دیدن خانه این جانباز متحیرتان می کند
سایر خبرها
ماجرای حُسن حسین و توبه چند داعشی
...> احداث کفشداری در حرم امام حسین (ع) پدر این شهید مدافع حرم می گوید: حسین تا سن 24 سالگی 25 بار به کربلا رفته بود، در گذشته زائران کفش های خود را در سبد می ریختند. او با دیدن این صحنه ناراحت شد، به دفتر حرم مراجعه کرد و گفت که من مهندس هستم اجازه دهید چند کفشداری ایجاد کنم. آنها موافقت کردند و او چند کفشداری در حرم ساخت و مدتی در آنجا به عنوان کفش دار فعالیت می کرد و گفته بود فقط یک گوشه ...
مدافع حرمی که قول داد، اما به آن عمل نکرد!
زده نشسته، نه نگاه پدرش و نه گریه می کرد. دغدغه های همسر شهید فراوان است. انگار که به همه چیز باید حواست باشد؛ از یک طرف عزاداری، از یک طرف باید حواست به بچه ها باشد. خیلی اذیت کننده است. من آن موقع همه حواسم به بچه ها بود؛ به خصوص به زینب. حالا صبورا گریه و زاری می کرد؛ ولی زینب بهت زده و از دست پدرش ناراحت بود. چون داوود هر وقت که زنگ می زد (دو سه بار بیش تر زنگ نزد)، ولی همان هم که ...
آرزویم دیدار با حضرت آقاست
توکلی ازدواج یک از آن اتفاقاتی است که هر دختری برای آن تصمیماتی دارد.. چه شد که تصمیم گرفتی شریک زندگی ات را نشسته بر ویلچر انتخاب کنی؟ در دوران جنگ بچه بودم اما در نوجوانی به خاطر فعالیت در بسیج با زندگی رزمندگان، خانواده شهدا و جانبازان آشنا شدم و در برنامه های بسیج این آشنایی بیشتر هم شد. وقتی به آسایشگاه جانبازان می رفتم با خود فکر می کردم چقدر آنها زندگی سختی دارند. اصلا چطور غذا می ...
جانباز 70 درصد؛کاش جسم من دوباره سالم شود!
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی قم فردا ، محمدرضا اصغری جانباز دوران دفاع مقدس که چندین بار در جنگ تحمیلی مجروح و جانباز می شود اما بعد از سال ها مجددا در جبهه های مقاومت حضور پیدا کرده و در دفاع از حرم حضرت زینب سلام الله علیها مجددا به فیض جانبازی نائل می آید. به مناسبت روز جانباز گفتگویی با این جانباز سرافراز داشتیم. خودتان را کامل معرفی کنید. اصغری: محمد رضا اصغری ...
از جانبازان جهاددانشگاهی استان کرمان تجلیل شد
ارزش های معنوی و اخلاقی این عزیزان تاثیر بسزایی بر ما دارد. وی همچنین ضمن گرامی داشت یاد و خاطره شهید سلیمانی، گفت: حاج قاسم به عنوان سرآمد شهدا مایه افتخار جامعه اسلامی است، وی توانست روحیه امید و آرامش را به روح همه ی آزادیخواهان جهان تزریق کند شهید سلیمانی به خاطر اخلاصش، سردار دلها شد و در دل های مردم جای گرفت او هیچگاه برای نام، اسم، درجه و جایگاه کار نکرد و فقط برای خدا کار کرد ...
روایتی از اشک ها و لبخندها بر چهره جانبازان/ حماسه ای که از نوجوانی ادامه دارد
برخورد کرد و دوباره بستری شدم و بعد مرخصی بازهم برگشتم. با اینکه 14 سال داشتم اما حراست از کشور را بر خودم واجب می دانستم و تا پایان دفاع مقدس پای ثابت جنگ بودم و عارضه شیمیایی را از آن سال ها همراه دارم. همسرم صبوری می کند و تمام بار زحمات ما از دارو و درمان گرفته تا تهیه و جابجایی کپسول اکسیژن همه بر دوش خانواده است. پایان پیام/ ...
خانه هایی که آدرس اش را خدا داده است
را خدا به خانه ام هدایت کرده است، مریضی دارند که چند سال پیش در اثر سکته مغزی تمام بدنش بی حس شده است و توان حتی بلند شدن از روی تخت را هم ندارد و الان سالهاست که از طریق لوله گاواژ معده غذا می خورد، حال تو فکرش را بکن که خانه ات مدام بلرزد و تمام افراد خانواده به خاطر پدرشان که در رخت بیماری است نتوانند از خانه بیرون بروند. پشت سرش حرکت می کنم و سئوال هایم را پشت سر هم می پرسم! الان چند ...
ناگهان مادر شدم!/ گفتگو با مریم سرایداران که امانتی شاه چراغ را به او سپردند+فیلم
.... آلان اینجاست و سر برمی گردانی، می بینی که در کمتر از چند ثانیه غیبش زده. شاید این همه می دود که خاطره تلخ آن روز را جا بگذارد. حالا حضانت قانونی آرتین به خواهرش سپرده شده است. قیّم قانونی آرتین درباره اینکه خانواده سرایداران، آن روز در حرم چه می کردند؟ می گوید: بدترین روز عمرم همان روزی است که آن لعنتی خانواده من و بقیه را به رگبار بست. آن روزها مدام فراخوان داده می شد و اغتشاش ها باعث شده بو ...
تیر کین تروریست ها خادمان شهدا را شهید کرد
جا های تفریحی که خانواده ها را در سفر می بردند، به من می گفتند این پسر شهد فلانی است، وقتی به بازار رفتی حواست به این بچه هم باشد یا برای مثال اگر من متوجه مادران شهدا نمی شدم، می گفتند کمک حاج خانم بدهید و دست شان را بگیرید. گفتم کاش شهید می شدی همسر شهید مهدی ملاشاهی زمانی که ایشان (مهدی) از اربعین برگشتند، برای من مشخص شد که حال و هوای دیگری پیدا کرده اند ...
قتل هولناک نوعروس 25 ساله برای طلاهای بدلی!
کردم تا بتوانم وارد خانه همکارم شوم. می دانستم همکارم در آن ساعت سرکار است. آن روز با او در شرکت ناهار خوردم و بعد مرخصی ساعتی گرفتم تا نقشه سرقت را اجرا کنم. نقشه را چند وقتی بود که کشیده بودم و مثل خره به جانم افتاده بودم. وقتی وارد خانه شدم با چاقو زن جوان را تهدید کردم و از او خواستم جای طلاهایش را به من نشان بدهد. او گفت که همه طلاهایشان را به خانه مادرش برده و در آنجا نگهداری می ...
متهم:به همسرم بدگمان بودم
. مدتی بود به او بدگمان شده بودم و فکر می کردم موضوعی را از من پنهان می کند. هر روز که می گذشت بیشتر به رفتار های او مشکوک می شدم. من زن و فرزند داشتم که با او ازدواج کردم و انتظار داشتم او بیشتر مرا درک کند، اما همسر دومم با رفتارش و بدگویی که پشت سرم انجام می داد، شک و تردید مرا نسبت به خودش بیشتر می کرد تا جایی که تصمیم گرفتم او را به قتل برسانم. شاید باور نکنید که به خاطر رفتار های او دو بار با ...
شهید زینت جهان اسلام است
به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین استان چهارمحال وبختیاری، مراسم وداع با شهید مدافع امنیت طاهر زمانی احمد محمودی در تیپ 44 قمربنی هاشم علیه السلام استان چهارمحال و بختیاری برگزار شد. سردار افضلی در این مراسم با گرامیداشت یاد وخاطره شهدای انقلاب، دفاع مقدس، مدافعان حرم و عرصه سلامت و شهدای مدافع امنیت، با اشاره به قداست این مراسم، تیپ آقا قمربنی هاشم علیه السلام را معراج الشهدا دانست. ...
امام جمعه بهار تشریح کرد: اهمیت تکریم خانواده های شهدا در دین اسلام
الاسلام مصباح با بیان اینکه اگر انسانی از این اصل دور شود، در اصل از حقیقت انسانیت دور شده است، گفت: بشر به زندگی، هدف و جایگاه اصلی خود دست پیدا نخواهد کرد مگر آنکه به واسطه جهاد، که دری از درهای بهشت است و هر کسی لیاقت وارد شدن به آن را ندارد، توجه داشته باشد و در این مسیر قدم بگذارد. وی افزود: باید از خدا بخواهیم تا در عرصه تحقق جهاد، آن هم همه ابعاد مختلف آن ما را یاری دهد. ...
کتاب شنبه آرام؟ روایت هایی خواندنی از زندگی خصوصی شهید فخری زاده
چایی بگیری جلوی بچه ها . عروس هایش را خیلی دوست داشت؛ می گفت جای دخترهای نداشته مان هستند. آنها هم علاقه عجیبی به محسن داشتند، به خصوص مهناز، همسر هانی که تازه عروس بود و بسیار با هم عیاق شده بودند. ساعت ها می نشستند و بحث فلسفی می کردند. محسن تنها آرزویش بعد از زیارت حرم امام حسین(ع) سر و سامان گرفتن هانی بود. همیشه می گفت: هانی! اگه تو هم ازدواج کنی، دیگه خیالم راحت میشه . در همین کرونا بود که عقد ...
ماجرای عجیب خودکشی 2 دختر نوجوان | 40 دقیقه با دست از پل عابر پیاده آویزان بودیم!
مشابه من را داشت و ما با یکدیگر دوستانی صمیمی بودیم. حتی چند بار در کنار هم با تیغ خودزنی کردیم تا به دیگران بفهمانیم که ما از مرگ ترسی نداریم. خلاصه در همین حال خواهر بزرگ ترم ازدواج کرد ولی در دوران نامزدی به طور ناخواسته باردار شد که همین ماجرا هم بالاخره به طلاق انجامید و او به خانه ما بازگشت اما مادرم دیگر به او کاری نداشت. خواهرم آزادانه می توانست آرایش کند و به هر جایی که دوست ...
قول و قرار عاشقانه شهید و همسرش در روز پاسدار
! روایتی که می خوانید قصه عنایت امام حسین جان است. قصه یک وداع عاشقانه. قصه عاشقی که همیشه نگران وداع بوده اما حالا همسر شهیدش این روز را برایش بسیار قشنگ تدارک می بیند. دلش می خواست در اوج جوانی شهید شود! گوش می سپارم به واژه واژه هایی که زهرا بیگدلی همسر شهید مدافع حرم مهدی بختیاری از دل و جان تعریف می کند و او از آقامهدی جانش می گوید: همسرم متولد 1370 و پاسدار بود. از همان اوایل ...
جهادگران کرمان با خانواده جانباز شهید ذونژند دیدار کردند
دیدار با خانواده برشمرد و گفت: همه ما وظیفه داریم آرمان های والای شهیدان را حفظ کرده با عزت و سربلندی، راه پر افتخار آنها را ادامه دهیم. رئیس جهاددانشگاهی استان کرمان، خطاب به همسر جانباز شهید ذونژند، گفت: شما کار با ارزش و بزرگی را انجام داده اید و این توفیقی بوده که نصیب شما شده است. همسران جانبازان، زینب گونه از جانبازان پرستاری کرده و می کنند؛ رشادت و پرستاری همسران جانباز کمتر از ...
عاشقی با جانبازی معنا می شود
وصف هشت سال روزهای عاشقی در روزهای دفاع مقدس را نمی توان در میان واژه ها گنجاند و از مجنون هایی سخن گفت که بی ادعا و در راه علمدار برای دفاع از اسلام و انقلاب دل در گرو وصال نهادند و جان خویش را در کف دست گذاشتند و در میدان های جنگ تاختند. بزرگ مردانی که امروز یادگار و سرمایه ارزشمند آن روزها هستند، آن قدر بی ادعا و گمنام که بسیاری از آن ها را نمی شناسیم و در این دنیای خاکی به قول خودشان از ر ...
جانباز بوشهری که از بین رفتن جمجمه اش را احساس نکرد!+ عکس
بچه ها بودیم و فکر رسیدن به مقر که اصلا برایمان مهم نبود زخمی شدنمان! یکی از بچه ها هم قلبش تیر خورده بود و همین ها باعث می شد من در برابر آن ها و دردشان خجالت زده شوم و سکوت کنم. تا به خاکریز خودمان رسیدیم به ما ایست دادند؛ باید رمز شب را می گفتیم رمزمان پیکان ژیان یا صاحب الزمان بود چون عراقی ها پ و ژ را نمی توانستند تکرار کنند این شده بود رمزمان. بعد فهمیدم خبر لو رفتن عملیات به گوش ...
لبخند ماه ؛ تازه ترین اثر انتشارات روایت فتح
کتاب لبخند ماه روایتی داستانی از زندگی اولین و تنهاترین شهید مدافع حرم، الیاس چگینی از توابع بویین زهرا در استان قزوین است. جوانی خنده رو، بذله گو، شوخ طبع، پرهیجان، پرهیاهو و در عین حال صاف و زلال که شوخی ها و شلوغکاری هایش تمامی ندارد، به طوری که از این ویژگی پر رنگ او، از در و همسایه و دوست و رفیق تا معلم و پدر و مادر و همسر بی بهره نمی مانند. بعد از خدمت سربازی وارد سپاه می شود و ...
آیت الله علم الهدی در دیدار از جانبازان نخاعی: ایثارگران و جانبازان در کنار شهدا قرار می گیرند
به گزارش شهرآرانیوز ، امام جمعه مشهد در حاشیه بازدید از مرکز بازتوانی ویژه جانبازان نخاعی آسایشگاه امام خمینی (ره) گفت: روز میلاد مسعود قمر بنی هاشم و روز گرامیداشت جانباز به تمام جانبازان فداکار تعلق دارد. آیت الله سید احمد علم الهدی با تأکید بر اهمیت مقام جانباز در حراست از میهن اسلامی گفت: اولین جانباز انقلاب مقام معظم رهبری است و این ایثارگران و جانبازان کسانی هستند که در کنار شهدا قرار ...
دفاع از وطن تا حرم / وقتی رمز عملیات اسم دخترم می شود
خداوند هر 6 فرزندم مسجدی هستند، پسر کوچکم آن دوران 10 سالش بود ولی مرد خانه بود، گفت: همسرم سختی های بسیاری در آن دوران تحمل کردند، ایشون هم مادر بود و هم در نبودم نگذاشتند که فرزندانم کمبود پدر را احساس کنند . * با سردار سلیمانی در سوریه و لبنان همرزم بودم امینی با بیان اینکه سال 95 بود که برای نخستین بار به سوریه اعزام شدم و تقریبا به همه شهرهای سوریه برای دفاع از حرم رفت ...
در مرکز توانبخشی اهواز برگزار شد؛ مراسم گرامیداشت یاد و خاطره دبیر شهید گروه پیگیری جانبازان نخاعی ...
روح شهیدان والا مقام، شهیدان انقلاب اسلامی، شهدای دفاع مقدس، شهدای مدافع حرم، مدافع امنیت، به ویژه شهیدانی که سال های سال استقامت کردند، مجاهدت کردند، و ضعف ها و آلامی که در اثر جنایت های نابخشودنی کفار ، صدامیان، منافقین بر بدن آنها وارد شده است تحمل می کردند. جانبازان عزیزی که به افتخار شهادت نایل می آیند، واقعا باید بگوییم اینها بارها و بارها شهادت را از نزدیک لمس کردند و همیشه برای خدمت، برای ...
روایتی از دیدار 100 دقیقه ای خانواده شهدای شاهچراغ با رهبر انقلاب
چرخید و همه کارهامو کرد. اون روز هم، خودش منو برده بود حرم. من قسمت خانما بودم که تیراندازی شد. همه ترسیدند. فرار کردند. من پای فرار نداشتم. گفتم باید حاجی خودش بیاد منو ببره؛ اما هرچی منتظر شدم نیومد. مردم به زور منو بردند بیرون. تا چند روز هم بِهِم نمی گفتند شهید شده. می گفتند زخمی شده. بعد که فهمیدم خیلی سوختم. نباید تنها شهید می شد. منم باید باهاش شهید می شدم. کم کم بوی آمادگی برای ...
پای صحبت 3 تن از جانبازان که در راه وطن از جان گذشته اند | جان فشانی در مسیر ایستادگی
ویک سالگی ازدواج کرده و حالا دارای سه فرزند است. می گوید: وضعیت من برای بچه های خودم عادی بود، اما دیگربچه ها با دیدن من می ترسیدند. همسر صبورش نیز درباره انتخاب یک جانباز به عنوان شریک زندگی و سه دهه زندگی مشترک پرفرازونشیب، می گوید: جنگ تازه تمام شده بود و پانزده ساله بودم که خانواده همسرم به خواستگاری آمدند، اما مادرم به شدت مخالف بود و می گفت وقتی بزرگ تر شوم، از انتخابم پشیمان خواهم ...
تبریک میلاد سبط النبی به مادر مهربانی ها/ندای حسین حسین در دیار کارون طنین انداز شد
دزفولی در اهواز، فاز یک پادادشهر، نرسیده به بهشت آباد، خیابان بهمن غربی برگزار شد که خانواده شهید سید طاهر موسوی، خانواده شهید عظیم خمبی شوشتری و خانواده شهید بهرام کرامت در این برنامه حضور داشتند. همچنین خانواده شهیدان مجید، محمد و احمد خمبی شوشتری از شهدای دوران هشت سال دفاع مقدس شهرستان اهواز نیز در آیین خانواده معظم شهید خلیل باکو دزفولی شرکت کردند. خانواده جانباز شهید فرج ...
پیام تبریک مدیرکل تعاون کار و رفاه اجتماعی استان قم به مناسبت روز پاسدار و جانباز
با عظمت امام حسین(ع) است که سرلوحه شهدای هشت سال دفاع مقدس ایران و شهدای مدافع حرم و مدافع امنیت قرار گرفت . امام حسین (ع) مصداق بارز و عظیم پاسداری از دین و کلام خداوند متعال است و نامگذاری روز ولادت با سعادت این امام همام به عنوان روز پاسدار، نشان از پاسداشت فرهنگ مقدس پاسداری از انسانیت و اسلام است . کارنامه درخشان سپاه پاسداران در سال های پرشکوه انقلاب اسلامی که حاصل تلاش ...
روایتی از لحظه انفجار و جانبازی/ ماجرای شهیدی که چند روز قبل از شهادت در قبر خودش خوابید
چطور آن ها را راضی کردید؟ - برای خانواده ام سخت بود به هر حال پسر بزرگ خانواده بودم و خود بسیج رفتن و ثبت نام کردنم هم یواشکی بود. جز مادر و یکی از خواهرهایم که به زور قانعشان کرده بودم و بعد از چند ماه متوجه این ماجرا شدند چون بعضی از شب ها باید می ماندیم در پایگاه از آن جا متوجه شدند من می روم بسیج و اولین پایگاهی هم که رفتیم پایگاه فتح المبین بود که آن موقع در کوی شهید بهشتی در منز ...