سایر منابع:
سایر خبرها
حسن فیروزی؛ از پوشش گسترده رسانه های ضد انقلاب تا انکارهای یواشکی/ محکوم به اعدامی که به کما رفته بود ...
به خود گفت: فایل ها را خودم تهیه می کردم و به درخواست مدیران کانال و یک شبکه رسانه ای معاند تهیه و برایشان ارسال می کردم. از آن جایی که عکس های من در شبکه های مجازی به صورت گسترده منتشر شده بود، مدیران رسانه ای که با آن ها در ارتباط بودم از من خواستند تا دستورات و خواسته هایشان را اجرا کنم. حسن فیروزی در واکنش به اینکه آیا در هفته های اخیر در بازداشت بوده و مورد ضرب و شتم قرار گرفته ...
وقتی مهدی سلحشور 7 ساله با 39 بچه، شاه را ساقط کردند
چند جوانی می دویدند که چند لحظه قبل از ما عبور کردند. تا آن موقع این طور ضایع نشده بودم. همه لباس هایم خاکی و روغن مالی شده بود. زیر لب غر می زدم: وای به حالت عبدالله! مگر دستم بهت نرسد. داداش هنوز فراری بود، اما کتاب هایش را که نوشته های شهید مطهری، محمود حکیمی و... بود، از مخفیگاه درآورده بودیم و خواهرهایم می خواندند و حرف انقلاب در خانه مان جریان داشت. منبع: نوروزی، نوید، باغ حاج علی، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس پایان پیام/ ...
بی حساب قدر پشت و پناه تان را بدانید
...! همسرش می گوید: اگر بود هیچ وقت بچه ا م سرم داد نمی زد! دخترش می گوید: اگر بود برادرم دست روم بلند نمی کرد یا اینکه همسرم بهم زور نمی گفت. پسرش می گوید: من مثل پدرم تاب مسئولیت مادر و خواهرانم را ندارم. خواهرش می گوید: کاش بود تا چهار تا نصیحت درست و درمون به شوهرم می گفت. گزارش این هفته کاشانه با یک جمله چندخطی کلید خورد. سراغ آنانی رفتم که از نعمت داشتن پدر محروم هستند ...
از روایت تا شهادت؛ شهید محمدتقی رضوانی را بیشتر بشناسیم
هیئتی انجام داد و رفت. نوربالا دفعه آخری که آمد بیمارستان نجمیه، حسین خدامی (مسئول آسایشگاه جانبازان) را دید. توی حیاط نشسته بود. سلام و علیک کردند. حسن به شوخی گفت: تقی خیلی نور بالا می زنی ها. گفت: بابا این حرفا چیه، من لایق نیستم. گفت: تقی تو یه چیزیت می شه. حسن اصرار می کرد و تقی انکار. اما معلوم بود که حالت تقی تغییر کرده. پدرش هم این را فهمیده بود. انگار ...
قاتل سنگدل بیتا روحی صبح امروز اعدام شد
.... من مواد مخدر مصرف کرده بودم و کمی از حال طبیعی خودم خارج شده بودم. سر شب به خانه خودمان که در همان نزدیکی است رفتم تا برای مهمان هایم غذا بیاورم. وقتی به باغ برگشتم، دانیال در را به روی من باز کرد. همسرش و بیتا در اتاقک ته باغ بودند. وارد باغ که شدم، دانیال ایستاد و در را پشت سر من بست. در همان حال خودم که به خاطر مصرف شیشه حال طبیعی نداشتم، احساس کردم صدای پا پشت سرم نمی شنوم. فکر می کردم ...
از تجربه تلخ تبعیض در کودکی تا جلب همدلی جهانی با بانوان محجبه + فیلم
600 دلار در ماه در برونکس اجاره کند. ما از خانه جدید خود خیلی خوشحال بودیم و من برای شروع شدن مدرسه هیجان زده بودم. پیش از رفتن به مدرسه می خواستم خوب به نظر برسم درست مثل مادربزرگم. بنابر این روسری بر سر کردم مثل همین روسری که الان به سر دارم. بگذارید سوالی از شما بپرسم. کدامیک از شما با کلمه حجاب آشنایی دارید و می دانید چه اهمیتی دارد؟ لطفا دست خود را بلند کنید. ممنونم. خوب ...
واقعه فیضیه قم روحیه انقلابی ام را بیدار کرد
تلویزیون دیدیم. لحظه ای که امام(ره) به ایران وارد شدند، توفیق پیدا کردید ایشان را از نزدیک ببینید؟ تعداد زیادی از مردم در محل استقرار امام(ره) حضور داشتند و هیچ وقت آنجا از حضور مردم خالی نمی شد. سعی کردم خودم را از بین مردم به امام نزدیک کنم. جمعیت هم خیلی زیاد بود و امام از پنجره برای مردم دست تکان می دادند. همین طور توی چشم امام زل زده بودم. دوست داشتم بلند بگویم که من همان کسی ...
بیوگرافی مرتضی احمدی حافظه تاریخی تهران+ آهنگ ها و تصاویر
.... آن روز یادش بخیر، یادم می آید بازی تاج و پرسپولیس بود و من نگران بودم که نکند تیم محبوبم به تاج ببازد. شسته بودم تو جایگاه پرسپولیسی ها ، داشتم نذر و نیاز می کردم که بازی را ببریم. وی ادامه داد: در آن روز همه حقوق و مزایایم را که روی هم 700 تومان می شد گرفته بودم. 700 تومان هم در آن زمان پول زیادی بود. پول چند تا کار تلویزیونی بود که یک جا گرفته بودم! قبل از اینکه بازی شروع شود دل ...
شهیدی با بوی کتاب و باروت/ سفیر کتاب بود حتی در غائله کردستان!
خبرگزاری فارس-همدان، سولماز عنایتی: دوچرخه بود و خورجین و چندتایی کتاب که عصر به عصر جاده های پرپیچ و خم و خاکی هم اضافه می شد و رکابی که گردونه زمان را دور می زد و در تعقیب و گریز عقربه ها می چرخید. مقصد هم دیوار به دیوار بچه های قد و نیم قد و تحفه ای از اعماق خورجین بود و آگاهی و سودای خواندن و نوشتن. همه اینها حادثه ای بود از امروز و فردا و پس فردا که در قشون چشم ...
خاطرات کمتر شنیده شده آیت الله جلالی خمینی از بنیانگذار انقلاب اسلامی | مامور شدم ارثیه پدری امام (ره) ...
.... خیابان ها و پشت بام خانه ها پر از مأموران شهربانی بود. پرسیدم: رئیستان کیست؟ یک طلبه ای هستم به نام جلالی خمینی و آقا کمره ای زنگ زده که من خدمت امام برسم. طبق تلفن رئیس شهربانی قرار ملاقات گذاشته شد. من نخستین کسی بودم که به ملاقات امام رفتم. خیلی دلم می خواست بدانم در شب دستگیری بر امام چه گذشته بود؟ از امام پرسیدم آن شب چی شد دلم می خواهد شرح بدهید؟ امام لبخندی زدند و ماجرا را ...
روایت اولین راهپیمایی زنان زنجانی از زبان دختران نوجوان انقلاب57
حالی که عکس های شهید احمد مرتضایی را در دست داشتند به تظاهرات آرام پرداختند و به طرفداری از آیت الله العظمی خمینی و به مخالفت با دولت شعار دادند... آنان در بیشتر خیابان های شهر به پیاده روی پرداختند و بدون اینکه با دخالت مأموران روبه رو شوند به خانه های خود بازگشتند. کیهان در همین شماره عکسی از این راهپیمایی به چاپ رساند که در آن گروهی از زنان روزه دار در حالی که تقریباً همگی چادرهای ...
چهار روایت از یک بهشت
جایش تا چشم کار می کند درخت گردو و بادام می بینی. تابلوی مغازه ها را که نگاه می کنی، به یک نتیجه جالب می رسی. نام خانوادگی بیشترشان یا سیدی است یا افشاری و افشارمنش و بقیه پسوندهایی که به افشار می چسبد. مراسم اصلی را برای بعدازظهر چیده اند و قرار است تا وقت ناهار و نماز، به بازدید و سرکشی بگذرد. اولین جا برای بازدید هم حضور در منزل یک خانواده شهید است. خانه پدری شهید حمید ...
فرزند کدام شهید در 12 بهمن به امام خیر مقدم گفت؟
به گزارش جهان نیوز به نقل از فارس، شهید محمدصادق امانی جزو چهار شهیدی است که در اول بهمن ماه سال1343 دست به ترور حسنعلی منصور زد. تروری که با کسب اجازه از مرجع دینی صورت گرفت، چرا که منصور باعث و بانی تصویب لایحه کاپیتولاسیون بود. زمانی که محمدصادق امانی کوچک ترین فرزند شیخ احمد امانی (که مجتهد بود، اما به تجارت در بازار مشغول بود) به شهادت رسید، پسرش، قاسم تنها 2 سال و نیم از زندگی اش گذشته بود ...
خیانت زناشویی در روایات شیعی
صافح امرأة حراما جاء یوم القیامة مغلولا ثمّ یؤمر به إلی النّار[20]؛ هر که از روی حرام با زنی دست بدهد، روز قیامت دست بسته وارد می شود؛ سپس او را به سوی دوزخ می برند. ابوکهمس می گوید: من در مدینه در خانه ای بودم که در آن کنیزی بود. من از او خوشم آمد. شب هنگام از او خواستم در را باز کند! او باز کرد و من دستش را گرفتم. فردا بر امام صادق((ع) وارد شدم. حضرت فرمودد: از کاری که دیشب کردی، به درگاه ...
آوارشایعه سنگین تر از آوار زلزله/واقعیت را بنویسی اخراجت می کنند
... + کسی در شهر نمانده، مردم همه از شهر خارج شده اند، آنهایی هم که مانده اند جز یک چادر امدادی چیزی نصیب شان نشده است. قبل از اینکه سوال بعدی را بپرسم می گوید من کسی را در شهرهای اطراف ندارم، همه خانه و زندگیمان اینجاست، هلال احمر جز این چادر چیزی به ما نداده است. نگاهی به چادرش که وسط گل و لای پهن شده می اندازم، به جز یک زیرانداز چیزی داخل چادرش نیست، با دست خانه اش را نشان ...
پیروزی انقلاب اسلامی به روایت دو مبارز انقلابی هرمزگان
بردند مستقیما اعلامیه به صورت تلفنی می خواندند و روز بعد در کمترین زمان چاپ و آماده پخش بود، خاطرم هست که بعضی از اوقات اگر امکانات چاپ و تکثیر نبود دوستان ما به بهانه نبود کاغذ و امکانات، کار و مسوولیت شان را رها نمی کردند بلکه سهمیه هر کس مشخص میشد و با استفاده از کاغذهای قدیمی کاربن با دقت و حوصله در محیطی خلوت به دور از چشم همه، به تعداد مورد نیاز دست نویس می کردند و این کار باید حتما انجام، و با ...
دعای مادر شهید عملیات رمضان در برج صدام!/این روایت را فقط مسئولان بخوانند!
. خانه را خرید. وقتی فامیل ها از علی اکبر شیرینی خرید خانه را خواستند، گفت: ای به چشم، یک روز مانده به عید فطر همه برای افطار و شیرینی منزل ما دعوت هستید! اما چند ماهی به ماه مبارک رمضان باقی مانده بود. موافقت با اعزام شهیدان درویشی و حسن پور به لبنان در این زمان بود که اعزام نیرو به جنوب لبنان آغاز شد. علی اکبر همراه همرزم شهیدش حسن پور برای اعزام به جنوب لبنان ثبت نام کردند ...
چند توییت خبری تحلیلی
در توییتی نوشت: طرح مجازات های بازدارنده برای اظهارنظرهای غیرکارشناسی در مجلس استصوابی فقط یک معنی دارد، این که از آینده خود بکلی ناامید شده اند. علی (شهروز) شریعتی، عضو اتاق بازرگانی نوشت: سرایدار ساختمان داشت برای سرگرم کردن فرزندش در پیت حلبی تقلید صدا میکرد ،چقدر خوشبخت بودم حالا که کنسرت زوم زوم را از دست دادم مشابه اش را شنیدم!#نقطه عطف موسیقی حسین ...
رقص های فسادانگیز فرح پهلوی بامردان ! / شاه بی غیرت چشمش دنبال ژاکلین بود ! + عکس ها و بیوگرافی فرح
در چندین کشور، تا درگذشت همسرش در مصر، در کنار او بود. وی اکنون در آمریکا و فرانسه زندگی می کند. فرح و محمدرضا پهلوی دارای 4 فرزند به نام های رضا، فرحناز، علیرضا و لیلا شدند که از این میان لیلا و علیرضا را به ترتیب در سال های 1380 و 1389 از دست دادند. نوجوانی و تحصیلات فرح دیبا تنها فرزند فریده قطبی و سهراب دیبا بود. فریده قطبی مادر فرح دیبا اهل لاهیجان در گیلان ...
تجربیات تلخ و شیرین یک مبلغ بین الملل در آفریقا
...> در آنجا بود در همه ادارات یک نیروی خدماتی بود و مطابق یک پروتکل مدیری که وارد سازمان و محل کار می شد، در را برایش باز می کرد. پیاده که می شد، کیف اش را از دست اش می گرفت و می رفت در اتاق می گذاشت. این برای خارجی ها پررنگ تر بود. من همان روز اول گفتم این کار را نکنید و بگذارید مثل شما باشم. خلاصه سعی کردم خودم را در همان اتمسفر بیاندازم و در آن اتمسفر نفس بکشم و حتی لباس آنها را بپوشم و غذای شان را ...
گفتم تجربی بخوان گفت بندگی می خوانم تا شهید شوم
.... به پدرش گفته بودند و ایشان نمی دانست چطور موضوع را به من بگوید. وقتی از نمازخانه خارج شدم یک آن شنیدم که همسرم گفت یا حسین (ع) جواب این مادر را چه بدهم. این ها را می شنیدم وقتی به خانه رسیدیم دیدم همه آشنا ها و اقوام جمع شده اند، اما انگار خودم نبودم. هنوز هم نمی دانم چه کسی خبر شهادتش را به من داد. سخن پایانی. آقا رضا دوست داشت مدافع حرم بشود و آهنگ (منم باید برم آره برم ...
تجربه ی زیسته زنان چادری در اعتراضات حجاب اجباری
اتفاقات و اخبار در این مدت چادر سر نکرده اند. می گفت دخترانش هم چادری بوده اند اما نه به دلیل اعتراضات اخیر بلکه خیلی وقت است که چادر را کنار گذاشته اند. دلیلش را پرسیدم : دخترام معماری خوندن. با چادر به سختی کار گیر می اومد! حتی به دخترای من تو محیط کارشون میگن چرا روسری سر می کنید یا چرا با همکاران مرد اون دفتر دست نمی دید؟! جوری تحت فشارن که دختر من گفته فکر کنید من وسواسی ام! ...
رستای زلزله/ روایت خبرنگار از آن 20 ثانیه سهمگین
خبرگزاری فارس_خوی؛ کتایون حمیدی : چند ماهی است که قطعه ای از آذربایجان با لرزش های گاه و بی گاهش لالایی ویرانی سر می دهد، اما دیشب، درست زمانی که مادر خانه سفره شام رنگارنگ خود را در روزهای برفی بهمن پهن کرده، و از آن طرف هم بوی قورمه سبزی ته گرفته تازه عروس محله، کل کوچه را فرا گرفته بود، دوباره این لالایی از سر خوانده شد؛ این دفعه بلندتر، مخوف تر و غمگین تر. جوری صدایش بلند بود که قلب همه مان ...
مرورچند خاطره شیرین رزمندگان از دوران دفاع مقدس
در کنار خاطراتی که از دلاوری های غرورآمیز رزمندگان در کتاب ها آمده، یا از زبان رزمندگان شنیده می شود، خاطرات شیرین نیز بسیار است که حکایت از روحیه سلحشوری و شجاعت رزمندگان جان برکف دارد. اساساً زمانی که بالاترین ارزش برای هر کسی شهادت در راه دفاع از میهن باشد، طبعاً نگره های تلخ جنگ به حاشیه رفته و در نظر آن رزمنده ایام جنگ چندان جانکاه و دردناک نمی آید، بلکه خودش را با شرایط وفق داده و به همه ...
برگزیدگان بیستمین دوره جشنواره ملی کتاب رشد معرفی شدند
برگزیدگان در این جشنواره معرفی شدند و جایزه دریافت کردند. نامزدهای بهترین آثار در بخش های مختلف به شرح زیر است: شعر هیئت داوران: محمدمهدی سیار، بابک نیک طلب و حبیب نزاری سکوت به زبان مادری : انتشارات سوره مهر چی دیدم چی چیدم : نشر لوپه تو لونه چتری : نشر لوپه تو بالش رنگی : نشر لوپه تو خدای دست و دل باز انتشارات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان. ...
مروری بر زندگی و رفتار سیاسی آیت الله حاج شیخ عبدالکریم حائری
کلمه ای می گفت فوری ماشین در خانه اش حاضر می کردم و می فرستادمش آن جائی که عرب نی می اندازد. یعنی او را هم مثل آقا سید حسن مدرس به قتل می رساند و آن وقت آیا دیگر اثری برای حوزه باقی می ماند؟ اصلاً و ابداً [66] بنابر این لازم به نظر می رسید که شیخ عبدالکریم حائری جهت استوار ساختن پایه های تازه تأسیس حوزه علمیه قم، از موضع گیری های تند در برخی مسائل پرهیز کند. موضع گیری آیت الله حائری در ...
شاهکار کمیته استقبال از امام
...> حضرت آیت الله سید علی خامنه ای از اعضای شورای انقلاب نیز نشریه کمیته تبلیغات ستاد استقبال از امام را چاپ و منتشر کرد. حجت الاسلام فضل الله محلات از اعضای شورای مرکزی کمیته استقبال از امام با اشاره جلسه مذکور، گفت: یک روز صبح بعد از اذان در منزل در حال استراحت بودم، تلفن زنگ زد، مرحوم مطهری بود. گفتند دیشب احمد آقا از پاریس تلفن کردند و گفتند امام تصمیم گرفتند بیایند ایران. شما رفقا را ...