عذاب وجدانی که مادر می داد باعث رفتن دختر به کلانتری شد!
سایر منابع:
سایر خبرها
به خاطر بدهی مجبور شدم زن صیغه ای بشوم! شب ها خواب ندارم!
زن 32 ساله با اشاره به این که هیچ گربه ای برای رضای خدا موش نمی گیرد و من هم به راحتی فریب گرگی در لباس میش را خوردم به کارشناس اجتماعی کلانتری سپاد مشهد گفت: پدر و مادرم وضعیت اقتصادی خوبی نداشتند و روزگارمان به سختی می گذشت. من هم بعد از آن که نتوانستم تحصیلاتم را در مقطع دبیرستان به پایان برسانم، به ناچار درس و مدرسه را رها کردم تا این که چند سال قبل جوانی به نام اکبر به خواستگاری ...
اسیدپاشی به خاطر تهمت ناموسی
قتل متوجه شدم آن فرد که کشته ام بی گناه است و اصلا ارتباطی با همسرم نداشت. بعد از آن بود که عذاب وجدان سراغم آمد و چون برادرم و حرفهایی که دایم زیر گوش من می گفت دلیل اصلی این اتفاق بود از او کینه به دل گرفتم. درست است که برادرم بزرگتر از من است اما او زندگی من خراب کرد. متهم ادامه داد: 13 سال زندان بودم که مدتی از آن را هم زیر تیغ بودم، در زندان صنایع دستی می ساختم و بافندگی می کردم ...
کودک آزاری پدر بی رحم سکوت زن جوان را شکست
طوری که دیگر انزوا و گوشه گیری را بیشتر دوست داشتم. اگرچه آن زمان در یکی از روستاهای اطراف مشهد زندگی می کردیم و من هم با ترک تحصیل در مقطع ابتدایی به مدرسه نمی رفتم اما حوصله انجام امور خانه داری را هم نداشتم. در این شرایط پدرم با زنی اهل مشهد ازدواج کرد و ما مجبور به مهاجرت شدیم. حالا دیگر همه امور خانه داری به دوش من افتاده بود و باید از دو برادر کوچک و خواهرم نیز مراقبت می کردم. پدرم ...
من بی عفت نیستم ! / شوهر دومم برای پسرخاله بی حیا و شوهر اولم نقشه دارد !
نامناسبی با من داشته باشد. خلاصه در این شرایط کار می کردم و با تنها پسرم به زندگی ادامه می دادم تا این که 7 سال بعد پدر بزرگم مردی را برای ازدواج با من معرفی کرد . سعید متاهل بود و من باید همسر دوم او می شدم ،با وجود این پدر بزرگم آن قدر از دست و دلبازی و خوبی های سعید در گوشم زمزمه کرد که بالاخره پای سفره عقد نشستم و او روز بعد از ازدواج مرا به مشهد آورد و در خانه زندانی کرد. او چند شب به خانه نمی آمد و ...
اولین شهیده راهِ حجاب/ مادرم غریب رفت
اش می گوید: "بعد از فوت مادرم، پدرم ازدواج کرد و زنش مرا کتک زده و اذیت می کرد البته مادربزرگم همواره از من حمایت می کرد، او هم کسی را نداشت و مادرم تنها دخترش بود، هر روز به سر خاکش می رفت و آنجا گریه می کرد به گونه ای که بسیاری از شب ها تا صبح آنجا می ماند و پدربزرگم او را به خانه می برد و چون فضای خفگان بود مراسم عزاداری مادرم را هم محرمانه برگزار کردیم." او واقعه گوهرشاد را هم به ...
فرار با پاهای خون آلود از زندان ابلیس
کردم اما این خوشبختی دوام زیادی نیاورد. کم کم شاهین اخلاقش تغییر کرد. وقتی وارد ارتباط هایی که من علاقه ای به آن نداشتم، شد...تازه فهمیدم که همه این محبت ها به خاطر چیست. او مرا کتک می زد. یک روز متوجه نشدم چطور وارد رابطه سیاه شدیم؛ او همه چیز را خراب کرد و به زور به من تجاوز کرد. بعد هم که بیرون می رفت، در را قفل می کرد. یک شب که او خواب بود، کلید در را برداشتم و پنهانی در سیاهی شب از خانه که ...
ادیبستان تابناک ؛ شماره شانزدهم
زاده تو مقابل خانه من میدانی ساخته و منزل را از من به بها خواست ندادم و بدون رضایت و اجازه من منزل مرا ویران کرد و داخل میدان نمود. حال آمدم داد مرا بگیری. عبدالله بن طاهر فورا سوار شد و رفت به هرات، در هرات برادرزاده را طلبید و گفت من ترا بر سر خلایق از بهر آن داشتم که ظلم نکنی و خانه مردم را خراب نکنی، چرا به این زن ظلم کردی، او عذر آورد. عبدالله برادر زاده خود را امر کرد برود عملگی ...
مخالفت گسترده با تخریب مسجد کازرونی / مسجدی که خاطرۀ جمعیِ یک شهر است
نماز هیچ سختی نداریم و می خواهیم به همین صورت که هست در آن نماز بخوانیم. من و پدرم، مادرم و مادر شوهرم از 50 سال پیش به این مسجد می آمدیم و از نمازخواندن در آن خیلی خوشحالیم و صد درصد مخالفم تخریبِ آن هستیم. بانوی دیگر چنین بیان می کند: من 70 سال دارم و از 5 سالگی همراه با مادربزرگم به مسجد کازرونی می آمدم و روی پشت بامش نماز می خواندیم. همه چیزِ این مسجد عالی است و همه قسمت های آن باهم ...
حقیقت تدبر در آیات قرآن همان تلاوت راستین است
ای و ریسمان متّصل بین خود و بندگانت. خدایا! من عهد و کتابت را باز می کنم، خدایا! نظر کردنم در قرآن را، عبادت و قرائتم را، فکر و فکر کردنم در آن را عبرت پذیری قرار ده. مرا از اشخاصی قرار ده که به وسیله بیان مواعظ تو در قرآن، موعظه می پذیرند و از نافرمانی تو پرهیز می کنند و هنگام قرائت کردنم، برگوش (دل) من مُهر (غفلت) و بر دیدگانم (قلبم) پرده (جهالت) نکش. و قرائتم را قرائتی که بدون تدبّر در آن باشد ...
حامد بهداد و رضا کیانیان از یک استاد گفتند
.... این بازیگر افزود: معجزه ای است که کسی چون او راه را برای درک همه گروه های سنی از تئاتر باز می گذارد ، کسی که این چنین درباره درام می دانست و درک عمیق خود را از هنر تئاتر به همه مخاطبان منتقل می کرد. او ادامه داد: ظلم بزرگی است که بعد از این تصاویر استاد، کسی مانند من درباره او صحبت کند. اما این تصاویر چه زیبا بود، گویی با دیدن آنها، این فاصله کم شد و احساس کردم دوباره ...
گزارش یک انتقام اسیدی؛ می گفت وقتی در زندان بودم همسرم به من خیانت می کرد
. او باعث شد دست من به خون یک انسان بیگناه آلوده شود. من فردی را کشتم و در همه این سال ها لحظه ای عذاب وجدان رهایم نکرده و مدام کابوس می بینم. چه شد که جان مرد بیگناهی را گرفتی؟ مردی که من جانش را گرفتم در همسایگی ما زندگی می کرد. من به خاطر قتل او، 13سال در زندان بودم. این موضوع برمی گردد به 16سال قبل. برادرم توهمات عجیبی داشت و همیشه دلش می خواست ذهن مرا خراب کند. خودش بیماری ذهنی ...
دستگیری هکر معروف بانک های کشور در مشهد/ او کارتن خواب شده است
سردر بیاورم به همین دلیل درون آن ها کنکاش می کردم و به نتایجی هم می رسیدم. حتی زمانی که در مدرسه دانش آموز بودم وقتی مدیر یا معلم مدرسه به نقص فنی در سیستم های رایانه ای برخورد می کردند، ابتدا به سراغ من می آمدند و من هم خیلی زود نقص آن ها را برطرف می کردم ولی این جمله پدرم مدام در گوشم زنگ می خورد که تو آخر هم کسی نمی شوی!...این جوان مظنون به سرقت که مدعی بود اعتیاد شدیدی به مصرف مواد مخدر صنعتی ...
روایت آخرین مزار
... نشد احوال مادرم بهتر خانه ما سیاه پوش شد و رفت از آسمان من خورشید فوت شد دخترِ خدیجه خانم این خبر بین روستا چرخید مادر من که سن و سال نداشت زیر خروار خاک شد پنهان کفنش چادر سیاه اش شد شد جوانمرگ "فاطمه سلطان" گفت مادر بزرگ، غصه نخور بعد از این هیچ بی قرار نباش گفت هر وقت ...
نجات یافته از اعدام اسیدپاشی کرد!
کرد و حرف هایش باعث شد مرد بی گناهی را به قتل برسانم و در این مدت عذاب وجدان نابودم کرد. چرا مرد بی گناهی را به قتل رساندی ؟ 16 سال قبل برادرم به من می گفت مرد جوانی که در همسایگی ما همراه خانواده اش زندگی می کرد، به زن من نظر دارد. او هر روز حرف هایش را تکرار می کرد و بعد از مدتی گفت او با همسرم ارتباط برقرار کرده است و می گفت من بی غیرتم. صحبت های او مرا دیوانه کرده بود و من هم بدون ...
خودسوزی مادر سرطانی در تنهایی تلخ
خودم و دو فرزندم مشغول نگهداری از سالمندان و کودکان بودم. فرزندانم که یکی دختر و یکی پسر هستند، بیشتر اوقات نزد من بودند و هرچه می خواستند برایشان می خریدم و همه تلاشم را می کردم که از من راضی باشند منبع: خراسان بیشتر بخوانید زن جوان شوهرش را زنده زنده آتش زد و در را روی او قفل کرد + عکس خودسوزی دردناک خانم جوان ساوه ای / ماجرا چه بود قتل فجیع زن جوان در آپارتمانش/ داشتم سالاد درست می کردم که همسرم را کشتم خودسوزی خواستگار عاشق در خانه دختر جوان | چند نفر سوختند ...
مادری که قربانی فرنگ دوستی رضامیرپنج شد
بار اول نیست که جیغ زنان در این روستا بلند می شود. کار هر روزشان شده است. یک مرد آژان از ژاندارمری می آید و با زور و کتک، چادرها را از سر زنان می کشد و تکه پاره می کند. امروز هم این بساط برپا شده و از کوچه های بالایی تا به همین پایین، تک به تک زن ها را سر لخت می کنند. بعضی زن ها خیلی شجاعانه از دست آژان فرار می کنند و به خانه ها و پشت بام ها پناه می برند. برخی که توان فرار ندارند، چادرشان تکه پاره می شود و سر لخت به سمت خانه می دوند. گویی آخرا ...
رابطه شیطانی مرد جوان با خواهرزاده جوان همسرش/خاله بیچاره در شوک+جزییات
او پس از ازدواج با یکی از بستگانم، مرا همانند کارگر یک منزل تحقیر کرده است و هوویم در قصری که من ساخته ام امروز پادشاهی می کند و ... زن 38ساله با بیان این که همسرم مرا بلاتکلیف رها کرده است، درباره قصه زندگی اش به کارشناس اجتماعی کلانتری قاسم آباد مشهد گفت: 18ساله بودم که با طاهر ازدواج کردم. پدرم وضعیت مالی مناسبی داشت، به طوری که همه خواهران و برادرانم را حمایت می کرد. هر کدام آن ها ...
طلاق پر دردسر دختر 18سال؛ من هیچ ارتباط خیابانی با رضا نداشتم!
ترها از هم جدا شدیم اما در این مدت احساس کردم که با این رفتارهای هیجانی و کودکانه، زندگی و آینده ام را تباه کرده ام. به همین دلیل این بار تصمیم عاقلانه ای گرفتم و بعد از مشورت با بزرگ ترها و استفاده از تجربیات آن ها تصمیم گرفتم تا همه اشتباهاتم را جبران کنم و به زندگی مشترک با رضا بازگردم ولی راهی برای دیدار با او به ذهنم نمی رسید. این بود که شکایت توهین و مزاحمت را مطرح کردم تا به این ...
برادران فقط باید به فکر اسلام بود
روی ملت مسلِم قرار گرفتند. تلاش تمامی شما باید این باشد که ریشه منافقین بدتر از کفار را برکنید و در این صورت آمریکا باید تا صد ها سال گورش را گم کند و دست از ایران بشوید و منتظر باشد که دیگر ما به سراغ او برویم. پدر و مادرم! از اینکه زحمات بسیار در تربیت فرزندتان کشیدید، امیدوارم که خداوند اجرتان را افزون تر دهد. من خود به یاد دارم که قرآن را در دامان مادرم فرا گرفتم و با بیل پدرم رنج ها را ...
پیامبری که دغدغه اش رنج مسلمانان است+ فیلم
خدا رحمت کند شیخ محمودی شبستری شاعر قرن هشتم را که در وصف رسول خدا(ص) اینگونه سرود ز احمد تا احد یک میم فرق است؛ جهانی اندر آن یک میم غرق است یا رسول الله! الهی دورت بگردم. وقتی در زیارتنامه پیامبر می گوییم بابی انت و امی یا نبی الله یعنی الهی پدر و مادرم فدای تو و الهی که دورت بگردم. حالا که حاجی های مکه، اعمال خود را به پایان رسانده، بار سفر بسته و برخی عازم کشورهای خود هستند، کاروان هایی هم که ...
جانباز بسیجی مخترع سیستم مخابراتی اویس مجیک باکس
دویدن من به این سو و آن سو و سرفه کردن های خشک و مرگبارم وحشت زده هرکدام به گوشه ای فرار می کردند . پرستاری دختر شیخ کمتر از جانبازی نیست اویس سال 70 با دختر یکی ازاعضای هیات امنای مسجد محل ازدواج کرد. او همسرش را دختر شیخ خطاب می کند و می گوید: خداوند به دختر شیخ عمر با عزت بدهد او پا به پای من آمد. عذاب او اگربیشتر از من نبود، کمترهم نبود.بیش از صد بار در بیمارستان بستری شدم ...
اکران فیلم نبرد الجزایر در روستاها/ خاطرات حسن کمالیان از واحد سمعی بصری حزب جمهوری اسلامی
. مادرم خیلی نگرانم بود. پدرم را صدا زدم و گفتم آقا من فکر می کنم پام جوش نخورده . – از کجا فهمیدی بابا؟ – پام رو که بلند می کنم تا میخوره. خانواده مجبور شدند مرا به بیمارستان آریا ببرند و دکتر معین افشاری دو بار دیگر پایم را عمل کرد. دستم هم مشکل پیدا کرده بود و دوباره گچ گرفتند. از آن به بعد هم دیگر دکتر معالجم اجازه مرخصی از بیمارستان را نداد و چند ماه آنجا ...
عفاف و حجاب و راهکارهای دستیابی بر آن
. سهیلا آریان ایرانی مقیم آمریکا: او درباره ارزش حجاب اسلامی گفته است: همان اولین روزی که حجاب را انتخاب کردم دعا کردم که خدایا اگر یک روزی خواستی این حجاب دو مرتبه از سر من برداشته شود آن روز را آخرین روز عمر من قرار بده که دیگر اقلاً با جهل از این دنیا نروم، هر روز دعا می کنم که مرا ثابت قدم نگه دارد او درباره احساس خود بعد از رعایت پوشش اسلامی گفته است: بعد از انتخاب حجاب حس کردم صاحب ...