مدافع حرمی که قول داد، اما به آن عمل نکرد!
سایر منابع:
سایر خبرها
شیرینی حفظ صلوات خاصه
نشسته ام ایستگاه مترو تقی آباد و گوشم متمرکز روی ارتعاش صدای ریل آهنی است. بعد این همه سال که مشتری مترو مشهدم متخصص شده ام، تقریبا همین که قطار از ایستگاه قبل به سمت من و دیگر مسافران راه می افتد متوجه می شوم و با گوشم ردش را می گیرم. این بار، اما صدای پسربچه ای که با پدرش کنارم نشسته حواسم را می دزدد: اللهم صل علی علی بن موسی الرضا(ع) پسر صلوات خاصه می خواند و پدر اشتباهاتش را تصحیح ...
شوخی حاج قاسم با دختر شهید مدافع حرم
همسر شهید شالیکار می گوید: حاج قاسم از دخترم پرسید حالت چطور است؟ چه کار می کنی؟ کوثر گفت: هیچی من ازدواج کردم. حاج قاسم تا این را شنید از تعجب خندید و با کاغذی که لوله شده در دستش بود زد روی سر کوثر. به گزارش خبرگزاری فارس، مدافع حرم محمد شالیکار در سن 47 سالگی روز 21 آذر سال 94 در سوریه وقتی مدتی از حضورش در مناطق تحت درگیری تروریست های تکفیری می گذرد، شهید می شود و به دیدار برادرش ...
اتوبانی که همه به آن می رسیم!
ای بدهیم که تجربه و تصویری از حج داشته باشد. در روایت مریم که پدرش ساواکی بوده، من هیچ چیزی به روایتش اضافه نکردم، چون کاملا دردکشیده بود و با این درد 44 سال زندگی کرده بود. من را می شناخت. برادرش که دوست ما بود، تازه به رحمت خدا رفته بود. وقتی تماس گرفتم و موضوع را گفتم، به راحتی قبول کرد و در دفتر رئیس کتابخانه عمومی شهر، زندگی اش را تعریف کرد. انگار به زخمش نیشتر زده بودیم و چرکش بیرون می ریخت ...
ببیند | لحظه ای که شهریار، ابتهاج را از خانه اش بیرون کرد
بستن بر طاق عرش سیمین با سوده طلا بود شعر که تمام می شود می گوید: خوب ساخته ها؛ خیلی ساده و صمیمی قضیه را تعریف کرده. اون روز که شما به خانه شهریار نرفتین گویا صبا اونجا بوده... آره؛ بعد هم برای صبا گفته که من دیروز چنین دسته گلی به آب دادم... شهریار بدتر از من بی طاقت بود در برابر موسیقی، همیشه باهاش دعوا می کردم که بابا نخون بذار ساز صبا رو ...
دهه هشتادی ها میهمان شهدا در کربلای ایران/ کاش نزد شهدا رو سفید باشیم
...> از شدت شوق به صبح نرسیده و آفتاب ندمیده بود که به سمت کوله پشتی و وسایلم رفتم تا هر آنچه برای سفر نیاز دارم بردارم، آنقدر ذوق زده بودم که از همین الان خود را در جوار شهدا احساس می کردم و ناخودآگاه بغض گلویم را می فشرد، بغض خود را پنهان می کردم و از آن که برای چنین سفری طلبیده شده بودم از خدا تشکر می کردم به قول مادرم که میگفت دخترم شهدا از تو دعوت کرده اند پس وجودت را پر از معنویت کن و بازگرد ...
ابهام، شایعه، واهمه و ردپای یک گروهک
، اما خبری نیست که نیست. نگرانی برای بچه ها و ناامیدی از کشف کم بود، بار رسانه ای هم از همان روز اول واقعه روی دوش مردم و مسئولان سنگینی می کرد. سطح پرداخت و فشار رسانه ای، شاید به مراتب سنگین تر از ماجرای مهسا امینی، دسترسی به اطلاعات و منابع خبری، فیلم ها و اخبار دسته اول، بهتر و بیشتر از قبل، سناریوسازی و ایجاد خط خبری، بهتر و با برنامه تر از قبل، همه چیز برای یک وضعیت هولناک تدارک دیده شده و به ...
چرا امام تهران را به قصد قم ترک کرد؟/روایت ها از این واقعه چه می گویند؟
؛ میدان آستانه و خیابان های اطراف مملو از جمعیت بود. همه آماده شنیدن سخنان حضرت امام بودند. من در کنار ایشان ایستاده بودم. نور و نشاطی را که آن روز در چهره ایشان دیدم، هرگز ندیده بودم و پس از آن هم ندیدم. نگاه عمیق و پرمعنایی به این جمعیت متلاطم و سر و صدا و ابراز محبت ها داشتند. یکی دو بار عرض کردم: حضرت عالی شروع بفرمایید، مردم ساکت می شوند. یک وقت ایشان به من فرمودند: کمی صحبت کن. من که هیچ آمادگی ...
مردم ما تاریخ را از من وتو و بی بی سی می گیرند
سوژه ها را به طور کامل کنار گذاشتید یا ممکن است در قسمت های بعدی نمایش داده شوند؟ با توجه به اینکه سندهای ملکی مردم پس از سال ها به نام خودشان زده شده است، می شد روی هر سوژه به طور مستقل کار کرد اما از آنجا که مقرر بود سوژه های موجود در هر استان فقط در قالب یک قسمت 25 دقیقه ای جمع آوری شود، زمان ما محدود بود و آن بخش ها را به طور کل از مستند حذف کردیم اما معتقدم که می توان درباره آن سوژه ها ...
توجه به نویسندگانی که در هیجان و مافیای نشر ادبیات داستانی دیده نمی شوند/ تاثیر محیط بر نگارش ادبی به ...
که این شناختنامه ها در هر دو بعد مفید واقع شود. چه آن دانشجویی که می خواهد تاریخ اجتماعی و تاریخ مردم کار کند نگاه روش شناسی روی ادبیات داستانی داشته باشد و چه آن شخصی که ادبیات را دوست دارد و می خواند، مواجهه عمیق تری با داستان ها داشته باشد و ریزه کاری ها و نمادها و عناصرهایی که در داستان ها هستند را بشناسد. علاوه بر تمام این ها، این مجموعه شناختنامه ها به نوعی ادای دین من به نویسندگانی است که ...
قربانیان جنگ بیولوژیکی
دو روز پیش شروع شده بود. چند روزی بود که در ساعت های مختلف دچار سرگیجه و حالت تهوع می شدیم، اما موضوع را جدی نمی گرفتیم. امروز میزان سردرد ها بیشتر شد به همین دلیل تعدادی از بچه ها قرص استامینوفن از معلم گرفتند، اما به مرور دچار تنگی نفس و سرگیجه شدید شدیم. ساعت 9 باید زنگ تفریح نواخته می شد، اما به ساعت که نگاه کردم متوجه شدم ساعت از 9 گذشته و هنوز زنگ تفریح را نزده اند. ساعت 9 و ربع بود که بوی ...
نبرد ستاره هندبال ایران با سختی های زندگی
که باز هم نشد. وقتی در کازرون هم بازی می کردم یک پیشنهاد از اسپانیا داشتم و تا پای قرارداد هم رفتم که این بار هم به دلایلی نشد. قبل از کرونا هم یک پیشنهاد از رومانی داشتم که کارهای رفتن را انجام دادم اما در آخر کرونا همه چیز را بهم زد. واقعا دوست دارم دو سه سال آینده را در اروپا بازی کنم. یک تیم خوب پیدا شود و لژیونر شوم. امیدوارم به این هدفم برسم. هنوز تصمیمی برای خداحافظی از تیم ملی ...
قتل های ناموسی در تئاتر /خانواده هنر نگران فرزندان شهرام عبدلی /پرمخاطب ترین سریال تلویزیونی و پر ...
دزفول است. وی دوران کودکی و نوجوانی را در تهران، کرج و بندرعباس گذراند. مادر او از نخستین، دانش آموزان دانش آموخته ی زبان فرانسوی در ایران بود. مادر او به ربان عربی و فرانسه آشنا بود. وقتی همه ی بچه ها دورهم جمع می شدند مادرش یا شاهنامه خوانی می کرد یا از حافظ و سعدی می خواند. پدرش، او را به جای مدرسه، به چاپخانه فرستاد. 10 ساله که بود در چاپخانه تابان سرگرم کار شد. ...
مقنعه داریم، دارو نه؛ دستور گشت ارشادی در شرایط کمبود دارویی کشور
اقتصاد24 - روز شنبه یکی از عزیزانم حدود 7 ساعت برای پیدا کردن داروهایم در تهران از این داروخانه به آن داروخانه می گشت. خودم هم در حالی چشم انتظار پیدا شدن و معجزه دارو ها بودم که دیگر توانایی راه رفتن را هم نداشتم. در همین شرایط و درگیر با پیدا کردن چند قلم داروی ساده، خبری را دیدم؛ "پوشش مقعنه مشکی در همه داروخانه ها اجباری شد". همین کافی است که درد یک بیمار که چند قلم داروی ساده را هم پیدا نمی ...
یک لکه آبی در خیابان کوهسنگی
...> یک بار دیگر هم یادم هست که با دردی در سمت راست شکمم رفتم بیمارستان 17 شهریور بستری شدم. لباسی آبی پوشیدم و در اتاقی شش تخته، روی اولین تخت، در سمت راست اتاق خوابیدم و به چک چک شیر آب خیره شدم و به سرم هایی که پر و خالی می شدند تا تنِ نوجوان من جان بگیرد و من فکر کردم به روزی که به دنیا آمدم، به روزی در اردیبهشت و بیمارستان جوادالائمه (ع) که چند خیابان تا حرم فاصله دارد، حتما همان روز هم به چکیدن ...
عکس دسته جمعی کشتی گیران پیشکسوت در جوانی | ورزشکار پیشکسوت: آرزو داشتم روزی مثل آقا تختی کشتی بگیرم
وقتی روی تشک کشتی می رفتم بی توجه به مشکلات زندگی فقط به پیروزی بر حریفی که با آن روبه رو بودم فکر می کردم. همه این درس ها را از مرحوم تختی یادگرفته بودم. در کشتی بزرگ تر، مربی و پیشکسوت را با لفظ آقا صدا می کنیم. آقا تختی هم به این دلیل که از نظر فنی و شخصیتی ویژگی های ارزشمندی داشت و دلیل اصلی ورود من به ورزش کشتی بود، الگویی تمام عیار برای من به شمار می رفت. خاطره جالبی هم از این موضوع ...
ارتباط نزدیک آیت الله خسروشاهی با امام موسی صدر/ صلح کل منش صدر از نگاه خسروشاهی
ساعت 3 یا 4 بعد از ظهر در هوای گرم می آمده تا سرمقاله را غلط گیری و تصحیحِ نهایی کند. یا سایر مقالات را بررسی کند. آن دو، ساعتها بر سرِ یک میز می نشسته و کار را به انجام می رساندند. خسروشاهی می گوید بر سر این میز بود که محبت و دوستیمان بیشتر می شد و تکریم و احترامِ ایشان برای یک بچه طلبه ای در سنِ من، که هنوز 17 یا 18 سال بیشتر نداشتم، خیلی می توانست مشوّق باشد. در مورد پیشینه ارتباط ...
173 اثر در بخش ملی به نمایش گذاشته خواهند شد
عبارتند از: *داستانی اسب چوبی (سوسن سلامت)، اعدام نکنید (حسین جعفری)، آبی (رضا زارع جوان)، آشخور (دانیال لطفی)، آمبولانس (محسن جهانی، با نام (مائده باقری)، بابایی مدرسه (متین پاکزاد)، بانک آب (داوود نجف زاده)، بسامد (بهنام اسداللهی)، بستنی (مهدی صدیقی)، بگو مگو (مریم محمدی)، به خاطر پانیذ (حسن اسیری)، بیخوابی (فاطمه میرزایی)، بیست (محمدحسین عباسی)، بیقرار (سیدمجتبی طباطبایی ...
ماجرای اپیدمی جنون آمیز مخدر فلاکا در جنوب فلوریدا
محرک فلاکا در سال 2013 در جنوب ایالت فلوریدا باعث به راه افتادن یک اپیدمی از مصرف های افسارگسیخته و رفتارهای ویرانگران معتادان به این مخدر رعب آور شد. ماجرای اپیدمی مخدر فلاکا روز 15 آگوست 2016 در شهر کوچک جوپیتر در ایالت فلوریدا آغاز شد. آن شب، آستین هاروف دانشجوی 19 ساله سال دومی دانشگاه به همراه خانواده اش مشغول صرف غذا در یک رستوران بود. به نقل از وبگاه All That's Interesting، مشکل ...
ست خنده دار نگار جواهریان و همسرش همه را مات کرد | نگار جواهریان به سیم آخر زد
ه سوگ نشست.نگار جواهریان دو خواهر به نام های نازنین و نگین و یک برادر دارد و مادر و خواهر او و بسیاری از بستگانش ساکن مونترال کانادا هستند. ازدواج نگار جواهریان با رامبد جوان نگار جواهریان همسر رامبد جوان بازیگر کشورمان است که سال 95 ازدواجش را با رامبد جوان جشن گرفت.این بانوی هنرمند همسر سوم رامبد جوان است و جشن عروسی آنها در یونان و با حضور چند تن از هنرمندان برگزار شد. ...
آثار دفاع مقدسی که توسط جانبازان تالیف شده باشد کم است
است در ادامه گلعلی بابایی؛ نویسنده پیشکسوت دفاع مقدس، بیان کرد: ادبیات جنگ، مانند عرصه نبرد است. زمانی که در سال 1359 عراق در غافلگیری مطلق حمله کرد تا زمانی یکه تازی داشت که مردم وارد جنگ نشده بودند. پس از ورود مردم، دشمن زمین گیر شده و عقب نشینی کرد. این اتفاق تا آخر جنگ ادامه داشت و هر زمان که مردم وارد جنگ شدند، ما پیروز شدیم. عرصه ادبیات هم همین است. در سال 1367 جنگ تمام شده بود، پس از ...
برخوردِ انگشتان با اوج؛ سلوک رواقیِ شمس تبریزی و سهراب سپهری
بختِ خود راضی است. هر چه باشد در آرزوی چیزی که ندارد نیست. [15] گویی شمسِ رواقی اندیش نیز در حال و هوای سنکا و مارکوس اورلیوس دم می زده: مرد آن باشد که در ناخوشی خوش باشد. در غم شاد باشد. زیرا که داند که آن مراد در بی مرادی همچنان درپیچیده است. در آن بی مرادی امید مراد است، و در آن مراد غصه رسیدن بی مرادی. آن روز که نوبت تب من بودی، شاد بودمی که رسید صحّت فردا. و آن روز که ...
خرازی شهیدی که اخلاص و ولایت مداری در زندگی اش موج می زد
. حقوقم دیگر کفاف نمی داد. گفتم: حسین، بابا! اون دو تا سربازی شونو رفتن. بیا تو هم سربازیت رو برو. بعد بیا دوباره امتحان بده. شاید اصفهان قبول شدی. این طوری خرجمون هم کمتر می شه. 4- رفته بودم قوچان بهش سر بزنم. گفتم یک وقت پولی، چیزی لازم داشته باشد. دم در پادگان یک سرباز بهم گفت: حسین تو مسجده ، رفتم مسجد. دیدم سربازها را دور خودش جمع کرده، قرآن می خوانند، نشستم تا تمام شود. یک سرهنگی ...