سایر منابع:
سایر خبرها
امانتی که با شهادت به صاحب اصلی اش بازگشت
کامران آباد زندگی می کردیم. مادرم عباس را باردار بود که همراه پدر برای دعا خواندن به مسجد می روند. وقتی از مسجد برمی گردند متوجه دود و آتش در خانه می شوند. مادر از آن شب تلخ اینگونه روایت می کند: سراسیمه به داخل خانه دویدم و دو تا از بچه ها را بیرون آوردم. گهواره سومی را که بیرون کشیدم، دست و پایم سوخت، اما امید زنده ماندن بچه ها تحمل درد بیشتر از آن را هم به من داد. چه مصیبتی! هر سه فرزندم خفه ...
علم نه مسلمان است و نه کافر!
به گزارش ایسنا، راهروهای فرهنگستان علوم، مملو از اتاق های کوچکِ متعددی است که در کنار درب ورودی هر یک از آنها نام یکی از چهره های سر شناس ایران در حوزه های مختلف علم و دانش، فرهنگ، سیاست، فلسفه و ... نقش بسته است. چهره هایی که هریک برای ایرانی آباد و سرافراز زحمت ها کشیده اند. مجتهد، فیلسوف، حقوقدان، عضو پیوسته و رییس گروه مطالعات اسلامی فرهنگستان علوم ایران، عضو هیات امنای فرهنگستان های کشور، عضو هیات امنای سازمان اسناد و کتابخان ...
توصیه شهید شجاعی به مادر برای تربیت فرزندانش/ صلابت مادر شهید شجاعی در برابر بدخواهان
: مادر، در جبهه های جنگ آنقدر فضا به گونه ای است که امکانات نیست. شما اگر بدانید بدانید رزمندگان در جبهه چه می خورند؛ من این چند قاشق را هم به احترام شما خوردم. خاطره بعد که مادرم تعریف کرد، این بود که برادرم نماز شب خوان بود. عیسی هر شب برای نماز شب بلند می شد. مادرم می گفت: من هرگاه نماز صبح بلند می شدم، می دیدم که عیسی سر سجاده نشسته در حال عبادت است و سجاده اش از اشک و گریه ...
آرزوهای بزرگ کودکان کار در گوشه و کنار خیابان های مشهد
برادرم یاد گرفتم همین کار را انجام می دهد. درباره خانواده اش می پرسم می گوید: بابام کارگر بنایی است و مادرم تصادف کرده و دست وپایش شکسته است. خرج خانه را هم برادرم با دست فروشی می دهد. امیرحسین هم آرزو دارد دوچرخه و گوشی داشته باشد و برای همین آرزو در کوچه های شهر دست فروشی می کرده است. طاها، مسعود، امیرحسین، وحید و... تنها چند نفر از کودکان کاری هستند که از آرزوهایشان گفتند. آرزو هایی ...
روشن: بعد از شش تایی ها رییس استقلال به پرسپولیسی ها شام داد/ گفتند طالقانی را شکنجه کردم!
ست بودیم. باید زود ازدواج می کردم و خسروانی مخالف بود! در سال 1350 باید ازدواج می کردم. همسرم، دختر خاله مادرم بود. وقتی دختر به سن ازدواج می رسد ممکن است هر لحظه برای او خواستگار جدیدی بیاید، مجبور بودیم که ازدواج کنیم. حتی تیمسار خسروانی گفت این حرف ها چیست بچه؟ وقتی اولین بازی ام در تاج انجام شد خود رایکوف گفت این کار (ازدواج) را انجام بده. همه چیز رایکوف بود. قرار بود در باش ...
روایتی جالب از تنها سفر حج امام خمینی
آقا به فکر حج افتاد و استدلالش این بود که وقتی مکلف نبوده است از ارث پدر مستطیع شده است. از آنجا که در آن سال ها بچه بوده است و حج اش رفع تکلیف نبوده است و از طرفی با اسب و قاطر نمی توانسته سفر کند، اولیایش ممانعت به عمل آورده اند و نگذاشته اند راهی چنین سفر پر مخاطره ای شود، زیرا مسافرت شش ماه طول می کشید. چند سال بعد هم که برای تحصیل به قم آمد و فرصت سفر حج را نیافته بود. پس آن روز ...
قاتلان مرد مغازه دار مهلت گرفتند
ما به صورت تلفنی بود، اما بعد از چند وقت یکدیگر را ملاقات کردیم. او به من زیاد محبت می کرد و من هم عاشقش شدم و تصمیم گرفتم از شوهرم جدا شوم و با او ازدواج کنم. وقتی موضوع بدرفتاری های شوهرم را به فرزین گفتم، دو نفری تصمیم گرفتیم او را ادب کنیم. شب حادثه همسرم خواب بود و من در خانه را باز کردم و فرزین همراه برادر و دو دوستش وارد خانه شدند. من و دخترم در پذیرایی بودیم و آن ها هم در اتاق خواب با ...
رونمایی از مستند جوانمرد ؛ روایتی از نحوه شهادت حمیدرضا الداغی
مخالفان را به خوبی خنثی کنند و ما به لطف خدا توانستیم با گفت و گو با خانواده، شاهدان عینی حادثه، اتفاقات روز حادثه و حال و هوای سبزوار در آن ایام را به تصویر درآوریم. از همکارانم در سیمافیلم و سفیرفیلم (مجری طرح) به خاطر حمایت هایشان برای ساخت این مجموعه تشکر می کنم. گفتنی است در این مراسم مادر، خواهر و دختر شهید الداغی، مجتبی نقی ائی قائم مقام سیمافیلم، سعید سلطانی مشاور اجرایی و مدیر ...
زن 21 ساله: خواستگار نداشتم ولی شوهر می خواستم
زن 21 ساله ای که مدعی بود از ترس مرگ با کابوس های وحشتناکی درگیر شده است، درباره سرگذشت عبرت آموز خود گفت: پدرم به شغل شریف پاکبانی در شهرداری مشغول است و مادرم نیز به دلیل سکته مغزی چند سالی گوشه اتاق افتاده بود و به سختی روزگار می گذراند و به دلیل همین بیماری در همان سنین جوانی من و دو خواهر و برادرم را تنها گذاشت و از دنیا رفت. آن زمان در یکی از روستا زندگی می کردیم اما به دلیل بروز خشکسالی و ...
انگ و تبعیض اعتیاد را متوقف کنید
عمق محبتش به من کاسته می شود چون من را باعث بدبختی هایش می بیند. من با همین موردی که برای شما مثال زدم مواجه شدم؛ خانواده خواستگار به دختر یک معتاد گفته بودند کپی شناسنامه پدرت را بده استعلام بگیریم، ببینیم آیا بابت اعتیاد حبس داشته یا نه. دختر در جواب گفته بود شناسنامه ام را نمی دهم اما اتفاقا پدرم حبس داشته و اتفاقا بابت اعتیاد حبس داشته و اصلا از ازدواج با پسر شما هم منصرف شدم. علی ...
بردباری در روابط اجتماعی؛ سنت حسنه امام باقر(ع)
...، هفتم ذیحجه مصادف با سالروز شهادت امام محمدباقر(ع)، پنجمین اختر تابناک آسمان امامت و ولایت است. امام باقر(ع) معروف به باقرالعلوم، پنجمین امام شیعه امامیه پس از پدر بزرگوارشان امام سجاد(ع) و پیش از پسرشان امام جعفر صادق(ع) است. کنیه ایشان ابوجعفر است. مادر گرامیشان، فاطمه بنت حسن(ع) دختر امام حسن مجتبی(ع) است و بنابراین ایشان اولین امام شیعه هستند که از نسل هر دو نوه پیامبر(ص)، امام حسن(ع) و ...
سرقت میلیاردی از خانه های شمال تهران به کمک زن سابق و همسر فعلی
به تازگی با او ازدواج کرده ام و برادر و همسر برادرم و چند نفر از دوستانم دست به سرقت های شبانه می زدیم. با اعترافات سرکرده این شبکه هفت عضو دیگر نیز ردیابی و بازداشت شدند. آنها به هشت فقره سرقت از خانه های اعیانی اعتراف کردند و ماموران پلیس از مخفیگاه آنها سه کلت کمری، یک وینچستر، پنج خشاب و 50 فشنگ جنگی کشف کردند. میثم در بازجویی ها گفت: ما از قبل خانه ها را شناسایی می ...
دختری در اتاق تنهایی مچ دایی بی شرمش را گرفت ! / صدای ضبط شده ای که افشاگری کرد !
به قتل ضبط کرده باشد و این وویس بر جای مانده بشود یکی از اسناد متهم کردن او! بازگشت به روز حادثه 26 دی ماه سال 1401 صدای درگیری در خانه پدری مهران واقع در محله نارمک لحظه به لحظه بالا می گرفت.ناگهان جیغ های پی در پی مادر مهران خبر از یک فاجعه داد و دقایقی بعد صدای آژیر آمبولانس و ماشین پلیس در کوچه پیچید. پدر و مادر مهران که با ضربات چاقو به شدت مجروح شده بودند به ...
عروسی های خاکی
یچ سنخیتی باهم نداریم و شبیه هم نیستیم. البته یک وقت دیدید نظرم عوض شد. بعد که رفتم خانه و به مادرم گفتم، گفت: وای فاطمه، حمید که خیلی پسر خوبی است. چند روز بعد در دانشگاه با حمید قرار گذاشتم، مختصر و مفید گفتم ما به درد هم نمیخوریم. حمید، اما برای هر سوال کوتاه من جواب مفصلی داد میخواست من را مجاب کند، بعد از چند ساعت صحبت به پیشنهاد خواستگاری اش جواب مثبت دادم. 30 دی سال ...
برگی از زندگی و سیره امام محمد باقر(ع)
خود داشت. محاسنش را نیز مرتب کرده و به چشمانش سُرمه کشیده بود. مسائل خود را با آن حضرت در میان گذاشتیم و سؤال هایمان را پرسیدیم و از جا برخاستیم. هنگام خارج شدن از منزل، امام باقر به من فرمود: همراه با دوستت، فردا هم نزد من بیایید. گفتم: بسیار خوب، خواهیم آمد. چون فردا شد، با همان دوستم به خانه امام رفتیم، ولی این بار به اتاقی وارد شدیم که در آن، جز یک حصیر، هیچ امکاناتی نبود و امام ...
امام باقر (ع) و مقابله با کج روی های سیاسی
.[18] هم زمان با فتوحات شرقی، حادثه مهمی در غرب قلمرو اسلامی اتفاق افتاد که جهان را متحیر ساخت؛ زیرا در سال 92 هجری و زمانی که افریقا به دست موسی بن نفیر اخمی اداره می شد، طارق بن زیاد از لایق ترین سرکردگان موسی، با سپاهی مرکب از هفتاد هزار نفر رزمنده، در محلی که اکنون به نام او معروف است یعنی جبل الطارق، پیاده شد و از آنجا اول در شهر الجزیرة الخضراء فرود آمد و نماز صبح را در آنجا خواند ...
ویژه نامه شهادت امام محمد باقر علیه السلام
آن حضرت به رسول خدا (ص)) در منابع تاریخی، برای امام باقر (ع) دو همسر و دو ام ولد نام برده اند. همسران عبارتند از: ام فروة دختر قاسم بن محمد بن ابی بکر، ام حکیم دختر اسید بن مغیره ثقفی . برای امام باقر (ع) هفت فرزند یاد کرده اند، پنج پسر و دو دختر؛ جعفر بن محمد الصادق (ع)، عبد الله بن محمد(او یگانه برادر امام صادق (ع) بشمار می آید که هم از ناحیه پدر و هم از ناحیه مادر با آن ...
شناسایی پیکر شهید از روی جوراب های برادر
خداحافظی کرد و به طرف قله همدان رفت، پدرت را صدا زدم گفتم بیا حمیدرضا دارد می رود، آن قدر رفت تا به رنگ صورتی درآمد و تا پدرت آمد او از نوک قله الوند ناپدید شد به من الهام شده حمیدرضا به شهادت رسیده است. وی ادامه داد: بعد از شهادت حمیدرضا مادرم بسیار بی قرار بود و مدام به زیر زمین خانه، جایی که او کار های هنری نظیر آرامگاه حافظ را با چوب می ساخت، می رفت و می گفت می بینم پسرم در حال انجام ...
روایتی از سبک زندگی شهید کاوه/ توصیه شهید به مادر برای شهادتش
شهید کاوه در قبال نیرو های رزمنده با توجه به اینکه نقش و حضور پدر در منطقه جنگی خیلی مؤثر بود، واقعاً خیلی کم پیش ما حضور داشت؛ طوری که مادرم می گوید: سه ماه بعد از تولد من، تازه به خانه برگشته بود تا برای اولین بار من را ببیند؛ حتی مادرم چند روز قبل از آمدن پدر گله کرده بود که: محمود! بچه سه ماهه شد. قرار بود روز اول بیایی و ببینی اش. پدر هم گفته بود که اینجا بچه های مردم ...
فرازهایی از وصیت نامه شهید غلامحسین دهقان طرزجانی
چهلم و شب سالگرد برایم نگیرید اگر قرض داشتم هزینه اش را به قرض هایم دهید و گرنه آن پول را به کسی بدهید که احتیاج دارد و مخصوصا برادر و یا خواهر حزب اللهی که می خواهد ازدواج کند. اگر بچه ام پسر بود، اسمش را به یاد شهید مسعود آخوندی، مسعود بگذارید و اگر دختر بود اسمش را ملیحه یا مریم بگذارید و جوری تربیت کنید که راهرو پدرش و انقلاب اسلامی باشند. نمی بخشم کسی را که در سر قبرم ...
سرگذشت دختر 8 ساله که از پرورشگاه فرار کرد
خودش را شناخت، یک سؤال بی جواب در ذهنش بود: چرا باید بین این همه خانواده، بچه پدری فقیر باشم. کالین فقط زمانی می خندید که سیر بود؛ فرقی نداشت چه غذایی بخورد، حتی نان خالی. مادرش خیلی زود مرد و او را با پدر معتاد و فقیر تنها گذاشت. 8 ساله بود که از خانه شان بیرون رفت تا به دور از فضای سرد و بی محبت خانه کثیفشان باشد. به خانه ها سرک می کشید تا خدمتکاری کند اما هیچ کس ...
محورهای بیانات امام خامنه ای مورخ 1402/03/09
26 مهرماه 1388 در همایش وحدت اقوام و مذاهب سیستان و بلوچستان که با شرکت عشایر بلوچ در منطقه ی پیشین جریان داشت، بر اثر انفجاری انتحاری توسّط تروریست ها، به همراه چند تن از فرماندهان سپاه به شهادت رسید. (7 شهید عبدالحسین برونسی فرمانده تیپ 18 جوادالائمّه در دوران دفاع مقدّس بود که در تاریخ 23 اسفندماه 1363 در عملیّات بدر به شهادت رسید. (8 شهید حمیدرضا الداغی، جوان غیرتمند سبزواری بود که در تاریخ 8 اردیبهشت ماه سال جاری برای دفاع از نوامیس در مقابل مزاحمان وارد عمل شد که با ضربات چاقوی آنها به شهادت میرسد. ...
عروسی که صبح ازدواجش دوید/ می گفتند قدت کوتاه است، برو رشته دیگر!
تمام سهمش نبود: آن زمان به کسی که سه طلا می آورد، لقب قهرمان قهرمانان می دادند و یک طلای دیگر هم به او می دادند. این طور شد که در اولین مسابقات جدی، چهار طلا آوردم و برای اولین بار لذت قهرمانی را چشیدم. با حال خوب عحجیبی برگشتم خانه و گفتم دیگر به حرف هیچ کس کار ندارم؛ باید دو و میدانی را شروع کنم. اگر کسی می تواند جلوی من را بگیرد! . شما دوست ندارید پر سرعت ترین دختر یا پسر ایران باشید ...
کودکانی که ابرقهرمان شدند
...، مثل همیشه همراه بقیه همکلاسی هایش بازی کنان به طرف خانه برگشت. دوستانش یکی یکی در طول راه از او جدا شدند و به خانه هایشان رفتند. الکسیس همیشه آخرین نفر گروه بود که به خانه می رسید. نزدیک خانه که رسید همه چیز برایش غیرعادی بود؛ مردم زیادی درست جلوی خانه آنها جمع شده بودند، چند مامور پلیس هم همین طور. الکسیس با دیدن این صحنه فقط به یک چیز فکر کرد؛ نکند برای مادرم اتفاقی افتاده باشد ...
به همه می گویم من مادر دو تا شهیدم حاج قاسم و حاج علی!
های اجاره ای خانه ای در منطقه عامری اهواز چیدیم و زندگی مشترک مان شروع شد. من و شوهرم و مادر و خواهرها و خاله و شوهرخاله اش، همه کنار هم زندگی می کردیم. اولین بچه ام علی بود. نامش را برادر شوهرم انتخاب کرد. خواب دیده بود آدم بزرگ و نورانی به خانه مان آمده و گفته شما به زودی صاحب فرزندی به نام علی می شوید. پدرش قبول کرد و گفت اگر بچه پسر بود اسمش را علی می گذاریم. ما عرب ها به اولین بچه می گوییم ...
خاطرات شنیدنی همرزمان شهید چمران در شب خاطره
.... دکتر چمران از همه ابعاد بزرگ بودند. وجه های مختلف چمران شب خاطره با نمایش فیلم کوتاهی از زندگی شهید چمران ادامه پیدا می کند. باخاطراتی از کودکی و تحصیل دکتر چمران تا حضورش در دانشگاه های آمریکا و در یتیم خانه جبل العامل و بعد از آن وزرات دفاع دولت مهندس بازرگان و حضور در جبهه های غرب و جنوب....در ادامه استاد میرزاعلی (نقال) نقلی از رشادت های شهید چمران کرد. رستم زمان ...
همیشه خون ما را زنده نگه دارید تا اسلام زنده بماند/پشتیبان ولایت فقیه باشید/شعار مرگ بر آمریکا یادتان ...
.... بعداز تولد علی متوجه شدند که پاهایش سالم نیست علی را به دکترنشان دادند و چند روز بعد از تولدش پاهای او را شکستند و تا زانو گچ گرفتند. تا یک سال هر ماه گچ پاهای کودک را عوض می کردند. علی فرزند بزرگ خانواده بود در خانواده ای کم بضاعت اما مذهبی، کودکی خردسال بود که بدلیل انتقال شغل پدر مجبور به مهاجرت به شمال کشور شدند و 3 سالی را با سختی بسیار در آنجا زندگی کردند که مشقت و سختی ...