود. با هرسختی به ضریح نزدیک شدم و زیارت کردم. به سختی ساعتی اونجا بودم. صحن حضرت زهرا(س) ...
نزد نسل سلامت؛ خاطره ای تلخ از آخرین کشیک مشترک
اقوام جویای احوال ما می شدند و وسایل مورد نیاز را برای ما تهیه می کردند. نحوه خاکسپاری نخستین شهدای مدافع سلامت به گفته همسر شهید منصف کسمائی در اوایل شروع کرونا، بیمارانی که بر اثر این ویروس جان خود را از دست می دادند را بدون غسل، با تیمم روی کاور مشکی که درون آن گذاشته شده بودند در یک کفن سفید می پیچیدند و بعد از خواندن نماز میت آنها را در ورودی شهرستان رشت در قطعه ای از ...
خودم را از گذشته بیرون کشیدم
شود دری که می کوبیم یا کسی پشت آن نیست یا هست و باز نمی کند یا که اصلا در نیست، دیوار است ===3============ می گذری. دست تکان می دهی. نمی بینم. در من سال هاست دیگر پنجره ای روو به خیابان باز نمی شود! ===4=========== چای را من دَم می کنم میز را تو می چینی بعد، می نشینیم پشت پنجره های خود مان و به هم دیگر فکر می ...
حق دوستان در رساله حقوق امام سجاد(ع) + مسابقه
...، تو نگو: او فحش داد، من هم گفتم خودتی، جدّت است، ننه ات است، بابایت است، جدّ و آباء ات است. فحش داد، بگویید نه. شیوه برخورد با ناسزاگویان به امام جسارت کردند، جسارت تند، امام معصوم. اصحاب می خواستند او را بزنند. فرمود: نه، بیایید به شما بگویم. این ها را برد و رفت در خانه آن طرفی که فحش داده بود. آن طرف هم دید که امام یارانش را آورده، کتک کاری کنند. گفت: شما یک حرف های بدی به ...
طبیب مسیر روایتگر پزشکان سفیدپوش در مسیر پیاده روی اربعین
بودند و من تازه از زیارت برگشته بودم. عربی نصفه نیمه ی من و انگلیسی نیمه کار ه ی او کار را پیش می برد. برایش از پسرم گفتم و عکس هایش را نشانش دادم. پرسیدم اهل کجای عراق هستید؟ پاسخ داد: نجف. حالا می فهمیدم چرا انقدر دوست داشتنی بود. نمی دانم این برداشت من درست بود یا نه، ولی انگار کربلایی ها باکلاس تر بودند، نجفی ها مهربان تر. دل من همیشه از شنیدن نام نجف می لرزد. بغضم را فرو خوردم و ...
منتخب شهادت
... این بود که من فرم اعزام او را پر کردم و معرفش شدم و ثبت نام مجید انجام شد. او برای شهادت انتخاب شده بود. حالا، مجید هم ستاره است. ستاره ای در آسمان، ستاره ای در میان ستاره های هشت سال دفاع مقدس، ستاره ای که به تماشا نشسته است رفتار و گفتار و کردار ما را. به تماشا نشسته تا ببیند، ما پس از رفتن آنها چه می کنیم. آیا عکس آن ها را به سینه اتاق مان نصب کرده ایم و نگاه و اندیشه و افکارمان ...
گشتی در میان جاهای دیدنی شمال، تماشای جاهای دیدنی گیلان و زیبایی جاهای دیدنی رشت
نیلوفرهای آبی است و از آن ها در دل خودش نگهداری می کند. اگر دوست دارید زیباترین جاهای دیدنی گیلان را ببینید، به این تالاب جذاب سفر کنید. جاهای دیدنی رشت جاهای دیدنی رشت رشت بدون شک بی نظیرترین جای دیدنی شمال است که با رفتن به آنجا حال خوب زندگی را زیر پوستتان احساس می کنید. رشت عروس شهرهای ایران است که از رفتن به آنجا پشیمان نمی شوید. خانه ...
گزیده ای از اشعار اربعینی
با گریه می گوید به هر جا هست زینب رو به سوی کربلا دارد اگر چه برده از این سر زمین آخر دلی پرخون، ولی دلبستگی از جان به کوی کربلا دارد به یاد آن لب تشنه هنوز این عاشق خسته به کف جامی لبالب از سبوی کربلا دارد اگر دست قضا مانع شد از رفتن به پابوسش همی بوسیم خاکی را که بوی کربلا دارد... نصراللّه مردانی: آنچه درسوگ تو ای پاک تر از پاک گذشت نتوان گفت که هر ...
تنها شهید اسکله الامیه!
با عصبانیتش پاره اش کرد. گفت همه با هم باید کارها را انجام دهیم، نه فقط دو نفر مسئول این کار باشند. بااین حال خودش هرروز شده بود مسئول شستن ظرف ها و نظافت سنگر. درحالی که من شب ها دنبال گراز گرفتن بودم و روزها دنبال بلبل خرمایی گرفتن. علیزاده می گوید: بارها شده بود شهید تنها را در قبری که برای نماز شب خواندن کنده بود، می دیدم که با خدای خود راز و نیاز می کرد. یادم است بعضی وقت ها به او می گفتم از جان خدا چه می خواهی؟ می گفت که از با خدا حرف زدن لذت می برم. او این را گفت و من وقتی روی اسکله الامیه، موقعی که شهید شده بود رفتم، بالای سرش، از چهره نورانی او متوجه شدم از جان خدا چه می خواست! ...
بیوگرافی محمد حسین میثاقی و همسرش+ عکس پسرش
متعلق به خودش است داشته باشد رابطه با بچه ها رابطه ام با بچه ها خیلی خوب است اما آنقدر تند حرف می زنم چیزی نمی فهمند ولی همین که می بینند یک نفره داره به این سرعت دهانش را باز و بسته می کند برایشان جالب است خرابکاری من خیلی خرابکاری می کنم ، یک سری دوست دارم که خرابکاری های من را جمع و جور می کنند، از جا گذاشتم سوئیچ ماشین و کلید در خانه بگیر تا ... ...
حرکات مصنوعی مجری مشهور با آهنگ غمگین در ماشینش | نجمه جودکی بعد از رفتن از تلوزیون ازدست رفت
... من مفید بودم گذشته تو...بعد از تو من بهتر شدم... ” فعالیت هنری نجمه جودکی مامانم جز مشوق های اصلیم بوده و واقعا مادرم خیلی به من کمک کردند، به لطف خدا آقای رضا رشیدپور را در همایش کنکور دیدم و با مامانم رفتیم پیش ایشون و گفتم خیلی دوست دارم مجری بشم و اجرا کنم؛ ایشون منو به یکی از تهیه کنندگان معرفی کردند، رفتم تست دادم و وارد سازمان شدم بعد در سن 17 سالگی به ...
همه اربعین کربلا می روند، تو به سوریه می روی؟
قبل از جنگ سوریه با ورزش های رزمی مثل تکواندو خود را به لحاظ جسمی آماده جهاد کرده بود. همه به کربلا می روند، تو به سوریه می روی؟ مادر شهید دهقانی درباره دومین فرزندش در گفتگو با یک رسانه گفت: محمدحسن دومین پسرم بود. در دوران جوانی ایام عید نوروز به جای دید و بازدید، به راهیان نور می رفت. بعد هم برای ادامه تحصیل وارد حوزه علمیه شد. قبل از آخرین اعزام به او گفتم برای اربعین ...
با صدای پرصدای فرهاد مهراد
تنها مصاحبه ای را از ایشان دیده بودم که البته در مورد موسیقی فیلم نبود و کلا به کارهای منفردزاده اختصاص داشت. من لابه لای صحبت هایش شنیدم که این حرف ها را مطرح کرد. اگر اشتباه نکنم صحبت هایش راجع به فیلم رضا موتوری بود. او گفت من این موسیقی را اصلاً برای صدای فرهاد ساختم. بعد به او گفتم بیا بخوان. آمدیم تمرین کردیم و فرهاد خواند و خیلی هم خوشش آمد. منفردزاده گفت من اخلاق فرهاد را می دانستم و به همین ...
پای درد دل های مادر و برادر شهید حمید صفاری
عبادت بیشتری از قرآن به سر گرفتن است. خیلی سخت است که یک نفر پسرش را ببیند که دارد در خون دست و پا می زند، علی که شهید شد، من جبهه بودم، پدرم می گفت به من اطلاع ندهند مبادا جبهه اسلام را خالی کنم، پدر و مادر ما نمی خواستند ما جبهه را خالی کنیم و بیاییم. صفاری بیان کرد: برای محک زدن، به پدرم گفتم اجازه می دهی جبهه بروم؛ گفت شما امانت خدا هستید، پدرم کاسب بود ولی از دین یک چیزی فهمیده بود و ...