سایر منابع:
سایر خبرها
حاج زمانی از شیراز رمز گشایی می کند
انقلاب اسلامی خیلی زحمت کشید و همه عمرش را صرف انقلاب و مبارزه و مخالفت با اجنبی و بیگانه و گروهکها و توده ایها گذشت. علاقه او به امام و رهبری خیلی بود. خدایش بیامرزاد او را که آدم خیلی خوبی بود . در زندان قزل قلعه تهران هم بوده اید؟ بله در اوین چهارماه در اوایل سال 51 ماندم و بعد من و عده دیگری را به زندان قزل قلعه منتقل کردند.در انجا در بند عمومی بودم.جواد منصوری که بعدها سفیر ایران در ...
چریک و متدین و بازاری همه مشتاق منبر آقا بودند
. مجاهدین خلق نتوانستند این شرایط را تحمل کنند، لذا دست به انفجارات و حرکت های مسلحانه زدند. بعد از انفجارات هم دستگیر و عده ای از آن ها در زندان اعدام شدند. یک روز رفتم منزل آقای خامنه ای. ایشان به من گفتند: برو کوچه نخودبریز ها سر بزن، ببین چیز مشکوکی نمی بینی. من رفتم نگاه کردم، خیلی دقت کردم، چیزی ندیدم. برگشتم آمدم و به آقای خامنه ای گفتم: خیر، مسئله خاصی نبود. بعد ها من فهمیدم که آقای سیدعلی اندرزگو ...
این عکاس فرانسوی به توصیه امام (ره) برای ثبت وقایع انقلاب به ایران آمد
. این همان اتفاقی بود که به 17 شهریور انجامید و به قتل عام در میدان ژاله رسید. بعد از این اتفاق بود که من با بخشی از فرهنگ ایرانی آشنا شدم که بسیار برایم عجیب و جذاب بود. فرهنگ عزاداری شیعی و سیاه پوشیدن ها و مراسمی که می گرفتند. من یکباره از دل یک انقلاب وارد شناخت بخشی از فرهنگ مردم یک سرزمین شدم. این موضوع برای هر عکاسی جالب است. روزی که امام خمینی(ره) با هواپیمای ایرباس می خواست به ...
خاطرات محافظ بوشهری امام(ره)/ وجود دختر بزرگم را مدیون امام راحل هستم
بعد از آن یکماه مسئول پاسبخش(تقسیم نیروها در اطراف بیت امام) شدم و بعد از دوماه، در خود بیت امام (ره) آمدم اولین ملاقات بنده با امام دقیقا 22 فروردین سال 61 بود. در ابتدا مأموریتم سه ماه بود اما بدلیل مسئولیت بالا واحساس نیاز نیرو به مدت 8 ماه در بیت امام خدمت نمودم. هر روز روزنامه ها از دفتر به بیت ایشان می بردم و در محوطه حیاط دقیقا پشت اتاق امام نگهبانی می دادم بیشتر روزها امام را ...
خاطره بازی با یک اسیر صلیب ندیده
نیروهای بعثی شدم و 9 سال و 11 ماه برای خانواده ام مفقودالاثر شدم. روز و شب شکنجه می شدیم. سال ها اسارت و شکنجه به دست بعثی های عراقی بردنم زندان نیروی هوایی عراق. بعدشم بلافاصله به استخبارات (سازمان امنیت بغداد) منتقلم کردند. آنجا 57 خلبان و افسران ارشد ایرانی هم اسیر بعثی ها بودند. این از خدا بی خبرها 18 ماه آرزوی یک ثانیه دیدن آفتاب را به دل مان گذاشتند. 18 ماه در سیاه چال ...
روایت فجر| وقتی معلم شیمی با فرمول ها انقلاب درس می داد/ ساواکی هایی که از ترسشان چای را نصفه رها کرده ...
سلامی اعلام شد؛ روز اربعین، روز عجیبی در اصفهان بود و بالای عالی قاپو شاهد موج زدن جمعیت بودم و عکس امام(ره) در دست همه بود. روز فرار شاه در میدان امام(ره) نماز آن روز اصفهان به توصیه حضرت امام(ره) به امامت آیت الله خادمی برگزار می شود که شنیدن داستان آن هم خالی از لطف نیست: آیت الله خادمی در محراب مسجد امام بودند و جمعیت تا بازار قیصریه صف بسته بود؛ در آن روز آقای زعفرانی اذان ...
روزگاری که مردم نان نداشتند بخورند اما شاه ژست تمدن و تجدد می گرفت
بودند و اهل خدا و پیغمبر و یا بدِ بد بودند و اهل قمار و مواد و... به خاطر نان حلال پدر و تربیت مادرم خدا ما را هدایت کرد. فارس: پدر و مادرتان هم تحصیل کرده بودند؟ مادرم معصومه رضایی نوری سواد نداشت اما پدرم دیپلم علمی داشت که نجوم ریاضی هم می خواند. او فرد با سوادی بود که بسیار هم خوش خط و کارمند شهرداری بود. سال 57 بعد از انقلاب به رحمت خدا رفت و مادرم را هم در سال 98 از دست ...
خاطرات یک مبارز سیاسی از روزهای انقلاب (1)
... شش ماه دوره آموزشی را در گرگان پشت سر گذاشتم و بعد هم راهی سپاه دانش شدم. که من را برای تدریس به یک روستا در همان گرگان فرستادند. در مدت زمانی که در آن روستا بودم، در کنار آموزش بچه ها به کار تبلیغ دین نیز مشغول شدم، به طوری که با همان لباس سربازی که فرم افسری بود، پیش نماز می شدم و نماز جماعت و مراسم دعا را برگزار می کردم، کاری که پیش از آن سابقه ای نداشت و با استقبال اهالی آن روستا هم مواجه ...
در حلقه لشکر فرشتگان
تهران (پانا) - متفاوت ترین و صورتی ترین دیدار زندگی ام با آقا در حالی شکل گرفت که سی سالی برای این دیدار بزرگ بودم! اما نباید می گذاشتم این مختصر سن اضافه مشکلی برایم ایجاد کند. این بود که آن را همان جلوی ورودی حسینیه امام خمینی(ره) کَندَم و همراه کفش هایم به کفشداری دادم. دیگر راحت بودم و سبک. می توانستم توی صف دخترکان نُه ساله چادر به سر برای ورود، صف بکشم و به توصیه مربی شان برای ...
ملاقات با آقای نوار کاست | مجموعه داری که 18هزار نوار مذهبی و انقلابی دارد
خنده آنها را فراهم کنم. اما همان سال ها نوحه هم می خواندم. همان زمانی که می خواستم برای دسته سینه زنی خودمان نوحه می ساختم. آقای نوری گفت بیا انجمن. گفتم من با انجمن کاری ندارم. آن هم با انجمن های آن موقع که اسم و رسم خوبی در بین مردم نداشتند؛ برای اینکه به انجمن نروم با آقایان نوری و مردانی جلسه گذاشتم. بیشتر شعرهایم انقلابی هستند چون به اوایل انقلاب سرودن شعر را آغاز کردم. اما بعد از ...
روش پخش عکس امام خمینی در خیابان ها
انقلابی داشت، به همین دلیل جزو کسانی بود که ساواک تعقیبش می کرد. روش مبارزه به سبک اعلامیه ها برای شکست حکومت نظامی من هم در همان روزهای اوج درگیری های انقلاب وارد مبارزات شدم. البته چون کم سن و سال بودم، به طور جدی مرا در فعالیت ها راه نمی دادند. اما چون اعضای شورای مسجد، پدرم را می شناختند، از آن ها اعلامیه می گرفتم و به کمک دوستانم، روی دیوارها و در مغازه ها می چسباندیم، بعضی ...
انقلابی ترین مداح قبل از انقلاب/ حسین شمسایی: آشنایی با طیب موجب مداحی های سیاسی ام شد
دیده ای؟ گفتم: نه، هنوز توفیق دیدار ایشان را نیافته ام، ولی خیلی دوست دارم او را ببینم. گفت: من حمید سبزواری ام! خیلی خوشحال شدم و دستش را بوسیدم. سال 1353 یا 1354 بود که یک قرار سه نفره به اتفاق او و آقای بهجتی اردکانی، شاعری متخلص به شفق گذاشتیم. از همان جلسه سه نفره، هسته اصلی و اولیه شورای شعر انقلاب تشکیل شد. بعدها علی موسوی گرمارودی با آزاد شدن از زندان به جمع ما پیوست. نعمت میرزازاده (متخلص ...
رمز و راز شهید شدن از زبان جانباز دفاع مقدس
در مورد آرزوی خود در دفاع مقدس بیان کرد: من آرزو می کردم که اگر می شود، مانند جانباز قطع نخاعی محمد فلاح قطع نخاع شوم و این موضوع از ذهنم گذشت و همان روز هم به کمرم ترکش خورد و مانند او جانباز شدم. اولین کلمه ای که بر زبانم جاری شد، الحمدلله بود. آن موقع اشهد خود را گفتم، اما دیدم شهید نشدم و به تهران برگشتم. وی افزود: چند وقت پیش با یک نفر صحبت می کردم که گفت من کسی هستم که کسی هیچ کس ...
انقلاب اسلامی به روایت طلبه اهل کنگو؛ آمریکایی ها از صدای انقلاب ایران می ترسند
کارشناسی رسیدم با خواندن چند کتاب متوجه شدم که می توان گفت ولایت فقیه شبیه همان ولایت پیامبر است چون پیامبر(ص) هم حکومت می کردند ولی حکومت شان امپریالیسم، دموکراسی، دیکتاتوری و... نبوده بلکه دنبال قانون، قرآن و اسلام است و ولایت فقیه هم همین گونه است. انقلاب ایران بر خلاف کنگو، فقط سیاسی نبود او درباره ماجرای آشنایی اش با امام خمینی(ره) نیز عنوان می کند: در ترم سوم کارشناسی ...
ناگفته هایی از شکنجه رژیم پهلوی در مشهد
تهران خدمت می کردم به مطالعه مجله "مکتب اسلام" پرداختم و بعد از آن نیز با شنیدن نوار های سخنرانی حضرت امام خمینی (ره) با نهضت اسلامی آشنا شدم و البته بعد از آن هم نوار ها و اعلامیه ها را در مشهد تکثیر و بین سایر نظامیان لشکر 77 و آشنایان توزیع می کردیم. نیروی ارتش که سال 1357 به عنوان استوار دوم در گردان پدافند توپخانه لشکر 77 خراسان خدمت می کرده است، ادامه داد: پس از انقلاب و در روز 28 ...
آیا امام خمینی(ره) معتقد بود باید اسرائیل از بین برود؟| صحبت های محمدرضا باهنر درباره انقلاب و حضرت ...
شدیم و ایشان هم دلداری دادند و هم اجازه دادند با ایشان عکس بگیریم. در مراسم های عمومی هم گاهی شرکت می کردیم. من هم در اوان انقلاب و هم بعد از پیروزی انقلاب ساکن تهران نبودم و گاهی به تهران سر می زدیم. تقریبا تا سال 63 – 64 کرمان بودم. همزمان با مجلس دوم در تهران ساکن شدم. متأسفانه شرف یابی نزدیک و دو نفره محضر حضرت امام (ره) نداشتم. حضور: آخرین باری که قبل از رحلت امام (ره) به حسینیه ...
با بیژن جزنی از ساخت فیلم های تبلیغاتی پول دار شدیم/ رضا کیانیان: 300 هزار تومان دستمزد خواستم ندادند؛ ...
دیگری را به دست گرفت که احتمالاً قبل از این جلسه هم شوق گفتنش را داشته. به همین خاطر پرسید: می دانید من از کی وارد کار سینما شدم و رنگی شدم همه با سکوت خواستند خودش روایت کند که گفت: کار سینمایی من از جای عجیبی شروع شد. ما دو نفر بودیم، من و بیژن جزنی بعد از کودتای 28 مرداد در زندان با هم آشنا شدیم و فرصت پیش آمد دیپلم گرفتیم و به دانشگاه رفتیم، من برای بیژن احترام زیادی قائل هستم، ازآنجایی که او ...
روایت وکیل فرهاد میثمی از وضعیت پرونده و ویژگی های شخصیتی او / گاهی مادرش هم همراه فرهاد، اعتصاب غذا کرده
ناراحت است و از دوری فرزندش عذاب می کشد، اما به خواسته و ایده فرزندش احترام می گذارد. در برخی برهه ها مادر فرهاد میثمی در همراهی با پسرش اعتصاب غذا کرده است. چشم انداز پیش روی این پرونده از منظر شما چگونه خواهد بود؟ همان طور که گفتم بعد از زندانی شدن او، برخی افراد پرونده های تازه ای علیه ایشان تشکیل شده، نمی دانم این پرونده ها در چه مرحله ای است. اما به طور کلی، فرهاد میثمی یک محقق و پژوهشگر است و این روند را بعد از آزادی ادامه می دهد. او به کنشگری مسالمت آمیز خود ادامه می دهد و امیدوار است که بتواند به اهدافش دست پیدا کند ...
یادداشت | اعمال ام داوود
می گشتم، یک روز با خبر شدم امام صادق (ع) که با فرزندم داوود از من شیر خورده بود بیمار شده است به دیدن او شتافتم،از آن حضرت عیادت کردم هنگامی که می خواستم از حضورش مرخص شوم، فرمود: از داوود خبر تازه ای نداری؟ یا شنیدن نام داوود داغ من تازه شد و با آه درد آلودی ناله سردادم: مولای من! فدایت شوم داوود کجاست؟ مدت زیادی است از او خبری ندارم فرزندم در عراق زندان و من از دوری او و سرنوشت نامعلوم او سخت در ...
خاطرات یک انقلابی از بند ساواک
که چشم راستم را کامل از دست دادم و بینایی چشم چپم هم به شدت کم شد. چند روزی هم میهمان سلول انفرادی ساواک بودم که حضور در این سلول از بعد روانی به شدت آزار دهنده بود. تصورش را بکنید یک اتاقک کوچک یک متر در یک متر و نیم که با پاهای جمع شده می توانی در آن بخوابی با یک موکت مندرس و خیلی کثیف و چراغی کم نور که یک دریچه داشت برای ارتباط گرفتن ضروری با زندانبان و البته در این سلول مرتب صدای آه ...
تلخ و شیرین خاطرات روزهای پرالتهاب یک انقلابی/ از تلمذ در محضر عالم ربانی تا سنگباران دژخیمان پهلوی
آبان اتفاقی رقم خورد که پیش از گذشته هیجان داشت؛ آن روز مصادف بود با عید غدیر، بچه ها به خیابان ریختند و تظاهرات کردند، شهربانی آن ها را مورد ضرب و شتم قرار داد که در جریان این اتفاق محمدعلی راستگو مقدم اولین شهید بیرجند به شهادت رسید، بعد از این اتفاق بدون وحشت و ترس وارد صحنه می شدیم. پایداری من در مسیر انقلاب به خاطر امام بود، نفس مسیحایی این مرد بزرگ باعث شد من راهم را پیدا کنم، با ...
روایت هایی از نقش رهبر معظم انقلاب در سقوط رژیم پهلوی
روزها مفتخراست به خادمی حرم امام رضا (ع) و در همین کسوت و در بارگاه ملکوتی امام رئوف است که سر صحبت را با او باز می کنیم و لابه لای حرف هایمان چند باری به جای ما سلام دادند و نایب الزیاره مان بودند. * رهبری مشوق من برای عکاسی از وقایع انقلاب بودند گوی و میدان را دست مصاحبه شونده می دهیم اما می خواهیم گل خاطراتش را همین اول کار برایمان بگوید و شیرین ترین خاطره اش، اولین خاطره ...
ناپدید شدن دختران انقلابی در زندان های ساواک / آب جوش بر سرمان می ریختند تا از انقلاب دست بکشیم
زمان فعالیت های انقلابی شروع به اوج گرفتن کرده بود و رفته رفته گسترده تر شد تا به پیروزی انقلاب اسلامی در 22 بهمن ماه سال 57 انجامید و حاج خانم مصمم و استوار از همان دوران دانشجویی تا کنون قلبش عاشقانه برای انقلاب می تپد. مخفی کردن اعلامیه های امام لابه لای کتاب های کتابخانه دانشگاه اعلامیه های امام به سختی چاپ می شد و به دست ما رسید. یکی از دوستان انقلابی اعلامیه ها را به ما می ...
بازخوانی کارنامه مبارزاتی آیت الله سیدمحمود طالقانی
.... این هیئت حاکمه یا می خواهد ملت را گول بزند یا خارجی ها را ولی به خدا با این عمل خودشان را گول می زنند. امروز هر کاری که کرده اند به رسوایی و افتضاح کشیده شد. در نتیجه همین مخالفت ها و ازآنجاکه دولت قصد داشت مخالفان در روز برگزاری رفراندوم در صحنه نباشند، در بهمن همان سال (1341) همراه با بازرگان و سحابی بازداشت و در قزل قلعه زندانی می شوند اما چهار ماه و هشت روز بعد از زندان آزاد می ...
انتشار داستانک های 38 شهید شاگرد اول
.... طفلکی چند تا از بچه ها بخشِ سختِ کار از نظر من را که همان مصاحبه گرفتن و جمع آوری اطلاعات بود تمام کرده و تازه داشتند نفسی چاق می کردند. از شهدای دانشگاه حاجت گرفته بودم درست همان کاری بود که دنبالش بودم. دو چشم بینا برای نابینایی آورده بودند. به سرعت قبول کردم و کیفور شدم و گفتم منتظر ارسال اطلاعات و خاطراتی که جمع کرده اید هستم. گوشی را گذاشتم. قند تو دلم آب شده بود ...
روایت طوطای بی بی یلقی از شهادت ابوبکر
فرزندانم کمی به من آرامش می داد. هرروز به این فکر می کردم که ابوبکر کی برمی گردد. خیلی نگران و مضطرب بودم. از مدتی که رفته بود، دیگر خبری از او نداشتم. گاهی با خودم می گفتم نکند برای او اتفاقی بیفتد و من و بچه ها را تنها بگذارد ؛ اما به خودم امید می دادم که او بالاخره برمی گردد. من به شوق بازگشت او از جبهه، تمام سختی ها و کمبود ها را تحمل می کردم. تا اینکه یک روز زنگ در به صدا در آمد. در را ...
دست از دامنت ای دوست! نخواهم برداشت
برگزارکنندگان وارد سالن شدم. هنوز همه نیامده بودند؛ می بینید! دنیای پهناور اینترنت با شما کاری می کند که از شمال کشور حتی زودتر از بقیه در مرکز صداوسیمای تهران بنشینید و به صحنه زل بزنید. البته که نگران اینترنت بودم و اینکه صدای مراسم برایم کم بود؛ اما خداراشکر شب بی دغدغه سپری شد. چیک چیک قطره های باران بر زمین خاک آلود حیاط کناری خانه مان فرو می رفت و سرم پر از گرومب گرومب آسمان شده بود. مهمانان ...
مردی که با استخوان های بیرون زده ی جناق، در مجازی خبرساز شد
، مطبوعات و خروج از کشور محروم شد. 5 ماه بعد و در اردیبهشت 1398 دادگاه تجدیدنظر او برگزار شد که میثمی در اعتراض به تبصره ماده 48 یا همان تبصره وکیل تسخیری در دوران دادرسی برای متهمان، در این دادگاه شرکت نکرد. نامه دو قلو؛ انتقاد همزمان از داخل و خارج او از آن زمان به صورت مداوم و بدون مرخصی در زندان است. اواخر سال 97 او در نوشتاری که از زندان اوین به دست رسانه ها ...