سایر منابع:
سایر خبرها
راهیان قبله هفتم
فاصله گرفتن از خانواده، زندگی و کار و کاسبی به چه بهایی؟ برای یافتن پاسخ ها با یکی از قدیمی ترین کاروان های پیاده روی ایران همراه شدیم تا پرده از راز این عشق برداریم؛ کاروانی که در دهه کرامت به مشهد رسید اما پیش از روز میلاد امام رضا(ع) باید به بافق بازگردد چون مردم آنجا در انتظار جشن های بیت الرضای این شهرستان در شب میلاد حضرت رضا(ع) هستند. هر سال این کاروان به نام یکی از اهل بیت (ع) نامگذاری می ...
ممانعت یک زن از اجرای وصیت نامه مادر، به قیمت جان پسرش تمام شد
این واقعه سخت متأثر بود به قضات محکمه گفت: مادرم در زمان حیاتش وصیت کرده بود بعد از مرگش اسباب و اثاث خانه اش را وقف مسجد محل کنیم.بنابراین بعد از مرگ وی به خانه اش رفتم تا به وصیتش عمل کنم اما خواهرم مانع شد و این شروع درگیری خانوادگی بود. شب حادثه نیز خواهرم به همراه شوهر و پسرهایش مقابل خانه مان جمع شدند و شیشه های خانه ام را شکستند که من هم باشنیدن سر و صدا بیرون رفتم.بعدهم متوجه شدم ...
ماجرای معامله عکس امام با کلاشنیکف!
جنازه اش شرکت کردیم. فردایش من دوباره رفتم مزار شهید مهدی صابری. یک احساس خودمانی به من دست داده بود. بعد آنجا به شهیدمهدی گفتم سلامم را به آقا جانم برسان. 3، 4 روزی گذشت. دوباره من رفتم و باز همین درخواستم را کردم. شب خواب دیدم که شهید مهدی آمد و گفت سلام شما را به آقا جانتان رساندم. به خانم و مادر چیزی نگفتم. بعد از قضیه خواب با مادرم رفتیم مشهد. رفته بودیم زیارت و در صحن بودیم که خواهرم از تهران ...
روزگار فیروزه ای نویسندگان
...> در مراسم جشن امضای کتاب در آرامگاه خیام، هرکس کتابی را می خرید، برای امضا سراغ نویسنده اش می رفت. کتاب هایم که تمام شد، راه افتادم تا دوری بزنم. یک ساعتی گذشته بود که گوشی ام زنگ خورد. آقای الوندی بود. گفت: کجایی؟ خانواده ای یک ساعت است این جا منتظرند تا بیایی. راه افتادم طرف آرامگاه که دوباره گوشی ام زنگ خورد و یک نفر دیگر، همان حرف ها را زد. وارد آرامگاه که شدم، چند نفری گفتند، بدو که ...
چگونه در خانه ثواب بوسیدن تربت امام حسین(ع) را بدست آوریم؟
پدرم است. کافی است که در مقابل پدر و مادرمان کمر خم کنیم، تا خدا آسمانی مان کند. کتاب های مرحوم علامه شیخ مرتضی انصاری قریب نود سال است که در حوزه تدریس می شود، چون مادرش را بر روی شانه می گذاشت و به حمام می برد تا زن ها او را بشویند و مجدد بر روی شانه می گذاشت و به منزل می آورد. مردم از او می پرسیدند: در منزل قاطر یا الاغی نداری که او را روی آن بگذاری؟ فرمود: دارم. نمی دانید وقتی مادرم را ...
شهیدی که پس از 36 سال شناسایی شد
می شوند، پدرم بعدازاین ماجرا می گفت حاضرم جان خودم را به خطر بیندازم اما هرگز به روی مردم اسلحه نمی کشم. قبل از پیروزی پدرم مسئول زاغه مهمات پادگان منظریه بود. نزد آیت الله گلپایگانی می روند و می گویند همه مهمات دست من است چه دستوری می دهید، آیت الله گلپایگانی می فرماید صبر کنید اگر انقلاب پیروز شد و امام خمینی(ره) بازگشت که بهتر اما اگر این اتفاق رخ نداد دوباره بازگردید تا با امام ...
رضا گلپور: شهرزاد با افتخاردختر قاسم میرقلیخان است
قاسم میرقلیخان که به تازگی درگذشت... شاید عدم توجه خانواده آقای شیخ در اعلام هرگونه تسلیت رسمی مرا واداشت که مطلب خود را با این تذکر شروع کنم که دو روزه دنیا می گذرد... و البته امیدوارم معدود خوانندگان عزیزمان در ملت ایران که از عملکردهای شیخ دل خوشی ندارند فاتحه و طلب رحمت الهی خود را از مرحوم میرقلیخان دریغ نکنند چرا که وظیفه انسانی همه ما در شرایط مشابه کمک به مجروح در حال خونریزی است ...
از اسارت در سومار تا فعالیت در جبهه اقتصاد مقاومتی
...، حدود 18 ساعت بود که بدون آب و غذا ما را نگه داشتند, بعد از 18 ساعت دم دمای صبح بود که چند پارچ کوچک آب در اختیار رزمندگان قرار دادند، مقدار در حدی بود که فقط دهن ما خیس شود، ما را به یکی از اردوگاه هایی که بعدا متوجه شدیم بغوبه هست منتقل کردند، از اول اسارت اولین کسانی که به نظرم می آمدند پدر و مادرم بود، دلم پیش آنها بود، چاره ای هم نداشتیم باید با این وضعیت کنار می آمدیم، امید چندانی به ...
3ساعت شکنجه، فرجام دوستی تلگرامی!
همین با او در پارکی قرار گذاشتم. نخستین قرارمان در پارک بود و با هم صحبت کردیم، اما فردای آن روز نازنین با من تماس گرفت و اصرار کرد که دوباره با هم قرار بگذاریم. من هم قبول کردم و با او قرار گذاشتم. وقتی سر قرار رسیدم به جای نازنین پدرش را دیدم. او ناگهان مرا کتک زد و با زور به خانه شان برد. در آن جا نازنین وحشت زده ما را نگاه می کرد. پدر نازنین با کمربند به جانم افتاد و آن قدر کتکم زد ...
نق زدن همیشه آسان ترین راه است/تقویت بازار کسب و کار خرد جان دوباره ای به اقتصاد می بخشد
خود دست وپا کنم. در این مدت به خیلی جاها وادارات و ارگان ها برای کار مراجعه کردم و بسیاری از آگهی نامه ها را می خواندم اما چندان فایده ای نداشت. راهنمایی یک دوست، جرقه کسب وکارم شد احمدی ادامه داد: پس از مدت ها خسته از این که چرا کار مناسبی پیدا نمی کنم، اتفاقی با یکی از هم کلاسی های دانشگاهم آشنا شدم و پس از سلام و احوالپرسی و گپ زدن متوجه شدم که او به همراه پدر و برادرش ...
داستان مقاومت
اکرم در دوران کودکی بیندازیم. پدر آن بزرگوار، بنا بر روایتی قبل از ولادتش، و بنا بر روایتی دیگر چند ماه بعد از ولادتش از دنیا می رود و آن حضرت پدر را نمی بیند. به رسم خاندان های شریف و اصیل آن روز عربستان که فرزندان خودشان را به زنان پاک دامن و دارای اصالت و نجابت می سپردند تا آن ها را در صحرا و در میان قبایل عربی پرورش دهند، این کودک عزیزِ چراغ خانواده را به یک زن اصیل نجیب به نام حلیمه ی سعدیّه که ...
آزادگان، مثنوی بلند عشق و عاشقی
ماه در دست برادران می چرخید تا دوباره به دست خودم می رسید." و این قصه سر دراز دارد سالیان سال گذشت، جنگ تمام شد، امام راحل از میان ما رفت و ..... آزادگان به وطن برگشتند و این سخن از رهبر فرزانه به یادگار ماند که: "ایستادگی و مقاومت آزادگان سرافراز ما در طول سال های سخت اسارت، ملت ایران را روسفید و سربلند کرد و ما بازگشت پیروزمندانه آنان به میهن اسلامی را حادثه ای ...
چشمان و جانم فدای رهبرم!
یا در خارج از کشور انجام دهند. در ادامه، پدر این جانباز نیز اظهارداشت: "صادق" از کودکی کار می کرد، من حتی از دوران دبستان تا دبیرستان یک بار هم به مدرسه اش نرفته ام. پدر این جانباز به روز حادثه و مجروحیت پسرش اشاره کرد و گفت: در روز حادثه هر چه با صادق تماس می گرفتیم، گوشی اش خاموش بود؛ پدر دوستش، ساعاتی پس از غروب آفتاب به خانه ما آمد و خبر تیر خوردن صادق را به ما داد، در ...
رضا را دعوا کردم به سوریه نرود
دوره سربازی هم همانجا جذب شد. حدود 20 سالش بود که یک روز مرا صدا کرد برد سر کوچه و یک دختر خانم محجبه را از دور نشانم داد و گفت: مامان اگر می خواهی برای من زن انتخاب کنی این مدلی انتخاب کن. با خنده گفتم: مادر جان تا آنجایی که اطلاع دارم در کوچه ما دختر محجبه ای نیست که بتونه دل پسر منو ببره. خیلی پرس و جو کردم ببینم این دختر خانم از کدام خانواده است؟ وقتی شناختم متوجه شدم شرایطشان به هم ...
3400 روز اسارت با طعم شکنجه و دوری از وطن
، محمد گفت من زمانی در علی غربی بوده ام و مرا از آنجا رانده اند و آن افسر ارشد هم گفت پس همشهری هستیم، من هم اهل علی غربی ام. چوب را زیر چانه من گذاشت و گفت توهم شبیه خلخالی هستی. ما را به مدرسه فلسطینی ها برگشت دادند، یک شب در آنجا بودیم بعد ما را روانه بغداد کردند و تحویل استخبارات عراق شدیم. یک مترجم ایرانی عرب زبان از من سوال کرد چکاره هستید؟گفتم سربازم. گفت بنویس سربازم ...
فرزند کویر از زمین حلب آسمانی شد +تصاویر
ذره ای از خنده هایش تنگ می شود. فردی بسیار متین، آرام و مسئولیت پذیر بود. در اوقات بیکاری ، من و بچه ها را به تفریح و گشت وگذار می برد. زمانی که به خانه می آمد، در کارهای منزل کمکم می کرد. او برای خانواده اش احترام و اهمیت زیادی قائل بود. حرف ها و درد دل هایش را با من در میان می گذاشت و هیچ حرف نگفته و پنهانی در زندگی ما وجود نداشت. شهید مهدی نه تنها یک همسر خوب بلکه یک رفیق و دوست خوب هم ...
3 ساعت شکنجه پایان دوستی تلگرامی با دختر نوجوان
چند روز پیش پسرنوجوانی همراه مادرش به شعبه چهارم بازپرسی در دادسرای جنایی تهران رفت و مدعی شد که مردی 3ساعت او را گروگان گرفته و شکنجه کرده است.پسرنوجوان در توضیح ماجرا گفت: مدتی قبل از طریق تلگرام با دختری به نام مژگان که همسن و سال خودم بود آشنا شدم. مژگان عضو یکی از گروه های تلگرامی بود که پس از آشنایی با او در پارکی قرار گذاشتم. بعد از اینکه سر قرار حاضر شد با یکدیگر درخصوص افرادی ...
قربانی اسید پاشی: آرزویم است که رییس جمهور را ببینم
چون عصب چشمم هنوز سالم است و امیدوارم با دعای مردم، خدا امیدم را ناامید نکند. می خواهم روی پای خودم بایستم و در سن 28 سالگی نابینا نباشم. کاری به هیچ چیز دیگر ندارم. هر کسی هر نامهربانی کرده، خودش جواب پس خواهد داد. هیچ چیز برایم مهم تر از این نیست که دوباره سلامتی و بینایی ام را به دست بیاورم. این قربانی اسیدپاشی خاطرنشان کرد: سهیلا جورکش از همه مردم دنیا التماس دعا دارد و می گوید من نمی ...
ماجرای رادیویی که اخبار 20 آسایشگاه را تأمین می کرد
اسارت در مرداد ماه سال 1369با دعای امام خمینی و مردم آزاد شدم و دوباره به وطن برگشتم. در حال حاضر به عنوان رئیس بنیاد شهید و امور ایثارگران استان کرمان مشغول خدمت به خانواده معزز شهدا و ایثارگران هستم. گویا شما کتاب هایی هم در خصوص ایام اسارتتان نوشته اید؟ بله، من 3 هزار و 35 روز اسارت داشتم و کتابی هم با عنوان 3 هزار روز اسارت به نگارش در آوردم و کتابی هم با عنوان رادیو نوشتم. ماجرای ...
تحلیل مبانی وزمینه های یادداشت رهبرانقلاب برکتاب تن تن و سندباد
کتاب را به همه ی بچه ها بدهم ... (1373/08/06) روز دوشنبه (1395/05/18) از این یادداشت رونمایی شد. انتشار یادداشت رهبر انقلاب اسلامی بر کتاب داستان تن تن و سندباد بهانه ای شد تا به موضوع ادبیّات کودک و نوجوان و مسائل مرتبط به این حوزه در نگاه و دیدگاه ایشان نگاهی دوباره بیاندازیم. نوشتاری که پیش روی مخاطب گرانقدر است حاصل مطالعه ی چهل گفتار از بیانات معظّمٌ له در موضوع ادبیّات ...
شکوه عقلانیت درسیرۀرضوی ازمنظرآیت الله مکارم
...: یازدهم ذی القعده سال 148 هجری قمری روز میلاد مسعود امام علی بن موسی الرضا علیهما السلام است.[1]،[2] همان امامی که در فرازی برای شیعیانش فرمود: عَلَیْنَا إِلْقَاءُ الْأُصُولِ إِلَیْکُمْ وَ عَلَیْکُمُ التَّفَرُّع ؛ بر ماست که اصول کلی را به شما القا نماییم و استنباط فروع بر عهده شماست .[3]،[4] این گونه است که قسمت مهمی از احادیث شیعه ( هزاران حدیث) از هشتمین امام، علی بن موسی الرضا علیه ...
تناقض ساعات کارطولانی ادارات با سبک زندگی اسلامی
زندگانی پیامبر(ص) پرسیدم، فرمود: هرگاه اراده می کرد به خانه می رفت و چون وارد منزل می شد (قبل از آن برای امرار معاش بیرون بوده اند) اوقات خود را به سه بخش تقسیم می کرد: بخشی را به خدا (عبادت)، بخشی را به خانواده و بخشی را به خود اختصاص می داد. وقت مخصوص به خود را نیز میان خود و مردم تقسیم می فرمود و خواص را می پذیرفت و مسائل و موضوعات را از طریق آنان به عامه ارجاع می داد. امام صادق(ع) نیز می ...
زنان را به عنوان مسافر سوار و بعدا تجاوز کردیم
کوچه دیدم، به مادر و پدرم گفتم به خواستگاری اش بروند. آن موقع که ازدواج کردی چه کاره بودی؟ اول رفتم شهرداری رفتگر شدم، بعد در یک شرکت کار می کردم. مرتضی را چند وقت است می شناسی؟ خیلی وقت است. با هم بچه محل هستیم. آن شب چه شد که با مرتضی همراه شدی؟ آن شب حقوقم را گرفته بودم و نصف حقوقم نقد در جیبم بود، همسرم گیر داد که به خانه پدرش ...
بدل اندازی که از روی دیوار می آمد پشت دیوار زندان رفت
برای راحتی دخترک ساعتی بعد گوشی را درب منزل تحویل دهد و پول را نقد دریافت کند. ساعتی بعد و زمانی که پدر خانواده هم رسیده بود، مرد جوان مقابل خانه دخترک حاضر شد و گوشی را به آنها نشان داد، گوشی سالم و نویی بود، کد مربوط هم نشان می داد که تنها چند ساعت از گوشی استفاده شده است. دخترک گوشی را پسندید و چانه زنی ها سر قیمت هم خیلی زود به نتیجه رسید. پدر و برادر دخترک هم گوشی را چک کردند، گوشی ...
واکنش حسین کروبی به ادعاهای باهنر
معترضین انتخابات سال 88 اظهار داشت: محدودیت های قبلی از لحاظ ارتباطات آقایان کروبی و مهندس موسوی و دکتر رهنورد تداوم دارد. محمد حسین کروبی خاطرنشان کرد: در مورد پدر، مأموران امنیتی در طبقه اول منزل پدرم مستقر هستند و ایشان به همراه مادرم در طبقه بالا به سر می برند و محدودیت ها همچنان برقرار است، ضمن اینکه شرایط البته بهتر از گذشته شده است. ...
بازسازی صحنه جنایت شهرک صابر مشهد
قضایی مبنی بر اینکه هر آنچه در این مراسم بگوید، در پرونده او ثبت و ضبط خواهد شد، به تشریح ماجرا پرداخت. وی که 19 ساله و اهل و ساکن شهرستان مینودشت می باشد، اظهار داشت: برای دیدن مادربزرگش که مشهدی و ساکن شهرک صابر می باشد، به مشهد آمده و به خاطر تصادفی کرده و خودرویش را به صافکاری سپرده بناچار چند روزی بیشتر در این شهر مانده است. وی افزود: در شب حادثه نیز پس از مصرف مشروبات الکلی، به اتفاق چند ...
روایتی تکان دهنده از شهیدی که پیکر او با گذشت 16 سال سالم ماند
دولت بهار/ 14 ساله بود که برای رفتن به جبهه خیلی تلاش می کرد، اما به خاطر سن کمش مسئولین ثبت نامش نمی کردند. روز آخر ثبت نام، دست توی شناسنامه اش برد تا سن و سالش بیشتر نشون بده و هزار تا صلوات هم نذر امام زمانش کرد تا مولایش سربازی اش را بپذیرد. محمد رضا حاجتش را از امام زمانش گرفت و رفت. حاج حسین کاجی هنگام خاک سپاری شهید ترک نشدن نماز شب، دائم الوضو بودن، مداومت بر غسل جمعه و مالیدن ...
صحبت های کیف قاپ 20 ساله که در اولین سرقت دستگیر شد
. نمی توانستم استفاده نکنم به همین خاطر به دوستانم پول می دادم تا برایم هروئین بیاورند. بعد از مدتی صاحب کارم فهمید و من را از آن کار اخراج کرد. دیگر روی رفتن به خانه پسردایی را نداشتم. بالاخره به شهرستان برگشتم. حالم زیاد خوب نبود پدر و مادرم قضیه معتاد شدن من را فهمیدند. هیچ گونه درآمدی نداشتم تا بتوانم مواد مورد نیاز خودم را به دست آورم، ناچار با تماسی که با یکی از دوستانم ...
با قاطعیت انقلابی در مقابله با منافقین؛ خدمتی که امام خمینی (ره) به ایران کرد!
شود و حتی توانستند. به این ترتیب نیروهای دفاعی ایران در جبهه های جنوبی مستقر شدند. در این زمان منافقین عملیاتی با نام فروغ جاویدان را از مرزهای غرب ایران آغاز کردند. مسعود رجوی در شب آغاز عملیات اعلام کرد: "براساس تقسیمات انجام شده، 48 ساعته به تهران خواهیم رسید... کاری که ما می خواهیم انجام دهیم در حد توان و اشل یک ابرقدرت است؛ چون فقط یک ابرقدرت می تواند کشوری را ظرف این مدت تسخیر کند... از پایگاه ...
نمی خواهیم قبول کنیم که طب سنتی درمانگر است
آب درمان می شوی البته یکی از بیمارانی که با این روش درمان شد، مادر خودم بود اما این موضوع برای من قابل قبول نیست و نمی توانم آن را بپذیرم. مادر من کمر درد خیلی شدیدی داشت و این اتفاق زمانی بود که من دانشجو بودم؛ اگر در حال حاضر این اتفاق می افتاد به هیچ عنوان این کار را نمی کردم چون این روشِ درمان را اصلا قبول ندارم؛ وقتی مادرم را به مطب بردیم چند بطری آب به ما دادند و گفتند با خوردن ...