دوست دارم به محیط زیست و حیات وحش سیستان و بلوچستان کمک کنم
سایر منابع:
سایر خبرها
دردسر سقط جنین برای عروس آملی / داماد از ترس پدر شدن فرار کرد!
امام رضا (ع) مشهد گفت: در حال گذراندن سال دهم تحصیل بودم که کرونا شیوع پیدا کرد و زندگی مرا نیز مانند خیلی از دانش آموزان دبیرستانی دیگر تحت تاثیر قرار داد. پدرم مغازه میوه فروشی در آمل داشت اما با همان درآمد اندکش اجازه نمی داد روزگار سختی را بگذرانیم. از سوی دیگر کرونا دست و بال مرا طوری بسته بود که نمی توانستم مانند گذشته هیجانات و انرژی خودم را تخلیه کنم و به ناچار باید در خانه می ...
دخترم سعی کن در هر شهر، یک خانه داشته باشی!
کن در هر شهر، یک خانه داشته باشی! وقتی به خانه همسر شهید سالمی رسیدیم، دیدیم همه بچه ها با خانواده هایشان برای استقبال از ما جمع شده اند. کلی خوش و بش کردیم و از خاطرات 25 سال قبل گفتیم. موقع ناهار که شد، گفتند: چون تعداد ما زیاد است و فضای خانه مان محدود، هماهنگ کرده ایم ناهار را در سالن پذیرایی یک مجتمع فرهنگی در خدمت شما باشیم. ما هم بی خبر از همه جا، با آنها همراه شدیم. وقتی به ...
آخرین درخواست شهید مدافع حرم از امام رضا(ع) که اجابت شد/ چطور به پسرم بگویم بابا یعنی چه؟
فراموشش کنم. اما مدتی که می گذشت باز به صورت اتفاقی او را می دیدم. از سال 88 تا 92 من جاهای مختلفی او را می دیدم و گاهی از خدا گله می کردم که چرا منی که می خواهم او را فراموش کنم باز سر راهم قرار می گیرد. در عین حال در این مدت هر خواستگاری که مطرح می شد، ردش می کردم و علتش را هم به کسی نمی گفتم. از آن دخترها هم نبودم که بروم جلو و مثلاً به او بگویم که به شما علاقه دارم. در دلم با خودم ...
تعرض خواستگار شیطان صفت به دختر تنها
ثریا وقتی 5 ساله بود پدرش را از دست داد. او روزگار سختی را گذراند و حالا مدعی است دل بستن به پسری جوان او را به قعر سیاهی برده است. شکایت ثریا از پسری است که روزی قرار بود با او ازدواج کند. او حالا سهیل را متهم به تعرض کرده است. دختر جوان داستان زندگی اش را شرح داده است: *چه مدتی بود که با هم رابطه داشتید؟ 3 سال بود که با هم در ارتباط بودیم. من سهیل را دوست داشتم و فکر نمی ...
هدیه شهید عکاس به سپاه/ حقی بر گردنش نماند، حتی یک شات شخصی
فقط در مسیر خدمت استفاده می کرد، طوری که به خاطر ندارم حتی عکاسی طبیعت یا حیات وحش انجام داده باشد. زمانی بود که در مرغملک عکاسی وجود نداشت و بچه های مرغملک برای گرفتن عکس پرسنلی باید به شهرکرد می رفتند که طبعا دسترسی سخت و هزینه بر بود. پدرم تصمیم گرفت برای راحتی مردم، در مرغملک یک عکاسی راه بیندازد تا رفت وآمدشان کمتر شود. از همه عکاسی می کرد و عکس ها را برای چاپ به شهرکرد می ...
نرگس محمدی عزادار شد | نرگس محمدی به سوگ نشست
محمدی می گوید مادرم کارمند صدا و سیما بود و با محیط های هنری آشنایی داشت، از طرفی تمام اعضای خانواده ام به فیلم علاقه مند بودند.اما موضوعی که وجود داشت این بود که خانواده ام اصرار داشتند اول درسم تمام شود و بعد به طور جدی وارد عرصه بازیگری شوم که خدا را شکر این اتفاق هم افتاد. مادر نرگس محمدی می گوید: من از نرگس در مورد کارهای خانه راضی ام. نرگس تنها دوست من بوده و همیشه در کنار من ...
نازنین بیاتی در لباس عروسی | لباس عروس خاص نازنین بیاتی غوغا کرد
دارم زود تمام بشود. حتی اگر لازم باشد 24 ساعت پای آن بایستم انجامش می دهم. ولی اصولا در نقش هایی که پیشنهاد داشتم یا بازی کردم این ویژگی کمتر دیده شده. مثلا در رخ دیوانه در صحنه تصادف، هیحانِ واقعیِ خودم است. یا آن جایی که ماشین دور 360 می زند، بدلکار نبود و من خودم کنار راننده نشسته بودم. برایم این هیجان، جذاب است. به خاطر همین دوست دارم در فیلم های هیجانی هم بازی کنم چون احساس می کنم بیشتر تخلیه ...
عزاداران ائمه بخوانند/ چطور بیشترین رشد را از مجلس عزاداری ائمه داشته باشیم؟!
، حتی بعداز ماه محرم و ماه صفر، وقتی یک چرتکه می اندازم و میزان دریافتم را محاسبه می کنم، می بینم با این ظرفیت عظیمی که کربلا ومحرم داشت من دریافت ناچیزی داشتم، چرا؟ البته این ناچیز دریافت کردن من به معنای کوچک بودن اباعبدالله و ماجرای کربلا نبوده، من برنامه ام را ناصحیح عمل کردم.چرا؟ چون در عین اینکه داشتم از وجود سیدالشهدا و کربلا بهره مند می شدم خودم را پرهیز ندادم و خودم را از آن چیزهایی که با ...
ماجرای جدایی ملیکا شریفی نیا از همسرش | جنجال ازدواج ملیکا شریفی نیا با عمو پورنگ
.... آرزوی من همیشه نقاشی بوده و در این زمینه هم فعالیت دارم، اما بازیگری هم برای من دوست داشتنی است چراکه با آن بزرگ شدم. بله، اما خودم هم نقاشی را عاشقانه دوست داشتم، پدرم، دایی و خاله ام نقاشی می کردند و به همین دلیل علاقه مند شدم. حدود 20 سال است که این کار را انجام می دهم و این هنر را با استادان بزرگی دنبال کردم. همیشه دوست داشتم اگر شهرتی کسب کنم، به دلیل نقاشی ام باشد، نه بازیگری ...
فرار زن سیاه بخت از دست شوهر بی شرم ! / با 3 بچه نابینایم گدایی می کردم !
به گزارش رکنا، مرد 45 ساله که از رئیس کلانتری آبکوه درخواست کرده بود یکی از بانوان پلیس برای دستگیری همسر فراری اش وارد عمل شود، درباره این ماجرا به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری گفت: 27 سال قبل با زینت ازدواج کردم. او یکی از بستگانم بود و در آن زمان 13 سال بیشتر نداشت. او در سال های زندگی مشترک مان چهار فرزند به دنیا آورد که سه تن از آنان نابینای مادرزادی هستند و اکنون تحت پوشش قرار ...
سوءاستفاده عجیب مرد رمال به بهانه بخت گشایی
را باور کردی؟ خودم می فهمیدم که حرفش منطقی نیست، اما آنقدر اطرافیان به من فشار آوردند که چرا ازدواج نمی کنی من هم فکر کردم باید کاری بکنم و باور کردم که پیر شدم و مجرد می مانم. ضمن اینکه نامزدی داشتم که سال ها قبل من را رها کرده بود برای همین باور کرده بودم که بختم را بسته اند. *چرا از نامزدت جدا شدی؟ او مرا خیلی دوست داشت ولی مادرش مخالف بود و در نهایت هم مادرش ...
تصاویر | این مرد 6 هزار ماشین دارد! | مجموعه شخصی از خودرو،هواپیما ،کشتی و موتور
مجموعه را شکل داد. زمان کودکی ما مثل امروز نبود که هر چه بخواهیم در دسترس باشد. گاهی یک ماشین اسباب بازی می شد تمام رویای کودکان دهه 40؛ همان رویایی که گاهی هیچوقت محقق نمی شد. خانواده ما هم از طبقه متوسط جامعه بود و طبیعتا امکان تهیه هر اسباب بازی که دل مان می خواست نداشتیم. اما من از آن بچه هایی بودم که با اسباب بازی ارتباط برقرار می کردم. در محله ما دستفروشی به اسم ایاز بود که ماکت ها و ماشین ...
وقتی دغدغه دین راه آسمان را باز می کند
...، قطعاً احترام زن و فرزندانش را نیز در زندگی نگه خواهد داشت. حبیب در کارهای خانه به من خیلی کمک می کرد و یک همبازی خوب در خانه برای بچه ها بود. - حبیب زمینی نبود و روح عجیبی داشت. اعتقادات دینی رکن اول زندگی اش بود که با شخصیتش عجین شده بود. از همان بچگی علاقه خاصی به حفظ دین و میهنش داشت. او یک میهن پرست بود و ایران را از صمیم دل دوست داشت. وصیت نامه شهید - اگر شهید شدم و داعشی ها برای دادن پیکرم شرطی گذاشتند هرگز قبول نکنید. مراقب حجاب دخترم باش و نگذار زینب و محمدامین دچار غفلت شوند. انتهای پیام ...
گفت وگو با جانباز 70درصد، معصومه نعمتی(بخش نخست) دردهایی که با آنها بزرگ شدم!
تفریح که بچه ها در مدرسه بدو بدو و بازی می کردند، هوای مرا داشتند. معلمان هم به من توجه زیادی داشتند و خودم هم بسیار علاقمند به تحصیل بودم. شاید به خاطر دفتر و مدادرنگی که اولین بار یکی از پرستارها برایم هدیه آورده بود، همان باعث شده بود که فقط علاقه داشتم دفتر و مدادی داشته باشم و فقط بنویسم. بچه های مدرسه ی ما چون اکثراً فرزند ایثارگران و شهدا و جانبازان بودند واقعا سطح شعور بالایی داشتند ...
ترکشی که مسیر زندگی قاری پیشکسوت قرآن را عوض کرد
دهانم پرید و گفتم من هم بلدم . وقتی خواندم همه شروع به مسخره کردن کردند یکی با گچ می زد و یکی با تخته پاک کن. این فضاها باعث شد اشتیاق زیادی نداشته باشم. انگیزه ای هم نبود در زمان ما تعریفی برای یک قاری قرآن وجود نداشت و انگیزه ای هم نبود. در من علاقه به زیبا خواندن بود چون وقتی به تلاوت قرآن گوش می کردم خیلی از آن لذت می بردم. تا اینکه سال 61 به طور اتفاقی به مسجد محل مان رفتم و دیدم چند نفر می ...
تمام زندگی ام به حضرت رقیه (س) وابسته است/ اربعین یک تجدید بیعت است
پدرم می گرفتیم که هفته ای 15 هزار بود و پول ها را جمع می کردیم برای نیمه شعبان که با دوستان مان پرچم و سیریش بخریم. همه ی عشق و علاقه مان این بود که از خانه ی خودمان تا خانه ی دوستان مان را پرچم بزنیم و همین که از پول تو جیبی هایمان این کار را انجام می دادیم خیلی برای مان لذت بخش بود. به دلیل اینکه نوجوانان هر چه دارند از همان پول های هفته گی است که از خانواده شان می گیرند. بچه ها باید ...
نادال و افشای راز اشک هایی که برای فدرر ریخت
زمان X یا بیشتر و کم تر فرا خواهد رسید. من سی و شش سال سن دارم و می دانم که در آخرین مقاطع دوران حرفه ای خودم هستم اما به آن فکر نمی کنم. من در زمان مراسم فدرر بابت این موضوع هیجان زده و احساساتی نشدم بلکه این موضوع فقط به خاطر شخص خود فدرر بود." رابطه با فدرر: "مثل هر چیزی مراحل خودش را دارد. این رابطه از ابتدا خوب بود و در طول سال ها قوی تر شده است. به نوعی مردم عادی قدر رقیب را می ...
وقتی قماربازهای کلاهبردار دایه دلسوزتر از مادر می شوند
گروه زندگی: می گویند آب که سربالا برود قورباغه هم ابوعطا می خواند. حالا شده حکایت این روزهای ما و قماربازان معروف اینستاگرامی؛ همان چهره هایی که با کلاه گذاشتن سر جوان ها در سایت های شرط بندی و بالا کشیدن پول هایشان صدها و هزاران خانواده را به خاک سیاه نشاندند، با پول همین مردم، آن ور آب زندگی لاکچری راه انداخته اند و حالا در استخر و سونای خانه هایشان، جوان های ایرانی را دعوت به آشوب می کنند و ...
موتورسواری سحر قریشی با عشق جدیدش در دبی | رفتار زشت سحر قریشی همه را شوکه کرد
ی بازیگری علاقه مند نیست و بیشتر به موسیقی گرایش دارد. خیلی دوست دارم به صورت حرفه ای به موسیقی نگاه کند و قطعا من هم حمایتش می کنم. حمایت از خانواده و اطرافیان اخلاق من در کل به گونه ای است که دوست دارم نه تنها از خانواده بلکه از تمام اطرافیانم حمایت کنم. این حمایت به هر گونه ای که می خواهد باشد؛ احساسی، عاطفی، مالی و. . . بارها پیش آمده که کار خودم را کنار گذاشته ام و به ...
اولین عکس دیده نشده از امین تارخ با همسر جوانش | بیوگرافی کامل امین تارخ
... در سال 1338 وقتی 6 سالم بود پدرم از شیراز به سیستان بلوچستان منتقل شد و فکر کنید در دهه 40 آنجا چه وضعیتی داشت ، اطرافمان پر از عقرب و شپش بود به هر حال سه سال زندگی را در زابل و خاش تحمل کردیم و بعد از آن به شیراز برگشتیم در دوران دبیرستان یک روز به تماشای نمایشی در مدرسه نشستم که به قدری آن نمایش برایم جذاب آمد که ناخودآگاه حس کردم من هم جزوی از آن اثرم از بچه های ...
جانباز 70 درصد قطع نخاع کرامت باسزه به یاران شهیدش پیوست
به گزارش ایثار کرمان، صبح امروز دوشنبه 4 مهرماه 1401 کرامت باسزه جانباز 70درصد قطع نخاع از دیار حاج قاسم پس 39 سال تحمل درد ناشی از مجروحیت دوران دفاع مقدس به یاران شهیدش پیوست. خلاصه ای از زندگی جانباز سرافراز کرامت باسزه به روایت خود جانباز: فرودین ماه سال 1328در شهر بزنجان از توابع شهرستان بافت متولد شدم. پدرم محمد، نجار بود و مادرم خانه دار. پدر و مادرم هر دو مهربان و با ایمان ...
شهدای نوجوان بهزیستی؛ دریچه ای جدید به فیلمسازی دفاع مقدس
رضایتی نبود. همچنین اطلاعات و پرونده های این کودکان نیز بسیار ناقص، پراکنده و دسترسی به آن ها راحت نبود. پیش از من نیز هرشخصی تصمیم به ساخت مستندی درباره این کودکان گرفته بود، اجازه این کار به او را نداده بودند. البته علت امنیتی یا محرمانه ای برای نساختن این مستند وجود نداشت؛ صرفاً آن بهزیستی علاقه ای به انتشار این پرونده ها و بازگویی قصه این بچه ها نداشت. کارگردان مستند "پدرم ایران ...
ورونیکا تصمیم می گیرد بمیرد؛ خودکشی نافرجام دختری جوان و اتفاقات پس از آن
خودش غلبه کند. میشه دو تا خواهش کنم. اول اینکه دارویی به من بدید، تزریقی یا هر داروی دیگه تا بتونم بیدار بمونم و از لحظه لحظه باقی مونده عمرم لذت ببرم. من خیلی خسته ام، اما نمی خوام بخوابم. کارهای زیادی دارم، کارهایی که همیشه تو روزهایی که فکر می کردم زندگی تا ابد ادامه داره به آینده موکول می کردم. کارهایی که وقتی فکر اینکه زندگی ارزش زنده موندن نداره، علاقه ام رو به آنها از دست دادم. و خواهش دوم ...
زن دوم: شوهرم جلوی زن اولش من را منکر شد
خودم دست و پا کنم. اما در همین روزها به یک مهمانی دعوت شدم و در آن جا با مردی شیک پوش و خوش بیان برخورد کردم که 25 سال از من بزرگ تر بود. در همان نگاه اول چنان شیفته سعید شدم که کاخ آرزوهایم را در قلب او بنا کردم. سعید که گذرنامه اروپایی نیز داشت مدام به یکی از کشورهای اروپایی سفر می کرد. من هم که آرزو داشتم روزی در خارج از ایران قدم بزنم، خیلی زود پیشنهاد ارتباطات دوستانه او ...
زرین دخت عطایی؛ درگذشت شاهد تاریخ معاصر
هدف هایم خرج می شد. بعد از کودتای 28 مرداد 1332 و چون مسؤول روزنامۀ "راه مصدق" بودم مدتی دستگیر شدم. وقتی در تابستان 1333 آزاد شدم، پدرم به فکر ازدواج من افتاد و از نزدیک ترین دوست خود – مهندس بازرگان- خواست سفارش یا دختری را معرفی کند و او هم خواهر زادۀ خود را معرفی کرد که اتفاقا خواهر دوست خودم – رحیم عطایی - بود که سوابق زیادی با هم در نهضت مقاومت ملی داشتیم و به همین علت خیلی زود دو طرف موافقت ...
خاطرات دفاع مقدس به روایت کادر بهداشت و درمان یزد (بخش اول)
دویدم که یک دفعه تیراندازی شروع شد، گلوله ها مستقیم به کوه می خوردند و منفجر می شدند. وقتی خودم را داخل سنگر بعدی انداختم یک گونی پر فشنگ و یک گونی پر از مین گوجه ای و خمپاره 60 پیدا کردم، از سنگر که آمدم بیرون کلی التماس کردیم که شلیک نکنند، داد می زدیم: ما عراقی نیستیم، بچه های خودمان بودند؛ اما چون از سنگر عراقی ها بیرون آمده بودیم ما را به عنوان عراقی می شناختند و همین طور گلوله ها ...
دنیای شیرین بدون اعتیاد با یاری امداد/ لذت پاکی را در هیچ ماده مخدری نیافتم
و حالا در جامعه در سلامت به زندگی اش ادامه می دهد . در اتاقی 12 متری روبروی مان می نشیند و با زبانی رسا و شیوا داستان زندگی اش را این طور تعریف می کند : سال 83 شوهرم فوت کرده بود به همراه سه فرزند از همان ابتدا تحت پوشش کمیته امداد امام خمینی (ره) بودیم. یک برهه ای شرایط سختی داشتیم ازدواج مجددی داشتم که بعد از آن خودم و دو فرزندم گرفتار اعتیاد شده بودیم که با حمایت های مددکاران ...
برومند:آقایان! ما حاضریم جان مان را هم برای کشورمان بدهیم
تیم ملی فوتبال کشورمان درباره تفاوت های این تیم ملی با تیم ملی که اسکوچیچ آن را هدایت می کرد تاکید کرد: باور کردنی نبود که این بازیکنان همان بازیکنان بودند و فرقی بین آنها به وجود نیامده بود اما مشخص بود که طرز فکر و برنامه ریزی تیم ملی به طور کلی متفاوت از مسابقات قبلی ما نبود. البته من به شخصه دوست دارم همیشه مربی ایرانی تیم ملی را هدایت کند چون این افتخار باید نصیب یک ایرانی شود که با تیم ایران ...
وظایف سنگین نویسندگان رمان های دینی نوجوانان
درباره رسول اکرم ( ص) در عرصه نویسندگی خوش درخشید. او اعتقاد دارد که این داستان و موفقیتش در جشنواره خاتم جرقه آغاز حنانه شو بود. بابایی درباره چگونگی ورودش به دنیای نویسندگی درگفتگو باخبرنگار مهر گفت: این ورود بی مقدمه نبوده است. من از همان سال های تحصیل در دبیرستان علوم و معارف اسلامی شهید مطهری شیراز زنگ انشا را خیلی ویژه دوست داشتم و دست به قلم بودم. در دوران دانشجویی نیز در نشریات ...
28صفر؛ وقتی یک جهان داغ دار مصیبت اهل بیت(ع) می شود
...، من 11 دختر خود را با دستان خودم زنده به گور کردم اما هیچکدام من را ناراحت نکرد که دختر آخرم من را بسیار آزرد. در آن زمان بعد از وضع حمل همسرم به خانه رسیدیم و پرسیدم که نوزاد کجاست، گفتند دختر بود و خودشان دفنش کردند، در حالی که عاطفه مادری نگداشته بود تا او را دفن کنند و او را زنده نگه داشته بودند تا این که بعد از 10 سال وقتی وارد خانه شدم، دیدم یک دختر کوچک در خانه حضور دارد. دختر بسیار ...