تلخ ترین خبر زندگی ام را در جستجوی گوگل متوجه شدم
سایر خبرها
در لباس عروسی داماد را کشتم / خودکشی زهره برای نجات عشق فداکارش
.... هر دو مانده بودند چه بکنند تا ساعات دیگر همه متوجه قتل می شدند و با توجه به فرار عروس می دانستند که ناهید قاتل است. ،مهران، جز به جز و قتل را پرسید، رو به ناهید کرد و :گفت تو را بیش از خودم دوست دارم اما کارت را نمی پسندم اجازه نمی دهم تو به زندان بروی فقط یک قول می خواهم و اینکه هیچ گاه غیر آنچه که من گفتم تو بگویی نمی دانست منظور مهران چیست؟ در آن شرایط مغزش کار نمی ...
زیبایی داماد تهرانی کار را به طلاق فوری کشاند
شود من اجازه کار به او ندهم و این مسأله باعث دعوا بین ما می شود. فرشته هم با لحن تندی گفت: تو باید به من اجازه کار و معاشرت بدهی وگرنه طلاقم را می گیرم. شاهین که عصبی شده بود در جواب همسرش گفت: اگر مجبور شوم طلاقت می دهم ولی هرگز اجازه کار به تو نمی دهم چرا دنبال کارهایی می روی که من دوست ندارم چرا به خاطر من گذشت نمی کنی چرا با من لجبازی می کنی؟ در همین موقع قاضی این زوج را به آرامش دعوت کرد و گفت به این زودی ها حکم طلاق نمی دهم باید به مشاوره بروید بعد از آن اگر نتیجه ای حاصل نشد حکم طلاق را صادر می کنم. ...
رضا نقش بازی کرد تا عاقبت بخیر شود + فیلم
با خود فکر کرد حالا که جنگی نیست پس برای اینکه دل همسرش را نشکند خواسته اش را از خدا خواست. لیلا خانم می گوید: لحظه ای که در حرم عقد کردیم و با هم به زیارت امام رضا(ع) رفتیم به من گفت تو هم همسر من و هم از این به بعد بهترین رفیق من هستی و یک دوست بهترین ها را برای دوستش می خواهد و گفت، برای من دعا کن که شهید بشوم. سال81 هیچ حرفی از جنگ نبود و همان جا این خواسته او را قبول کردم. شهیدان ...
درباره فصلنامه قصه پلاک ها که بهار 1402 دومین شماره آن توسط موسسه شهرآرا منتشر شد | روایت هایی زنانه از ...
عنوان پرستار به جبهه اعزام شود. حضور او در جبهه 25 روز طول می کشد. اما در این مدت، وقایعی را به چشم می بیند که هر کدام از آن ها می تواند دستمایه کتابی باشد. یکی از آن هشت نفر روایت بعدی، درباره خانم زهرا علایی ، یکی از بانوان ساکن در مناطق جنگی است که در طول دوران جنگ، حاضر به ترک خانه نشد. این روایت با یادی از خانه محله زیتون در اهواز جنگ زده سال 59 و روز های آغازین جنگ شروع می ...
تسلیت شهادت حضرت علی اصغر (ع) 1402 + متن شب هفتم محرم
... دیدی رسید نوبتت آخر توهم برو بعد از عمویت ماندنت اصلاً صلاح نیست او رفت پیش ساقی کوثر توهم برو شهادت حضرت علی اصغر ( ع) تسلیت باد آرام که نمی شوی ای میوه دلم / خیمه به خیمه هرچه تو را می برم ، بخواب نزدیک به سه روز و سه شب می شود علی / پلکم به هم نیامده مادر، برم بخواب شهادت حضرت علی اصغر ( ع) تسلیت باد اصغرم خوابه ...
4 دوره شعر عاشورایی از نگاه استاد محمود اکرامی/ شعر و شاعر ائمه(ع) نباید تک ساحتی باشد
وانی در شأن کسی حرف بزنی، نزن. چه ضرورتی دارد؟ آقا من نمی توانم با شما حرف بزنم چه ضرورتی دارد حرف بزنم؟ اگر نمی توانی راجع به ائمه خوب حرف بزنی، حرف نزن. به خودم می گم؛ من اکرامی یعنی حرف باید به گونه ای باشد که شأن و شئون طرف رعایت بشود. شما به پسر همسایه ات می گی آقا رضا. بعد به امام رضا(ع) می گویی رضا رضا رضا. خب این غلط است. کی به تو اجازه داده به حضرت زهرا سلام الله علیها بگویی خانم زهرا. خانم ...
روایت خواهر شهیدان مهرداد و محراب نعیمی از بمباران آلومینیوم سازی
بود که برای مهردادش اتفاقی افتاده است، اما دوست داشت هیچ وقت حقیقت از دهان محراب بیرون نیاید. شانه های محراب دیگر تاب نگه داشتن خبر را نداشتند، خبری تلخ و سنگین، خبر شهادت مهرداد! خبر که از میان بغض و گریه اش به گوش مان رسید. اشک هایمان عنان از دست دادند، بابا کمر خم کرد و مامان خط های زیادی به صورتش افتاد. روزها گذشت، از سال 1360 به سال 1365 رسیدیم، محراب در بخش حسابداری ...
پیشگویی امام علی (ع) از واقعه عاشورا در وقعه صفین
یوسف منتشر شد. پیشگویی امام علی (ع) از واقعه عاشورا در وقعه صفین اما یکی از مهم ترین منابعی که پیشگویی امام علی (ع) را از شهادت فرزند بزرگوارشان روایت کرده وقعة صفین نوشته نَصْر بن مُزاحم بن سَیّار مِنْقَری است. ویژگی اصلی این کتاب در شرح دقیق جزییات جنگ صفین است. نصر بن مزاحم یکی از مشهورترین مورخان شیعه است که در قرن دوم هجری حیات داشت و به روایت شیخ طوسی، از اصحاب حضرت باقرالعلوم ...
شهید دکتر داریوش رضایی نژاد
...> هر روز روز توست، روزها و مناسبت ها بهانه اند برای آنکه بخواهم از تو بنویسم. حالا پس و پیش می شوند چه اهمیتی دارد؟ روز ترور شهیدرضایی نژاد در یک حادثه تروریستی در اول مرداد سال 1390 در تهران در مقابل دیدگان همسرش (شهره پیرانی) و فرزند خردسالش (آرمیتا) توسط تروریست های رژیم صهیونیستی به ضرب گلوله به شهادت رسید. مزار این شهید در گلزار شهدای شهرستان آبدانان استان ایلام قرار دارد. انتهای پبام/ ...
کدام پیامبران(ع) بر واقعه عاشورا گریستند؟
نام آن چهار نفر را می برم غم و اندوهم برطرف می شود، ولی هنگامی که نام حسین را می برم چشمانم اشکبار و نفسم به شماره می افتد!؟ خدای علیم داستان شهادت حسین را برای زکریا شرح داد و فرمود: کهیعص (فَالْکَافُ اسْمُ کَرْبَلَاءَ وَ الْهَاءُ هَلَاکُ الْعِتْرَةِ وَ الْیَاءُ یَزِیدُ وَ هُوَ ظَالِمُ الْحُسَیْنِ وَ الْعَیْنُ عَطَشُهُ وَ الصَّادُ صَبْرُه )؛ "ک" اشاره به کربلای امام حسین علیه السلام ...
ترور شهید رضایی نژاد سند جنایت صهیونیست ها است
های من در این زندگی یکی آرمیتاست و دیگری افتخاری است که این رفتن در راه کشور با خودش داشت . همسر شهید رضایی نژاد با اشاره به دلتنگی های اخیر آرمیتا گفت : در هفته های اخیر که رفت و آمدهای زیادی از قبیل فیلمبردار و ... داشتیم، آرمیتا یک شب خواب پدرش را دیده بود و با بغض زیاد بیدار شد؛ برای اولین بار پس از 2-3 روز اول شهادت پدرش گفت مامان من خیلی دلم برای بابا تنگ شده، دیشب خواب بابا رو ...
ماجرای مرگ آگاهی شهید چمران
. تا روزیکه ایشان زخمی شد. آن روز عسگری، یکی از بچه هایی که در محاصره سوسنگرد با مصطفی بود، آمد و گفت: اکبر شهید شد، دکتر زخمی. من دیوانه شدم، گفتم: کجا؟ گفت: بیمارستان. باورم نشد. فکر کردم دیگر تمام شد. وقتی رفتم بیمارستان، دیدم آقای خامنه ای آنجا هستند و مصطفی را از اتاق عمل می آورند، می خندید. خوشحال شدم. خودم را آماده کردم که منتقل می شویم تهران و تامدتی راحت می شویم. شب به مصطفی گفتم ...
امام حسین(ع) اولین بانی روضه خانگی
جوون های دوران دفاع مقدس، مدافعان حرم و مدافعان امنیت همین سید روح الله عجمیان و آرمان علی وردی و امیرحسین پور تو همین روضه ها قد کشیدن و رفتن فدای امام حسین ( ع) شدن. آدم گاهی دلش می خواد واقعیت و منطق را دور بزند و آنچه دلش می خواهد را بگوید! دوست داشتم به این خانم بگویم: عصر روز عاشورا ابن سعد خواست خبر پیروزیش رو به گوش یزید برسونه ، به خاطر همین سر امام حسین ( ع) رو داد خولی ببره ...
اشعار شب ششم محرم _ حضرت قاسم بن الحسن علیه السلام
خواهی عمو؟ چهره ی زهرایی ام زیباست اما یک رجز روز آخر با دم حیدر نمی خواهی عمو؟ شال بر دوش و گریبان باز و صورت قرص ماه در میان کربلا محشر نمی خواهی عمو؟ وقت رفتن تو مگر با یاد زهرا مادرت بر فراز نیزه هجده سر نمی خواهی عمو؟ پیکرم شاید سم این اسب ها را خسته کرد یک فدایی این دم آخر نمی خواهی عمو؟ دامنت امروز یک باغ پر از ...
دانشمندی که برای وطن شهید شد+فیلم حضور رهبری در منزل شهید
به خصوص که تلفن همراهت هم خاموش است. آرمیتا دم به ثانیه بهانه ات را می گیرد. همین بیشتر کلافه ام می کند. همان جا وسط واگویه های ذهنیم با خودم می گویم اگر اتفاقی برای داریوش بیفتد من چکار کنم با این همه وابستگی آرمیتا به داریوش. مگر می شود بچه کنار بیاید؟ بعد از 2 ساعت پیامی از تو در پاسخ پیامکم دریافت می کنم. نوشته ای پیش ... (اسم رمز توست برای دکتر عباسی رئیس وقت سازمان انرژی اتمی ...
دندانپزشک جوان در دام نقشه شیطانی دو دختر جوان/ آنها شیطان را هم درس دادند
تامین کیفری در همان جلسه ی اول شد. شماره تماس شاکی را از کامران گرفتم و با ارسال پیام ،ضمن معرفی خودم به عنوان وکیل کامران از وی درخواست کردم تا در دفتر جلسه ای با او داشته باشم. در پاسخ نوشت:”هرچی قانون بگه”!شاکی طوری مطمئن و مستند حرف می زد که باید به صداقت کامران شک می کردم،لذا لازم بود برای اطمینان از صداقت کامران و تنظیم دفاعیه و اثبات کذب بودن شکایت نینا کل روزهایی که ...
شهدای مدافع حرم اصفهانی که در ماه محرم پرکشیدند
تو راضی نشوی ، نمی روم. شب قبل از اعزام بود. همسرش گفت: دوست دارم بگذارم بروی ولی با دل خودم چه کار کنم؟! کمیل گفت: هیچ اشکالی ندارد اگر نخواهی نمی روم به شرطی که جواب امام زمان ( عج ) با خودت باشد. همین حرف کافی بود تا حجت برای همسر کمیل تمام شود و رضایت دهد تا او راهی شود. یک ماه از رفتنش به سوریه می گذشت که خبر شهادتش رسید. ماه محرم بود. خدا کمیل را خرید، خوب هم خرید، خوب جایی هم ...
عاشورای همیشه تاریخ
حاج آقا روضه حضرت علی اکبر (ع) می خواند. روز عاشورا وقتی همه اصحاب شهید شدند، علی اکبر اولین نفر از بنی هاشم است که از خیمه های حرم بیرون می آید، پیش پدر می ایستد و اجازه میدان می گیرد. حسین (ع) بدون تأمل به او اجازۀ میدان می دهد. در مقاتل می نویسند خود امام حسین (ع) او را برای رفتن به میدان آراسته کرد. یعنی گفت بیا پسرم! خودم زره به تنت می کنم، خودم شمشیر به کمرت می بندم. همه کار ها را خودش کرد ...
سعید زنده ماند تا مرگش را خودش انتخاب کند
دار من آن است که من می دانم... سوم دبیرستان بود که درس را رها کرد تا به جبهه برود. ریاضی درس می خواند و درسش هم خوب بود. یک روز گفتم: بابا! درست را بخوان برو دانشگاه. همه که نباید به جبهه بروند. کمی مکث کرد و گفت: جبهه بهترین دانشگاه است! آنجا آدم ساخته می شود و دنیا و آخرتش را آباد می کند. سعید از طریق بسیج به جبهه رفت، اما مادر بود و نگرانی هایش، روزی که می خواست ...
همین که توانستیم جمال یار را ببینیم خدا را شکر
.... روز دیدار فرا رسید. زمان آمدن رهبر شد، میان جمعیت حاضر در حسینیه تلاش می کردم یک سر و گردن خودم را بالاتر بکشم تا جمال حضرت آقا را زیارت کنم. ایشان آمدند تا چشمم به جمال ایشان افتاد، منقلب شدم. خیلی تأثیرگذار بود. دوست داشتم نزدیک تر شوم، دست و پایش را ببوسم، اما این امکان فراهم نشد، جمعیت زیادی آمده بودند. با خودم گفتم همین که توانسته ام جمال ایشان را ببینم باید شکرگزار باشم. ...
باید مسیر کودکی ها را بلد باشی
ی یعنی ببینی و نبینی! بشنوی اما یعنی زبان اهل دنیا را بلد باشی چشمان تو جایی است بین خواب و بیداری باید تو مرز خواب و رؤیا را بلد باشی بانوی شرجی! خوب من! خاتون بی خلخال! باید زبان حال دریا را بلد باشی شیراز رنگ خیس چشمت را نمی فهمد ای کاش رسم این طرف ها را بلد باشی دیروز- یادت هست- از امروز می گفتم امروز می گویم ک ...
خاطره ای از پیشکسوت دفاع مقدس، جعفر طهماسبی سرِبی بدن و بدن بی سر دوشهید مدافع حرمی که در بهشت زهرا دفن ...
کف کتونی ام نازک شده بود و پاهام رو اذیت میکرد. بخش زیادی از مجروح ها و نیروهای خسته از عملیات رو تا بالای کدو آوردیم و قدری استراحت کردیم و نزدیک ظهر بود که آماده شدیم برای رفتن به محل شهادت بچه ها که فرماندهان اجازه ندادند و گفتند احتمال اینکه به اسارت دشمن بیفتید خیلی زیاده و هرچه اصرار کردیم اجازه ندادند. روزی که حسن پردازی مقدم شهید شد 5 روز تا محرم مونده بود و روزی که پیکر حسن رو عقب ...
زوجی که مجذوب مغناطیس حسین (ع) شدند
زهیر چیزی انتظار نمی رفت جز اینکه بگوید: خداوند یار و یاورت باشد و هر چیزی را که خیر نور در آن است، برایت پیش آورد. تو در رکاب پسر پیامبر به شهادت نائل می شوی اما در روز قیامت من را فراموش نکن و شفیع من باش. همسر فداکار زهیر با تشویق و ترغیب شوهرش به یاری سیدالشهدا و پاسخ مثبت دادن به دعوت آن حضرت، باعث شد زهیر اهل نجات و رستگاری شود و به سمت سعادت ابدی برسد. او عامل این تحول نورانی در ...
تو آزاد مردی همانگونه که مادرت تو را حر نامید
...> سپس گفت: یابن رسول الله! زمانی که از کوفه خارج شدم، صدایی شنیدم که می گفت: بهشت بر تو بشارت باد! گفتم: وای بر حر و بشارت بهشت؛ در حالی که به جنگ پسر رسول خدا می رود. امام فرمود: تو به خیر رسیدی و پاداش تو محفوظ است. امام حسین علیه السلام در برابر اصرار او به وی اجازه فداکاری داد و عازم میدان شد و جمع کثیری را به درک واصل کرد تا با پیکری آغشته به خون سر بر بستر شهادت نهاد. ...
خیانت نوعروس مشهدی به شوهرش / زندگی بی روح بود
چند ثانیه ای مکث کرد و در حالی که اشک می ریخت افزود: آن شب دعوای مان شد و از خانه بیرونم کرد. جایی نداشتم بروم . با خواهر شوهرم تماس گرفتم. او و شوهرش منطقی و مهربان هستند. خیلی زود دنبالم آمدند و یک روز خانه شان بودم. صحبت های شان کمی آرامم کرد و امروز هم مرا به مرکز مشاوره آورده اند. امیدوارم مشکل حل بشود. من شوهرم را دوست دارم و امیدوارم مرا ببخشد. دلم می خواهد او هم حرف ...
وصیت نامه سرلشکر شهید مصطفی اردستانی
حق باقرالعلوم لذت علم و به حق امام صادق لذت صداقت و به حق امام کاظم لذت فروبردن غضب و به حق امام رضا لذت رضایت از الله و به حق محمد بن علی لذت جود و ایثار و سخاوت و به حق علی بن محمد لذت هدایت و به حق امام حسن عسکری لذت سرباز و رزمنده اسلام بودن و به حق امام مهدی لذت فرماندهی بر سپاه اسلام را عنایت کن. حال چند کلامی از خودم. من برای همسر و فرزندانم شوهر خوبی نبودم. چون خودم را مدیون ...
چطور نوجوانانی کربلایی داشته باشیم؟
گروه زندگی- فاطمه زهرا نصراللهی: ماجرای عبدالله کربلا را می دانید؟ پسر 10، 11 ساله ای که جانش را فدای عموی بزرگوارش کرد، تا نباشد و نبیند خم شدن کمر عمو را. گل پسر امام حسن(ع) که از دستان خانم زینب(س) می گریزد و بی واهمه از هرچه سپاه و لشکر و دشمن، به سوی اباعبدالله می دود و پیوسته عمو را صدا می زند. آخرین یار و کوچک ترین سردار آقا امام حسین(ع). زینب(س) همه توانش را در پاهایش می ریزد و ...
یک ادب و یک عذرخواهی رساند حر را به آنچه که باید می رسید
ایستاده است. بالاخره به زبان می آید و می گوید: به خدا سوگند، من خودم را میان بهشت و جهنم مخیر می بینم و به خدا سوگند، بهشت را با هیچ چیزی عوض نمی کنم، هر چند، تکه تکه و سوزانده شوم! حر در بزنگاه شک و تردید بزنگاه اول؛ یک ادب بزنگاه اول در روز دوم محرم اتفاق می افتد، آنجایی که حر جایگاه ادب به ساحت حضرت فاطمه زهرا (س) را رعایت می کند و با احترام و عزت از مادر امام ...
شهید سلمان امیراحمدی ؛ پاسدار رای و امنیت مردم/ خانواده ای که در برابر آشوب و نفاق ایستاد
انقلاب و امام حسین (ع) است. اگر لازم باشد خودم نیز جانم را در این راه فدا می کنم. نمی دانم اگر آوینی بود در وصف چنین مادرانی چه می نوشت؛ مادرانی که نمونه های آن در دهه شصت و در بحبوحه جنگ تحمیلی زیاد بود و وجود آن ها در این دوره از زمان حیرت انگیز است. گویا به تعبیر شهید چمران باید شیپور جنگ نواخته شود تا مرد از نامرد شناخته و وجود چنین مادری در این شهر عجیب و غریب هویدا شود. ...