حُسن حسین و ماجرای توبه چند داعشی چه بود؟
سایر خبرها
تیر کین تروریست ها خادمان شهدا را شهید کرد
، انگار می خواستند برای من مرور کنند که ما چه زندگی شیرینی در کنار هم داشتیم. می گفتیم و می خندیدیم و از زندگی مان تعریف می کردیم. صبح روز شهادت شان نمی دانم چه شد که در لحظه خداحافظی به ایشان گفتم برگردند! وقتی برگشتند، گفتم: شما را به خدا سپردم. از رفتار خودم تعجب می کردم. ایشان گفتند: مثل مادربزرگ های نگران رفتار می کنی! ایشان رفتند. بعد از اتمام کار و در مسیر به من پیام دادند که من دو ...
نماز جمعه ترک نشود
می ترسند. به همسرم می گویم هر وقت خواستی برایم گریه کنی برای امام حسین (ع) گریه کن و مرا حلال کن به پنج فرزند پسرم، می گویم حتما جبهه سرباز امام زمان (عج) می طلبد راه مرا ادامه دهید و افتخار کنید شهید داده اید. انتهای پیام/ کد خبر 751736
پدر و مادر عزیزم، امیدوارم هرچه زودتر شما را ببینم
کرمانشاه به خاک سپرده شد. دست نوشته شهید با عرض سلام خدمت پدر و مادر عزیزم امیدوارم که حالتان خوب باشد و همیشه سالم و تندرست باشید. پدر و مادر عزیزم اگرحال این فرزند خود را خواسته باشید به حمداله حالم خیلی خوب است و هیچ نگرانی ندارم غیر از دوری شما و خانواده ی عزیزم، امید است هرچه زودتر دیدارمان تازه شود. پدر عزیزم ما هنوز جای اولمان هستیم و جایی نرفته ...
این خانه عطر شهادت دارد
به مهمانی خانه آنها رفته بودند: چند روزی بود داشتیم خانه را نقاشی می کردیم، زنگ زدند و گفتند برای دیدار مقام معظم رهبری دعوت شده اید، فردا صبح به دیدار رهبری رفتیم، قرار بود من، خوشامدگویی داشته باشم. تولد حضرت زهرا (س) و امام خمینی (ره) را تبریک گفتم. آقا پرسیدند: ایشان کی هستند؟ گفتند: مادر سه شهید خالقی پور. آقا فرمودند: ما منزل شما آمده ایم؟ گفتم: یکبار قرار بود تشریف بیاورید که ما ...
دیدن خانه این جانباز متحیرتان می کند/ چه کسی بود می گفت مدافعان حرم برای پول به سوریه رفتند؟
حسابی متعجبم می کند. پدر شهید می گوید: هدیه دخترمان را وقتی شیرخوار بود از پرورشگاه آوردیم... حالا می فهمم چرا چهره این خواهر کوچولوی شهید با برادرش اینقدر متفاوت است. همسر شهید امینی در خلال صحبت آهی می کشد و می گوید: 15 ساله بودم که همسرم شهید شد و جوانی ام را در بهشت زهرا گذراندم. حالا با شهادت پسرم در میانسالی هم هر هفته به گلزار شهدا می روم. در بهداری حسین(ع) عباس(ع ...
خوشا به حال مقاومت کنندگان!
مقاومت کنندگان! دنیا دار آزمایش است. خوشا به حال مقاومت کنندگان! آنانی که در حوادث زندگی راه بندگی پروردگار را پیشه خود ساخته و با تحمل مشقات فراوان در عمل تأیید کردند که زنده هستند. پدر عزیزم! بدان که زحمت های تو را فراموش نمی کنم و در آن دنیای سرنوشت ساز، شهادت می دهم که تو مرا خوب تربیت کردی. تویی که هنگام اعزام گفتی: برو که پیروز خواهید شد و با پیروزی برمی گردی. پشت سر امام ...
خداوندا شهادت در راه خودت را به من عطا فرما
به گزارش خبرنگار گروه قطعه شهدا پایگاه تحلیلی خبری شیرازه، در این شماره بخشی از وصیت نامه یکی از شهدای شهر سپیدان را مرور میکنیم. شهیدی که آرزوی دیدن امام خمینی را داشت. نام: هاشم(فرشاد) نام خانوادگی :اعتمادی نام پدر : علی اکبر تاریخ تولد :25/12/1341 ش.ش: 1163 محل صدورشناسنامه: سپیدان تاریخ شهادت :25/10/65 بسم ...
علت اصلی عدم آسیب به امام سجاد(ع) در روز عاشورا +اسناد دقیق
برسانند به شرایط عصر عاشورا مربوط است. در حقیقت چند بار قصد کشتن ایشان را داشتند ولی این اتفاق نیفتاد. (3) امام سجاد –علیه السلام- در کربلا به شدت بیمار شد به طوری که توانایی حمل اسلحه و جنگ نداشت بنابر این نتوانست پیشاپیش پدر بزرگوارش به جهاد رفته و به شهادت برسد. بنابر این تا قبل از شهادت امام حسین علیه السلام دشمن بر خیمه ها مسلط نشده بود و دست پلیدش به امام نرسید تا حضرت را به شهادت ...
اصرارهایم جواب داد و خط شکن شدم/دو جانبازی در دو جنگ!
از دامادهایش نیز در سوریه مشغول جنگ و دفاع بودند، وقتی رفتن آقا تقی به سوریه حتمی شد همه خانواده را جمع کرد تا موضوع را با آن ها در میان بگذارد اما همان طور که گمان می کرد همگی مخالف رفتن پدر شدند و می گفتند: شما وظیفه تان را نسبت به انقلاب اسلامی انجام داده اید و حالا نوبت فرزندان شماست تا آن ایثار و فداکاری که شما یادشان دادید را در دفاع از آرمان های اسلامی ایفا کنند. اما آقای امینی ...
تنها اسیر ایرانی که در پاهایش پلاتین گذاشتند
بعد مرا به استخبارات بردند و چند روز انفرادی و باید به سوالات چگونه اتاق عمل رفته ام پاسخ دهم. بعد مرا با همان حالت پا های شکسته و وزنه های آویزان به اولین اردوگاه مفقودین در زادگاه صدام شهر تکریت بردند و 46 ماه در تکریت بودم و درسال 69 به همراه سایر آزادگان به میهن اسلامی بازگشتم. از پدر و مادر و رنج فراق فرزند بگویید؟ موقعی که مجروح شدم دو نفر از همشهریان دیدن که ...
شمایل یک شاعر به تمام معنا
خاطراتی با معلم ها داشتیم، جالب بود کلاس سوم یا چهارم معلمی داشتیم که اسم او آقای فرزانه بود. انشایی درباره دورویی و دوگویی نوشته بودم، موضوع انشا به دورویی مربوط بود. آمدم خواندم او مرا جلوی تخته سیاه نگه داشت و شلاق زد! چون خیال می کرد انشا را خودم ننوشته ام! هر چه می خواستم تلاش کنم بگویم خودم گفته ام قبول نمی کرد. قسم و آیه را هم باور نمی کرد. آخر گفتم شما بپرسید، من به بچه ها کمک می کنم تا انشا ...
قول و قرار عاشقانه شهید و همسرش در روز پاسدار/ الوعده وفا حتی بعد از شهادت!
بالاخره یک روز می رسد. زمان وداع را می گویم. همه یک روز از هم خداحافظی می کنند. هرچقدر عاشق، هرچقدر دلداده. فرقی نمی کند. دنیا محل گذر است و آدم ها همیشه در رفت و آمد. بالاخره یک روز می آید که عزیزترین های ما هم می روند. شاید حوالی این شهر کسی حواسش به رفتن نباشد. اما زنان و خانواده پاسدارها همیشه دلهره این رفت و آمدها را دارند. پاسدارهایی که به فرماندهی قافله سالار عشق امام حسین علیه السلام از دین و ولایت حفاظت می کنند. ...
عاشقانه های مادر محمود،احمد و علیرضا |بچه هایم برای حفظ خاک پاک شهرم رفتند
.... نمی توانستم این خبر را تحمل کنم و برایم قابل هضم نبود. جگر گوشه ام بدون اینکه کسی بالای سرش باشد تمام کرده بود. وای که چقدر تحمل این درد برایم سنگین بود. (اشک امان نمی دهد...) حالا چطور باید به پدرش می گفتیم. با مشورت اعضای فامیل تصمیم گرفتیم تا برگشتن پدر بچه ها چیزی به او نگوییم. اما نمی دانستم که نه تنها خبر شهادت محمود بلکه خبر شهادت احمد را هم باید به او بدهم. 3 ماه در قم ...
زندگینامه حضرت ابوالفضل (ع) + فیلم
پشت درختی خود را پنهان کرده بود ضربه ای به دست چپش وارد کرد و بعد از آن نیز عمودی بر سر عباس وارد کرد و او را به شهادت رساند. وقتی عباس(ع) شهید شد امام حسین(ع) بر نعش برادر حاضر شد، به شدت گریه کرد و فرمود:اَلآنَ اِنکَسَرَ ظَهری وَ قَلَّت حیلَتی:اکنون کمرم شکست و چاره ام اندک شد. محل دفن حضرت ابوالفضل (ع) محل دفن حضرت عباس در شهر کربلا در 378 متری شمال شرقی حرم ...
روایتی از لحظه انفجار و جانبازی/ ماجرای شهیدی که چند روز قبل از شهادت در قبر خودش خوابید
اتحاد خبر- اکبر صابری: چهارم شعبان سال روز ولادت قمر بنی هاشم حضرت عباس (ع) و روز جانباز است. به همین مناسبت " اتحادخبر " با حاج عبدالرضا برازجانی جانباز دفاع مقدس به گفتگو نشسته است. با ما همراه باشید تا با هم خاطرات تلخ و شیرین این رزمنده بسیجی و جانباز 60 درصد را بخوانیم... لطفا ابتدا خود را معرفی کنید. - ...
روایتی از دیدار 100 دقیقه ای خانواده شهدای شاهچراغ با رهبر انقلاب
چرخید و همه کارهامو کرد. اون روز هم، خودش منو برده بود حرم. من قسمت خانما بودم که تیراندازی شد. همه ترسیدند. فرار کردند. من پای فرار نداشتم. گفتم باید حاجی خودش بیاد منو ببره؛ اما هرچی منتظر شدم نیومد. مردم به زور منو بردند بیرون. تا چند روز هم بِهِم نمی گفتند شهید شده. می گفتند زخمی شده. بعد که فهمیدم خیلی سوختم. نباید تنها شهید می شد. منم باید باهاش شهید می شدم. کم کم بوی آمادگی برای ...
جلوه ای از علاقه امام زمان(عج) به عموجانشان حضرت عباس(ع)
: اعتقاد خوبی داری. بعد از آن سؤال کردم که: به نظر شما الآن حضرت امام زمان(ع) در کجا هستند. حضرت(عج) فرمودند: الان امام زمان(عج) در خیمه است . سؤال کردم: روز عرفه، که می گویند حضرت ولیعصر(ع) در عرفات هستند، در کجای عرفات می باشند؟ فرمود: حدود جبل الرحمة. گفتم: اگر کسی آنجا برود آن حضرت(عج) را می بیند؟ فرمود: بله، او را می بیند ولی نمی شناسد . گفتم: آیا فردا شب که شب عرفه است ...
جانباز بوشهری که از بین رفتن جمجمه اش را احساس نکرد!+ عکس
دوستانم که عده ای از آن ها شهید شدند در سال 1360 به پادگان شهید عبدالله مسگر که الان تغییر نام داده شده به نام امام حسین(ع) شیراز که دوره سختی بود که آن جا طی کردیم و بعد وارد پادگان ابوذر کرمانشاه و بعد اعزام شدیم سرپل ذهاب (بازی دراز) جز تیپ نبی اکرم (ص) کرمانشاه بودیم. فارس: در چند سالگی اقدام به حضور در جبهه کردید؟ و چرا رفتید؟ در همان ابتدا که متوجه شدم برای ثبت نام رفتم یعنی ...
یادی از شهیدی که فرزندش هم، ولایی بود
جواب نامه ایشان را هم داد و با درخواستش موافقت کرد اما متاسفانه چند ماه بعد در شهر اهواز بر اثر تصادف جان خود را از دست داد. اما! وقتی شهید شدن یوسف را به مادر ایشان اعلام می کنند گریه نمی کند و از مردم هم درخواست می کند که گریه نکنند چرا که یوسف خود دوست داشت به جنگ برود و شهید شود و چون عاشق شهادت بود امروز گریه نمی کنم و خوشحالم که به آرزویش رسید. وصیت نامه شهید: ...
عارفی که با محبت اهل بیت(ع) به کیمیا دست یافت
...، توسل و چله نشینی مشغول بودند . خبر از زنده بودن سید آزادگان هنگامی که از جبهه خبر شهادت حجت الاسلام سیدعلی اکبر ابوترابی اعلام شد، از طرف دولت و خانواده ایشان مجالس ختم و بزرگداشت مفصلی برگزار گردید. در مراسم چهلم ایشان آیات و علمای اعلام شرکت کرده و رئیس جمهور وقت سخنرانی کردند. چند روز بعد از اتمام مراسم چهلم ایشان، آیت الله حاج سیدعباس ابوترابی، پدر سید آزادگان به نزد ...
پای درس آقا| بصیرت و وفا، دو شاخصه برجسته حضرت عباس (ع) بود
آور اباالفضل العبّاس آخرین کسی است که قبل از امام حسین به شهادت رسیده است، و این شهادت هم باز در راه یک عمل بزرگ - یعنی آوردن آب برای لب تشنگان خیمه های اباعبداللَّه الحسین - است. در زیارات و کلماتی که از ائمه راجع به اباالفضل العبّاس رسیده است، روی دو جمله تأکید شده است: یکی بصیرت، یکی وفا. بصیرت اباالفضل العبّاس کجاست؟ همه یاران حسینی، صاحبان بصیرت بودند، اما او بصیرت را بیشتر نشان داد. در روز ...
روایت پاسداری؛ از تصمیم برای استخدام در ذوب آهن تا جانشینی سپاه/ انتقام حاج قاسم را از آمریکایی ها می ...
شان چند شب بود که خواب کمی داشتم و یک روز برنامه ریزی کردم که زودتر به خانه بروم و استراحت کنم؛ در نمازخانه ناحیه بودم که 2 نفر از بچه های بسیج آمدند و گفتند نیم ساعت با شما کار داریم و راحت به آن ها گفتم چند شب است که درست نخوابیدم و امروز نیت کرده ام زود به خانه بروم و استراحت کنم و یک روز دیگر بیایید. آن روز هوا ابری بود و وقتی آماده شدم که به خانه بروم حدود 20 دقیقه تگرگ و باران شد ...
پای صحبت 3 تن از جانبازان که در راه وطن از جان گذشته اند | جان فشانی در مسیر ایستادگی
بیماری های گوناگون از سوی دیگر باعث شده بود در آخرین نفس هایمان به وطن برگردیم. با وجود این، هرگز مقابل دشمن از خود ضعف نشان ندادیم و ذره ای پشیمان نیستیم. وقتی بچه ها پدر را نمی شناسند سال 1358 که عازم بانه شد، نوزاد پسرش به نام حجت، چندروزه بود و سال 1361، چند روز پس از اسارت به دست بعثی ها نیز دخترش به دنیا آمد، اما اولین دیدار پدر و دختر موکول شد به هشت سال بعد؛ وقتی که دخترک ...
دل ما گره خورده به شما، خبر دارید؟/ سلام بر غمی که ما را بزرگ می کند
زیارت کربلا را باید از ایشان گرفت. مولا، گفته غم عالم را به دلتان نگیرید. اگر هم گرفتید راه باز کنید به سمت حسین(ع)... من این داد و ستدِ #مروارید_خیس را توی مصاحبه با خانواده شهدا، زیاد دیده ام. پدران و مادران شهدا وسط مرور خاطرات فرزندشان پقی می زدند زیر گریهِ دلتنگی_که الحق امان از دلتنگی!_ بعد می گفتند: برای پسرم گریه نمی کنم ها! برای علی اکبر امام حسین(ع) گریه می کنم. خب! با پای عقل ...
ناگهان مادر شدم!/ گفتگو با مریم سرایداران که امانتی شاه چراغ را به او سپردند+فیلم
تروریستی شاه چراغ که با آن عزت انجام شد، پیش خودم گفتم: پس شما هم عزیز خدا بودید و ما غافل! مریم سرایداران انگار که چیزی یادش افتاده باشد، می گوید: پدر و مادرم همیشه آرزو داشتند برویم مشهد. قرار بود بعد از مراسم ازدواج همراه خانواده همسرم، دسته جمعی برویم مشهد. مامان بابا آرزوبه دل نماندند و حسرت سی ساله شان برای زیارت به بهترین شکل تمام شد. پیکرشان اول به حرم امام رضا(ع) رفت بعد دفن شد. هر جا ...
قصه پر غصه این اسطوره فراموش شده پس از 43 سال
رساندم و لباس های جبهه را برداشتم، هر چند مادرم از رفتنم به خاطر زخم هایم ناراضی بود ولی مجدد عازم جبهه شدم. رستمی اظهار کرد: گردان ما به منطقه عملیاتی بندر امام اعزام شد، آنجا همه از حضور من تعجب کرده بودند پسردایی مادرم شهید قوامی که فرمانده ما بود مرا دعوا کرد. گفتم مادرم موافقت کرده و با بچه های بسیجی به جبهه آمدم. ما را دوباره به منطقه شوش بردند و در عملیات بیت المقدس روزهای عید 1361 ...
ولادت امام حسین (ع) در احایث و روایات
...، از امام زین العابدین(ع): اسماء بنت عمیس برایم ... نقل کرد: پس از یک سال، حسین(ع) متولّد شد و پیامبر(ص) آمد و فرمود: ای اسماء! پسرم را به من بده، او را در پارچه سفیدی به ایشان دادم، پیامبر(ص) در گوش راستش اذان و در گوش چپش اقامه گفت و او را در دامنش نهاد و گریست، گفتم: پدر و مادرم فدایت! چرا می گریی؟ پیامبر(ص) فرمود: بر این پسرم می گریم، گفتم: او الآن متولّد شده است، ای پیامبر خدا ...
ارباب تولدت مبارک | مژده ای دل خدای عشق رسید + مولودی
: ولادت او در مدینه بود وقت سحر بود که آن سرو چمن ولایت و آن نهال اقبال بوستان امامت در حدیقه حیات قد کشید و غُنچه عصمت و طهارت به نسیم عنایت الهی شکفته گردید جبرئیل(ع) آمد و مژده قدوم حضرت امام حسین(ع) به سیدالکونین رسانید و گفت: یا رسول الله! حق سبحانه و تعالی بعد از تهنیت فرزندت حسین, تعزیت می رساند. آن حضرت فرمود: تهنیت معلوم است, اما تعزیت چیست؟ فرمود: بعد از وفات تو و مادر و شهادت پدر و برادر ...
شهید” مجید ابوطالبی “
ماه 1392 در تاریخ ثبت میشود که در چنین روزی پدر و مادر شهید مجید ابوطالبی بعد از 31 سال، فرزندشان را در کهف الشهدای تهران پیدا کردند. مرحومه بتول محمدی مادر شهید ابوطالبی با بغض از رویای صادقه خود بعد از 31 سال بی خبری از پیکر فرزند شهیدش میگوید: در خواب مجید را دیدم که به من گفت مامان جان من آمدم. گفتم مجید تویی؟ تو کجایی؟ گفت مادر من خیلی وقت است که آمده ام. چند سال است که آمده ام. اما ...