باید از تو و راه تو تا ابد گفت
سایر منابع:
سایر خبرها
انقلابی گری شهید امید خوب به روایت مادر و همسر شهید حادثه تروریستی حرم شاهچراغ ع
از جا کنده می شد، خدایا چه کنم، برای مصیبت خودم گریه کنم و بر سر بزنم یا برای آن بچه های معصومی که مظلومانه به شهادت رسیدند، صحرای محشری برپا شده بود، همه بر سرشان می زدند و گریه می کردند. خانم خوبی نژاد افزود: بالای سر همسر و فرزندم نشستم و مویه کردم بگو یار جونی خون منِ رَه گِلُوم دِ جُریان نیکِنه، هی آخی تموم بَندبَند اُستِخونِل بِدنُم وا خبرُ وابیدنِه، هی جونِمِه بیا بالای سِرُم هی ...
نگاهی کوتاه به زندگی حضرت رقیه (س)
عمل کرد و نتیجه ی ازدواج امام حسین (ع) و ام اسحاق، دختر دردانه ای به نام رقیه شد. وقتی که حضرت رقیه (س) در سال 57 قمری به دنیا آمد، مدینه نور دیگری گرفت و خانه کوچک امام، گرمای تازه ای یافت. چند وقت بعد ام اسحاق درگذشتد و حضرت رقیه (س) از نعمت مادر محروم شد. امام حسین علیه السلام فرزندش را بزرگ کرد و به خواهر خود زینب (س) نصیحت می کرد که برای رقیه به عنوان مادر باشد و مهر و محبّت خود را ...
عکس شهید حاج امینی چگونه ماندگار شد؟
ها در واحد تبلیغات لشکر 27 این فیلم را گرفتند و شهید آوینی آن را تدوین کرد؛ این فیلم شرح واقعه نبرد است در آن شرایط شهید پوراحمد جانشین گردان انصار و امیر حاج امینی و دوستان همراهی که داشتند، 4 5 نفر آمدند و در همان فاصله که پشت خاکریزهای دشمن سینه کش خاکریز بودیم، خمپاره ای به آنجا اصابت کرد و همه دوستان شهید شدند. در آن شرایط برای اینکه روحیه بچه ها حفظ شود، سعید جان بزرگی به من گفت: روی پیکر ...
تمام زندگی ام مصطفی بود
می کردند برایشان پسر باشند و به ایشان خدمت بکنند. در محرم سال 94، آقا مصطفی شهید شدند. ماه مبارک رمضان سال 94، آقا مصطفی یک روز ظهر خانه آمدند و قرار بود با همدیگر بیرون برویم و خریدی داشتیم. در بین راه نزدیک رباط کریم رسیدیم، چون رباط کریم نزدیک جاده ساوه است و مسیر قم از شهریار از آن طرف است. وقتی آنجا رسیدیم، آقا مصطفی گفتند که ماه رمضان است و ممکن است مادر دلش برای مهدی خیلی تنگ ...
گفتگو با فاطمه فروتن / چهارمین جایزه کتاب سال فارس
آن شب ها پر از بوی نارنج بود و بوی قصه. بچه که بودم، زیاد اهل بازی با هم سن و سال هایم نبودم، دوست داشتم کتاب بخوانم و برای خودم قصه کتاب ها را بازی کنم و نقاشی شان را بکشم. سال ها از آن روزها گذشت. در یکی از روزهای زندگی ام وقتی مادر شده بودم، ناگهان تصمیم گرفتم بنویسم و نوشتم، اول برای بزرگ ترها و بعدش باز هم ناگهان فکر نوشتن برای بچه ها به سرم افتاد و شدم این که هستم. خوب یا بدش را ...
فرهاد خوشه بر دِینش را به شهدا ادا کرد
ریزی داشت و منظم بود در خانه کمک می کرد و هر موقع هم فرصت داشت به مغازه پدرش که تعمیرگاه داشت می رفت و کمک دست او بود. این مادر شهید افزود: علاقه به قرآن در فرهاد خیلی زیاد بود و بیشتر از اینکه من و پدرش تأکید داشته باشیم خودش پیگیر شرکت در کلاس ها و خواندن آیات نورانی وحی بود؛ ما هم بر حسب این علاقه تابستان ها فرهاد را با فاطمه، خواهر بزرگترش به کلاس قرآن می فرستادیم، وقتی هم خودش ...
از خانه سیدها تا بهار فکه
در او برگشته. تمام حسرت ندیدن و انتظار مادران را به یک باره درسینه خود حمل می کند. چشم های غم بار بچه های شهدا، همسران، پدران و مادران بلاتکلیف را در نظر مجسم می کند و راه می افتند. نان و حلوا آخرین صبحانه ای است که در مسیر حرکت به سوی کانال می خورند. دوربین روشن است. دیگر به کانال نزدیک شده اند. منطقه رمل است. مین های خنثی نشده اینجا زیادند. در یک صف حرکت می کنند. قرار است همه پایشان را ...
شهادت حضرت رقیه سلام الله در خرابه شام
قمی (ره) در منتهی الآمال از کتاب "کامل بهایی" درباره این دختر خردسال امام حسین (ع) نقل کرده است، بیان کنیم: بهانه گیری بچه ها برای شهدا زنان خاندان نبوت در حالت اسیری، حال مردانی که در کربلا شهید شده بودند، بر پسران خود و دختران ایشان پوشیده می داشتند و هر کودکی را وعده می دادند که پدر تو به فلان سفر رفته است بازمی آید، تا ایشان را به خانه یزید آوردند. دخترکی بود چهارساله ...
روش های تربیتی شهیدی که حاج قاسم عاشقش بود
روی مان باز می کند. در این کتاب سعی کردیم جامعه را آن طور که هست نشان دهیم؛ با همه خوبی ها و بدی هایش، با زیاد و کمش. به همین دلیل، کمی بیشتر از زندگی مصطفی را گفتیم؛ کمی نزدیک شدیم به محله اش، به ریشه هایش و به زمانه اش. حتماً خاطرات سال 88برای مردم تلخ است؛ ولی نباید فراموش شود که مایه عبرت است. از آن جهت که مصطفای شهید در همین جامعه زیسته و با همین مشکلات یا بیشترش جنگیده ...
وصیت شهید محمدمهدی فریدونی| اعتراف می کنم وظیفه فرزندی خود را به جا نیاوردم
رفتن بود. خدایا اعتراف کرده و می کنم چه بسیار گناهان و زشتی های مرا پوشاندی چه بسیار بلا های سنگین که از من دفع کردی در لغزشگاه های پایم لغزید و رسوایم نکردی و در عوض آن عمل اندک مرا در پیش خلق بزرگ جلوه دادی و مرا در بین خلق جایگاه رفیع بخشیدی و من در عوض شکر و سپاس همواره کفران این نعمت های بی شمارت را کردم و باز هم برای عقوبت من تعجیل نکردی از خدایی تو انتظاری غیر از این نمی رود پس دست بر آستان ...
مادر ها به روضه نیاز ندارند
، زمزمه می کردم: رباب... جانم رباب و بی صدا اشک می ریختم. حالا زینب جایی حوالی سه سالگی ایستاده است، و من در سال های حضور او نتوانسته ام خودم را به مجلس روضه برسانم یا اگر به مجلسی رفته ام یک تُک پا بوده و بس. چراکه یا ساعت مراسم با خواب زینب تداخل داشته، یا او از صدای بلند نوحه می ترسیده، یا در محیط شلوغ بهانه گیر می شده و یا، هزار یا دیگر. مادر بودن مرا خانه نشین کرده است، اما در این ...
رابطه شیطانی دختر 20 ساله با پسر سرباز
اشک ریخت اما دیگر هیچ گاه شادی و لبخند آن ها را ندیدم. آن روز پدرم به منزل خانواده هوشنگ رفت و با آن ها صحبت کرد ولی مادر هوشنگ آب پاکی را روی دست پدرم ریخت و گفت: ما چنین عروس هرزه و هوسرانی را نمی خواهیم! پدرم با شرمسالی و سرافکندگی به خانه بازگشت و من هم فقط در تنهایی خودم اشک می ریختم. هوشنگ هم دیگر آن عاشق دلباخته نبود و مرا رها کرد! من هم در اشتباهی بزرگ تر با پسران دیگر وارد رابطه ...
داستان کوتاه مهشاد صدر عاملی باموضوع سقط عمدی جنین | بدون مرجوعی
شکایتم را کرده است. لب هایم خشکیده اند و نمی توانم از هم بازشان کنم. وقتی می خواهم حرف بزنم چیزی مثل کفشدوزک توی گلویم وول می خورد. بعد چانه ام کمی بالا می آید و شروع می کند به لرزیدن و چشم هایم خیس می شوند. باید لال شوم. صدای زنگ در می آید صاحب خانه است. کمی حال خودم را می پرسد و کمی حال البرز را و کمی هم حال شیطنت های بچه ها را. اگر از تو خبر داشت لابد حال نبودن تو را هم می پرسید. فعلاً که ...
عاشقانه های مصطفی صدرزاده / دل کندن از همسر و فرزند تا مبارزه با داعش
خداحافظی خبر سفرش را می داد، وقتی خودم را جای همسر شهید می گذاشتم این لحظه خیلی سخت بود. وی با اشاره به اینکه این موضوع را قبول دارم که اولویت ما باید انقلاب باشد که از همسر و فرزند مهم تر است، گفت: اما در برخی از نقاط دلتنگی های همسر شهید، نشان از سختی هایی دارد که یک همسر شهید بار زندگی را به تنهایی به دوش کشیده و این افراد باعث وبانی ماندگاری انقلاب و نظام شده اند. همچنین ولی پور ...
روایت تامل برانگیز راضیه ترکان از رنج و درد زنانی که ناخواسته سقط جنین انجام داده اند | چشم هایش
تمام می شود و از خواب بیدار می شوم. حسرت بالاتر از این، عذاب بدتر از اینکه بچه ات کمک بخواهد و تو هیچ کاری نتوانی انجام بدهی. باشه چشم؛ برمی گردم از اول براتون تعریف می کنم. البته نمی دانم اول ماجرا دقیقا کجاست؟ از کجا می شود گفت اول، تا به آن نقطه برگردم و همه چیز را دوباره و درست بنویسم. 3 سال از ازدواجم با پیمان گذشته بود. الهه این زندگی با الهه چند سال پیش خیلی تفاوت کرده بود. پیمان ...
پس از تقریظ متعهد تر خواهم نوشت/ ما نویسندگان باید به امثال شهید صدرزاده ها ادای دین کنیم
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم ، نوشتن از مدافعان حرم در سال های گذشته، مسیر جدیدی را پیش روی ادبیات مقاومت قرار داد. ادبیاتی که تلاش دارد فارغ از نگاه های ملی گرایانه، مقاومت را در جغرافیای کشورهای اسلامی به تصویر بکشد. اسم تو مصطفاست زندگی نامه داستانی شهید مدافع حرم مصطفی صدرزاده به روایت سمیه ابراهیم پور همسر شهید است که به قلم راضیه تجار از سوی انتشارات روایت فتح منتشر شده ...
نیم ساعت قبل از شهادت گفت: شاید امشب شهید شوم!
...> می پرسم: خبر دارید که تروریست داعشی با قصد حمله به کاروان فیروزآباد به حرم آمده؟ طبق خبرهایی که منتشر شده، دستگاه های امنیتی در خانه تیمی داعش عکس هایی از پیاده روی بچه های فیروزآباد پیدا کرده اند. فائضی ابتدا درباره این کاروان توضیح می دهد: این کاروان گروهی است که بعد از سفر رهبر انقلاب به استان فارس در سال 87، برنامه ای چیدند که هر سال به صورت پیاده از شهرستان فیروزآباد تا شیراز پیاده بیا ...
انتشار تقریظ رهبر انقلاب بر کتاب های اسم تو مصطفاست و سرباز روز نهم / چهره برجسته شهید صدرزاده الگوی ...
که راوی زندگی و حیات است. زندگی و حیاتی که البته شهادت نگین درخشان آن است. مراجعه به مسیری که این چنین شخصیت هایی را زیر هجوم سنگین فرهنگی و فکری دشمن، تحویل جامعه داده، راهی مطمئن برای الگوبرداری نسل جوان است. با چنین نگاهی است که کتاب هایی مثل سرباز روز نهم و اسم تو مصطفاست ترسیمی امیدبخش از رویش نسل جوان مومن حزب اللهی در کشور است که می توانند با ایثار و فداکاری و با همت های پولادین و اراده های مصمم و با تکیه بر ایمان و حضور در میدان، راه نیل به آینده درخشان کشور و انقلاب را تسهیل کنند. ...
دورهمی دختران شهید در چند روایت معتبر به مناسبت شهادت حضرت رقیه(س)
مدافع حرم مهدی قاضی خانی) می نشینیم تا از خاطرات و درد و دل های پدر دختری بگویند؛ پدرانی که شهادت را بر ماندن ترجیح دادند و از علائق دنیوی خود گذشتند. پدران تکیه گاهی محکم برای دخترانشان هستند و نبود این دژهای استوار برای یک دختر، تا ابد حسرت و دلتنگی به همراه دارد اما دختران شهدا راضی اند چون می دانند شهیدان زیباترین تفسیر عشق و شجاعت و ایثارند و پدرانشان جاودانه تاریخ بوده، هستند و خواهند بود. ...
خرم آن لحظه که مشتاق به یاری برسد
کم کم از جوانه امید درون دل مادر درخت تنومندی ساخت که هیچ تندبادی نمی توانست آن را بیندازد. در ذهنش علی یک گوشه این دنیا داشت نفس می کشید و یک روز در چارچوب در ظاهر می شد و مادر را بغل می کرد... رژیم صدام که سقوط کرد، دیگر مسجل شد اثری از سردار هور در عراق نیست. آمدند پیش ام علی و اجازه گرفتند تا خبر شهادت حاج علی هاشمی را اعلام کنند. ام علی با آنان تندی کرد که چه از من می خواهید؟ این همه سال ...
خودم به خواستگاری این کتاب رفتم
اسم تو مصطفاست یکی از دو کتاب در خصوص شهید مصطفی صدرزاده است که تقریظ مقام معظم رهبری را دریافت کرده اند. راضیه تجار، نویسنده این کتاب می گوید خودش برای نگارش این کتاب پیشقدم شده است. او تعبیر جالبی در این خصوص دارد و می گوید: اسم تو مصطفاست اولین اثر من درباره شهدای مدافع حرم است. نوشتن درباره شهدا و با محوریت شهدا را دوست دارم. خودم به انتشارات روایت فتح رفتم و گفتم می خواهم درباره یکی از شهدا ...
آخرین دست نوشته شهید مدافع حرم
اکرم (ص) می رسد گریه و زاری در خِفا ایرادی ندارد، ولی در انزار عموم شیون و زاری نکنید و جزع وفزع نداشته و شکر کنید از همسر و بچه هایم مثل دخترهای خودتان نگهداری کنید پدر، یادواره شهدا را جدی بگیرید، چون زنده نگهداشت یاد شهدا کمتر از شهادت نیست، خدا را شکر در گلستان استعدادهای خوبی است از آن ها استفاده کنید و به جوان ها اعتماد کنید و به آن ها بها دهید هیچ کس از انقلاب و نظام ...
پسرم با شهادتش تاسوعای ما را عاشورایی کرد
نذر کرد اگر پسرم زنده بماند، خودم سرباز ابوالفضلش می کنم و در روز تاسوعای سال 1394 همزمان با لحظه نذر مادرش یعنی یک ربع به اذان ظهر آقا مصطفی به شهادت رسید. آخرین وداع چگونه بود؟ 22 مرداد بود که مصطفی به منزل ما آمد. خانه های مان کنار هم بود. گفت: من نان گرفتم، باهم صبحانه بخوریم. مادرش گفت: ما صبحانه خوردیم برو با زن و بچه ات بخور. مصطفی گفت سلب توفیق از من شد! این آخرین باری بود ...
توقف زمان روی ساعت سرطان
شفا آنلاین سلامت زمان ناگهان متوقف می شود. انگار که بمبی در خانه منفجر شده باشد و تمام ساعت ها را از کار انداخته باشد. بیرون مردم دارند زندگی شان را می کنند اما آدم های خانه مثل پیکره هایی خاموش در زمان وقوع واقعه منجمد شده اند. دیگر خبری از زندگی عادی نیست. اصلاً یادت می رود تا دیروز چگونه روزها را می گذراندی و چه برنامه ها و علاقه مندی هایی داشتی. واضح ترش این می شود که دیگر خودت نیستی چون ...
مختار پور: رهبر انقلاب برای 45 کتاب تقریظ نوشته اند
این شخصیت با شور و شوق تمام برای رسیدگی به امور جوانان، دستگیری از مستمندان، دفاع از ارزش ها و در دو سال آخر هم برای دفاع از حرم قدم برمی دارد. این فداکاری ها مصطفی را به الگو تبدیل می کند. او با گذشت از سرمایه و زندگی خودش، انقلاب و آئین هایش را نگاه می دارد. همایش فردا برای آنست که نوجوانان بدانند می توانند مثل مصطفی یا ابراهیم هادی باشند. فردا در پاسداشت جهاد و مقاومت از تقریظ رهبر انقلاب بر دو کتاب اسم تو مصطفاست و سرباز روز نهم رونمایی می شود. ...
اسیری که دوباره اسیر شد!
شهادت پسرش بیش از پیش جلسات قرآنی و مذهبی را دنبال می کرد. پیش دوست و آشنا ارج و قربی پیدا کرد و خودش می گوید همه را از عنایت ائمه می دانم. مادر از آن روزها اینطور می گوید: در سال های بی خبری از پسرم، پناه من دو جا بود؛ یکی مجالس قرآنی و روضه ها و دیگری مزار شهدا. سر قبر شهدای گمنام می رفتم و به نیت اینکه شاید پسر خودم زیر یکی از این خاک ها خفته باشد فاتحه می خواندم و درددل می کردم. روزها و شب ها ...
دشمن در جنگ نرم ذهن کودک و نوجوان را هدف قرار داده است
این سن به دنبال هویت هستند و ما مربیان و مدیران موظف هستیم که این بچه ها را بیاوریم به دیدار شهدا تا با شما را از نزدیک ببینند و با روح بزرگ شما آشنا شوند. معصومه ابراهیمی هژیر ادامه داد: جایگاه زن در دفاع مقدس را باید خوب تبیین کنیم. مادرانی مثل مادر شهیدان قره باغی زنان بزرگی بودند که چنین فرزندان شجاع و مومن و معتقدی را بزرگ کرده و تقدیم انقلاب و نظام کردند. وی ادامه داد ...
خطابه ای تقدیم به روح بلند مادر اهواز
این سرزمین ساخت. آری، آن مادر مهربان از اینکه فرمانده ای بزرگ جهت راهبری رزمندگان و طلایه داری نام آور برای قافله شهیدان پرورش و به جبهه انقلاب اسلامی هدیه کرد در قاموس 8 سال دفاع مقدس به لقب مادر معنوی شهدا مفتخر و زینب گونه زینت صفحات کتاب افتخارات ایران اسلامی شد. او شیرزن دانش آموخته مدرسه اهل بیت (علیهم السلام) بود که در خانواده اصیل عرب اهوازی رشد و نمو یافت و با عفاف ...
مُبلغی که می گفت اگر پشت میز بنشینم خیلی چیزها را فراموش می کنم
خنده روی لبانش بود. خیلی می خندید. می خندید و می گفت: می خواهید عاقبت به خیر بشوید؟ به پدر مادرهایتان نیکی کنید. بهترین چیز نگاه کردن به چهره پدر و مادر است. زمانی که شاهرود مشغول تدریس بود، یک روز گفت: مامان من زیاد پیشت نمی مونم. می خوام برم راه دور. تو باید کم کم عادت کنی. گفتم: یعنی از شاهرود دورتر؟ گفت: از شاهرود خیلی دورتره، کلاً قید بچه ات رو بزن! در ذهنم از خودم می پرسیدم کجا قراراست برود ...
الگویی بی بدیل برای جوانان/ شهیدی که از آسمان نیامده است!
به گزارش جهت پرس ، اینجا بر لبهٔ سنگ سرد نشسته ام و زیر چادر، تیک تیک می لرزم. آن گل آفتابی که در چشمان تو افتاده، یک ذره هم گرما به تن من نمی بخشد. انگار با موذی گری می خواهد دو خط ابروی تو را به هم نزدیک تر کند و دل مرا بیشتر بلرزاند. می دانی که همیشه در برابر اخمت پای دلم لرزیده. تا اینجا پای پیاده آمدم. از خانه مان تا بهشت رضوان شهریار 10 دقیقه راه است، اما برای همین مسافت کوتاه هم ...