روایت تامل برانگیز راضیه ترکان از رنج و درد زنانی که ناخواسته سقط جنین ...
سایر منابع:
سایر خبرها
ماجرای شفا گرفتن دختر سه ساله کارگردان ایرانی + فیلم
مان بودم. هر سال به نوعی در عزاداری ها مشارکت می کردیم و ارادت خودمان را نشان می دادیم. البته 15 سال است از فضای شهرستان فاصله گرفته ام و محرم امسال با حسرت از آن یاد می کردم. محمدپور درباره اینکه به کدام یک از اهل بیت بیشتر وصل هستی، گفت: به حضرت عباس(ع) وصل هستم. اتفاقاً همین چند روز پیش حاجتی از او گرفتم. دختر کوچک سه ساله ام چند ماهی بود بیمار می شد و چند بار او را در بیمارستان ...
خنده های پنج نفره
. حمید زل زد توی چشم هایم و گفت: کی از بچه ها حرف زد؟! گناه چیه؟! خودم مخلص شونم. به خدا وقتی دکتر گفت سه قلو حامله ای، انگار دنیا رو بهم دادن. چی بهتر از این؟ نه چک زدیم نه چونه، سه تا گل اومدن به خونه. خنده ام گرفت. حمید هم خندید و دنباله حرفش را گرفت. _ من نگران چیز دیگه ام. تو که وضعیت منو می دونی. اگه کارگاه سر پا بود الان کل شهر رو شیرینی می دادم اما با دست خالی ...
ویدیوی این پدر و دختر از دیروز، خیلی ها را به جان هم انداخت
بابام همینطوری بود هروقت می خواستیم بریم عروسی بهم میگفت طفلی عروسکه به چشم نمیاد دیگه انقدر تو خوشگل شدی، هرروزم از سرکار می اومد باهام روبوسی میکرد ولی الان یک ساله که از دنیا رفته و من دلم براش خیلی تنگ شده پدر خوب یه نعمت بزرگیه یاصمن اما حس خوبی نداشت: یعنی من فقط از دیدن این ویدئو حس خوبی نگرفتم؟ اختیار موهای این دختر دست پدرشه الان؟ یعنی چی که کشتمت؟ یعنی چی که گفتم نکن؟ الان مثلا ...
درخت زیبای من
یادداشت را نوشته بودم، دلم می خواست بروم بغلش کنم. سفت. ولی نرفتم. نشان دادنِ احساسات، سختم بود. او هم سختش بود. مادرم که بعد از سالیان سال چند هفته است رفته مشهد، پریشب بهم گفت این دایی اصلا حالش خوب نیست (دایی ام سال هاست با عواقب و نتایج یک سکته مغزیِ نامرد دست به یقه است) گفت دایی گفته ما بچه های، ولی ا... نفرین شدیم. دنیا هیچ وقت ما را دوست نداشت؛ و من فکر کردم کاش بغلش کرده بودم. کاش احساساتم را نشان داده بودم. کاش مثل یک درخت رفتار کرده بودم. بخشنده، بی قید و شرط و مطمئن از همه چیز. ...
مجتبی رمضانی خواب آخر را برای شهادت حضرت رقیه(س) خواند+فیلم
...> سوال کل بچه هاست همش میگن بابات کجاست میگن دوست داشت میومد میگم نخیر پیش خداست نمی تونم نگات کنم قبول نیست نا ندارم صدات کنم قبول نیست لبت چرا پاره شده قبول نیست عمو چرا نیومده قبول نیست دلم می خواست هم بازی عموشم چادر شبیه عمه جون بپوشم حالا بیا ببین چه حالی دارم این وضع چشمام، اینه وضع گوشم لا لا لا لا، زخمی ترین بابا ...
نامزد این دختر با این موچی ها دلش را برای همیشه برد
یکی از کاربران با انتشار عکسی از موچی نوشته: به نامزدم گفتم دلم موچی میخواد گفت چه طعمی نگفتم که نخر عه! برداشته همه طعم هاشو خریده آخه مرد من چجوری اینهمه رو بخورم. یکی از کاربران به اسم زهرا در این باره نوشته: اینکه این مدل خوراکی ها تو بازار ایران طرفدار پیدا میکنه، خوبه. فقط نمیدونم چرا باید شوآف بشه، اونم چیزی به این گرونی و کم یابی که همه جا وجود نداره. نسترن هم توییت کرد: اصلا خوشمزه نیست و خوشم نیومد از ...
تکه تکه کردن فرزند به خاطر طلاق/ قتل هولناک دختر جوان به دست پدرش
رسانده و چاقو را درون رختخواب های خانه پرتاب می کند. قتل همسر سابق در آلونک کنار پل؛ ستاره زیر قول و قرارش زده بود! قطع دست و قتل زن جوان برای گرفتن انتقام! مادر قربانی توضیح می دهد که دخترم را 15 سالگی مجبور کردند با کسی که نمی خواهد ازدواج کند. بعد از حدود 15 سال که دخترم از همسرش جدا می شود پدرش به خاطر همین موضوع او را به قتل می رساند. شب حادثه یک فرد ناشناس با پلیس تماس می ...
گوشواره برای یتیمان به نیت رقیه بنت الحسین +فیلم
گوشواره نباشد. این حداقل چیزی است که یک دختر بچه باید داشته باشد. تحمل این موضوع برایم سنگین بود که چرا نباید دختر بچه حداقل گوشواره داشته باشد. وی می افزاید: خدا عنایتی کرد و تلنگری به ما زد و انگار به ما الهامی شد. از روضه که بیرون آمدیم شوک عجیبی به من دست داده بود که چرا باید به این موضوع فکر کنم، اگر می شد شرایطی فراهم شود برای دختر بچه هایی که نمی شناختیم گوشواره تهیه کنیم خیلی ...
داستان رابطه جوان 25 ساله با زن مطلقه
نمایش گوشی تلفن همراه دوخته بودم و در چند گروه دوست یابی عضو شده بودم . حدود 2 ماه قبل در یکی از همین گروه های فضای مجازی با زن جوانی ارتباط برقرار کردم که مدعی بود از همسرش طلاق گرفته است و به صورت مجردی زندگی می کند. ♥ کلیک کنید: موضوعی مهم در مدارک خودرو که خیلی ها نمی دانند ♥ الینا همچنین از دختر خردسالش برایم سخن گفت که بعد از طلاق نزد همسر سابقش مانده است و او گاهی به ...
تصمیم تهران برای پای متلاشی شده!
می شدم باید قبل از اینکه دوباره از حال می رفتم خودم را به جاده می رساندم و از دید تروریست ها خارج می شدم مجبور شدم چفیه را از دور پای عسکر باز کنم و این بار به تنهایی و هن وهن کنان توی تاریکی دشت به سمت جاده سینه خیز بروم. انگار داشتم کوه جابه جا می کردم. ربع ساعتی طول کشید تا به پایین جاده رسیدم. حالا دیگر صدای بچه های ایرانی را می شنیدم و در یک قدمی آزادی بودم. با انگشتانم به شانه جاده چنگ زدم و ...
چه کسی مرا در کودکی یتیم کرد؟/ یقین پیرغلام اهل بیت از روضه صحیح برای دردانه سه ساله
کاری داشتم. گفت: نه، رفتی متوسل به دختر امام حسین (س) شدی؟ گفتم از کجا می دانی؟ زن جواب داد: من در همان حال زایمان که از شدت درد گاهی بیهوش می شدم، دیدم دختر بچه ای وارد اطاق بیمارستان شد و به من گفت: ناراحت نباش، ما سلامتی تو و بچه ات را از خدا خواستیم فرزند شما هم پسر است سلام مرا به شوهرت برسان و بگو نامش راحسین بگذارد. گفتم: شماکی هستید؟ گفت: من ...
نیت شوم پسر بی حیا برای دختر معلول بی نوا/ نیرنگ ازدواج برای هوس
مددکاری اجتماعی کلانتری شفای مشهد شده بود تا ثابت کند دوستی خیابانی اش با یک پسر جوان فقط برای ازدواج با اوست! وقتی در برابر فرجام این عشق های هوس آلود قرار گرفت و با تماس تلفنی مشاور متوجه شد که ماجرای ازدواج تنها نیرنگی برای یک ارتباط هوس آلود است، در میان حیرت و نگرانی و با چشمانی شرمسار به تشریح سرگذشت خود پرداخت و با عذرخواهی از مادرش به کارشناس اجتماعی کلانتری شفای مشهد گفت: در همان ...
راز جسد زیر تخت چیست؟ | قاتل فراری که بود؟
کند و کلید خانه را با خود ببرد، گفت که میخواهد مدتی برای کار به خارج از شهر برود. همه چیز طبیعی به نظر می رسید تا اینکه دایی ماریا در خانه آنها را زد و به دنبال دختر جوان بود. پدر ماریا نیز به دنبال دخترش به آپارتمان ما آمد. بنابراین فکر کردم که باید این ماجرا را برایتان تعریف کنم. با صحبت های هم اتاقی خوان کارلوس بازرسان توانستند شواهد دیگری مبنی بر ارتباط این جوان 18 ساله با قتل ماریا به دست آورند و او را در شروپورت، لوئیزیانا دستگیر کردند. پلیس پاسادینا گفت که این نوجوان متهم به قتل است و در انتظار برگرداندن او هستند تا در اختیار مراجع قضایی این منطقه قرار بگیرد. ...
خیانت شوهرم را بخشیدم اما خودم گرفتار خیانت شدم و لو رفتم !
تازه در مقطع دکترا دانش آموخته شده بودم که روزی فهمیدم همسرم به من می کند با وجود این او را بخشیدم و به زندگی مشترکمان ادامه دادم ولی خودم متوجه نشدم که چگونه در به ارتباط شیطانی روی آوردم و این گونه فرصتی برای جدایی به دست همسرم دادم چرا که ... زن 28 ساله ای که با شکایت همسرش مبنی بر ارتباط با جوانی غریبه وارد کلانتری آبکوه مشهد شده بود، با بیان این که نمی توانم با این رسوایی و ...
اظهارات موبایل قاپ حرفه ای درباره سرقت از زنان
وضع مالی اش خوب شده است. از طرفی هر روز هم یک گوشی مدل جدید دستش می دیدم. یک شب وقتی خواب بود به سراغ جیب هایش رفتم؛ داخل جیبش یک گوشی بود که تصور می کنم متعلق به یک دختر والیبالیست معروف بود، پدرام و دوستش آن را سرقت کرده بودند. وقتی فهمیدم پدرام دزد است مشخصات و آدرس او را به دختر مالباخته دادم او هم با پلیس سر وقت پدرام آمد. اعتیاد داری؟ وقتی پشت کنکوری بودم گفتند هر کسی شیشه بکشد ...
بازداشت دزدان حرفه ای هنگام قرار آب دوغ خیار
سردار علی ولیپور گودرزی، رئیس پلیس آگاهی تهران گفت که مأموران پلیس در جریان بازداشت 45 سارق و مالخر 700 گوشی سرقتی کشف کردند که در بین آن ها چهار دختر و پسر هم به صورت باندی از مردم سرقت می کردند. کارآگاهان پلیس آگاهی با رد یابی خالکوبی روی دست یکی از مجرمان موفق شدند متهمان را شناسایی کنند و آن ها را در حالی که برای صرف آبدوغ خیار قرار گذاشته بودند، بازداشت کنند. یکی از متهمان هنگام حاضر شدن سر ...
اینجا خانه ما| روز مبارزه با بیکاری مادران!
گروه زندگی: این، روایت جریان زندگی است. زندگی، در خانه ما! امروز روز جهانی مبارزه با بیکاری مادران بود. شاید در تقویم ملی ثبت نشده باشد. طبیعی است، مسئولان مربوطه بعضا در این زمینه ها کم کاری می کنند! اما این دلیل نمی شود که خانواده ما به این مسایل بی اهمیتی کند. خصوصا بچه ها، برای مناسبت ها احترام زیادی قایل هستند و امروز همه تلاش شان را برای کارآفرینی و اشتغالزایی انجام دادند! ...
داستان کوتاه راحله پاشای گتابی با موضوع سقط جنین عمدی | می خواهی زنده بمانی...
موهایش را بافته است و دو سنجاق پروانه به رویش نشسته اند. ناخودآگاه دنبالشان راه می افتم. دخترک شیرین زبانی می کند: مامانی مرسی که برام این لباس رو خریدی. - مامانی بریم بستنی بخوریم؟ - مامانی من تو رو هفت تا دوست دارم هفت تا! وای دلم برای آن انگشتان کوچک ضعف می رود. دست به روی شکمم می گذارم. اگر دختر باشی چه؟ شیرین زبانی هایت را چطور فراموش کنم؟ می ایستم. در دلم شور عجیبی ...
ناگفتنی های ناب ترین لحظات استقبال از آزادگان
هایش موج می زد. آن قدر دیدن مادرم برایم شیرین بود که حالم را فراموش کرده بودم. دست در گردنم انداخت و چنان مرا در آغوش کشید که انگار اولین بار است می بیندم. دیگر نمی شد جلوی گریه را گرفت، مادر را بغل کردم و تا می توانستیم همدیگر را بو کشیدیم و گریه کردیم. مادرم خم شد و پایم را گرفت: تی بلا می سر اسماعیل جان یعنی درد و بلات بخوره به سرم اسماعیل جان! بلندش کردم: مامان جان گریه ...
دامِ شیطان
پول نقد هست، حتماً کلی پول هم توی کارتش دارد. باید می رفتم سراغِ مُری دست طلا، که کارش حرف نداشت و مُو لای درزش نمی رفت. بچه محل بودیم؛ دورا دور می شناختمش اما این چند روزه رفته بودم توی نخش و رفیق فابریکِ هم شده بودیم. اصلاً این پیشنهاد را او به من داده بود. می دانستم تا این کارت را به او بدهم، سه سوته آن را خالی می کند و پنجاه درصد آن را خودش برمی دارد. میان خوش حالی ام رگۀ ...
داریوش سلیمی: قسم می خورم که اشک هایم شو و نمایش نیست
.... دلم نمی خواست همسرم را از زندگی خوبی که در خانه پدری داشت به خانه ای ببرم که خیلی سطحش پایین تر بود. همه هم و غم من این بود که این دختر را شب عروسی به یک جای آبرومند ببرم. او توضیح داد: همان شب عروسی سجده شکر کردم و گفتم یا امام رضا(ع) کاری کن که من به روزهای سخت برنگردم. چند ماه آنجا زندگی کردیم و صاحبخانه فردی بود که به شدت در زندگی ما دخالت می کرد و آزار و اذیت داشت، من هم پول ...
2 پسر با دوست دخترانشان موبایل قاپ های تهران بودند + فیلم اعترافات خنده دار و گریه های دخترها
...، چون با دختر بودم کسی به ما شک نمی کرد و خودم موبایل را می قاپیدم و پس از آن گوشی را به سمانه می دادم و هیچ نقشی در سرقت ها نداشت. چند گوشی سرقت کردی؟ 200 گوشی موبایل سرقت کردم. گرانترین گوشی که می فروختی چه بود؟ آیفون 13 را به مبلغ 13 میلیون تومان می فروختم. زندان درس عبرت نمی شود؟ درس عبرت شد. پس چرا بعد از آزادی ...
باید از تو و راه تو تا ابد گفت
کعبه رفته ها که حاجی هم نمیشن و چه کربلانرفته ها که کربلایین... یه عده دست و پا زدن که کربلا نرن! یه عده دست و پا دادن تو راه کربلا... با خودم گفتم این مادر چقدر عجیب و دوست داشتنی است که با پیشواز تلفن همراهش هم اثری را که باید بگذارد، می گذارد. همان چیزی که یک عمر دنبالش بوده و با جان و دل برایش وقت می گذارد: جهاد تبیین! بله درست شنیده اید، این مادر سه شهید، مثل هزاران هزار مادری که عزیزکرده هایشان ...
قتل هولناک مرد عتیقه فروش در یک جنایت خانوادگی
...> سپس زن میانسال روبه روی قضات ایستاد و گفت: من دستور قتل شوهرم را نداده بودم. من فقط می خواستم شوهرم را بترسانم تا دست از بدرفتاری با من و فرزندانم بردارد .به همین خاطر وقتی با مرد نانوا درد و دل کردم ، از او کمک خواستم .اما رامین گفت قبلا نیز مردی را که خانواده اش را اذیت می کرده تنبیه کرده و گوشمالی داده است و کارش را به خوبی بلد است. این زن در تشریح ماجرا گفت: من در خانه را باز ...
اطلاعات جدید روند ساخت آخرین قسمت انیمه اتک ان تایتان | زمان انتشار اپیزود آخر اتک آن تایتان کی است؟
روی صندلی نشسته اند. علی هنوز هم آرام و خونسرد است. حمید کافر هم به همان خونسردی همدستش است، می گوید بین دوستانش به خاطر اینکه خیلی خوب حرف می زند به پروفسور معروف است هرچند فقط تا اول دبیرستان درس خوانده است. او به سه قتل اعتراف کرد. بچه که بودم پدرم راننده کامیون بود و خانواده خوبی داشتم و مادرم همیشه هوایم را داشت. اما خاطره ای در کودکی دارم که مرا به قاتل تبدیل کرد. بعد ...
کودکان تشنه محبت پدر و مادر خود هستند
آنها می تواند تاثیر بگذارد. شما به اهمیت 18 ماهگی اول زندگی یک کودک اشاره کردید؛ یعنی همان 550 روز اول زندگی کودک؛ خب نشانه های بالینی کمبود محبت کودک چیست؟ مثلا گفته می شود اگر کودکی خیلی حرف زد این کمبود محبت دارد؛ در این خصوص توضیح دهید. اتفاقا آزمایشی روی کودکی انجام دادند و می خواستند ببینند که در اتاقی که کودک با مادر وارد می شود و این مربوط به کودک زیر 3 سال و حدود 2 ...
رازگشایی از 200 فقره سرقت موبایل در تهران/ زن جوان باند سرقت را لو داد
حادثه 24 - پلیس بازی یک زن که به نامزدش مشکوک شده بود، اسرار یک باند موبایل قاپی را که اعضای آن 2 پسر و یک دختر بودند فاش کرد و خود آن زن هم دستگیر شد، اما گفت که بی گناه است. از چند روز قبل گزارش سرقت های سریالی به پلیس پایتخت اعلام شد که نشان می داد 2 پسر و یک دختر که سوار بر موتورسیکلت بودند با پرسه زدن در خیابان ها، طعمه هایشان را شناسایی می کردند. آنها به سمت سوژه های خود هجوم ...
پسرم با شهادتش تاسوعای ما را عاشورایی کرد
صدرزاده گفته بود: سیدابراهیم (نام جهادی شهید مصطفی صدرزاده) از بهترین فرماندهان ما بود که خودش را به عنوان افغانستانی جا زد و وارد جبهه شد. بعد جبهه او را گرفت و نگه داشت و نگذاشت برود. من از پشت بی سیم او را نمی شناختم، وقتی حرف می زد گفتم این کیه؟ این جوان تهرانی از کجا آمده فاطمیون جا گرفته؟ ایشان یک جوان باریک نحیف بود، من فکر می کردم قدبلند چهارشانه است. جوان تو دل برویی بود. آدم لذت می برد ...
الگویی بی بدیل برای جوانان/ شهیدی که از آسمان نیامده است!
رو به باد ایستادم و داد زدم: آقامصطفی! نه یک بار که سه بار. دیدم که از میان باد آمدی، با چشم هایی سرخ و موهایی آشفته. با همان پیراهنی که جای جایش لکه های خون بود و شلوار سبز لجنی شش جیبه. آمدی و گفتی: جانم سمیه! گفتم: مگه نه اینکه هروقت می خواستم جایی برم، همراهی ام می کردی؟ حالا می خوام بیام سر مزارت، با من بیا! شانه به شانه ام آمدی. به مامان که گفتم فاطمه و محمدعلی پیش شما ...