پلیس حکومت افغانستان که شهید مدافع حرم شد
سایر منابع:
سایر خبرها
حضرت زینب (س) بدن بدون سر دید و من تن سوخته همسرم را
م نکردم سپهدار مجروح شده باشد! گفتم: سپهدار مجروح نشده، بگو سپهدار رفت... برای اینکه باورم بشود سپهدار شهید شده است خودم برای شناسایی رفتم. دخترم با اینکه سن کمی داشت من را خیلی آرام می کرد. وقتی کسی خانه مان می آمد دوست نداشتم از چیزهایی که سپهدار دوست دارد بخورد. *بعد از شهادت همسرتان چه طور زندگی و اموراتش را مدیریت کردید؟ من تنها نبودم. خانواده همسرم و خانواده خودم پشتوا ...
واسطه دختر شهید برای آرزوی شهادت حاج قاسم
به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاع پرس ، فیلمی از خاطره زهرا طیاری فرزند شهید طیاری در برنامه مثل پدر منتشر شده است که دختر شهید در آن نقل می کند که حاج قاسم او را میان پدر شهیدش و خودش (حاج قاسم) واسطه قرار می دهد که برای شهادتش دعا کند. منظور فرزند شهید طیاری از عمو در این فیلم، حاج قاسم سلیمانی است. من خیلی بچه بودم. یادم هست که یک روز عمویم به مادرم زنگ زد و به او گفت که ...
نوجوانی که با دستکاری شناسنامه اش موفق شد به جبهه اعزام شود
بوده و در کنار درس خواندن در کارها به پدر کمک می کرد، بعضی اوقات نیز برای کمک به مزرعه ی پدر می رفت . این خواهر مهربان گفت: او در کنار همه ی این کارها حواسش به جبهه رفتن بود، مادرم به خاطر دلبسته گی که داشت مخالفت می کرد اما برادرم با دستکاری شناسنامه اش به جبهه رفت؛ یحیی تا کلاس دوم راهنمایی به تحصیل علم پرداخت و سپس وارد عرصه دفاع از سرزمین عزیزمان ایران شد. وی تصریح کرد ...
دبیر اجرایی کنگره هشت هزار شهید استان همدان: یادواره شهدای رسانه برای معرفی شهدای این حوزه برگزار خواهد ...
همه ما به این شفاعت نیاز داریم تا اظهار نظرها و قلممان در راه درست باشد. * شهید حسن سرهادی، ازجمله بنیان گذاران اتحادیه های انجمن اسلامی استان همدان خواهر شهید حسن سرهادی نیز با اشاره به اینکه خبر شهادت برادرم روز سوم عاشورا درحالی که در منزل ما مجلس روضه برگزار بود اعلام شد، گفت: بعد از 25 روز خبر قطعی شهادت برادرم را آوردند. طاهره سرهادی با بیان اینکه ازجمله ...
اعتراف غم انگیز میثاقی از رویارویی با یک مدیر رده بالا
کار دارم، چون دوشنبه شب برای خانواده محمدرضا روی صحبتم با ایشان است. همین الان داخل پرواز با ایشان صحبت بکنم. او ادامه داد: چرخیدم و گفتم: آقا شما مسئولیت دارید و مسئولیت تان هم خیلی درست و حسابی و تصمیم ساز است. گفتم ماجرا این است و این پسر (عجمی پور) قرار بوده دست خانواده را بگیرد و این ماجرا پیش آمده است. پدرش بنایی می کرده و یک حادثه برایش پیش آمده و خانه شان هم در محله رمیله در ...
شبی با شهدا / راویان در یادواره شهدای محله شادآباد تهران چه گفتند
. وی ادامه داد: دوستان دل خیلی مهم است اگر این دل با اهل بیت باشد آنها خوب پذیرا می شوند دل که عاشق شد به سمت معشوق خود پرواز می کند چه معشوقی بهتر از اهل بیت و خدای مهربان آنها خریدار دلهای پاکی هستند که برای رسیدن به شناخت خداوند و اهل بیت می طپد. حسنی با اشاره به شهادت مظلومانه شهید محمد حسین حدادیان گفت: بعد از شهادت حدادیان با اینکه ما از اصرار داشتیم مادرش پیکر شهید را ...
10 سال در انتظار شهادت علی بودیم
موجب شد که او به درجه شهادت برسد. بچه آخر به رغم تمام موانعی که وجود داشت، از درآمد خودش که یک حقوق معمولی و کارگری محسوب می شد تمام هزینه ها ی اعزام به سوریه را پرداخت کرد و در سن 29 سالگی به عنوان بسیجی داوطلب به جبهه سوریه رفت و با نیرو های مدافع حرم یک گردان تشکیل دادند. او می خواست جانش را در راه دفاع از اسلام و مسلمانان فدا کند. علی برادر چهارم و بچه آخر خانواده بود و ...
پدری که پسرش را مثله و در سطل زباله انداخت
به گزارش اقتصاد آنلاین؛ روزنامه ایران نوشت: تیر سال گذشته دختر جوانی قدم در اداره چهارم پلیس آگاهی گذاشت و از ناپدید شدن برادرش خبر داد. او گفت : مدت ها قبل پدر و مادرم از هم جدا شدند و پدرم مدتی بعد ازدواج کرد. یک هفته قبل برادرم یوسف که به تنهایی زندگی می کرد برای میهمانی به خانه ما در اطراف تهران آمد. بعد از چند روز نیز به همراه پدرم به باغ مان در اطراف کرج رفت. آنطور که پدرم می گفت ...
با قانون شکنان و متجاهران به بی حجابی برخورد شود
برایم به یادگار مانده؛ همسرم بسیار عاشق شهادت بود از سن 13 سالگی وارد جبهه شد سه بار برای بازسازی حرم مطهر امام علی(ع) به کشور عراق اعزام شد و همچنین با تعدادی از دوستانش مسیر بین کربلا و نجف را موکب می زدند و به مدت دو ماه به زائران خدمت می کردند. همسرم 6 بار به سوریه رفت و آخرین بار در ماه مبارک رمضان بعد از 18 روز جنگیدن با داعش به درجه رفیع شهادت نائل گشت. همسر شهید مدافع حرم در ...
برگی از زندگی شهید بازرگان گریوانی
... مادر شهید بازرگان گریوانی افزود: اوایل جنگ بود، رادیو اخبار جنگ را می گفت همه دور رادیو نشسته بودیم، اسامی شهدا را اعلام کردند همین که اسم بازرگان گریوانی را شنیدم از هوش رفتم، پدرش دلداریم می داد و می گفت این همه بازرگان اما خودش هم مضطرب بود. خواهر شهید بازرگان هم در گفتگو به خبرنگار ما گفت: بچه بودم که برادرم عازم جبهه شد اما خاطرم هست که در ماه محرم همان سال قبل از اعزام در ...
تله انفجاری حبیب یک سال در انتظار هلاکت فرمانده صهیونیست ها بود!
همان کودکی یعنی 12 سالگی به انجام واجبات دینی مخصوصاً نماز اول وقت مقید بود. روز و شب او با توسل به خدا و آل الله می گذشت از همان کودکی در نماز شب دعا می کرد تا از سربازان صاحب زمان (عج) باشد. حبیب به انسانی آرام معروف بود. خیلی خوش اخلاق و زرنگ بود. دل پاکی داشت و دوست داشت به خانواده و همسایه ها کمک کند. چه شد که راه جهاد و شهادت را انتخاب کرد و وارد حزب الله شد؟ می دانست که ...
مثله شدن پسر به دست پدر
به گزارش شیعه نیوز ، راز ناپدید شدن پسری جوان پس از گذشت 13 ماه زمانی فاش شد که پدرش به قتل او اعتراف کرد. یکی از روزهای تیرماه سال گذشته، زنی به اداره پلیس تهران رفت و خبر از ناپدیدشدن برادرش داد. وی گفت: برادرم به نام آرش آرایشگر است و بعد از جدایی پدر و مادرم با پدرم زندگی می کرد. اما این اواخر با پدرم دچار اختلافاتی شده بود و به همین دلیل مهمان خانه من بود. او ادامه داد ...
عاقبت فرزندی که نذر حضرت علی اصغر(ع) بود
... این واژه های به غم نشسته حرف های دل الهه عسگری مادر شهید مدافع امنیت محمدمهدی رضوان است از امانتی که 23 سال پیش از علی اصغر گرفته و بعد علی اکبری تحویل شان داده. شروع محرم امسال مصادف بود با روز میلاد شهید رضوان. مصادف با همان روزی که علی اصغر امام حسین جانی دوباره به محمدمهدی داد. شهید رضوان که به تولد های خاصش معروف است و به قول مادر همیشه همه چیزش گره خورده به پرشال اهل بیت ع ، امسال هم ...
جهادگر نمونه ای که پر کشید
خود برگزید و مراسم عقد را برگزار کرد. اما جشن عروسی را موکول به سال بعد کرد. می خواست خانه ای در خور نوعروسش تهیه کند. اما این اتفاق محقق نشد و مظلومانه رفت. رفاقت تا شهادت دانیال رضازاده همراه دوست صمیمی اش حسین زینال زاده سال گذشته توسط یکی از اغتشاشگران با ضربات چاقو در مشهد به شهادت رسید. این دو جوان دهه هفتادی، از دانشجویان بسیجی دانشگاه شهید منتظری بوده و سال ها در عرصه فعالیت ها و ...
لبخند ساختند و رفتند
.... یادم هست که برای نماز جماعت مدام به مسجد می رفت. همه می آمدند اما او بعد از نماز هم در مسجد و در کنار دوستانش می ماند. جهاد او هنوز در این روستاها ادامه دارد. به برکت شهادت برادرم هر سال اقوام بازاری ما دست به جیب می شوند. بیشترشان بنکدار مواد غذایی هستند. کسی که معتمد همه ماست در این بازارها می چرخد و از بازاری ها برای کمک به پشت کوهی ها دعوت می کند. در ماه رمضان 5 کامیون راهی این روستاها ...
پسری به دنبال مادر؛ از جزیره هرمز تا حوالی خانه خدا
به 36 سال قبل برمی گردیم؛ روز نهم مرداد سال 1366 شمسی؛ سالروز شهادت حجاج در مراسم اعلان برائت از مشرکین مناسک حج واجب؛ واقعه تلخ و ننگینی که امام خمینی (ره) بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران در یکی از پیام های خود چنین فرمودند: جنایت تاریخی شکستن احترام حرم امن الهی که دل مسلمانان متعهد جهان را آتش زد، چیزی نیست که تا ابد بشود آن را فراموش کرد یا ساکت بود . ساعت 6 بعد از ظهر نهم مرداد تمام ...
جوان مدافع حرم با کیف 40 میلیارد تومانی چه کرد؟
که روی دستش پر از تتو بود. مدافع حرم؛ علی امرایی یکم تیرماه سال 1394 در اثر اصابت موشک به خودرو در شهر درعا کشور سوریه به شهادت رسید رفاقت اگر تصویر بود فکری شده بودم که چطور می شود بین این همه شهید مدافع حرم این یکی آنقدر محبوب باشد تا اینکه یک روز از خلوت بودن مغازه و وقت آزاد مغازه دار؛ همان جوانی که روی دستش تتو داشت استفاده کردم و پرسیدم شهید امرایی را چقدر ...
نگاهِ آرامش بخش/ علی آقا ماهانی از برکات گلزار شهدای کرمان است
انقلبای شناخته می شد؛ گفت: مادر شهید می گوید یک روز شمردم دیدم 20 بار به اتاق رفت و آمد کردم و علی آقا هر دفعه از جای خود بلند شد و تمام قد در برابرم ایستاد. امدادهای غیبی در زندگی علی آقا ماهانی وی افزود: از پدر شهید نقل از شبی که علی آقا به دنیا آمد، هیچ چیز در خانه نداشتیم، چادرشبی را برداشتم و به قصد فروش آن بیرون رفتم تا با پول آن چیزی تهیه کنم که در بین راه آقایی 100 ...
سیدلری روایت پدری که در راه پسرش شهید شد
مجنون می شود و بعد از 13 سال و 5 ماه پیکر مطهرش بازمی گردد. قسمتی از متن کتاب چند ماه بعداز شهادت سیدعلی، مادر هنوز مثل مرغ پرکنده بودو آرام و قرار نداشت. دیگر دل ودماغ هیچ کاری را نداشت. ما تازه بعد از شهادت سیدعلی متوجه شدیم چقدر وابستگی او به سیدعلی عمیق بوده است. یک روز بابا درددلش سر این موضوع با من باز می شود. خدیجه قیزیم! مادرت هر روز غروب میره سر مزار سیدعلی ...
این مرد زنش را بخاطر یک لیوان آب کشت / قاتل تهرانی اعدام می شود + عکس و جزییات
کیفری یک استان تهران فرستاده شد. درخواست قصاص در ابتدای جلسه پدر و مادر نسیم برای دامادشان حکم خواستند . مادر داغدار در حالی که اشک می ریخت گفت د:خترم و دامادم 15 سال باهم زندگی کردند. دخترم سختی های زیادی را در این زندگی تحمل کرد اما دامادم بی رحمانه و بدون دلیل شبانه او را کشت. من از خون دخترم گذشت نمی کنم و برای طاها حکم قصاص می خواهم . وکیل دختر ...
سردار شهید محمود اخلاقی
عاشقانه اش را شنید و فرصتی دیگر به او داد تا محمود را هم آسمانی کند. روایت های نرگس اخلاقی مادر شهید را در پیش رو دارید. رزق حلال و تربیت دینی پسرم محمود سال 1335 در شهر سمنان متولد شد. همسرم کشاورز بود و من هم به امور خانه و خانه داری مشغول بودم. پدر بچه ها تأکید زیادی روی رزق حلال و تربیت دینی بچه ها داشت. شهادت فرزندانم مجید و محمود گواه حلال خوری خانواده ماست. ...
ماجرای تحول بزن بهادری که با یاکوزای ژاپن در افتاد | خاطرات دو سال انفرادی، رهایم نمی کند | گفتم آقا! ...
.. کنار بارگاه سیدالشهدا بایستم و به افراد مسن کمک کنم. من هم قبول کردم. خاطره ای تعریف می کند: یک بار پیرمردی را که برای زیارت به ضریح چسبیده بود، برای اینکه خدای نکرده فشار و ازدحام جمعیت بلایی سرش نیاورد با همان امکاناتی که در اختیار داریم به سمت خودم هدایت کردم. نمی دانم چه شد یا چه فکری کرد که وقتی رسید نزدیکم سیلی محکمی به صورتم زد. نگاهی به حرم کردم و چیزی نگفتم و او رفت. هنوز چند دقیقه ای نگذشته بودکه برگشت و صورتم را بوسید و عذرخواهی کرد. من هم دستش را بوسیدم و گفتم تو زائر حسینی. احترام میهمان آقا واجب است. ...
جزئیات جدید قتل هولناک یک مرد در تهران | دختر مقتول همه چیز را گفت
.... مدتی قبل از این ماجرا یک روز پدرم به خانه آمد و شنیدم که به مادرم می گفت امروز در خیابان یک خانم میانسال جلوی مرا گرفت و گفت که مقداری بار دارد و از من خواست آن را برایش جابه جا کنم. پدرم می گفت، بین راه زن میانسال به او گفته که از شوهرش طلاق گرفته و یک پسر هم دارد که با پدرش در بوشهر زندگی می کنند و او هم بعد از جدایی به تهران آمده و به عنوان پرستار سالمندان در خانه های مردم کار می کند اما ...
مجاهدان راه اباعبدالله الحسین(ع)
...، خویشاوندان مان نمی توانستند به دیدار ما بیایند، همسایه ای نداشتیم و همان طور که گفتم منزل ثابت و مخصوص به خود نیز نداشتیم. در واقع ما از یک زندگی عادی و اجتماعی برخوردار نبودیم. علاوه بر آن بیشتر لحظات زندگی ما در نگرانی نسبت به از دست دادن عماد و یا انتظار برای دیدنش می گذشت. اما همه این شرایط مانع از این نمی شد که ما همچون سایر خانواده ها لحظات خانوادگی نداشته باشیم: عیدها و مناسبت های خاص ...
همه گریه می کردند؛ بی اختیار جیغ کشیدم!
یک پسرش در زمان جنگ شهید شده بود. مادری که نگاهش ملتهب و خسته از سال ها گریستن در داغ فرزندش بود. حالا انگار همه چیز می خواست تکرار شود. از زیر قرآن رد شد. می دانستم این آخرین وداع من است. آخرین دفعه ای است که محمد را می بینم. سالها بود فکر و ذکر محمد شهادت بود. وقتی سوار ماشین می شدند برای این که غم رفتنش را پنهان کنم به شوخی گفتم: آن قدر جلو برید تا برسید به داعش؛ بعد دستهاتون رو بالا ...
از دامن مادر
را جلو آورد و به مادرش هدیه داد. مادر همان جا پهنش کرد. آن جانماز با هر جانماز دیگری برای مادر فرق داشت... کتاب از دامن مادر در 184 صفحه و شمارگان 1000 نسخه توسط انتشارات راه یار در سال 1399 منتشر شده است و علاقمندان جهت تهیه این کتاب ها علاوه بر کتاب فروشی ها، می توانند به صفحات مجازی این ناشر به نشانی @raheyarpub و یا سایت vaketab.ir مراجعه کنند. انتهای پیام/ ...
آشنایی با خان زاده ای که 20 تک تیرانداز بین المللی به دنبال شکارش بودند!
نگهداری اعلامیه های بچه ها. سرهنگ درفشی درباره آن روز ها یک خاطره جالب دارد و می گوید: آن موقع ارتباطات خیلی ضعیف بود و چندین سالی می شد که از دایی ام هیچ اطلاعی نداشتیم. در بحبوحه انقلاب اسلامی بودیم که یک روز دیدیم او به کهگیلویه برگشت و آمد خانه ما. گفت در اصفهان ازدواج کردم، بچه دارم و ... چند روزی پیش ما بود تا برگشت اصفهان. بعد ها فهمیدیم که آن موقع از دست ساواک فراری بوده و به این جا آمده ...
این حسن است یا حسین؟
...، حتی با هم توی یک منطقه به شهادت رسیده بودند. حسن 22 و حسین 21 ساله بود، کشتی گیر بودند و مقام استانی داشتند، به خاطر اختلاف سنی کمشان، همیشه با هم بودند شماره معراج شهدای اهواز را گرفتم، حاجی درسته، برای عملیات رمضان، چشم خانوادش روشن. بفرست بیاد خودم کارهاش رو رو به راه می کنم. با خانواده اش تماس گرفتم، مادر و برادرش خیلی زود خودشان را به ما رساندند، مادر پشت ...
موج بیماری های سخت در میان مزرنشینان بی شناسنامه احمدآباد تربت جام
. هزینه بالای درمانی با وجود کمک اندک برخی خیّرها، قرض سنگینی را بر دوش این خانواده کارگر گذاشته است. برای همین بعد از ماجرای عمل جراحی رقیه، دو فرزند دیگر خانه برای درآمد بیشتر به شهر مشهد رفتند و همراه پدر مشغول کار نگهبانی هستند، مادر و دختر بیمار هم در این اتاق 10 متری سر می کنند و چند روز یک بار برای شیمی درمانی راهی مشهد می شوند. مادر جوان چادر مشکی را روی سر جابه جا می کند و با ...