سایر منابع:
سایر خبرها
بوسه هایی که حسرت همیشگی خاله کبری شد
.... من بودم و یک اتاق و یک تابوت که رویش پرچم ایران کشیده بودند. آیت الله آمده بود، بعد از چهارده سال چشم انتظاری آمده بود. صدایش توی گوشم می پیچید. اگر دستم تیر خورده بود به یاد سقا ببوس. تابوت یک شهید امان از دل زینب پرچم را کنار زدم، چند تکه استخوان و قدری خاک، سفارش کرده بود جایی که تیر خورده را ببوسم اما تکه استخوان ها معلوم نمی کرد چه بر پسرم گذشته، پسر رعنایم شده بود چند تکه استخوان سرم را روی خاک و استخوان داخل تابوت گذاشتم و گفتم: امان از دل زینب. ...
داشتم از سوراخ حمام تختی را دید می زدم گفت بیا پایین!/ زاگالو دوستم داشت و بازیکنش را مجبور کرد پیراهنش ...
و مقدماتی جام جهانی مقابل کویت بازی کردم که هر سه بار هم سرمربی تیم مقابل، زاگالو بود. البته در یکی از مسابقات فقط روی نیمکت بودم و در دو رقابت به میدان رفتم و اتفاقاً در یک بازی گل هم زدم. او رابطه اش با من خیلی خوب بود و مرا دوست داشت. توضیح می دهید که چرا شما را دوست داشت یا رابطه خوبی با شما داشت؟ ما در اصفهان با تیم امید برزیل بازی داشتیم. آن تیم بازیکنانی همچون سوکراتس را ...
بی تابی شان برای حاج قاسم آن ها را به مرز شهادت رساند
...، اما کسی نمی دانست آن روز و همراهی شان با پیکر شهدای مقاومت آخرین لحظات حضورشان در بین خانواده خواهد بود. زهرا و زینب در میان خیل تشییع کنندگان شهید سردار سلیمانی دچار حادثه شدند و مظلومانه به شهادت رسیدند. آن ها گوی سبقت را از پدرشان که سال ها در میدان رزم بود، ربودند. محمد رشیدی طغرالجردی که سال 1396 همسرش را از دست داده این روز ها که به سالروز شهادت دو فرزند شهیدش نزدیک تر می شود، بی تاب ...
گفت وگو با کاوه خداشناس بازیگر سریال مستوران : مستوران جذاب می شود | به من می گویند لطفعلی !
کودکان بود، بازی کردم. سال 1378 که در رشته تئاتر وارد دانشگاه شدم، با گروه های مختلف تئاتری مشغول به کار شدم و درگیر اجرای تئاتری به کارگردانی مهدی هاشمی بودم که برای بازی در سریال پدر خاک انتخاب شدم و کم کم پایم به تلویزیون و سینما باز شد. دبیرستان رشته تجربی درس می خواندم و درسم چندان بد نبود، اما چون به رشته هنر علاقه داشتم، درس برایم جذابیتی نداشت و به قولی دل به کار نمی دادم. ...
دختر مقتول: پدرم به خوابم آمد و گفت قاتلم را ببخش
و زندگی برای یک دختر بدون پدر معنا ندارد. تصمیم خودم را گرفته بودم تا اینکه مدتی قبل پدرم به خوابم آمد. چند شبی خواب پدرم تکرار شد و من متوجه شدم پدرم از تصمیمی که گرفته ام ناراحت است و بعد فکر کردم برای شادی روح پدرم، قاتل او را ببخشم. چطور پدربزرگ و مادربزرگت را راضی کردی؟ من فرزند بزرگ خانواده هستم و پدربزرگ و مادربزرگم مرا دوست دارند و به حرف هایم توجه می کنند. وقتی خواب پدرم ...
پسرم این شهادته!
خبرگزاری فارس، رشت؛ فاطمه احمدی : وقتی که سید محمد را حامله بود، شبی در خواب دید که در آسمان حیاط منزلشان یک ماه مثل ماه شب چهارده درخشان حیاط خانه را روشن و دور تا دور او را ستارگان نورانی احاطه کرده است. همیشه فکر می کرد او به مقامی بزرگ خواهد رسید و چه مقامی بالاتر از مقام شهادت. و این خواب مادری است پاکدامن که می خواهد در آغوشش، کودک دلبندی را پرورش دهد. در شهریور ماه سال 1341 هم ...
به یاد حاج عیسی؛ خادمی مخلص و وفادار
زدند ولی من همین که گوشی را بر می داشتم و متوجه می شدم، قطع می کردم و صحبتی نمی کردم. بنده شب و روز در جماران و در بیت امام بودم. تنها شب های جمعه به خانه خودم در خیابان خراسان می رفتم و صبح شنبه باز می گشتم. حاج احمد آقا ماهانه سه هزار تومان به من می داد. جالب اینجا بود که به پاسدارها و غیر پاسدارهایی که آنجا بودند دو هزار و 500 تومان می داد. از همان روز اول به ما محبت می کردند. طبعا ...
خدا به من قدرت خنداندن داد
حوزه نبودم. تا اینکه بالاخره تصمیم گرفتیم یک نفر را میان خودمان به عنوان داور انتخاب کنیم و هر چه او گفت ، همان را انجام دهیم. مدیر بازنشسته مدرسه ای را که از آشنایانمان بود برای داوری انتخاب کردیم و او به من گفت: تو طلبه شو! . من هم فردای آن روز خدمت آقا شیخ جعفر صبوری که در کاشان حوزه علمیه داشت رسیدم و درس طلبگی را شروع کردم. سال دوم طلبگی هم به قم رفتم. کلاس های قرآنی شما از چه زمانی آغاز ...
بازخوانی زندگی مهدی نصیری سردبیر جنجالی
تشویق ایشان و خواست خودم وارد حوزه علمیه دامغان در سال 1355 شدم. شما فرزند بزرگ خانواده هستید؟ خیر، من فرزند پنجم خانواده هستم. سه خواهر و یک برادر قبل از من هستند. من فرزند پنجم هستم. یک برادر و یک خواهر دیگر نیز بعد از من هستند. تا سال 1358 در حوزه علمیه دامغان مقدمات و ادبیات را خواندم. بعد از انقلاب سال 1358 به قم رفتم و برای ادامه تحصیلات تا 1366 همان جا ماندم. وقتی به ...
خرده روایتی متفاوت از پرواز 752؛ شوق وصل به مجالس مذهبی در قلب اروپا
به گزارش خبرگزاری پردیسان آنلاین، داغ حاج قاسم چنان سخت بود که هنوز و پس از گذشت چهار سال لحظه شنیدن صحبت های مجری شبکه خبر و گفتن انالله و انا الیه راجعون ؛ شهادت سرباز ولایت و امت اسلام سردار اسلام، انقلاب و ایران حاج قاسم سلیمانی در حمله بالگردهای آمریکایی از یادمان نمی رود؛ اگر بگوییم در آن لحظات دنیا بر سرمان خراب شد دروغ نگفته ایم؛ علمدار رشیدمان رفته و اربا اربا برگشته است، مگر می شود سخت ...
گفت وگو با مردی که 257 بار یک روزه به دماوند صعود کرده است /آسفالت به آسفالت!
هایی که به شکل جدی و به نیت کوهنوردی رفتم از سال 1382 که در شرکت مشغول به کار شدم، آغاز شد. براساس علاقه ای که از کودکی به طبیعت و کوه داشتم و جمعه ها هم بیکار بودم، تصمیم گرفتم کوهنوردی کنم. آن زمان یکی از دوستانم با من همراه می شد و هر جمعه از درکه تا پلنگ چال و ایستگاه 5 توچال می رفتیم. البته معمولاً به این شکل بود که دوستم در پلنگ چال می ماند و من تا ایستگاه5 می رفتم و برمی گشتم. سال 1384 ...
کودک کشی از غزه تا کرمان
اهل خانواده، این موکب هر سال به وقت سالگرد این شهید بر پا می شد برای خدمت رسانی به عاشقان ذوالفقار ایران. حسین سلطانی نژاد در حمله تروریستی کرمان دختر، همسر، دو خواهر و چهار خواهرزاده اش را از دست داد. سلطانی نژاد نیم نگاهی به روز تشییع پیکر سردار دارد و به شهروند می گوید: خوب به یاد دارم که روز خاکسپاری سردار جمعیت زیادی برای وداع آمده بودند، در آن شرایط ما مجبور شدیم راهی از میانه موکب باز ...
در اولین ساعات انفجار هواپیمای اوکراینی چه گذشت ؟! + فیلم و عکس
یکی از اولین افرادی که در صحنه سقوط هواپیمای پرواز اوکراین حضور پیدا کرده بود؛ حالا در چهارمین سالگرد سقوط این هواپیما ناگفته های خود را از لحظه های اول پس از سقوط هواپیما روایت می کند. نیمه شب بود که با شلیک موشک به مقر امریکایی ها در خاک عراق توسط سپاه از خانه به دفتر رکنا رفتم.آن شب تا صبح درگیر انتشار اخبار بودم که ناگهان خبر سقوط هواپیما در جنوب تهران را شنیدم.سوار بر ماشین راه افتادم اما ...
روایت آیت الله جاودان از اساتید اخلاق و عرفان مکتب تهران / آقا مجتبی در متابعت از خصوصیات امام، نظیر ...
سال همه شب های جمعه از نجف برود مسجد کوفه. اما گفت 18 سال هر شب رفتم. خب درس داشت، کار داشت. نمی دانم چه دوره ای بوده، ولی اصلاً بگو دوره طلبگی. هر چه باشد، مهم است. گفته هر شب می رفتم مسجد کوفه تا صبح. مسجد کوفه دستورهایی دارد. آنها را انجام می دادم و کارهای دیگر و نماز صبح می خواندم و برمی گشتم نجف که به کارهایم برسم. پیاده می رفته اند؛ 8-7 کیلومتر است. مثل حالا که ماشین نبوده، هر فرضی ...
دستگیری 23 تروریست داعشی طی 3 ماه
خبری سیمای مرکز کرمان با موضوع بررسی ابعاد حادثه تروریستی 13 دی ماه اظهار کرد: در زمان انفجار اول، بنده نزدیک گلزار بودم و به سرعت به سمت محل رفتم که اطلاع دادند حادثه دوم نیز اتفاق افتاده است. وی افزود: بنده در محل حاضر شدم و از همان لحظات اول روی سه محور (پیشگیری و برآورد اطلاعاتی، طرح و برنامه و اقدام و عمل) متمرکز شدیم و این محورها در دستور کار قرار گرفت. بخشی در ادامه بیان ...
خانه ای به وسعت یک سنگر
شهید شد دیگری پایش نلغزد و مسیر را ادامه بدهد. عبدالحسین در مرحله اول عملیات محرم شهید شد و من در مرحله سوم این عملیات زخمی شدم و به بیمارستانی در شیراز منتقل شدم. مادر شهید هم از غم سال ها دوری و چشم انتظاری از فرزندانش می گوید: وقتی یکی از پسرهایم شهید شد به دیگری گفتم نرو اما او هم مرا راضی کرد و رفت. حالا 42 سال است که رفته اند و هر موقع یاد آن ها می افتم از درون آتش می گیرم، اما ...
غلامرضا تختی به روایت همسرش؛ او قربانی دو چیز شد!
آدم کینه ای نبود. روز تولد و سال ازدواج مان را خوب به یاد داشت. مثلا در سال روز ازدواج مان من ساری بودم، یک کیک بزرگ خریده و با خودش آورده بود. وقتی به من رسید یک سکه ی طلا هم هدیه داد و گفت: ان شاءالله سال دیگر به ما خوش می گذرد. از آینده چطور حرف می زد؟ آرزویی داشت که برای شما بگوید؟ قرار بود ما به کانادا برویم. از طرف دولت کانادا دعوت شده بودیم. می خواستیم به آن جا ...
زیباترین اشعار شهریار
شور و نوا دارد شبانی می کند گر زمین دود هوا گردد همانا، آسمان با همین نخوت که دارد آسمانی می کند سال ها شد رفته دمسازم زدست، اما هنوز در درونم زنده است و زندگانی می کند با همه نسیان تو گویی کز پی آزار من خاطرم با خاطرات خود تبانی می کند بی ثمر هر ساله در فکر بهارانم، ولی چون بهاران می رسد با من خزانی می کند طفل بودم دزدکی ...
دادستان کرمان: طی 24 ساعت همه عوامل حادثه تروریستی کرمان دستگیر شدند
به گزارش خبرگزاری برنا؛ مهدی بخشی با موضوع بررسی ابعاد حادثه تروریستی 13 دی ماه اظهار کرد: در زمان انفجار اول، بنده نزدیک گلزار بودم و به سرعت به سمت محل رفتم که اطلاع دادند حادثه دوم نیز اتفاق افتاده است. وی افزود: بنده در محل حاضر شدم و از همان لحظات اول روی سه محور (پیشگیری و برآورد اطلاعاتی، طرح و برنامه و اقدام و عمل) متمرکز شدیم و این محورها در دستور کار قرار گرفت. بخشی در ادامه ...
رویاهای گران ترین لژیونر کبدی ایران؛ از کارگری در نوجوانی تا محبوبیت در هندوستان
بازی کردم آن فصل و کاپیتان تیم هم بودم از همانجا محبوبیت پیدا کردم. فارس: چند ساله ورزش می کنید و اصلا چیشد که رفتی سمت کبدی؟ نبی بخش: از سال 1388 تا حالا ورزش می کنم، البته از سال 86 حدود 2 سال کشتی می گرفتم ولی بعدش رفتم سمت کبدی و مشغول این رشته شدم. فارس: چه کسی باعث شد که مسیر زندگی ات به سمت کبدی و این پیشرفت در این رشته برود؟ نبی بخش: کسی که باعث ...
شیطنت های دوران بچگی
.... حالا اینکه چرا من و اون باید همراه بشیم خیلی جالبه. اگه خلیل نبود خیلی دیر به کربلا می رسیدم. همون اوایل مسیر عضلات روی پای راستم گرفت. خلیل جلوتر راه می افتاد و می گفت قرارمون عمود پنجاه. من هم مجبور می شدم هر جور شده لنگون لنگون خودم رو بهش برسونم. تقریباً ده دقیقه تو یه موکب استرحت می کردیم بعد می گفت عمود صد می بینمت. جالبه عمود هشتصد و پنجاه که گرفتگی پام برطرف شد دیگه خلیل رو ندیدم ...
آسمان شناس منتشر شد
.... از اینکه می دید حسن روحیۀ مذهبی دارد. شاید به خاطر این بود که پدر خودش هم سال ها در حوزۀ علمیه تحصیل کرده بود، هرچند معمم نبود. سرهنگ، حسن را نصیحت کرد و گفت: حرفی ندارم ضامنت بشم، ولی اگه ارتش می ری، باید خودت رو فراموش نکنی و آدما و محیط اطراف، تو رو تحت تأثیر قرار ندن. حسن، سرهنگ را دوست داشت. آن موقع دلش می خواست مثل او قوی و بااراده شود. شب های جمعه، از دانشگاه به امیریه ...
تو پیش خدا آبرومندی...
لحظه تولد از زمانی که از حضرت حق جدا افتاده اند در تب و تاب عاشقی بودند تا دوباره به اصل خویش، به لقاء الله برسند. من شنیدم سر عشاق به زانوی شماست و از آن روز سرم میل بریدن دارد. تو پیش خدا آبرومندی بعد از شهادت حاج قاسم بسیاری از دوستان، اقوام و اطرافیان به او متوسل شدند و حاجت گرفتند خود من هم یک بار حاجت بزرگی داشتم به حاجی متوسل شدم و گفتم تو در پیشگاه خدا آبرومندی مرا ناامید نکن و شکر خدا حاجت گرفتم. می دانم حاج قاسم در جوار حضرت حق مقام و مرتبه بالایی دارد و هر کس به او متوسل شود ان شاءالله ناامید نمی شود. ...
لحظات سخت، اما معنوی پایانی
تاریک شده بود. حوالی ساعت 6 بعد از ظهر به بعد روز سه شنبه بود. پرواز نشست و آمد چسبید به فینگر. من پایین پله ایستاده بودم. با دو تا ماشین هم رفته بودیم که اگر میهمان زیادتری آمد، استقبال کنیم. خدا از زبانت بشنود دیدم آقای ابوحامد از پله ها آمد پایین و احوالپرسی و گفتم: حاج خانمت کو؟ گفت: الان می آید پایین، ولی حاجی با تو کار دارد. گفتم: حاجی کیست؟ گفت: حاج قاسم. گفتم: حاج ...
مدافع حرمی که در شب تولدش به آرزوی دیرینه شهادت رسید
مدافع حرم از زبان خود شهید از آرزوی شهادتش می گوید: همسرم آرزوی شهادت داشت، چرا که در دل نوشته های خود نیز بر آن مهم اذعان دارد، که ( یا عظیم، روزگاری به دنیا آمدیم، روزگارهایی زیستیم و روزگاری از دنیا خواهیم رفت تو را به بزرگی و عظمتت قسم مرگ ما را در راه خودت و توفیق شهادت قرار بده در هر سن و سالی که خودت صلاح می دانی و این توفیق را از این حقیر نگیر، من از مرگ غیر از راه تو می ترسم و ترس دارم که در ...
طلای کثیف و پول زور /حکایت بده بستان دلالان بی درد با زباله گردهای خسته
به ما بدهند تا بتوانیم مایحتاج خانواده هایمان را تامین کنیم. نزدیک آلونک رسیدیم و من از خودرو پیاده شدم هوای سردی شروع به وزیدن کرد و پیرمردی که دست تکان داد هم در حال شستو شوی دست صورت خود بود در حال خداحافظی بودم که راننده گفت آقا تورو خدا اگر خودت شدی پیمانکار اجازه بده ما هم لقمه نان بخوریم این هم شماره من است شمارش را گرفتم و با بغض و ناراحتی محل را ترک کردم در مسیر با معاون خدمات ...
بانوی مدیری که مادرانه و عالمانه مدیریت می کند/مادرانه های دانشی یک مدیر برای کتابخانه های عمومی
سال سکان داری و ایده و ابتکار و خلاقیت را چاشنی دوران مدیریت می کند. گام بعدی اما حضور به عنوان مدیرکل کتابخانه های عمومی استان همدان است. زارعی جوان از سال 1394 بار دیگر انتخاب می شود و تاکنون سمت دار مدیریت کتابخانه های عمومی استان است، او با اهداف بزرگ و مدیریت زنانه در زمان تصدی موفق می شود بارها عناوینی همچون رتبه های برتر کشوری و ملی را از آن خود کند. مدیرانه های زارعی ...