گزارشی از زندگی یکی از مدافعان حرم تازه تفحص شده
سایر منابع:
سایر خبرها
ماجرای امروز چاپ شد/ روایت شهادت شهدای مدافع امنیت
.... الان حدود یک سال است حسین را توی خواب ندیده ام. شاید به این دلیل که خیلی برای حبیب دل تنگی کردم. چند وقت پیش، به مزارش رفتم و گفتم: مامان، فکر نکن من تو رو فراموش کردم؛ ولی تحمل دوری حبیب رو دیگه نداشتم. تو رفتی و حبیب رو هم با خودت بردی. بابا رو هم بردی. من اینجا تنها شدم. گاهی یاد خاطراتش می افتیم و با خواهرهایش درباره اش حرف می زنیم. یادم هست روز اول مدرسه، او را بردم و ...
مروری بر خاطرات مروجان حجاب / از ادب حاج آقا تا دختری که مادرش را با حجاب کرد
ها می گفتم با دوری از خدا و معصیت در زندگیتان دچارمشکلاتی می شوید و بلایی سخت سر نسلتان می آورید! زن ها آن قدر از این مسائل خوششان آمده بود که هر روز پای سخنانم می آمدند. من هم برای اینکه بحثم دو طرفه و شاداب باشد، از صحبت های روز گذشته پرسش می کردم و خودم هم مطلب تازه اضافه می کردم یک روز از یکی خانمها پرسیدم: چه خبر؟ گفت: دل درد! پرسیدم: چرا؟ گفت: چون ...
سردار رفت پیش پدر...
شهید محمدحسین محمدخانی، مدافع حرم، از فردای روز عقدشان خاطره ای تعریف کرده و گفته است: از قبل می دانستم تولدش روز بعد از عقدمان است. هدیه خریده بودم؛ پیراهن، کمربند و ادکلن. نمی دانم چقدر شد؛ ولی به خاطر دارم، چون می خواستم خیلی مایه بگذارم، همه را مارک دار خریدم و جیبم خالی شد. بعد از ناهار یک دفعه با کیک و چند تا شمع رفتم داخل اتاق. شوکه شد. خندید و گفت: تولد منه؟ تولد توئه؟ اصلاً کی به کیه؟ وقتی ...
شب قبل از شهادتش گفت دلم برای گلزار شهدا تنگ شده است
بازیچه دست سودجویانی کردند که نیت شان فقط این بود که چهره ایران را بد جلوه بدهند و باعث جنگ بین خودی ها شوند. به آن ها می گویم فقط باعث داغدار شدن، خانواده ها شدند! اما به چه قیمتی؟ دردشان برداشتن روسری بود یا دغدغه سفره مردم را داشتند؟! خدا را شکر که بعد از گذشت یک سال دست همه آن ها رو شد و خیلی آگاه شدند، ولی این را بدانند ما همیشه برای حفظ این آب و خاک و اسلام جان فداهایی، چون شهدا ...
می گفت ببینید حاج قاسم چه عظمتی دارد آدم باید اینطور بدرقه شود
بتواند نبودن هایش را در ساعات دیگر جبران کند. در همان شب های اغتشاشات سال 1401 یک شب دیر به خانه آمد. تا به منزل رسید، دخترم دوید و گفت بابا شما به من قول داده بودید برایم خوراکی بخرید چرا نخریدید؟ خستگی در چهره اش موج می زد. پا درد داشت، اما گفت الان می روم و می خرم. گفتم اسماعیل جان گوش به حرف بچه نده، نمیخواد بری! گفت نه من قول داده ام. بعد رفت بیرون از خانه و آنقدر گشت تا ...
آنچه که بر مادر شهید شیرزادی گذشت + فیلم
شهید گرانقدر سرانجام در 21 فروردین ماه سال 1362 در سن 16 سالگی حوادث ناشی از درگیری در فکه به فیض شهادت نائل آمد. مزار این شهید در قطعه 50 ردیف 19 شماره 25 بهشت زهرا(س) قرار دارد. محترم حیدری مادر شهید محمدرضا شیرزادی در گفتگو با خبرنگار ما با بیان اینکه محمدرضا کلاس دوم دبیرستان بود، گفت: پسرم بار اولی که به جبهه اعزام شد، بعد از اینکه در بیمارستان ترکش خورد و مرخص شد گفتم دیگر نرو تو ...
بستر شهادت را حضرت زهرا (س) در بین شیعیان رواج داد
شهادت در راه خدا دست یافت. وی خاطر نشان کرد: اکثر شهدا به بی بی دو عالم حضرت زهرا (س)، اهلبیت و شهید دیگری متوسل می شدند سردار دل ها، شهید یوسف الهی، شهید همت، شهید احمد کریمی و... از جمله شهدا هستند. باشگاه خبرنگاران جوان کرمان کرمان
برادران شهیدی که به دست کومله سوزانده شدند
گفت سلام مرا به رسول خدا برسان، تو هم مثل حضرت عباس(ع) برادرت را همراهی کردی و از پیامبر بخواه این هدیه ناقابل را قبول کند. همه تن برادرانم تاول شده بود، چون برادرانم را با آب جوش سوزانده بودند. مادرم می گفت کرم و تاول همه بدن شان را گرفته بود. وقتی پیکر برادر ها به تهران آمد، روز جمعه بود. مادرم ابتدا در نمازجمعه شرکت کرد و سپس به بهشت زهرا(س) رفت، خودش ایستاد و شهدا را درون قبر گذاشت. چون ساعت ...
شهید نَنه سی ام من ؛ آمده ام تا مادری کنم
هوای رفتن به جبهه دارد. هیچ نگفتم و رفت. فقط نگاهش کردم مگر مادر از دیدن فرزندش سیر می شود. جمشید من شهید شد یک روز پدرش آمد و گفت جمشید دعوا کرده گفتم جمشید دعوا نکرده جمشید من شهید شده است. ما را در تبریز به یک جایی بردند که در یک ردیف تعدادی زیادی از شهدا بودند، شوهرم تک به تک شهدا را نگاه می کرد تا به جمشید برسد. گفتم دنبال جمشید نگرد آن پیکری که در اول آن ردیف ...
کتاب بان| ماجرای امروز و کاش این گلوله شلیک نمی شد در تازه های نشر
؟ چیز دیگری می خریدی. او در جواب همه می گفت سارا عروسک دوست دارد. من هم آن چیزی را می خرم که سارا دوست دارد و خوشش می آید. قبل از اینکه به سنندج برود، دورۀ آموزشی اش را در تبریز گذراند. ما هنوز به هم محرم نشده بودیم و چون ازدواج نکرده بودم، خانواده ام اجازه نمی دادند گوشی داشته باشم؛ به همین دلیل، با نامه باهم حرف می زدیم. نامه نگاری هایمان تا قبل از ازدواج ادامه داشت. بعد از آن توانستم ...
بزرگداشت شهیدمدافع حرم سردارتقی زاده در زادگاهش پلدشت
.... او پس از طی دوره های ابتدایی و راهنمایی در شهرستان پلدشت برای ادامه تحصیل در مقطع دبیرستان به ارومیه رفت . این شهید بزرگوار با قبولی در رشته مهندسی هوافضا در سال 1369 در دانشگاه صتعتی شریف در تهران به ادامه تحصیل پرداخت و بعد از آن سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را برای خدمت به مردم انتخاب کرد. وی سپس بعنوان مدافع حرم راهی سوریه شد و تا روز شهادت لحظه ای از مجاهدت ...
گفت وگو با همرزم شهید جواد نجیبیان/ درآمدش را صرف قرآن آموزی دوستانش می کرد
شهید نجیبیان بیشتر بدانیم. کجا و چطور با شهید نجیبیان آشنا شدید؟ بچه محل ما بود. هر دو زاده و ساکن فین کاشان بودیم. مرحوم حاج علی محمد، پدر آقا جواد، در محله مان قصابی داشت و همه ایشان را می شناختند. خود جواد هم کمی که بزرگ تر شد، مغازه دوچرخه سازی (تعمیرات دوچرخه) دایر کرد و آنجا مشغول شد. البته سن زیادی هم نداشت. او سال 61 که به شهادت رسید، 18 سال داشت. خودتان حساب کنید زمانی که ...
برای هر کدام از صندلی های مسئولان یک کربلا رخ داده است/ فردی که مسئولیت قبول می کند، باید خدمت کند
شهید احمد کشوری یکی از خلبانان پر افتخار ارتش جمهوری اسلامی ایران است که سالروز شهادتش یعنی 15 آذرماه را روز هوانیروز نام گذاری کرده اند. به مناسبت ایام شهادت این شهید والامقام به سراغ علی کشوری فرزند او رفتیم و گفت وگویی را انجام دادیم که در ادامه خواهید خواند. شهید کشوری از دوران طفولیت خدا را در تمام لحظات زندگی در نظر می گرفت در زمان شهادت پدرتان چند سال داشتید و ویژگی ...
دانلود رمان انتهاج
منو بدی!؟ یه نظر نپرسی ها اما سکوت کردم چون بابا خیلی زود از کوره در می رفت. خودش مجدد گفت – تو کل خاندان ما و خاندان مادرت، نه کسی دکتره نه جراح! مامان برده هارو نگاه کرد و گفت – اوه پدرش میدونی کی میشه؟ میشه دکتر دامادتون، همون که سال 76 تومورش رو عمل میکنه! بابا گفت – بله! با کمترین عوارض! واقعا حرصم گرفت و گفتم – آدم ممکنه تو کار جراح خوبی باشه اما ...
واکنش مخاطبان ایسنا به بازداشت امیر تتلو
دست خودش نیست و به نوعی می توان گفت که یک جوان ایرانی ناکام و افسرده است و تا میتوانید به چشم بیمار به ایشان رسیدگی کنید. ستاره یکی از طرفداران تتلو نوشت: من یه تتلیتی ام ولی خب تتل باید بخاطر کاری که کرده مجازات بشه ولی امیر تتلو تو ایران بود برا شهدا میخوند مداح بود بعد نمی دونم چطور شد که به همه فحش داد و به سیم آخر زده. علی هم که از دوستاران این خواننده حاشیه ساز بوده با ...
شوق دیدار 2 هزار زائر اولی سیستان و بلوچستان به حرم امام مهربانی ها
زیارت را دارد گفت در انتظار دیدن حرم و زیارت امام رضا(ع) لحظه شماری می کنم چند روز پیش با خواهرم صحبت می کردم به او گفتم کاش می شد به مشهد برویم اصلاً فکر نمی کردم به این زودی زائر آقا شوم . سمیه اربابی گفت: امیدوارم همه آرزومندن صحن و سرای امام رضا را ببینند ادامه داد فقط می توانم بگویم خیلی خوشحال هستم خداوند کسانی را که باعث شده ما راهی این سفر شویم خیر بدهد، به محض اینکه وارد حرم ...
برگزاری هشتمین سالگردشهید مدافع حرم سید یحیی براتی
به گزارش خبرگزاری بسیج از لشکر14امام حسین(علیه السلام)، در هشتمین سالگرد مدافع حرم شهید سید یحیی براتی و مصادف با ایام حزن و اندوه شهادت حضرت زهرا(سلام الله علیها) مراسمی با حضور خانواده شهید، مسئول نمایندگی ولی فقیه در سپاه صاحب الزمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، حاج آقا عرب نمایندگی ولی فقیه در لشکر14امام حسین(علیه السلام)، سردار هاشمی پور فرماندهی لشکر14امام حسین(علیه السلام)، پیشکسوتان بازنشسته و کارکنان حوزه نمایندگی، مردم محلی، پایوران گردان106 امام حسین(علیه السلام) در محل گلزا ...
خاطرات پسری 16 ساله که برای اولین بار اردوی جهادی را تجربه کرد
ظاهرا این وسط من خیلی بهش وابسته بودم در حالی که فکر میکردم اون به من وابسته است. فکر کنم این تا ابد یادم میمونه که نگرانی پدر و مادر از سر دلسوزیه نه وابستگی. شاید یه روز خودم هم تو این موقعیت قرار بگیرم. خدایا اینترنت و گوشی رو از ما نگیر.چند روزی بود که مامان دائم امر و نهی می کرد و هی می گفت: این کار و بکن، اون کار و نکن. یه روز اینقدر گیر داد که بچه ها دم در فهمیدن و بهم ...
شهدا برای واکسینه فرهنگی شهر دست به کار شدند
به گزارش خبرنگار پایگاه خبری تحلیلی گلستان ما ، عطر و بوی شهدای فاطمی دوباره در گلستان پیچید و حال و هوای شهرمان را عوض کرد، امسال گلستان میزبان دو شهید مدافع حرم و امنیت در ایام فاطمیه بود پیکر شهید غلامعلی تولی بعد از 11 سال در ایام فاطمیه اول وارد این شهر شد و حالا پیکر ابوالفضل صادقی دهمین شهید امنیت در فاطمیه دوم به گلستان رسید تا شهدا خودشان برای واکسینه کردن فرهنگی شهر دست به کار شوند. ...
شعر درباره سردار سلیمانی جدید، کوتاه برای مدرسه
پوشیدم من حاج قاسم هستم پر از تلاش و امید ایران با ما بچه ها می تابه مثل خورشید ### شعر درباره سردار سلیمانی برای مدرسه طولانی یه روز سرد و برفی تو سرمای زمستون ما بچه ها اومدیم تو کوچه و خیابون اون روزی که با لبخند تو آسمون پریدی مردم کشورت رو از ...
خلاصه داستان قسمت 315 سریال ترکی خواهران و برادران
رفتار میکنی؟ و با ناراحتی میره. الیف با ناراحتی به سرویس به آشتی میره که سوسن با دیدنش میگه چیشده؟ لیدیا و صرب اذیتت کردن؟ الیف میگه بچه شدی؟ ده تای اونارو میزنم من از دست اوگولجان ناراحت شدم که همش از لیدیا دفاع میکنه سوسن میگه تو ار اوگولجان خوشت میاد؟ الیف میگه واقعا نمیبینی؟ من همه کار میکنم که بهم توجه کنه اما اون فقط دنبال لیدیاست سوسن آرومش میکنه و میگه درستش میکنیم. یامان تو کلوب ...
چند روایت کوتاه از 5 شهید پاکستانی زینبیون/ تا حرم در امنیت نباشد بازنمی گردیم
، شهید سید کمیل رضا زیدی ، شهید اقبال حسین و شهید زاهد علی در ادامه می آید: وداع مادر؛ اولین بار که پیکرش را دیدم خدا را شکر کردم شهید زاهد علی از مجاهدان پاکستانی لشکر زینبیون بود که در راه دفاع از حرم اهل بیت(ع) در سوریه به شهادت رسید. مادر او وقتی از لحظات وداع با فرزندش تعریف می کند، می گوید: وقتی می رفت حس می کردیم که دیگر برنمی گردد، گویا می دانستیم شهید می شود، ولی چون خودش ...
روایت هشت شهید مدافع امنیت و فتنه
احترام را همه می فهمیدند و به همین دلیل، مِهرش به دل همه می نشست. ما 5 مرداد 1385 عقدکردیم و دو سال نامزد بودیم تا درسم تمام شود. من متولد اردیبهشت 1369 هستم و تازه آن موقع پانزده سالم تمام شده بود. آقاپرویز هم نوزده ساله بود. تا آن روز فکر می کردم باید حدود بیست ویکی دو سالش باشد؛ اما روز عقد فهمیدم فقط نوزده سال دارد. پیش خودم خندیدم و گفتم اینکه خیلی بچه است! آقا پرویز خیلی ...
متن خنده دار روز عشق با عکس های بامزه برای استوری
امروز روز سپندارمذگانه ها چی بلام میخلی ؟؟؟؟ میگن پسره الان توکماس........ااا وایسا میگن دار فانی رو وداع گف همین الان... صلوااااات . . مورد داشتیم دختره بعد از ولنتاین مغازه عروسک فروشی زده......به جون تو اگه دروغ بگم.....مغازشم همین سر کوچس تازه نمایندگی فعال در سراسر کشور هم میخواد. . . دقت کردین دقیقا چند روز مونده به ...
ماجرای امروز منتشر شد
...> رفتیم خانه و خوابیدیم صبح که بلند شدم، دیدم حسین هنوز در خانه است. به پدرش گفتم: حسین هنوز خوابه؟ دیرش می شه. چون من معمولاً حسین را بیدار می کردم، پدرش بیدارش نکرده بود. برای بیدارکردن بچه ها روش خودم را داشتم. سعی می کردم خودشان با سروصدا بیدار شوند. مستقیم بالای سرشان نمی رفتم. آن روز اما حسین داشت دیرش می شد و بیدار نشده بود. رفتم بالای بالینش و مچ پایش را ماساژ دادم. بیدار شد. چشمانش ...
پس طلبه شدی برای چه؟
، به خودم گفتم: پس طلبه شدی برای چه؟ عالِم شدی برای چه؟ با خودم گفتم زودتر رد شوم که مبادا اینها مسخره ام کنند. بعد برگشتم گفتم: خب مسخره ام بکنند، چه می شود؟ گفتم: آیا درست است من به اینها امر به معروف نکنم؟ نهی از منکر نکنم؟ برگشتم و آهسته آهسته به طرف اینها آمدم. سلام کردم. آرام آرام با اینها حرف زدم تا قلب شان نرم شد؛ اشک شان جاری شد. این شیشه های شراب شان را از زیر در آوردند تا بزنند به سنگ و ...
ماجرای یک عکس، همه آنچه که از یک جوان 19 ساله باقی ماند!
چادر بوده و زنده ماندند هر کس با هر وسیله ای که دستش بود مثل در قابلمه، کلاه و کارتن های خالی خاک می برد تا آتش را خاموش کنیم اما نمی توانستیم. من اولش هنگ کرده بودم اما وقتی به خودم آمدم گفتم وظیفه من چیز دیگری است، کمی خودم را دلداری دادم و عکس گرفتم. فضا به هم ریخته بود. ناگهان گریه و فریاد چند نوجوان همه را به خود جلب کرد. جلو رفتم و دیدم تعدادی از بچه محل ها یکی از دوستانشان را از دست ...
مهری: کشتی کرمانشاه قبل و بعد از محبی هم قهرمان و پهلوان داشت/ دو سال است پایم را به سالن نگذاشته ام
خصوصی گفتند با این همه زحمت و درجه مربیگری و تجربه حیف است کنار باشی، بیا به کشتی فرنگی استان کمک کن، ما هیچ کسی را در کشتی فرنگی نداریم. آکادمی کشتی نشاط مربوط به آموزش و پرورش است. اینجا هم گفتم کار را از صفر و پایه شروع می کنم، برای جذب کشتی گیران 8 تا 14 سال فراخوان دادیم تا یک نسل جدید بسازم. وی درخصوص اینکه مشکل اصلی کشتی کرمانشاه چیست؟، تأکید کرد: مربیان ما به روز نمی شوند ...
خبر دارید مهمان داریم؟ / این روزها بوی کربلا در شهر می آید
عاشق داشتن هم خوبه ها! مامانی که توی هوای نسبتاً گرم فرزندشو بغل بگیره و انتظار اومدن شهدا رو بکشه اول عاشق شهدا شده، بعد هم عاشق فرزندش. بچه ش رو به استقبال گمنام هایی آورده که آینده ش رو تضمین کنه. الحمدلله... # مهمان_داریم روایتی از دلدادگی دهه نودی ها به شهدا دیگری هم از دلدادگی نوجوانان شهر به شهدا نوشت: مهمان شهرمون با دل نوجوان ها ...
عکس عجیب مادر تتلو با قاب عکس پسرش
برمی گشت. روزی خانمی از اهالی کوچه جلوی من را گرفت گفت میبینم که خیلی در زندگیت زحمت میکشی یه چیزی میگم تو رو خدا قسم بخور که ناراحت نشی نگاش کردم گفتم بگو. به من تهمت زد و سرم گیج رفت افتادم زمین دلم شکست شاید مردم. چون زن پاکی بودم بودم بودم بار ها از این نامردمی ها شنیدم، چون زنی بودم که میخواست سه تا بچشو زیر بالو پرش حفظ کنه. اما آهییی کشیدم تا عمق سلولهایم ...