عباس امیر انتظام به روایت همسرش؛ در قتل های زنجیره ای جزو لیست بودیم
سایر منابع:
سایر خبرها
زندگینامه رجب علی اعتمادی معروف به ر اعتمادی+آثار
نشین ها می رفتند و کار می کردند، ولی به خاطر عشق و علاقه ای که به شهرشان داشتند دوباره برمی گشتند، پول ها را خرج می کردند و دوباره می رفتند . رجب علی اعتمادی می گوید من در یک خانواده متوسط متولد شدم و از سن شش سالگی عاشق کتاب بودم. پدرم وقتی این عشق را دید مرا به مکتب خانه برد تا زودتر سواد یاد بگیرم، چون آن زمان از هفت سالگی در مدارس ثبت نام می کردند. من یک سال در مکتب خانه درس خواندم و ...
ر. اعتمادی چطور به یکی از پرفروش ترین نویسندگان ایران تبدیل شد؟
می کنم تعداد کتاب هایش به چهل جلد نمی رسید. من تمام آن ها را خوانده بودم. آن ها که تمام شدند، می رفتم در خانه های مردم را می زدم و از آن ها می پرسیدم که کتاب ندارید؟ شهر هم کوچک بود و همه همدیگر را می شناختند. پدرم هم آدم خوش نامی بود.پدرم نیمه بازرگان بود. آدم بسیار مدرنی بود . آن موقع در شهر لار یعنی حدود سال های 1313 پدرم، کت و شلوار می پوشید و کراوات می زد. او نخستین کسی بود که در ...
قتل ناموسی در جنوب پایتخت
در محل کار می ماندم. مادرم زودتر از من به خانه رفت و در پایان ساعت کاری ام تماس گرفت و گفت زود خودت را به خانه برسان چون حال خواهرت هم بد است. وقتی به خانه رسیدم دیدم هر دو خواهرم از پدرم کتک خورده اند و حالشان خیلی بد بود. با شوهر خواهر بزرگ ترم تماس گرفتم و گفتم او را به خانه شان ببرد، اما حال حناز بد بود و صبح روز بعد به کام مرگ فرو رفت. فریده در مورد علت این درگیری می گوید: مشکل ما از زمانی ...
مرور یک تاریخ با ر- اعتمادی ؛ نویسنده ای که سلطان نشریات جوان پسند بود و آثار پرفروش می نوشت/ با هیچ ...
آمدند و جدا کردند. بعد هم گفتند برویم با هم یک چای بخوریم. من هم استقبال کردم و با اینها قهوه خانه رفتیم و رفیق شدیم. به آنها هم گفتم میوه فروش هستم و صبح زود باید به میدان تره بار بروم. صبح ها می رفتم خانه دوش می گرفتم لباس می پوشیدم و به روزنامه می رفتم اما شب ها دو ماه تمام در شهر نو می خوابیدم و با همه آنها رابطه دوستانه درد دلی برقرار کرده بودم و از آن این قصه را درآورده بودم. با یک ...
عشق اول هرگز فراموش نمی شود/ جامعه خالی از اخلاق است
. اعتمادی کم نیستند و می گویند با نویسنده ای سروکار داریم که قصه هایش نسبت به اتفاقات و شرایط روز اجتماع دور نیست. به نظر شما این نزدیکی به احوالات جامعه از کجا می آید؟ فکر نمی کنید به خاطر دوره روزنامه نگاری و حضورتان در مجله جوانان باشد؟ من هرسال یک رمان می نویسم و از سال 1357 هم سردبیر مجله جوانان بودم اما بعد از 13سال که بی دلیل و بی جهت خانه نشین شدم و کار نمی کردم، خیلی زده شده بودم، چون ...
لالی نیوز
تماس با مردم دچار بیماری کرونا شد و کمی بعد به خاطر وخامت حال بستری شد و به شهادت رسید. کنارم بمان! همسر شهید از احوالات شهید در روز های آخر حیاتش یاد می کند و می گوید: چون نزدیک تحویل سال 1400بود، ایشان ما را به روستا برد، آنجا را خیلی دوست داشت. وقتی بیماری کرونا به سراغش آمد، به من گفت می خواهم برایت سبزی بکارم. من گفتم نه باید استراحت کنی! اما با همان روحیه بالایی که داشت ...
بارداری زن صیغه ای از شوهر عقیم اش ! / من بچه دار نمی شوم ! / پدر بچه کیست ؟!
همسرم بچه دار نمی شدیم بارها به پزشک مراجعه کردیم و تحت درمان قرار گرفتیم. تا اینکه متوجه شدم من امکان بچه دار شدن ندارم. به همین خاطر همسرم از من طلاق گرفت و رفت. وی ادامه داد: دو سال قبل با زن جوانی به نام مریم آشنا شدم و او را به عقد موقتم درآوردم و او را صیغه 99 ساله کردم اما مدتی بود با مریم اختلاف پیدا کرده بودم. تا این که یک سال پیش وقتی از محل کارم به خانه برمی گشتم چند مامور به من ...
محمدی گلپایگانی، رئیس دفتر رهبر انقلاب: من به دیدار یکی از مراجع در قم رفته بودم؛ ایشان گفتند گرانی وجود ...
امام را دنبال کرده و یک به یک به ثمر می رساند. چرا امروز جرات نمی کنند به ما حمله کنند چون می ترسند. امروز هیچ جایی از رژیم غاصب صهیونیستی از موشک های ما در امان نیست این موشک ها دقیق و بدون خطا به هدف می خورد. این ها بچه های شما هستند که گمنام کار می کنند و رهبری مستقیما این ها را هدایت می کنند. هرازگاهی تبلیغ می کنند رهبری مریض است اما من که از نزدیک شاهد هستم ایشان در کمال سلامت هستند و خدا را ...
برادرکشی برای رهایی خانواده از شکنجه شدن!
را تسلیم پلیس کرده است. شاهرخ درباره قتل گفت: شاهین برادر کوچک من بود. او ازدواج کرده و همسر و دو فرزند داشت. بدرفتاری های شاهین با خانواده اش همه را کلافه کرده بود. او تا قبل از اینکه با مینا ازدواج کند در خانه با مادرم بدرفتاری می کرد اما هیچ وقت او را کتک نمی زد. بعد از ازدواجش شدت عصبانیت او بیشتر شد و همسر و بچه هایش را کتک می زد. مینا چندین بار شکایت شاهین را به من کرد و گفت دیگر ...
روایت های آیت الله مهدوی کنی از زندگی در محله قدیمی تهران | نقش عالم محله کن در لغو قرارداد رویتر
درست کنم. معلم های آن زمان اکثراً آدم های متدینی بودند. او به بچه ها گفت حمد و سوره را بخوانید. من چون در خانواده یاد گرفته بودم بهتر از بقیه خواندم. حتی قرائتم هم تا حدودی خوب بود. وقتی همه بچه ها خواندند به من گفت تو ملا می شوی. گذشت تا روزی که من شاید 18سال سن داشتم. نخستین شبی که در کن در حسینیه محله خودمان (محله میانده) منبر رفتم، یک روحانی بود که از اصفهان می آمد و منبر می رفت. آن شب به من ...
مصاحبه با رتبه 1 ارشد روانشناسی بالینی 1401
برای مشاهده ی ویدئوی کامل مصاحبه می توانید به آدرس زیر مراجعه کنید: مصاحبه با رتبه 1 ارشد بالینی 1401 هرسال، بعد از اعلام نتایج کنکور، همه ی نگاه ها به سمت رتبه های تک رقمی است. آن هایی که در سال جاری کنکور داده اند، کنجکاوند که بدانند چه کسانی با چه درصدها و ترازی، توانسته اند جایگاه یک تا 10 کنکور را به نام خودشان بزنند. آن هایی هم که داوطلب کنکور سال آینده اند، دوست دارند ...
پیش نیاز حجاب، بارور کردن ریشه آن یعنی حیاست
. پدری پیش من آمد و گفت: بچه من نماز نمی خواند ، گفتم: چون شما که پدر او هستی می خوانی ، گفت: من یک رکعت نماز قضا ندارم، اما بچه من یک رکعت نماز نمی خواند! ، گفتم: به هم میایید ، گفت: حاجی ما را دست انداختی؟ ، گفتم: نه جدی جواب دادم، دلیل نماز نخواندن بچه شما، نماز خواندن شماست ، پرسید: چرا؟ گفتم: یک عمر نماز خواندی و تغییر نکردی. انسان ها به اندازه ای که از چشم خود اثر می گیرند، از گوش خود ...
مجتهدی که با بچه ها فوتبال بازی می کرد اما علم مطهری و بیان شریعتی را داشت
...، کم نظیر بود؛ اما فرم او به اندازه ی محتوایش خوب نبود. حرف های زیادی پشتش بود اما... البته زمانی که اتهام های فراوانی مبنی بر همراه نبودن با انقلاب به وی وارد می شد (سال های 64 و 65)، نهضت آزادی تصور کرده بود که وی طعمه خوبی برای بهره برداری است. به همین منظور نامه ای به امضاء مهندس بازرگان و هاشم صباغیان در انتقاد از امام (ره)، نظام، جنگ و ... با مضمون صلح ایران و ...
زن جوان پاسخ شکنجه های همسرش را با گلوله داد
همسرم مشکل داشتم. او خیلی بداخلاق و عصبی بود، مرتب من را کتک می زد و فحاشی می کرد. اوایل که بچه هایم کوچک بودند به خاطر آن ها طلاق نمی گرفتم. وقتی بچه ها بزرگ شدند من هم تصمیم گرفتم جدا شوم. یک بار که صحبت از طلاق کردم آن قدر کتکم زد که دیگر جان بلند شدن نداشتم. بعد عذرخواهی کرد و گفت دیگر دست روی من بلند نمی کند و دعوا و درگیری نخواهیم داشت؛ اما انگار همه چیز بدتر شده بود. او ادامه ...
عجیب اما واقعی/ قاتلی که سر پسرخوانده اش و نامزد او را برید، آزاد شد
انگیزه اش پرداخت و گفت: شهرام فرزند باجناقم بود. باجناقم مخفیانه و به دور از چشم همسر اولش ازدواج دوم کرده بود، اما خواهر زنم با اطلاع از این موضوع از شوهرش جدا شد و برای زندگی همراه پسرش به خانه ما آمد. اما او خیلی زود فوت کرد شهرام را من و همسرم بزرگ کردیم، البته علت هم داشت. چونکه ما بچه دار نمی شدیم و شهرام که پدر و مادر نداشت، براحتی می توانست نقش بچه ما را ایفا کند. متهم ادامه داد: چون ...
محمدی گلپایگانی: دشمن در فضای مجازی به دنبال بی حجابی است/رهبر انقلاب در سلامتی کامل هستند/عجله نکنیم ...
رفته بودم. ایشان گفتند گرانی وجود دارد که حقیقت هم همین است و وظیفه ثروتمندان و کسانی که دست شان به دهان شان می رسد این است که مواظب بیچارگان، در ماندگان و تهیدستان باشند. خدا از آن ها مواخذه می کند. من به آن مرجع گفتم سوالی از شما دارم که قدرت خدا چگونه است که ایشان گفتند قدرت خدا مطلق است و هرچه بخواهد انجام می شود. گفتم عجله نکنیم کارهای اساسی در حال انجام است. امیدوارم اثرات اقدامات خوبی که در گوشه و کنار کشور انجام می شود را به زودی مشاهده کنیم. ...
عباس امیر انتظام ؛ نیم قرن تلاش برای اثبات بی گناهی/ Dearی که یک زندگی را نابود کرد
ناراحت باشم، ولی این مشکلات را دارم. پدر می گوید اگر دوست داری من تعصبی ندارم، چون برادر دیگر هم فوت کرده هیچ معترضی به این قضیه نیست؛ بنابراین فامیل خود و پدر را عوض می کنند. 2. نورالدین کیانوری؛ نام دیگر که قابل اشاره است، نورالدین کیانوری دبیر کل حزب توده است. هر چند امیر انتظام به صراحت شخص دکتر کیانوری را شاید به خاطر سال هایی که با هم در یک خانه تحت نظر بودند متهم و مطرح نمی کرد اما ...
ماجرای خمیدگی قامت بهزاد نبوی چیست؟
چنین کنند بزرگان عنوان یادداشت فاطمه راکعی برای روزنامه اعتماد است که در آن آمده: قبل از پذیرش مسوولیت در جبهه اصلاحات، آخرین باری که بهزاد نبوی را دیدم، در منزل شان بود، بعد از آزادی از بند در سال 1393 همان طور فعال و پرتحرک و شوخ طبع و راست قامت در جمع یارانی که چون نگین انگشتری با قامتی که خمیدگی اش آزارم می داد. یکی، دو بار جدی و شوخی پرسیدم آقای مهندس با خودتان چه کرده اید؟! به ...
مورد نادر زایمان تلفنی یک زن بدون نیروی پزشکی!
را نیز در همان حالت نگه دارند تا نیروها برسند. مرتب فریاد می زدم و می گفتم بچه را تکان ندهید. همزمان از خاله بچه خواستم راه نفس بچه را چک کند. من پای تلفن نمی توانستم ببینم و خیلی سخت بود. یعنی اگر شما نبودید ممکن بود جان بچه و مادر به خطر بیفتد؟ قطع به یقین نمی توانیم بگوییم که صددرصد من بودم که آنها را نجات دادم. اگر خاله بچه شجاعت نداشت و نمی توانست به خودش تسلط پیدا کند ...
در نشست تجربه نگاری مطرح شد: تلخ و شیرین های حضور در جمع دهه هشتادی ها
شدم. همزمان با درس های حوزه هم کارشناسی تفسیر و هم کارشناسی ارشد تفسیر گرفتم و 4 سال درس خارج حوزه را هم تمام کردم. با کاروان های راهیان نور چندین سال بعد از این که طلبه شدم ارتباط داشتم و با آن ها به اردوهای مشهد و راهیان نور می رفتم. یا در همین دانشگاه قم، شب ها برای مشاوره ی تک به تک به اتاق ها می رفتم. من از پایه دوم تبلیغ را شروع کردم. یعنی با توجه به سبقه ای که داشتم و چون از دانشگاه آمده بودم ...
پسرم حامی خانواده مان بود
بودم در پاکت هایی برایمان روزنامه می فرستادند تا از اوضاع با خبر شویم، روبروی خانه مان نانوایی قرار داشت و همیشه شلوغ بود ، درب خانه ام را زدند، یک خانم که در نانوایی مشغول خرید نان بودمن را هنگام گرفتن پاکت حاوی روزنامه دید با کنایه میان جمعیت خطاب به من گفت نگاه کنید؛ پاکت پاکت پول برایشان می فرستند؛ با ناراحتی گفتم شما هم بچه هایتان را بفرستید تا پاکت پول برایتان بیاورند، از ناراحتی پاکت را پاره ...
دختر تنهایی که مجبور شد گوش پیرمرد شیطان صفت را ببرد!
.... ماشین خوابی خودم سرکار رفتم و چون پدرم خرجی نمی داد کمک مادرم نیز بودم اما پدرم که قرص مصرف می کرد، از من پول می خواست و چون به وی پول نمی دادم با من بدرفتاری می کرد. او از سرکار که برمی گشتم دائماً با من جر و بحث می کرد تا اینکه یک روز که با سردرد شدید به خانه آمدم، پدرم در حال درست کردن وسایل منزل بود که به آرامی به او گفتم می شود آرام تر کار کنی اما او شروع به ضرب و ...
شما هم بچه هایتان را بفرستید تا پاکت پول برایتان بیاورند
مادر شهید محمدعلی غلامی الیگودرزی گفت: آن زمان که پسرم را به جبهه فرستاده بودم در پاکت هایی برایمان روزنامه می فرستادند تا از اوضاع با خبر شویم،یک نفر با کنایه در میان جمعیت خطاب به من گفت: نگاه کنید پاکت پاکت پول برایشان می فرستند؛ با ناراحتی گفتم شما هم بچه هایتان را بفرستید تا پاکت پول برایتان بیاورند! من تنها بچه ام را برای رضای خدا و مملکت مان به جبهه فرستادم. حیات ...
قتل پیرزن مشهدی برای تامین هزینه اجاره خانه + عکس قاتل
زمانی که من چشم به دنیا گشودم، مادرم کار های شخصی او را انجام می داد و من هم او را خاله صدا می زدم! آیا مقتول به شما یا مادرتان کمک مالی هم می کرد؟ بله! او حتی یک بار طلاهایش را برای حل گرفتاری پدر و مادرم فروخت و ما خیلی به او مدیون هستیم! پس چرا چنین فردی را به قتل رساندی؟ مشکل مالی داشتم وبرای مبلغ پرداختی رهن خانه گیر کرده بودم. شرکت هم چند ماه حقوق مرا نداده بود به همین ...
نازنین ملایی هستم؛ یک جنگجوی لجباز!
تمسخر آمیز به مربی هیات گفت نفر آخر یعنی من را از آب بیرون بیاورند چون رنگ و رویم پریده و باعث می شوم که همه چپ کنند. حرفش برای من خیلی گران تمام شد. جلسه بعد که سر تمرین رفتم، به صورت کاملا غیرقابل منتظره همه حرکات را درست انجام دادم چون دوست نداشتم که آن حرف را دوباره بشنوم. *در مورد ورودتان به تیم ملی و اولین مدالی هم که گرفتید صحبت می کنید؟ وقتی در سن جوانان بودم، به ...
ماجرای انتقام گیری خشن زن جوان از نامزد سابق
وارد خانه می شوم، وسایلم را برمی دارم و همه چیز تمام می شود. با کلید در را باز کردم و وقتی وارد خانه شدم کیومرث را دیدم که روی مبل نشسته بود. او با بابک درگیر شد و این درگیری باعث شد همدیگر را کتک بزنند. بعد هم کیومرث از ترس خودش را از پنجره به بیرون پرت کرد، من و بابک در افتادن او نقشی نداشتیم. وقتی نگار، خواهر نگین، تحت بازجویی قرار گرفت، گفت: من در سوپرمارکت پایین مجتمع بودم و داشتم آب ...
کارگاه ادبی بکتاش در قم برگزار شد
کارگاه به بیان خاطراتی از دوران کودکی و نوجوانی خود برای بچه ها پرداخت و گفت: من از 14 سالگی شعر گفتم و در این سن از روستا به شهر ملایر برای ادامه تحصیل آمدم و در این مسیر سختی های زیادی کشیدم و می خواهم از اینجا به شما بگویم که خودتان رو جدی بگیرید و سعی کنید حتما حداقل یک هنر را یاد بگیرید. وی در پاسخ به سوال یکی از نوجوانان حاضر در جمع که پرسید اگر نویسنده نمی شدید چه هنری را دنبال می ...