سایر منابع:
سایر خبرها
قتل هولناک دختر 27 ساله در مشهد
این دختر 17 ساله که مدعی بود از زمان وقوع جنایت دچار عذاب وجدان شده است درباره قتل هولناک عروس جوان گفت: سال گذشته به علت اختلافاتی که با خانواده ام داشتم از منزل فرار کردم و از قوچان به مشهد آمدم. در خیابان ها سرگردان بودم تا این که با جوان 21 ساله ای به نام هادی آشنا شدم. این آشنایی و ارتباط خیابانی به وعده و وعید ازدواج کشید چرا که هادی ادعا می کرد: همسرش از او بزرگ تر است و علاقه ...
این خلبان غرب کشور را به گورستان تانک های دشمن تبدیل کرد
که می توانم قدمی بردارم و این توفیقی است از سوی پروردگارم. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، وقتی حوادث کردستان شروع شد، بابت ناامنی های ایجاد شده توسط ضدانقلاب ناراحت بود. شهید فلاحی می گفت که من شبی برای انجام مأموریت سختی در کردستان داوطلب خواستم و هنوز سخنانم تمام نشده بود که از جوانی از صف بیرون آمد. دیدم کشوری است. او از همان آغاز چنان از خود کیاست، لیاقت و شجاعت نشان داد که وصف ...
عروس خانم خواهر داماد بود ! / همه خشکشان زد / ازدواج خواهر و برادر قانونی شد !
را گم کردند. والدین فعلی عروس گفتند که این دختر را 20 سال پیش کنار جاده ای اطراف شهر پیدا کرده و او را به فرزندی قبول کردند. نشانی ها همه درست بود و همه چیز روشن شد. ولی مشکل این بود که حالا که عروس دختر این خانواده است ازدواج بهم خواهد خورد ولی مادر داماد که مادر عروس هم بود گفت هیچ مانعی برای این ازدواج وجود ندارد. صحبت این زن همه را شوکه کرد و مخالفت هایی را به همراه داشت ...
فرزند من دو تابعیتی نیست/ فقط 10 درصد بازداشتی ها زنان اند/تعرض به زنان بازداشت شده صحت ندارد
...: فرزند من دو تابیعتی نیست و برای کار به خارج رفته و الان به کشور برگشته است همچنین نوه من کلاس اول است و در اینجا به مدرسه می رود.؛ همان زمان که خبر منتشر شد گفتم فرزندم برای کار و لوازم کار که همان توسعه نرم افزاری است به خارج از کشور رفته و بر می گردد که برگشت ولی رسانه ها با دروغ به این امر پر و بال دادند. وی گفت: رسانه ها فکر می کنند هر چیزی را باید به دروغ منتشر کنند و به دروغ ...
اگر تلویزیون داری، خانه مان را اجاره نمی دهیم!
. تا وقتی که عقد کردیم، ما همدیگر را ندیده بودیم. خانواده حاج آقا هم آشنا و همشهری بودند. بچه بودند که پدر و مادرشان از دنیا رفته بودند. فقط یک برادر داشتند. خیلی مؤمن بودند. وقتی من کوچک بودم و ماه روزه به مسجد می رفتم، حاج آقا (همسرم) هم به مسجد می آمد و من را آنجا دیده بودند. آنجا سراغ من را گرفته بودند و فهمیده بودند من دختر خانواده فرزانه هستم. بعدش آمدند خواستگاری و پدرم اجازه داد که ما ...
مادران سرزمینم نگذارید بمب ها از نمایشگر بگذرند و بخورند به قلب کوچک فرزندانتان
اتفاقاً تلاش می کند دست پسرش را بگذارد توی دست کراشش که یک پسر هم جنس باز دیگر است! در چند صحنه از فیلم، می بینیم که پدر، سرچر، دربارهٔ علاقهٔ پسرش، ایتان، به دیازو با شور و شوق حرف می زند، چندین بار لب های همسرش را مقابل چشم پسر می بوسد تا او هم ابراز علاقه را یاد بگیرد و آخر کار هم که پسر به کراشش می رسد، همه شادند! این ها که برایتان گفتم، برداشت های استعاری من نیست! #دان_هال کارگردان ...
قله های کوماسی شاهد شکنجه های حمید بود
چه سالی با شهید هدایتی ازدواج کردید و نحوه آشنایی تان چطور بود؟ من متولد سال 1338 هستم و همسرم هم متولد همین سال در بابل بود. همسن بودیم. خانواده ایشان بعد ها به شیرگاه مهاجرت کردند. یک خانواده بسیار مذهبی داشتند. مادر شوهرم صورتش را با پوشیه می پوشاند. پدر شوهرم هم اهل مسجد بود. خود شهید از چهارسالگی همراه مادرش به مسجد می رفت و اذان می گفت و از همان موقع نماز می خواند. من هم در خانواده مذهبی بزرگ شده بودم. خانواده ام اهل قرآن بودند. پوشیه می گذاشتم و با خواهر عبدالحمید در مسجد فعالیت می کردیم. خواهر شهید بحث خو ...
حیوان خانگی عجیب سارا و نیکا | قیمت باورنکردنی حیوان خانگی سارا و نیکا همه رو شوکه کرد
ری کند. و این خود نویدی برای پر رنگ تر شدن حضور سارا و نیکا در پایتخت 5 است یا در قسمت اول سریال سارا و نیکا عمه خودشان را که در مجلس ختم بهبود حالش بعد شده است به درمانگاه می برند! مصاحبه با سارا و نیکا سارا و نیکا، کودکی شان را در پایتخت پشت سر گذاشتند. شاید به همین خاطر است که در پشت صحنه کار، زندگی می کنند. آنها از همان روز اول ریما رامین فر و محسن تنابنده را بابا و ما ...
عشق جنجالی شاهرخ استخری دوباره پرطرفدار شد
میان نگاه خود با پسرش سعید (شاهرخ استخری) می شود. مدتی بعد، سعید در تصادفی به همراه دختری ناشناس و دوستش ساسان (نیما شاهرخ شاهی) حضور دارد. این موضوع اختلافات میان پدر و پسر را بیشتر می کند. در ضمن پدر سعید با لیلا مشیر (فاطمه گودرزی) که سابقاً با نامزد بود برخورد می کند و تلاش می نماید تا مشکلات زندگی وی را حل کند.در آخر بیتا کشته می شود. سعید (شاهرخ استخری)، جوان خوش تیپ 180سانتی! ...
اعتراف به قتل همسر با ماهیتابه
پسر بود. از زمان تولد او، همسرم همه توجهش به طرف او رفت و انگار در این زندگی من جایی نداشتم. متهم در ادامه گفت: به خاطر کهولت سن به بیماری های زیادی مبتلا شده بودم و حال خوبی نداشتم، اما همسرم مرا با همان حال و روز رها می کرد و به خانه پسرم می رفت. این گذشت تا مدتی قبل فهمیدم او همه اموالمان را به نام پسر و نوه ام زده است. وقتی این موضوع را فهمیدم احساس پوچی کردم، اما فایده ای نداشت و همسرم ...
وانتش را فروخت و رفت سوریه + عکس
سربازی رفت سرِ کار بنایی بعد از سربازی که آمد، دو سه سال رفت سرِ کار بنایی. چند سال آنجا بود و بعدش آمد و رفت با کمک خواهرش یک وانت صفر خرید. 9 ماه هم روی این وانت کار کرد و یک دفعه دید که سوریه آشوب شده و داعشی ها به حرم خانم زینب (س) نزدیک شده اند. می گفتند فقط 500 متر مانده که به حرم برسند. حسین هم گفت من حتما باید بروم. اگر ما شیعیان به دفاع از حرم خانم نرویم، داعشی ها خیلی پررو می ...
انسیه خزعلی: اگر می گویید پسر من برای فیلتر شکن به خارج رفته، باید دلیل بیاورید
معاون امور زنان رئیس جمهور گفت: شما اگر می گویید پسر من برای فیلتر شکن به خارج از کشور رفته، باید دلیل بیاوری. ما می گوییم اینگونه نیست. و الله فعالیت پسر ما فیلتر شکن نیست. کسانی که اتهام می زنند و ذهن مردم را خراب می کنند باید سند بیاورند. انسیه خزعلی امروز با حضور در مراسم بزرگداشت روز دانشجو در دانشگاه صنعتی شریف در خصوص مسائل مختلف روز جامعه به صحبت پرداخت. بخش هایی از ...
روی دیوار بنویسید من ایدز دارم !
خواب من بره و دست به رخت خواب من بزنه. همه چیز رو جدا کرده بودم. آخه پسر کوچیکه ام عادت داره غذای نصفه من، لیوان آب نصفه من و قاشق منو دهن بزنه. هی حرص می خوردم نکنه بچه هام از من بگیرن. همین افکار باعث شد سه بار تا حالا خودکشی کنم. بعدش متوجه شدم فقط از راه دست زدن به خون و ارتباط جنسی این بیماری منتقل میشه. حتی یه بار دکتر بهم گفت "به خدا یه شکلات رو بذار دهنت بعد بده به من می خورم"، خیالم راحت ...
توصیه شهید مجید آذرنگ به برادران پاسدارش
متعلق به شما نیستم بلکه امانتی از طرف خدا در دست شما بودم و شما از این امانت خوب حفاظت نمودید و حفاظت تان همین است که مرا طوری بار آوردید که بتوانم جانم را در راه خداوند و اسلام عزیز فدا کنم و از شما می خواهم که بعد از شهادت من همچون کوه استوار و محکم باشید و افتخار کنید که یکی از فرزندان ناقابلتان را در راه خدا فدا کردید. ای پدر و مادر اگر شما به زیارت کعبه رفتید من هم به زیارت خدای کعبه ...
آزادی ظالمان، ظلم به همه مردم است
ایران از نظر اقتدار در منطقه حرف اول را می زند و اجازه نمی دهد هیچ دشمنی وارد کشور شود. فرزندم را مظلومانه به شهادت رساندند مادر شهید عجمیان نیز در این دیدار با اشاره به وطن دوستی و خانواده دوستی پسرش، بیان کرد: روح الله 12 سال عضو بسیج بود و در مسیر انقلاب گام برمی داشت. در جریان این اغتشاشات هم گاهی از او می خواستم کمتر وسط میدان باشد اما وی می گفت که باید میدان دار باشد ...
فتح الفتوح رزمندگان در عملیات طریق القدس
جان پناه وجود ندارد، ترکش هایش هم خیلی ریز هست. صدای خمپاره راکه شنیدم، یک دفعه یک چیزی انگار به من گفت که بیا جلو، آمدم جلو و دیدم که فرهاد شیرالی یک طرف معبر افتاده، فضل الله یک طرف نشسته و دستش را می فشارد و صادق کرمانشاهی هم پاهایش را گرفته بود... با همان یک دانه خمپاره که شلیک شده بود فرهاد به شدت مجروح شده بود و از سرش خون زیادی می ریخت و تعداد زیادی هم مجروح شدند. من مانده بودم که چه کار ...
پسری رفیق صمیمی اش را بخاطر بیت کوین کشت و دفن کرد!
...> همه چیز نشان می داد که شهریار آخرین بار به دیدن دوستش نادر رفته و دیگر از او خبری نبوده است. حتی آخرین تماسش هم با نادر بوده و بعد از آن با هیچ فرد دیگری تماس نداشته است. شواهد نشان می داد که نادر باید از سرنوشت شهریار خبر داشته باشد. این در حالی بود که خانواده شهریار هم فقط به نادر مشکوک بودند و به پلیس اعلام کردند او با نادر اختلاف مالی داشته است. خانواده شهریار به ماموران ...
متهم: ضربات کشنده نبود
و با هم رابطه خوبی نداشتیم. چند روزی با او قهر بودم که در همان چند روز سوگل را در خیابان دیدم و با او آشنا شدم. مدتی با هم تماس تلفنی داشتیم تا روز حادثه مرا به خانه اش دعوت کرد و خواست به دیدنش بروم. بار اولی بود که سوگل مرا دعوت می کرد، به همین خاطر نپذیرفتم، اما او اصرار داشت دعوتش را قبول کنم. بالاخره این اتفاق افتاد و با اصرار های سوگل به خانه اش رفتم. متهم در ...
شهادت تنها آرزوی همسر شهیدم بود/ والدین الگوی خانواده سالم را به فرزندان نشان داده و آموزش دهند
شیرینی ان در خانواده را می چشم. در مجموع شهید علیرضا چندین بار در جبهه ها زخمی شد و یکبار هم مجروح شیمیایی شد و 72 ماه در هشت سال دفاع مقدس جنگید. فارس: از سختی های ان زمان و نبودن همسرتون و وجود فرزندان کوچک در زندگی و اینکه چگونه این شرایط را سپری می کردید برای ما بگویید؟ کی منش: شرایط آن زمان با شرایط کنونی و فعلی خیلی متفاوت بود.زمان جنگ تحمیلی را خیلی از مردم ...
قتل هولناک پسر جوان به خاطر 8 میلیارد تومان بیت کوین/ سعید اعتراف کرد
به گزارش اقتصادنیوز به نقل از رکنا، 4 آذر امسال مرد میانسالی به اداره پلیس رفت و از ناپدید شدن پسرش خبر داد. وی گفت: روز گذشته پسرم برای دیدن یکی از دوستانش از خانه خارج شد و دیگر برنگشت. چند باری با تلفن همراه پسرم تماس گرفتم اما پاسخ نداد و بعد از مدتی هم تلفن او خاموش شد. از دیشب تا به حال به دوست و آشنا زنگ زدم ولی کسی از امیر خبری نداشت. نگران شدم و درنهایت تصمیم گرفتم از پلیس کمک بخواهم ...
گزارش خبرنگار حوزه از نمایشگاه مسجد جامعه پرداز؛ ترکیبی از خلاقیت و هنر برای تحقق حکمرانی نرم مردمی در ...
به گزارش خبرگزاری حوزه ، "جهاد تبیین" به عنوان یکی از راه کارهای عملیِ مقابله با جنگ رسانه ای دشمن و امری مقدس برای تحقق رؤیای بزرگ تمدن نوین اسلامی است. در این نبرد همه جانبه، "جهاد تبیین"، یک عامل کلیدی بوده و به عنوان یکی از فرامین رهبر معظم انقلاب، بر همه سربازان جبهه انقلاب اسلامی لازم و واجب است. بر این اساس: بنیاد هدایت سازمان تبلیغات اسلامی، که پیشگام احیای قاعده ...
سر و جانم فدای سقای دشت کربلا
قطع کرده اند. باورش برایم آسان نبود. من فقط 18سال داشتم. بعد از چند ساعت پزشکی آمد و گفت باید به شهر دیگری منتقل شوید اینجا امکانات درمانی کافی نیست. خلاصه با هواپیما من را به مشهد که زادگاهم بود فرستادند. از سوی بیمارستان به خانواده سجادنیا اطلاع دادند که پسرشان بستری است و برای دیدنش بیایند. سیدرضا بیشتر از آنکه نگران دست قطع شده اش باشد دلواپس مادرش بود که با دیدن دست او چه حالی می شود. مادر ...
حاج فیروز: حضرت آقا مرا زیرنظر داشت! + عکس
می کردیم. گاهی دست تنها بودم. یک بار به او گفتم همه فرمانده ها اینطور زندگی می کنند یا فقط شما هستید؟ ورزشگاهی در دل زمین جنگ که تمام شد احمدی لباس رزم را کنار گذاشت و شغل نانوایی را برگزید؛ حرفه آبا و اجدادی اش را. با اینکه انگشتان یکی از دستانش قطع شده و پخت نان را به سختی انجام می دهد با این حال باز خود را در خدمت مردم می داند. تا سال 80هم در نانوایی کار می کرد. بعد از آن به ...
قتل پدری که ثروتش را به پای پسرش ریخته بود
خارجی سوار می شد و حتی پدرش برای او یک واحد آپارتمانی در منطقه برخوردار شهر خریده بود. مادرش نیز خودروی گران بهای خارجی دیگری داشت و هر آن چه را می خواست به راحتی تصاحب می کرد. او ادامه داد: این رفاه و آسایش رویایی را کمتر دیده بودم و همیشه حسرت داشتن چنین زندگی را در سر می پروراندم تا این که یک روز دوست 30 ساله ام از نقشه قتل پدرش سخن گفت. او مدعی بود اگر پدرش کشته شود خیلی زود به همه ثروت ...
مجاهدت پرستاران در دفاع مقدس قابل توصیف نیست
اعزام به مناطق عملیاتی چه واکنشی داشتند؟ اولا من مادر و به ویژه خواهری مبارز (مرحومه نصیبه عبدالعلی زاده همسر شهید تجلایی) دارم و برادر عزیزم هم به عنوان تنها پسر خانواده از 13 سالگی در مسجد و جلسات فعالیت می کرد و با آغاز جنگ هم به جبهه رفته بود لذا به طور خانوادگی همگی در این مسیر بودیم. وقتی از سپاه برای اعزام به خوزستان دعوت کردند، من فقط توانستم پشت تلفن گریه کنم. پدرم گفت ...
شبی که تمام مسافران طرقبه سرهنگ شدند!
می کردم: - اول خشاب را برمی داریم، بعد گلنگدن را می کشیم. آن دوره با وجود قبولی، منجر به این نشد که ما به جبهه برویم، اما لااقل وارد تیم گشت شدم؛ البته، چون هنوز سن وسالم کم بود، فقط در حد بالاوپایین بردن تابلوی ایست کار بلد بودم. همان هم خوب بود. تابلو را بالاوپایین می بردم و ماشین ها را به کنار خیابان هدایت می کردم. اسمم را گذاشته بودند تابلو. یک روز دوستی که می رفت کارت ...
حکم خاص یک روحانی برای نوجوانی که به لباسش اهانت کرد
گرفت تا برای صدور حکم در دادگاه حاضر شوم اما جوان بیچاره مانند پسر خودم بود این تماس حالم را بد کرده بود و دلم می خواست کاری کنم اما بهترین کار چه بود؟ وارد دادگاه که شدم با دیدن جوان برای تصمیمم مصمم تر شدم تصمیمم را گرفته بودم، تنبیه و انتقام که دردی را دوا نمی کند رای قاضی برای این نوجوان و سه همراهش 74 ضربه شلاق و یا 6 ماه تا 3 سال حبس تعزیری بود همه منتظر بودند که حکم نهایی شود بلند ...
تنها آرزو...
...: مادرجان، نمی دونی ماشین سپاه برای چی توی کوچة ما اومده؟ - نمی دونم. پسرک این را گفت و شروع کرد به دویدن. زن دوباره راه افتاد. می خواست هر چه زودتر به خانه برسد. دلش لک زده بود بنشیند جلوی عکس پسرش و برایش حرف بزند. خورشید، یواش یواش راهش را به وسط آسمان می کشید. بوی نان داغ و سبزی تازه از توی زنبیل به مشامش خورد. سه چهار قدم کوتاه که برداشت، در جا ایستاد. سرش را بالا گرفت تا ...
شهیدی که دشمن به شجاعتش اعتراف کرد
...> ماجرای آسایشگاه و راز و نیاز های محمد گذشت و حدوداً یک هفته بعد زمانی که شهید صالحی و همرزمانش از عملیات پاکسازی یک روستا برمی گشتند، بین راه به کمین و محاصره دشمن افتادند، شهید صالحی سعی می کند نیروهایش را از محاصره خارج کند، اما حلقه محاصره تنگ شده بود. در بین نیرو ها یک بیسیم چی بود که محمد می دانست تنها پسر خانواده اش است. شهید صالحی سعی می کند او را از مهلکه فراری بدهد. بیسیم را خودش می گیرد ...
انصاف نیوز نوشت: گفت وگو با خانواده حمید نوری: به مختار شلالوند گفتیم بیا ایران پیگیری کن
: ما نمی دانیم نهادی گفته است یا خیر ولی ما، من و مسعود، گفتیم. گفتیم برای چه می خواهی بروی؟! مسعود نوری داماد خانواده حمید نوری مسعود نوری: وقتی یک دادگاه بین المللی می خواهد تشکیل شود شروع می کند مستنداتی را از قبل جمع آوری می کند. بنظر شما اگر همین ایران گوشی متهم را را ریکاوری کند و همان ها را مستند کند؛ همین شبک هایخارجی چه بلایی سر ایران می آورند؟! تمام برنامه شان این ...