سایر منابع:
سایر خبرها
مقابل ظلم جهاد کنید
. عبدالله در اولین روز فروردین 1339 وارد زندگی سادۀ قربان و ربابه شد. پس از پشت سر گذاشتن دوران کودکی در مدرسه ابتدایی پایین گتاب دبستانش را تمام کرد و پس از آن به مدت سه سال دوره راهنمایی را هم در مدرسه روستا پشت سر گذاشت. دبیرستان قنا تا پایان تحصیل و اخذ دیپلم ریاضی فیزیک حضور او را درک کرد. دوم دبیرستان بود که انقلاب به اوج خودش رسید. او در تظاهرات شهر بابل حاضر می شد و در جلسات مذهبی ...
خاطرات سهیل اسعد در کتاب تولد در سرزمین مارادونا
آرزوی مارادونا شدن دارند. آن قدر فوتبال مهم است که در هر محله ای یک استادیوم بزرگ و کامل فوتبال هست. ساعت پنج به بعد که بچه ها از مدرسه می آیند و استراحت می کنند، شهر یک دست می شود زمین فوتبال. اما من از همان ده دوازده سالگی علاقه ای به فوتبال نداشتم. عصرها بعد از مدرسه می رفتم درِ مغازۀ پدرم و بعد از دوسه ساعت، راهی باشگاه جودو می شدم؛ باشگاهی که صدمتریِ مغازه بود... کتاب تولد در سرزمین مارادونا در 160 صفحه رقعی به همت نشر عهدمانا با قیمت 128 هزار تومان منتشر شده است. ...
یک گفت وگوی مفصل با گوگوش: سبک خواندنم را از ویگن گرفتم | ما این جا پرت افتادیم | ترانه های رها اعتمادی ...
من یک هایلایت (نقطه روشن) گُنده است دیگر؛ یعنی به عنوان آرتیستی که در کودکی با پدرم کارهای فانتزی و پیش پرده و آکروبات و از این برنامه ها داشتم، تا جایی که خوانندگی را شروع کردم. در این موارد خودم تصمیم گرفتم. البته تا جایی تصمیم با من نبود... بچه بودم، کودک بودم و حتی در نوجوانی تصمیم گیری بعضی از برنامه ها یا زندگی شخصی ام دست من نبود. از یک جایی به بعد ولی خودم سعی کردم که تحت تأثیر ...
غلامرضازاده: مناجات خوانی بخش مهمی از زندگی رزمندگان دفاع مقدس بود
جبهه می خواندند با نمازی که آن ها در تهران در و در پشت جبهه می خواندند، متفاوت بود. همچنین، عزاداری های بچه های جبهه با عزاداری های پشت جبهه، تفاوت داشت و بچه ها حال ویژه ای داشتند. این موضوع در مورد نماز شب بچه ها نیز صادق بود. زمانی که شما به حسینیه حاج همت در پادگان دوکوهه وارد می شدید، یک ساعت یا دو ساعت پیش از اذان صبح، از حسینیه صدای ناله بلند بود. غلامرضازاده: از بخش های شکوفا شدن ...
نوشته اختصاصیِ همسر نخستین فضانورد جهان برای مخاطبان ایرانی/ مردی که 220 میلیون نفر به احترامش یک دقیقه ...
. گاگارین چند روز پیش از مرگش سی وچهارمین سال زادروزش را جشن گرفته بود و شایع بود که به زودی به ماه سفر خواهد کرد. به مناسبت درگذشت او در شوروی عزای عمومی اعلام شد و برای یک دقیقه 220 میلیون نفر سکوت کردند؛ همه جا در هر کارخانه، مزرعه و دبستانی کار تعطیل شد روز شنبه دهم فروردین 47 صدها هزار تن از مردم شوروی با اندوه فراوان در مراسم تدفین خاکستر قهرمان خود در دیوار کرملین شرکت کردند... بسیاری ...
از نقش تختی در شاهنامه تا دوئل یزدانی - تیلور با حاج رضایی
هرگز صدایش را نشنیده بودم. گاهی اوقات در جایی می نشستم که خلوت تر بود ولی سر کشتی او همیشه، سالن شلوغ بود. وقتی که صدای شان می کردند روی تشک بیایند، دوبنده اش پایین بود و همین که می آمد، دوبنده را سر شانه اش بگذارد، به این فکر می کردم بروم و سلام کنم اما برای منِ نوجوان 15-16 ساله، ایشان هِیمنه ای داشت که قابل وصف نبود. همیشه علاقه خاصی به آقا تختی داشتم. * هفدهم دی ماه شب کابوس واری ...
خاطره انگیزترین تحویل سال را در اردوگاه تکریت 19 گذراندیم
سختی را گذراندیم. حتی شب 12 فروردین 1360 عملیاتی در شمال پادگان حمید علیه دشمن انجام دادیم که تا روز سیزدهم هم ادامه یافت. سیزده بدر سال 60 ما در یک وضعیت به شدت جنگی قرار داشتیم. چون منطقه پر از باتلاق و آبگرفتگی بود و سر تا پای بچه ها کلا گلی شده بود. از آن طرف گلوله های دشمن از فاصله شاید 20 سانتی بالای سرما رد می شد و اینطرف و آنطرف مان برخورد می کرد. به این ترکش ها و گلوله ها که دست می زدیم ...
زن دوم و خیلی جوان قالیباف از بدترین روزش پرده برداشت ! + فیلم
واقعاً نمی توانم ادامه بدهم، خبر 20 دقیقه ای را در 10 دقیقه تمام کرد. امید قالیباف نیز در مورد بدترین روز خبرنگاری خود گفت: از نظر خبری بدترین روزم زلزله بم در سال 1382 بود که هیچ وقت یادم نمی رود . من چون روز دوم زلزله به این شهر رفتم زمانی بود که هنوز از زیر خاک جنازه بیرون می آوردند و تا سه هفته بعد هم آنجا بودم. احساسی ترین روز کاری ام هم روز 15 آذر 1384 و سقوط هواپیمای سی 130 خبرنگاران بود که می شود گفت بدترین روز کاری من هم بود. کدخبر: 985078 1403/01/15 11:11:58 لینک کپی شد میترا خرسند ...
چهل وچهار سال برای شهادت دوید!
، یادگار لشکر مقدس امام حسین (ع) و سال ها دست راست حاج حسین خرازی! همان که چهره اش را در آلبوم عکس های به جامانده از سال های دفاع مقدس، زیاد دیده و نامش را در لابه لای خاطرات بچه رزمنده های اصفهانی، بارها و بارها شنیده بودیم. علی زاهدی برای اصفهان و اصفهانی ها اما فقط یک اسم نبود. او مبارزی بود که جنگ و جهاد برای او نقطه پایان نداشت، حتی اگر میدان مبارزه در مرزهایی فراتر از خاک خودش و ...
فرمانده ای در خط مقدم
برعهده داشت. شهید زاهدی در فاصله سال های 1365 تا 1370 فرمانده لشکر 14 امام حسین(ع) بود. زاهدی در فاصله سال های 1384 تا 1387 فرمانده نیروی زمینی سپاه پاسداران بود. او از 1384 تا 1385 با حفظ سمت، فرمانده قرارگاه ثارالله نیز شد و از سال 1395 تا 1398 معاونت عملیات سپاه پاسداران را هم برعهده داشت. سردار زاهدی از سال 1387 تا 1395 در نیروی قدس فعالیت می کرد و فرمانده سپاه سوریه و لبنان بود. شهید محمدرضا ...
متأسفانه با عمق جنایتی که در فلسطین اتفاق می افتد بیگانه ایم
وشن بیداری مصادره شده است. کتابخانه ای که حاصل تلاش های 40 ساله فردی است که، از سویی در سنگر جهاد و مبارزه از سال 1360 [بیش از 41 سال- از عملیات طریق القدس] همرزم و همسنگر و همکار و همراه و همفکر شهید عزیز سردار حاج قاسم سلیمانی بوده؛ و از طرفی دیگر، در سنگر فرهنگ و دانش، بیش از 140 جلد کتاب در حوزهای مورد نظر امام راحل و مقام معظم رهبری (انقلاب، مقاومت، اندیشه سیاسی اسلام، دفاع مقدس و معارف نظ ...
عروج سرداران به وقت شام و حرمت مولا در روز طبیعت
یادگار جنگ بود دیدیم و شناختیم. سهمش را ادا کرده بود و باید می رفت دنبال درمان زخم ها و استراحت و زندگی. اما مردان خدا برعهدی که بسته اند استوارند حتی با پای پلاستیکی... . واکنش متفاوت کاربران به تقارن شهادت مولای متقیان علی (ع) با روز طبیعت مقارن شدن سیزدهم فروردین، روز طبیعت یا آنگونه که در افواه مردم شایع است 13 بدر با بیست و یکم ماه مبارک رمضان و روز شهادت امام اول شیعیان حضرت علی ...
خداحافظی تلخ 13 فروردین
را زیاد کردم تا از سربازی معاف شوم و این چاقی روی من ماند و این چاقی برای من به اندازه 10 سال سربازی تمام شد. 20 روز منتظر مرگم در خواب بودم رضا داوودنژاد در یک برنامه تلویزیونی درباره روزهایی که گفته بودند ممکن است در خواب بمیرد گفته بود: سال 91 دو عمل با ساعت بیهوشی طولانی انجام دادم که عمل دومش هم غیرقانونی بود و باعث پیوند عمل کبد من شد، من به خاطر وسعت زیاد بای پس معده به کما ...
نادرشاه در این شهر افغان ها را شکست داد
شام حاضر شود. نهم فوریه پس از طلوع، آفتاب راهپیمایی به خرود را آغاز کردیم، اقامتگاهمان در خرود خیلی بد و ناراحت بود هنگامی که به مقصد رسیدیم دریافتم که ناخوشی ام شدت یافته در واقع سراسر روز به سختی می توانستم خودم را بر پشت اسب نگه دارم راهپیمایی امروزمان خیلی طولانی و دشوار بود و طبق محاسبه آقای شریدان سی وهشت مایل را در یک منزل پشت سر گذاشتیم. دهم فوریه با اسهال شدیدی از خواب بیدار شدم ...
پیام تسلیت امام جمعه و فرماندار رابر در پی درگذشت جانباز شهید شمس الدینی
جانباز شهید حاج بازعلی شمس الدینی سلام علیکم خبر عروج جانباز سرافراز دوران دفاع مقدس شهید حاج بازعلی شمس الدینی که پس از سال ها درد و رنج ناشی از مجروحیت، مزد خود را با شهادت فی سبیل الله گرفت و به همرزمان شهیدش پیوست، موجب تألم و تأثر خاطر گردید. اینجانبان شهادت این جانباز سرافراز را به مردم شهیدپرور و ولایتمدار شهرستان رابر و خانواده محترم ایشان تسلیت عرض نموده ...
رزمندگان یزدی در عملیات فتح المبین حماسه های بسیاری خلق کردند
.... جانباز هشت سال دفاع مقدس توضیح داد: چذابه در جنوب فکه و 20 کیلومتری شمال بستان قرار دارد، از غرب به هور الهویزه از شرق به تپه ماهور ها وتپه های رملی که عبور مرور از آن ها ناممکن می باشد. وی تصریح کرد: این تنگه برای ارتش عراق بسیار مهم بود؛ لذا 18 بهمن سال 1360 به چذابه مجددا حمله کرد و چند لشکر وچندین گردان از رزمندگان به مقابله با دشمن پرداختند و جنگ شدیدی صورت گرفت ...
فیلم منبع درآمد غیرمنتظره مداح معروف ! + بیوگرافی از مداحی تا ازدواج محمد حسین پویانفر
حاج آقا حجت کسری آنجا قرآن خواندن من را دید و گفت چرا مداحی نمی کنی بعد از آن بود که به دعوت ایشان به کلاس هایشان رفتم و بعد از دو ماه رفت و آمد مداحی را شروع کردم و شش ماه بعد در جلسات بزرگ بودم تاسیس هیئت از سال 1380 در سال 1380 به این نتیجه رسیدم که جلسه ای برای بچه های شمیران داشته باشم که با اخوی و رفقا و حاج آقا کسری مشورت کردیم و یک جلسه ای راه انداختیم ...
قصه بچه ها و جنگ در رمان موندو
برا آقام و مامان و هومن نگه می داشتی موندو! یک دفعه رنگ چهره اش عوض شد و صدایش زمخت و مردانه. شروع کرد به سر و رویم زدن و داد کشیدن: بایس نگه می داشتی! بایس نگه می داشتی! بایس... آن قدر گفت و زد که از حال رفت. نمی دانستم چه کار کنم. زنگالو پا شد مشتی آب به صورت او پاشید. باران آرام چشمانش را باز کرد و باز بست و به خواب رفت. می خواستم سرم را روی پاهایش بگذارم و زارزار گریه کنم. زنگالو سرم را گذاشت روی سینه اش. آن قدر گریه کردم تا خوابم برد. بیدار که شدم باران بالای سرم نشسته بود. گفت: پاشو مهران. پرسیدم: خبری شده؟ گفت: بریم سراغ درخت مراد. ...
جانشین خرازی، فرماندهی به تمام معنا بود
.... حاج علی از سال 1365 تا سال 1370 که همچنان رزمندگان در مناطق عملیاتی دفاع مقدس خط داشتند، لشکر 14 را فرماندهی کرد و سپس برای عهده دار شدن سمت هایی چون فرماندهی نیروی زمینی سپاه (1384 تا 1387) و همزمان فرماندهی قرارگاه ثارالله (1384 تا 1385) به تهران رفت و از سال 1395 تا 1398 نیز عهده دار معاونت عملیات سپاه پاسداران بود. به گفته جانباز محمودی که سال هاست به عنوان یک کارشناس دفاع مقدس ...
روایت تبعید و شکست
. مثل آناکارنینا، جنایت و مکافات و مادام بواری. این رمان ها را خوب نمی فهمیدم اما انگار چیزی را در وجودم حک می کردند... در سال های اولیه شعر عربی را با طه حسین خواندیم. من به عنوان میهمان از گروه تاریخ همراه مصطفی ابونصر در برخی سخنرانی هایش در گروه زبان عربی شرکت می کردم. عاشق سه نفر از شاعرانی بودم که به خزانه همیشگی من، یا به عبارتی به شاعران بالینی ام تبدیل شدند. طرفه بن عبد، امروء القیس و ...
وقتی شهید پیشوند نام او شد
ان اینکه چند روز قبل که پدرم را دیدم، حس کردم پس از سال ها تلاش متفاوت از هر زمان دیگری است و به طوری مشغول به وصیت بود که این موارد رنگ و بوی خاصی داشت، ادامه می دهد: در آن دیدار تلاش می کردم در آغوشش بگیرم، پا و دستش را ببوسم، چرا که حس می کردم شاید چنین روزی نزدیک باشد. فرزند شهید زاهدی با تاکید بر اینکه برای از دنیا رفتن هر شخصی ساعت و زمان مشخصی وجود دارد و چه زیبا که معامله با ...
گفت برای مصائب اهل بیت گریه کنید نه من
فرستاد و خودش مشغول تمیز کردن خانه می شد. یک روز آمدم و وقتی خانه را مرتب و تمیز دیدم، گفتم: عباس جان! خواهرت پروین اینجا آمده؟ گفت: نه. با تعجب نگاهی به اطراف کردم و گفتم: پس چرا اینقدر خانه تمیز و مرتب شده چه کسی این کار را کرده است؟ خندید و گفت: ملائکه مادرجان! از بس که مهربانی، آن ها کمکت می کنند. یک مرتبه هم که به شدت بیمار شده بودم، عباس پرستارم شده بود. آن شب ...
دانلود قسمت بیست و دوم برنامه زندگی پس از زندگی دوشنبه 13 فروردین 1403/ مهمان برنامه حمید جعفری
...، شغلم دبیری تربیت بدنی توی آموزش پرورش خمینی شهر، لیسانس تربیت بدنی و امور ورزشی هستم، خانمم خانه دارهست و یه دختر خانم دارم به نام فاطمه خانم. ایشون کلاس چهارمه و 10 سال سن فاطمه خانمه. صبح ها که از خواب بیدار می شم بعد از اینکه صبحانه خوردم اگه روزهایی باشه که کلاس داشته باشم میرم سر کلاس و بعد از اون میام منزل نهار، استراحت و بعد از اون یه مغازه لوازم ورزشی دارم و میرم دم مغازه ...
شب خاطره انگیز انجمن ادبی کشوردوست
می گفت: انگار امسال فرق دارد، قرار است خیلی از بچه های جدید شعر بخوانند یا کسانی که در این چند سال شعری نخوانده اند. با هم صحبت می کنند و صدای سروصدا و همهمه حیاط را برداشته است. گاهی هم با ورود فردی جدید، سلام و عیلک ها تازه می شد. دوباره همان صحبت ها و اینکه چه کسانی امسال شعر می خوانند. نیمه رمضان برای شعرا انگار رنگ و بوی دیگری دارد. جمع شدن در حیاط حوزه هنری و گپ وگفت و بعد هم رسیدن به حسینیه امام خمینی و سرآمدن انتظاری برای چند ساعت گفتن از شعر. ...
تغییرات بازیگر نقش عمار یاسر یار امام علی(ع) بعد از 27 سال در هلند + خصوصی ها و بیوگرافی
. قبل از ورود به بازیگری از علاقه ام به تئاتر با پدرم صحبت کردم که نه تنها ممانعتی نداشت بلکه تشویقم نیز کرد تا وارد هنرستان هنرپیشگی شدم. دوستی با علی حاتمی در هنرستان با علی خاتمی و هوشنگ مرادی کرمانی همکلاسی بودیم تا اینکه سال 1343 در 19 سالگی با تاسیس دانشکده، من و علی کنکور دادیم و پذیرفته شدیم. ما اولین دانشجویان آن دانشگاه بودیم و افراد شناخته شده ای همچون محمدعلی کشاورز ...
نگاهی به زندگینامه شهید محمدجواد آخوندی
دستور بنی صدر مبنی بر بمباران و از بین بردن اسنادی که در هلی کوپتر های آمریکایی بود تا مرز شهادت پیش رفت تا مانع این کار شود. محمدجواد آخوندی مدت زمان شش ماه به جبهه غرب (کردستان) اعزام شد و پس از بازگشت از این ماموریت، به یگان حفاظت از بیت امام خمینی (ره) پیوست. در این مدت آشنایی نزدیک با شخصیت والای امام خمینی (ره) به شدت او را تحت تاثیر خود قرار داد. در عملیات والفجر 4 به ...
پسر سرکش تا یک قدمی قتل مادرش پیش رفت / کمکم کنید از این قفس نجات پیدا کنم + نظر کارشناسی
انگار وجود ندارد و نمی شود با او صحبت کرد،فقط کار کرده و کار و هیچ وقت وجودش در کنار ما نبوده و هیچ چیز را نمی شود با او در میان گذاشت چون انقدر عصبی می شود که آدم پشیمان می شود که حرفی را با او در میان بگذارد . راستش را بخواهید 2 سال پیش با پسری آشنا شدم که رفته رفته متوجه شدم با دوستانش مواد مصرف می کند من هم چون خیلی با او بودم و در دورهمی های آنها شرکت می کردم یک وقت به خودم آمدم که ...
رضا داوودنژاد بدرود حیات گفت! / مرور ویدیویی بر آثار رضا داوودنژاد
داودنژاد با خانم فرجامی دوباره همبازی شدم و این همکاری مرا برد به پنج سالگی ام. یادم می آید روزهایی که با فریماه فرجامی همبازی بودم روزهای خاصی بود، چون ایشان به شدت مورد علاقه مردم بودند و حضورشان باعث ازدحام جمعیت می شد. ما در شمال کشور فیلمبرداری می کردیم و همیشه سر صحنه مأموران کمیته و بسیج سر صحنه برای همکاری حاضر می شدند تا جلوی ازدحام طرفداران ایشان را بگیرند. جمعیت را کنترل می کردند ...
رضا داوودنژاد بدرود حیات گفت! / مرور ویدیویی بر آثار رضا داوودنژاد
داودنژاد با خانم فرجامی دوباره همبازی شدم و این همکاری مرا برد به پنج سالگی ام. یادم می آید روزهایی که با فریماه فرجامی همبازی بودم روزهای خاصی بود، چون ایشان به شدت مورد علاقه مردم بودند و حضورشان باعث ازدحام جمعیت می شد. ما در شمال کشور فیلمبرداری می کردیم و همیشه سر صحنه مأموران کمیته و بسیج سر صحنه برای همکاری حاضر می شدند تا جلوی ازدحام طرفداران ایشان را بگیرند. جمعیت را کنترل می کردند ...
یادمانی که درش بسته ماند/من احیا ارضاً مواتاً!
خبرگزاری مهر _ گروه فرهنگ و ادب: کتاب حوض خون ، شامل خاطرات و روایت های 64 نفر از بانوان اندیمشکی درباره فعالیت شأن در بخش رختشویی البسه رزمندگان دفاع مقدس است که فاطمه سادات میرعالی، زهرا بختور، سمانه نیکدل، سمیه تتر، نسرین تتر، مهناز الفتی پور، آمنه لهراسبی و نرگس میردورقی تحقیق آن را برعهده داشته اند. این کتاب که حاصل همکاری دفتر تاریخ شفاهی اندیمشک و واحد تاریخ شفاهی دفتر مطالعات جبهه فرهنگی ...