سایر منابع:
سایر خبرها
شهادت را به شیرینی شب دامادی ام می دانم
حسین علیه السلام پیموده است، راهی است که بهشتی مظلوم و 72 تن از یارانش رفته اند؛ راهی که رجائی ها باهنرها و مطهری ها و مفتح ها و نزدیک به یک صد و هفتاد هزار شهید گلگون کفن رفته اند. در ضمن در آخر عرضم صحبتی با مادرم و پدرم دارم! پدر و مادر، من برای شما فرزند خوبی نبودم؛ تو را به خدا من را ببخشید، مادر تو برای من رنج بسیار کشیده ای مرا ببخش و همچون کوه مقاوم باش. و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته انتهای پیام/ ...
پدرشوهر، قربانی خشم برادر عروس شد
به گزارش ایران آنلاین، بهمن سال 1401 مرد 70 ساله ای را که به شدت مجروح شده بود به بیمارستان منتقل کردند. پسر این مرد در شکایت به پلیس گفت: برادر همسرم و دو نفر از دوستانش این بلا را سر پدرم آورده اند. مدتی قبل با دختری به نام سحر ازدواج کردم اما مدام با هم اختلاف و دعوا داشتیم تا اینکه چند روز قبل همسرم با حالت قهر خانه را ترک کرد و به خانه پدرش رفت. من چند باری با او تماس گرفتم تا به خانه برگردد ...
این دختر فقیر هر روز گاو می شود و به مردم سواری می دهد+ عکس
سال 2000 به شهر نقل مکان کرد تا مغازه ای راه بیندازد. سال 2014 به همراه همسرش به یک مغازه موبایل فروشی رفت که حراجی زده بود، اما در ازدحام مغازه با یکی از کارکنان درگیر شد که در طی آن ستون فقراتش دچار شکستگی شد و کمرش آسیب بسیار زیادی دید. سه ماه پیش که مادر خانواده زیر فشارهای شدید دوام نیاورد، خانه را ترک کرد و از آن زمان هائو به عنوان بزرگ ترین فرزند خانواده سرپرستی و هزینه درمان پدر و دو خواهر کوچکش را بر دوش می کشد. منبع: میزان ...
موفقیت 7 برادر و خواهر مصری در حفظ کامل قرآن
در سی امین رویداد بین المللی قرآن مصر گفت: خانواده قرآنی ما به خاطر کسب این رتبه ارزشمند بسیار خوشحال هستند و از خدا می خواهم فرزندانم نیز امتداد این خانه قرآنی باشند و آن ها اکنون با وجود سن کم در مسیر حفظ کلام وحی گام نهاده اند، همانطور که پدر و مادرم به حفظ قرآن ما علاقه داشت، ما نیز این مسیر را با فرزندانمان ادامه خواهیم داد . سعد همچنین از اهتمام ویژه رئیس جمهور مصر به فعالان قرآنی این کشور قدردارنی کرد و تلاش وزارت اوقاف مصر در برپایی رقابت های بین المللی قرآن این کشور و افزایش جایزه رشته خانواده قرآنی به 500 هزار پوند مصر را ارج نهاد. انتهای پیام ...
داستان دلدادگی و عشق فروغ فرخزاد به ابراهیم گلستان
از او می آمد، امواج یک آدم آزاده بود...” وی در ادامه درباره شرایط روحی پدرش پس از مرگ فروغ می نویسد: ” رابطه پدرم با فروغ یک رابطه باز بود. چیزی نبود که در خانواده ما به عنوان یک رابطه مجهول و یا مخفی به آن نگاه شود. وقتی که فروغ مرد همه چیز عوض شد ... پدرم به یک حالت عجیبی گرفتار شده بود و فضای خیلی سنگینی در خانه ما حکم فرما بود ... برای من و مادرم خیلی سخت بود که بتوانیم ...
حبس و شلاق برای 2 پسر متهم به تعرض به دختر جوان
جوان به او تعرض کرده اند. این دختر در تشریح شکایتش گفت: من سال هاست بعد از جدایی پدر و مادرم از یکدیگر با مادرم زندگی می کنم. صبح 13 فروردین بود و من برای ورزش به پارکی در غرب تهران رفته بودم. پس از ورزش روی نیمکت نشستم که پسر جوانی به نام مجید به سمتم آمد و سر صحبت را باز کرد. او که پسر مودبی بود کنارم نشست و ما با هم صحبت کردیم. چند دقیقه گذشته بود که از پارک بیرون رفت و سپس با دو ...
خدا به گریلیش رحم کرد، از وحشت خشک مان زد!
امروز باعث شد توجه ها بیش از پیش به این حادثه جلب شود این بود که مشخص شد خانواده جک گریلیش در زمان حمله سارقان به خانه او در منزل حضور داشته اند. پدر و مادر گریلیش، دو خواهر و یک برادر او و نامزدش در خانه این ستاره سیتی حضور داشتند و مشغول تماشای بازی سیتی و اورتون بودند که با شنیدن صدای سگ ها و سر و صدا از طبقه بالا متوجه شدند سارقان در خانه شان هستند. آنها به سرعت به یک اتاق امن رفته و ...
درد دل های زنانه از اتاق زایمان تا آلودگی هوا در خانه پدری
آغوش یکی از همکلاسی هایش می سپرد. چند قدم از آن ها فاصله می گیرد و به یک باره سیل می بارد از چشمانش دل تنگ پدر و مادر و خانواده ام هستم. دلتنگی داشت من را از پا درمیاورد. می دانم این دیدار دلم را محکم می کند تا صبرم بیشتر شود آقا پدر معنوی همه ماست. کمی مکث می کند حالا این خجالت از دوستانش نیست که مانع از حرف زدنش می شود بغض است که راه گلویش را بسته. 7 سال پیش با همسرم آمدیم ایران برای تحصیل طلبگی ...
پیام شهدا| راه شهیدان را ادامه دهید
برای مردم شهید پرور و رزمندگان اسلام دارم که هیشه حامی رهبر و روحانیت بوده و کاری نکنید که قلب تپنده امام را خدا نکرده به درد آورید، مواظب باشید که مانند اهل کوفه نباشید، شما امروز بت شکن و راه گشا دارید. امروز هر مادر و خواهری که اشکی در چهره هشان جاریست مادران و خواهران من هستند. من خانواده ای به وسعت ایران، بلکه به وسعت جهان دارم و خانه من، سنگر من است. ای مؤمنی که مرا با دست های آلوده به خون، با ...
دلتنگم اما شهادت پسرم باعث افتخارم است + فیلم
آرامگاه ارامنه نور بوراستان تهران منتقل و در جایگاه ویژه شهیدان به خاک سپرده شد. در آغاز ورودمان به منزل شهید، مادر و خواهر شهید به استقبالمان آمدند. روی گشاده و لحن مهربان این مادر و دختر فرصت گرمی با این دو عزیز را به ما داد. در گوشه ای از خانه درخت کریسمس با گوی های رنگی تزیین شده نشانی از آغاز سال نوی میلادی در خانه این شهید ارمنی بود. کد ویدیو دانلود فیلم ...
تصویری از یک هدیه متفاوت به اعضای شورای نگهبان در آستانه انتخابات اسفند کد خبر: 907547 / دیروز, 20:36 / ...
خاطرات مادر شهید سرلک دیدم که ایشان گفته بود اگر 10 فرزند دیگر هم داشتم تقدیم اسلام می کردم؛ این در حالی است که مادر وقتی از فرزندان شهیدش می گوید و از آن ها یاد می کند، احساساتش غلیان می کند و اشک می ریزد اما برای یک هدف والاتر حاضر است همه چیز خود را فدا کند. بنابراین مادران، پدران و همسران شهدا نیز مجاهد فی سبیل الله هستند. اگر تربیت، همراهی و یاری خانواده های شهدا نبود، شهدا نمی توانستند آن ...
حاج قاسم خودش را نوکر اهالی این کوچه می دانست
برای ما تعریف کند. خیلی خوب بود، بدی نداشت، با خدا بود، نماز را به وقت خودش می خواند، گریه می کرد و همیشه می گفت: پدر و مادرم هیچ کسی را به غیر از ما ندارند، مراقب شان باشید.خودش هم کمک رسان همه بود . با شیطنت می پرسم، حاج خانم! شهید توی کارهای خانه به شما کمک می کرد، پاسخ می دهد: من اینجا غریب بودم، کسی را نداشتم، کمک دستِ من بود، خیلی زحمتکش بود . فوزیه خانم 15 سال از مادر ...
دیدار طحان نظیف با خانواده شهید ناظر قدیر سرلک / هدیه مادر شهید به اعضای شورای نگهبان
از قرآن کریم به جایگاه و موقعیت این افراد اشاره کرده است. از این رو خانواده های شهدا رتبه بسیار بالایی دارند. هدیه مادر شهیدان به اعضای شورای نگهبان رسید مادر شهیدان سرلک نیز با بیان خاطراتی از فرزندان شهیدش اظهار داشت: شهدای گرانقدر برای حفظ دین اسلام و سربلندی ایران اسلامی جان خود را فدا کردند. امیدواریم که همه قدردان خون شهدا باشند و برای پیشرفت و توسعه کشور تلاش کنند. ...
مادری که صبر را شرمنده خود کرده است
. او ادامه می دهد: رهنان خیلی خوب است، اما رشدی نداشته است و نیاز به خیابان سازی و پروژه های عمرانی بسیاری دارد. پس از پذیرایی و کمی گفت و شنود با برادر شهید، مادر نیز آمد و روی یک چهارپایه نشست و برادر شهید شروع به صحبت در مورد خانواده کرد؛ از پدری که یک کارگر ساده بوده و مادری که پرستار فرزند معلول ذهنی خود است، از خودش که برای رفع نیازهای مادر در خانه همجوار او زندگی می ...
احسان به والدین سفارش خداست
برادرانم و خواهران عزیزم یک به یک همه شما را از دور می بوسم شما هم دعا کنید و احترام به پدر و مادر را فراموش نکنید که احسان به والدین سفارش خداست. فراموش نکنم مادر مادرم و دایی های عزیزم آقایان حاج میر شمسعلی و سیدجعفر به خدا محبت شما و اندرزهای شما را فراموش نمی کنم. ای خدا توفیقم ده تا محبت آنها را جبران کنم لااقل خدمت من هم قطره ای از دریای خوبی ها و محبت های مدبرانه شما باشد. دایی های ...
هدیه های ازدواجمان، جهیزیه یک دختر بی بضاعت شد
آشتی کردن نبودیم. فقط یک بار قهر کردم که نقل ماجرای آن برای بچه ها و نوه ها همیشه اسباب خنده است! ماجرای به اوایل ازدواجمان برمی گردد که هنوز بچه اولم به دنیا نیامده بود. یک روز از دست احمدآقا ناراحت شدم و گفتم می خوام برم خانه مادرم. او هم گفت باشه، پاشو بریم. با ماشین خودش سوار شدیم که منی که قهرکرده بودم را به خانه مادرم برساند! پدرم دو همسر داشت. وسط راه با خودم فکر کردم که الان زن پدرم بشنود ...
سرنوشت دختر 15 ساله بعد از فرار از خانه
ه خاطر آشنایی اش با قانون مرا به بهزیستی تحویل خواهد داد و این گونه بود که به پیشنهاد نوروز از خانه فرار کردم. ارتباطم را با همه دوستان و اطرافیانم قطع کردم تا کسی محل اقامت ما را پیدا نکند. نوروز با آن که بیکار بود و شب ها از خانه بیرون می رفت اما اجاره منزل و دیگر مخارج را می پرداخت. چند بار دچار تردید شدم و خواستم به خانه پدرم بازگردم اما پدرم ازدواج کرده بود و می دانستم جایی در آن ...
برادر نوعروس تهرانی و دوستانش با چاقو به جان پدر داماد افتادند / عروس پس از دستور حمله گریخت + جزییات
به گزارش زیرنویس، شامگاه 15 بهمن ماه سال 1401 مرد جوانی پدر 70 ساله اش به نام مرتضی را به بیمارستان رساند. آثار جراحت های عمیق روی سر و صورت پیرمرد نمایان بود که تحت عمل جراحی قرار گرفت. در این میان پسر 42 ساله اش به نام آرش به پلیس آگاهی رفت و از همسر 41 [...]
بیش از 50 کیلومتر را در سرمای زمستان برای امتحان دادن با وانت می رفتم
در سال 1352 در بخش جغین از توابع شهرستان رودان به دنیا آمدم، خانواده ام متدین و از قشر پایین اقتصادی بودند وزندگی مان با شغل کشاورزی پدرم در روستاهای بخش جغین به سختی می گذشت و بااین حال همیشه دوست داشتم درس بخوانم و فردی باسواد باشم اما مسئولیت نگهداری از خواهر و برادران کوچکتر از خودم با من بود، 8 ساله که بودم مرا به مدرسه فرستادند، ولی مرا نپذیرفتند و گفتند که سن تو برای کلاس اول رفتن ...
غصه 2پسر بیمار روی قلب پدر و مادر شهید
افغانستان آمدم به ایران. دقیقا یادم نیست چه سالی بود، خیلی بچه بودیم که آمدیم. در ذهنم هست که سال اول مدرسه را ایران بودم. اوایل انقلاب بود. چه شد که شما آمدید؟ ما دیگر آنجا ضعیف بودیم، می گفتند ایران خوب است، برویم ایران. فامیل ها همه آمدند. ما هم آمدیم. چه کسانی همراه شما بودند؟ پدر و مادر و خانواده، دو تا برادر، سه تا خواهر. شما مستقیم آمدید منطقه ...
اشک های سرد دختر رشتی در کلانتری مشهد! / جزئیات فرار با جوان شرور
این ها بخشی از اظهارات دختر16ساله ای است که در عملیات مبارزه با سرقت نیروهای انتظامی مشهد به همراه پسر22ساله ای به نام نوروز دستگیر شده بود. این دخترنوجوان با بیان این که دختری فریب خورده است، درباره سرگذشت خود و ماجرای فرارش از منزل به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری امام رضا(ع)مشهد گفت: 4سال قبل [... ...
شهدای راه بصیرت و میثاق با ولایت
مادرم داشتند و او را مادربزرگ صدا می زدند. مادرم همیشه احساس خاصی به بچه ها داشت و می گفت همه آنها نوه های من هستند و برای شان قصه تعریف می کرد. مهد کودک مقابل پایگاه بسیج قرار داشت و چند نفر از خواهران بسیجی این پایگاه نیز کودکان شان را به مهد کودک ما می آوردند. به مناسبت هایی مانند هفته بسیج بچه ها را برای بازدید به پایگاه بسیج می بردیم و آنها نیز از بچه ها استقبال می کردند. صدای شادی و خنده بچه ...
دلتنگی های یک مادر شهید دانش آموز: چه محمدرضایی بود؛ عجب پسری
به گزارش اداره اطلاع رسانی و روابط عمومی آموزش و پرورش گلستان، و به نقل از ایرنا، 20 شهریور ماه سال 1346 برای اهالی خانه آقای مصدق پراز خاطره و امید بود. بالاخره هفت سال چشم انتظاری برای پیچیدن صدای گریه نوزاد در خانه به پایان آمد و خداوند یک پسر به ریحانه خانم هدیه داد؛ پسری که حالا دیگر همه جانش است. اولین بار که نگاهش به نگاه فرزند نورسیده گره خورد ذوق مادر شدن داشت. اشتیاقی برای یک ...
رونمایی نیوشا ضیغمی از انگشتر میلیاردی اش | خانم چه پزی با پول شوهرش میده
دختر روستایی شمالی را ایفا کرد. صحبتهای نیوشا ضیغمی وقتی می خواستم وارد بازیگری شوم مادرم مخالفت نمی کرد ولی آن دید مادرانه نسبت به آینده من را در نظر می گرفت اما پدرم با بازیگر شدن من زیاد موافق نبود. پدرم اصولا کارهای علمی را دوست داشته و دارد و ترجیح می داد من پزشک یا مهندس شوم تا بازیگر! وقتی وارد این عرصه شدم و با کار آقای جوزانی شروع کردم و پس از آن هم بلافاصله وارد ...
سایه روشن خیال؛ نخستین رمان یک مترجم از خاطرات کودکی در سایه پدری فرزانه
احمد مهدوی دامغانی، مجتهد، متکلم، نویسنده و استاد نامی دانشگاه های تهران و هاروارد (25 شهریورماه 1305) در خانواده ای فاضل، اهل علم و دین در مشهد به دنیا آمد. او که از مفاخر فرهنگی و دینی ایران عزیز است 27 تیرماه 1401 جهان فانی را بدرود گفت و به دیدار معبودش شتافت. از این استاد بزرگ و دانشمند ایرانی آثار فراوان و درخشانی به جای مانده است که اهل فضل و دانش جملگی بر یگانگی آن متحدند. همچنین درباره زندگی علمی و فرهنگی او سخن بسیار رفته است. یکی از افتخارات زندگی سربلندانه او تربیت و پرورش فرزندی دا ...
مفهوم درخت کریسمس اسلامی
تولّد حضرت عیسی در سورۀ مریم ذکر شده است. در این روایت عیسی زیر یک نخل خرما به دنیا می آید. وقتی بچه بودم، همیشه در ایام کریسمس دوست داشتم ما هم در خانه درخت کریسمس داشته باشیم، اما پدر و مادرم سخت با این ایده مخالف بودند و معتقد بودند برپا کردن درخت کریسمس در خانه با ارزش های دینی ما در تضاد است. البته این فقط حکایت ما نبود، اکثر دوستان مسلمان من همین طور بودند. حالا چند سال گذشته و ...
گفتگو با قاتلی که عاشق مارها است و با سم مار آدم کشت / 2 هزار دلار برای قتل گرفتم + جزییات
را آغاز کردند. در تحقیقات ابتدایی پدر مقتول به بازپرس شفیعی گفت: ساعت 4 عصر روز 3 شهریور از خانه خارج شد و بعد از چند ساعت به مادرش زنگ زد گفت کمی بی حالم وسرگیجه دارم برای همین به بیمارستان می روم اما بعد از بستری شدن به کما رفت و فوت کرد، پسر من ورزشکار حرفه ای بود برای همین مطمئن بودم او بدون دلیل نمی تواند مرده باشد و حتما داستانی پشت این ماجرا هست برای همین موضوع را به پلیس گزارش دادم و ...
وعده دیدار هر سال، روز وفات مادرِ سقّایِ کربلا
. اما جوان رشید 24 ساله ام همه چیز را گذاشت و گفت می خواهم به جبهه بروم. پسرم مصمم بود برای رفتن، نه من و نه عروسم سد راهش نشدیم. گفتم میدانم پسرم شهید شده عروسم دختر پسرعمویم، خواهر دو شهید بود. این شد که سید مسعود رفت و بعد از 4 ماه خبر شهادتش را برایم آوردند. روزی که خبر شهادتش را دادند، انگار همین دیروز بود! پسر کوچکم که غصه بستری شدنش را می خورم، تمام شب را بی تابی کرده ...