سایر منابع:
سایر خبرها
شهیدی که به ابو زینب معروف بود
به کار های خانه خودم رسیدگی کنم؛ یادم است که یک روز آن قدر حالم بد بود که بخار، کل دستم را سوزاند، شبی بود که طا ها وحشتناک گریه می کرد، گفتم خدایا خیر کن و به همکار همسرم آقای غفاری زنگ زدم و گفتم من از محمد نزدیک 10 روز است که بی خبر هستم، گفت: حقیقت ما خودمان هم بی خبر هستیم، اگر توانستیم ارتباط برقرار کنیم، حتماً می گوییم که با شما تماس بگیرند. ، فردا صبح به یاد دارم که ساعت 7 صبح تلفن خانه ...
لالی نیوز
در کنج دلم عشق کسی خانه ندارد کس جای درین خانه ی ویرانه ندارد دل را به کف هر که دهم باز پس آرد کس تاب نگهداری دیوانه ندارد دربزم جهان جزدل حسرتکش ما نیست آن شمع که می سوزد و پروانه ندارد دل خانه عشق است خدارا به که گویم کآرایشی ازعشق کس این خانه ندارد گفتم مه من از چه تو دردام نیفتی گفتا چه کنم: دام شما دانه ندارد در انجمن عقل فروشان ننهم پای دیوانه سر صحبت ...
شهادت در راه خدا شیرین تر از عسل است
، ای محبوب دل های راستگویان و ای خدای جهانیان، گواه باش، در این دنیا به ظلم در تنهایی زیستم ولی تو را بهترین دوست ها و عشق ها یافتم، پس مرا به سوی خودت فراخوان. محبوب دل های راستگویان ای خدا، آگاه باش در مسیر تو، به عشق تو، در مسیر حرکت تو هستم و اینک فقط پیوستن به تو را انتظار دارم. من خواستار شهادتم، نه اینکه از زندگی سیر شده ام یا از زندگی خسته شده ام یا از سختی های این دنیا فرار کنم ...
سارق بدشانس هنگام سرقت خوابش برد + گفتگو
دقیقه ای بخوابم تا همدستانم که در آن محدوده بودند برسند اما به قدری خسته بودم که از هوش رفتم و وقتی چشمانم را باز کردم ماموران پلیس را بالای سرم دیدم و تا چند دقیقه فکر می کردم هنوز خوابم! اما خب از بخت بدم بیدار بودم و خواب بی موقع من در خانه مالباخته کار دستم داد و حالا داستان من در میان افراد خلافکار می پیچد و دیگر هیچ جا مرا استخدام نمی کنند! ...
سارق بدشانس موقع دزدی خوابش برد/ بیدار شدم پلیس بالای سرم بود
. روزها هم با موتورم کار می کردم و نمی توانستم بخوابم. به همین دلیل تصمیم گرفتم در خانه مالباخته برای چند دقیقه ای بخوابم تا همدستانم که در آن محدوده بودند برسند اما به قدری خسته بودم که از هوش رفتم و وقتی چشمانم را باز کردم مأموران پلیس را بالای سرم دیدم و تا چند دقیقه فکر می کردم هنوز خوابم! اما خب از بخت بدم بیدار بودم و خواب بی موقع من در خانه مالباخته، کار دستم داد و حالا داستان من در میان افراد خلافکار می پیچد و دیگر هیچ جا مرا استخدام نمی کنند! ...
در نخستین شب رویداد ملی ایران سرا چه گذشت؟
اسفندقه نیز در این رویداد شعری تقدیم کرد که در ادامه با هم می خوانیم: با تو اگر دوباره قراری نداشتم هرگز به کار آینه کاری نداشتم مثل دلم تمامی آیینه های من درهم شکسته بود که یاری نداشتم ای عشق! ای تولد دیگر! خوش آمدی وقتی که هیچ راه فراری نداشتم بین هزار آینه کوچک و بزرگ آیینه ات شدم که غباری نداشتم به محفلی که سخن ...
عرض ارادت شاعران به پیامبر اسلام (ص) در محفل شعر وحدت حرم مطهر رضوی
نشان دارم ببین از شور لبریزم که شوقی بیکران دارم نه از دریا گریزانم نه پابند بیابانم که از یاران بارانم خبر از آسمان دارم اگر پاییزم و سردم اگر آیینه دردم امید زندگی دارم به قدری که توان دارم جهانی را بگیر از من، ولی تنهایی ام را نه که در این خلوت خاموش خود شور جهان دارم به شهرت کی فروشم گوشه تنهایی خود را پر از فقرم چه کاری با دکان این و آن ...
همسرم با زنی رابطه داشت که شوهر بی غیرتش هم این را می دانست...
در حالی بیرون از منزل مشغول کار شدم که همسرم خانه نشین بود و سر کار نمی رفت. او فقط از عشق و علاقه اش به من سخن می گفت و آن قدر از من تعریف و تمجید می کرد که انگار خداوند مرا برای تامین مخارج و هزینه های زندگی خلق کرده است. خلاصه زمانی تصمیم گرفتم که دیگر سر کار نروم که صاحب سه فرزند قد و نیم قد بودم. شوهرم نیز هیچ مسئولیتی در قبال خانواده اش احساس نمی کرد و تنها با زبان بازی ...
رحمت عالمیان حضرت خورشید سلام // چشمه ی بی بدل سوره ی توحید سلام
آوردی آخرین باده ات از این همه خُم می آید با دُعایت عَلَم چهاردهم می آید ششمین آینه ات آمد و پروانه شدیم سر زلفیم که با مرحمتش شانه شدیم مَردِ این راه نبودیم که مردانه شدیم شیعه یِ جعفریِ خادم این خانه شدیم آسمان را کلماتش سخنش پر کرده و خداوند بر این جلوه تفاخر کرده گرچه از عطر تو این دشت شقایق دارد چقدر دور و برت ...
این خَلق را رسان به قراری، با جان بی قرار، محمّد(ص)
شاعران در خانه کتاب و ادبیات ایران به عنوان خانه شاعران و ادبای ایران گفت: در ایران تعداد زیادی از آثار حوزه ادبیات مربوط به مجموعه اشعار شاعران ایرانی است. تمام اطلاعات این آثار در بانک اطلاعات کتاب خانه کتاب و ادبیات ایران ثبت شده است و در اختیار علاقه مندان قرار می گیرد. همچنین این موسسه جشنواره های حوزه شعر و ادبیات را برگزار می کند و تاکنون میزبان برگزاری دوره های مختلف جشنواره بین المللی ...
عشق به لقا الله از جلوه های روحی شهدا است
. بار الها! تو خودت شاهد باش، برای تو، برای پاسداری از حریم مقدس قرآن و کشور اسلامی به جبهه آمده ام تا متجاوزین به کشور جمهوری اسلامی را که کشور امام زمان (عج) است، مبارزه نموده و اگر در این راه به فیض شهادت نیز نائل شوم، بسی خوشحال خواهم شد. بار پروردگارا! تو شاهد باش، برای خشنودی و رضای تو از خانه، کاشانه و از خانواده و همه علائق این دنیای فریبنده چشم پوشیدم تا به (هل من ناصر ...
غافلگیری سارق خسته که در صحنه سرقت خوابش برد / مرد بازاری از من دزد ساخت + گفتگو
. چطور می توانستم آن چهره را فراموش کنم. وقتی در بازار او را دیدم پنهانی تعقیبش کردم و متوجه شدم که کاسب است و وضع مالی خوبی دارد. تصمیم گرفتم او را گروگان گرفته و هزینه ای را که او روی دستم گذاشته بود در ازای آزادی اش بگیرم. اما وقتی دوستم از ماجرا با خبر شد پیشنهاد داد به جای از خانه اش سرقت کنم. و تو هم قبول کردی؟ بله آدم ربایی حداقل 15 سال حبس داشت و آخر سر هم دستگیر می شدم ...
گفتگو با سید حکیم بینش؛ شاعر و نویسنده
یلی دوست داشت من طلبه شوم. از همان سال های اول مهاجرت کتاب جامع المقدمات را زیر بغل داده بود. تابستانی مرا در کتابخانۀ امام صادق که متعلق به بلخابی ها بود، برد و من زندگی طلبگی را هم چند ماهی تجربه کردم. اما با شروع مدرسه ها، به خانه برگشتم. دبستان و دبیرستان را در مشهد خواندم و دانشگاه را در اصفهان. سال 1375 دانشگاه قبول شدم؛ شیمی محض. چند بار به فکر تغییر رشته افتادم، اما دنیای شیمی چنان زیبا ب ...
طلاقم را بگیرید، وقتی که زودتر از همیشه به خانه رسیدم شوهرم را با...!
خانه با حالت قهر خارج شدم، اما او که مرا دور می دید خانه ام را به لانه مجردی تبدیل می کرد و به رفیق بازی هایش ادامه می داد. بارها اورا با دختران بد حجاب و در حال کشیدن قلیان در کافه ها دیدم. حالا هم از کرده خودم پشیمانم و می خواهم از او طلاق بگیرم. با اظهارات این زن درخواست طلاق از سوی او صادر و برای شوهر وی فرستاده شد. منبع: آخرین خبر ...
قتل پیرمرد با همدستی همسر سومش
در ساختمان اصغر ساکن شدم. پیرمرد در ابتدا رفتار خوبی داشت اما پس از مدتی رفتارش تغییر و اذیت می کرد. مدتی قبل پسرم به ترکیه رفت و من هم برای مدتی از سگ او مراقبت می کردم. اصغر از این موضوع ناراحت بود یا این که برای پول شارژ ساختمان بهانه می گرفت. گاهی هم جلوی در صندلی می گذاشت و رفت و آمد را کنترل می کرد. از رفتارهایش خسته شده بودم. یک روز که از رفتار اصغر عصبانی بودم، به طلعت گفتم من یک روز شوهرت ...
سارق خوش خیال در محل دزدی خوابید و دستبند به دست بیدار شد
گرفت تا خودشان را برای سرقت برسانند اما همدستانش به او گفتند در جای دیگری مشغول سرقت هستند به همین دلیل ممکن است بعد از یکی دو ساعت به آنجا برسند. سارق جوان که به خاطر بیداری های متوالی در شب های قبل خسته بود، با این تصور که قبل از رسیدن همدستانش فرصت مناسبی دارد تا استراحت کوتاهی کند، خوابید. اما صاحب خانه که سفر نرفته بود، به منزلش بازگشت و متوجه حضور این سارق جوان شد. او دست و پای سارق ...
روایتی از مدافع حرم میلیاردر؛من خواب بودم و بیدار شدم
پیروز شدیم؟ سلام خندید و پیشانی درخشان احمد را بوسید: مردان حزب الله را دیدی؟ دیدی چطور با اسرائیلی ها جنگیدند پسرم؟ من عهد بسته ام و دوست دارم تو هم یک روز مثل آن ها سرباز امام زمان (عج) باشی. خانواده مشلب جزو قشر متمول شهر نبطیه اند احمد ایستاد و از میانه درِ باغ بزرگ خانه ویلایی شان، به پرچم های زرد حزب الله که پشت سر آخرین تابوت راه افتاده بودند خیره شد. دوست داشت زودتر ...
تعرض بیشرمانه راننده تاکسی به دختر جوان | عفتم لکه دار شد
دل خسته ام نشان می داد و روز به روز وابستگی ما هم بیشتر می شد طوری که زندگی بدون او برای من غیر قابل تحمل شده بود . بعد از مدتی تلفن و پیامک های عاشقانه مرا اشباع نمی کرد. دیوانه وار می خواستم ببینمش و در کنار او باشم. این بود که به او زنگ زدم و گفتم که کار فوری دارم و باید او را ببینم. قرار گذاشتیم و با ماشین آمد سرقرار، یک ساعت با هم در شهر دور زدیم تا اینکه گفت خسته شدم. بهتراست یک ...
سفر با جسد همسر
باید کنم. همان روز جنایت. آن روز هراس و توهم خیانت خیلی بیشتر به جانم افتاده بود و ناگهان دستم را روی گلویش فشار دادم و او خفه شد. البته قبل از آن فرزندم را به خانه خواهرم بردم و به خانه برگشتم تا با مهسا صحبت کنم. جر وبحث بالا گرفت و از روی عصبانیت دستم را روی صورتش گذاشتم، اما در یک لحظه متوجه شدم او نفس نمی کشد. همسرم سرد و بی جان روی زمین افتاد و من که تازه فهمیده بودم دست ...
اینجا خانه ما| کبریت بازی بچه ها و آتش عذاب وجدان مامان!
داری در حد یه آدم هجده ساله رفتار کنه. سخت می گیری بهش. بابا اونم بچه ست هنوز! و صحنه های بی حوصلگی و کم کاری ام، در ذهنم اکران می شدند و با خودم فکر می کردم که چه مادر جنایتکاری هستم! اصلا من که کم حوصله و بی خلاقیتم، چرا مادر شدم؟ نکند وقتی بچه ها بزرگتر شدند، نتیجه مادری بدم را ببینم و بچه ها به بیراهه بروند؟ آن موقع دیگر جز حسرت خوردن چه کاری از دستم برمی آید؟ افتاده بودم ته چاه ...
دست پسر سر به زیر محله بعد ازدواج رو شد!
هنگام یک غروب زیبا مادر رشید استکان خالی چای را درون سینی گذاشت و به آرامی در گوش مادرم مطلبی را بازگو کرد که گل لبخند روی چهره مادرم شکفته شد. همان شب زیبا بود که مادرم مرا به آغوش کشید و ماجرای خواستگاری مادر رشید را بیان کرد از خوشحالی و شرم و حیا سرخ و سفید می شدم که داخل اتاقم رفتم. انگار روی زمین بند نبودم اما اضطراب و استرس عجیبی نیز داشتم و مانند همه دختران دم بخت آینده ...
مرگ سالی حاصل سال های خانه نشینی کروناست
من لیلا حسین نیا هستم، متولد سال 1371 در شهر تبریز. از دوران کودکی به واسطه علاقه پدرم به شعر و ادبیات به جهان شعر و شاعری وارد شدم. از همان دوران شروع به سرودن شعر کردم و وارد انجمن های ادبی تبریز شدم. به واسطه همین علاقه در دانشگاه نیز رشته زبان و ادبیات فارسی را تا مقطع دکترا ادامه دادم. در سال 97 نخستین مجموعه شعرم با عنوان مرا صدا کردی؟ از انتشارات شهرستان ادب منتشر شد و همان سال نامزد جایزه قلم زرین و برنده جایزه کتاب سال آذربایجان شد. دومین مجموعه شعرم امسال از انتشارات سوره مهر با عنوان مرگ سالی به چاپ رسید. ...
جنجال در قتل پیرمرد تهرانی / قاتل کیست؟ زن سوم یا زن همسایه! + جزییات
به گزارش رکنا، رسیدگی به پرونده از 23 آذر ماه سال 98 به دنبال تماس یک شهروند با ماموران کلانتری تهرانپارس آغاز شد. وی که با پلیس تماس گرفته بود گفت: من برای سیگار کشیدن از خانه بیرون رفته بودم که یکباره با پیکر پیرمرد همسایه به نام اصغر روبه رو شدم. او خونین روی زمین افتاده بود. من که شوکه شده بودم بلافاصله مقابل خانه دخترش که چند خانه آن طرف تر بود رفتم و او را خبر کردم. سپس با اورژانس و پلیس ...
سجاد افشاریان: چوب جادویی ندارم
گروه فرهنگی: 20ساله ای معترض بود اهل شیراز که در روز جشن جهانی تئاتر مقابل وضعیت بد آن روزهای تئاتر شیراز قد علم کرده بود که تئاتر در این شهر مرده است! به گزارش ایسنا،حالا چندین سال از آن روز می گذرد و آن جوان با نمایش بک تو بلک در تالار اصلی مجموعه تئاتر شهر روی صحنه است و روزی دو بار تمام صندلی های این تالار را پر می کند.سجاد افشاریان از 17 سالگی آرزو داشت در تالار اصلی مجموعه تئاتر شهر روی ...
کباب تابه ای آبدار و خوشمزه به روش رستورانی بپز | فوت و فن پخت کباب تابه ای خوشمزه و لذیذ
لمس تن زمین که گاهی افتادن نتیجه ی عشق است... *** نمیرسم ها را بر نمی تابم با هر برگ پاییز به پای تو میرسم تا رسم عاشقی در کهکشان بماند برای همه ی برگ های فرو نیامده تا بهارِ چشم هایت وقت دارم تا آن روز، یک ریز به پای تو میریزم... *** دنیا مثل ...
چگونه سرنوشت ملی پوش جوان بسکتبال آمریکا عوض شد؟
مراسم درفت، حق انتخاب پیک یک را داشتم و تو پیک یک بودی، هرگز انتخابت نمی کردم. ملی پوش بسکتبال آمریکا گفت: استیو کر به من متذکر شد که باید تمرین های استف کری، کوین دورنت و کلی تامپسون را ببینم و این حرف ها را مرتب تکرار می کرد. ادواردز در پایان گفت: توقعات سرمربی، دیوانه کننده بود ولی همین جملات انگیرشی، آتش درون مرا شعله ور و سرنوشت مرا در جام جهانی عوض کرد. من از مرد ششم تیم به امتیازآورترین بازیکن تیم تبدیل شدم. انتهای پیام/ ...
یادداشتی در ستایش ناخدا صمدی
داری وقتی کلمه ی ایران را می شنوی.... سوال تمام نشده، تمام صورت ناخدا خیس از اشک است. می گوید من ایرانی ام. ایران جان من است. کاغذی را نشان دهباشی می دهد و می گوید این خط قرمز را بخوان. می خواند: من ایرانی ام. دوست دارم کفن ام، پرچم ایران باشد. سپس ادامه می دهد: حالا 78 سال سن دارم. اگر همین الان مرا فرابخوانند، لباس و پوتینم آماده است. در صف اسلحه خانه می ایستم. اسلحه ام را تحویل می گیرم و راه می افتم. من برای فراخوان آماده ام. حتا اگر تنها کاری که از دستم برمی آید، مردن باشد. برای من ایرانی، ناخدا، خودِ خداست. انتهای پیام ...
دنیا خانه فرار است، نه خانه قرار!
شما عاجزانه می خواهم برای مسایل اسلامی و مخصوصاً واجبات اهمیت زیادی قایل شوید. ای وای بر ما اگر بخواهیم به مسایل دنیوی فکر کنیم؛ چون دنیا خانه فرار است، نه خانه قرار! وقتی ما از این دنیا برویم، چیزی از مال دنیا با خود نخواهیم بُرد، فقط عمل؛ پس تا آنجا که توان دارید برای اسلام و انقلاب اسلامی کوشش کنید، که این دنیا محل آزمایشی بیش نیست؛ و از شما عاجزانه تمنا دارم که دعاها، نماز های ...
فال حافظ من چی میشه | فال حافظ آنلاین یکشنبه 9 مهر 1402
...> شیدا از آن شدم که نگارم چو ماه نو ابرو نمود و جلوه گری کرد و رو ببست تعبیر فال حافظ امروز شما نشان می دهد چرا ناامید شده ای وقتی هزاران راه چاره وجود دارد؟ برای رسیدن به آرزویت تلاش کن. مبنای عشق را هوس نگذار؛ چه بسا که شیطان راهبر تو باشد. اگر برای رسیدن به معشوق عاشق نباشی و با جمال ظاهر وصال طلبی جز دردسر عایدت نخواهد شد. فال حافظ امروز 9 مهر متولدین آذر ...