سایر منابع:
سایر خبرها
جزئیات تجاوز و قتل دختر هفت ساله در نیشابور
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : قاضی رفسنجانی جزئیات پرونده تجاوز و قتل دختر هفت ساله در نیشابور را تشریح کرد و گفت: روز گذشته جلسه بازبینی این پرونده با حضور بازپرس برگزار شد. به گزارش فارس، هفته گذشته خانواده ای در تماس با فوریت های پلیس 110 از مفقود شدن دختر بچه 7 ساله شان که خانه مادربزرگش بوده، خبر دادند. تحقیقات علمی پرونده برای کشف راز معادله مجهول در کمتر از 48 ...
مرد خشمگین، همسر و 2 دخترش را کشت
با ضربه چاقو کشتم و بعد با همان چاقو به جان دخترانم افتادم و هر دو را کشتم. دختر بزرگ ترم برای خرید وسایل عروسی اش به خانه خانواده شوهرش رفته بود که او را نکشتم. ساعاتی کنار اجساد نشسته و گریه کردم. لباس های خون آلودم را عوض کرده و خانه را ترک کردم. می خواستم خودکشی کنم که نتوانستم. به برادرم زنگ زدم و بعد به خانه اش رفتم. برادرم خواست تسلیم شوم، اما من می خواستم بمیرم که او ماجرا را به پلیس خبر ...
شهادت مرتضی او را برایم جاودانه کرد
می تواند با ما تماس بگیرد، اما چرا خبری نیست. این رفتن 109روز طول کشید. شب لیله الرغائب بود که بازگشت. 5 اردیبهشت بود. یک ماه پیش ما ماند و باز هم راهی شد. گفت که می رود و رفت. اما برای بار سوم قرار بود بچه ها را نگه دارد که من به مسافرت بروم. قرار بر این بود که با خانواده ام به سفر بروم و او پیش بچه ها بماند و از آنها مراقبت کند. قبل از رفتن برای کاری به انباری رفتم و متوجه شدم ساک سفرش نیست. با ...
جزئیات تجاوز و قتل دختر هفت ساله در نیشابور
اتاق خبر 24 : قاضی رفسنجانی جزئیات پرونده تجاوز و قتل دختر هفت ساله در نیشابور را تشریح کرد و گفت: روز گذشته جلسه بازبینی این پرونده با حضور بازپرس برگزار شد. هفته گذشته خانواده ای در تماس با فوریت های پلیس 110 از مفقود شدن دختر بچه 7 ساله شان که خانه مادربزرگش بوده، خبر دادند. تحقیقات علمی پرونده برای کشف راز معادله مجهول در کمتر از 48 ساعت با اعترافات شوهر عمه این دختر 7 ...
روایت شهید مدافع حرمی که قبر خود را قبل از شهادت نشان داد/ به مردم ایران بگویید مطیع محض فرامین رهبر ...
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا ؛ به نقل از صاحب نیوز ، شهید محمد جواد قربانی در اولین روز فروردین سال 1362متولد شد. مادر کودک را در آغوش گرفت و یا امام رضایی زیر لب گفت. بعد لبخندی زد و هم زمان که به نوزادش شیر می داد، در خاطرات خوبش فرورفت. سال قبلش بود که به زیارت امام رضا علیه السلام رفته بودند. وقتی از باب الجواد وارد حرم شده بود، دلش لرزیده بود و امام رضا علیه السلام را به جوانش ...
نویسنده عباس دست طلا : نویسندگان دفاع مقدس از مظلوم ترین نویسندگان هستند/ همه می گفتند: آقا کتابت را ...
اما در کلاس تشریح سر و صورتش را با پلاستیک سیاه پوشانده بودند تا بچه ها نترسند، 8 دختر و 4-3 پسر .. اتفاقی قشنگی افتاد یک دفعه در حال تشریح، دست جسد که با فاصله از لبه تخت ،خیلی عادی در کنارش قرار داشت خود به خود پایین افتاد! ناگهان همه دانشجویان که لب تخت چسبیده بودند جیغ زدند و چند قدم عقب رفتند و اینجا بود که رمان من شکل گرفت! با این اتفاق، چند نفری قندشان افتاد و .. من نباید می ترسیدم روی خودم ...
گفتگو با مردی که دخترش را برای حفظ آبرو کشت/ پشیمان نیستم
، مجبور بودم برای یک لقمه نان کار کنم. نه محبت مادری و نه نگاه پدری، هیچ کدام متوجه من نبود. از جمع کردن ضایعات شروع کردم تا به دست فروشی کنار خیابان رسیدم. 15ساله بودم که ازدواج کردم. این زندگی دو سال بیشتر دوام نیاورد و از همسرم جدا شدم. هردومان بچه بودیم و نمی دانستیم ازدواج یعنی چه؟ چند سالی گذشت تا باز دوباره ازدواج کردم. این بار زندگی ام بد نبود ولی همسرم صاحب فرزند نمی شد. دوا و درمان کردیم ولی ...
رسایی: چوب خشک هم در برابر روحانی رأی خواهد آورد / پایگاه اجتماعی آقای هاشمی شکم سیرهای جامعه بودند
.... یا درباره همین سفر برزیل شما ببینید چطور با دوگانگی برخورد می شود. بنده که قرار بود از طرف کمیسیون و با موافقت و نظر هیات رئیسه به یک سفر نظارتی بروم و از اولش هم گفته بودم که نمی توانم بروم. در ده روز حدود 400 خبر علیه من در رسانه های مجازی و روزنامه ها زدند، حتی تیتر یک چند روزنامه شد با اینکه نرفتم، ولی الان پنج نفر از نمایندگان لیست امید به سفر برزیل رفته اند، همین رسانه ها چقدر به این ...
نبض جامعه در دست انسان شناسان
تصاویر بسیار زیبایی مواجه شدم؛ منطقه ای که یکی از چند بهشت روی زمین بود. دختر خانواده مهاجر اصفهانی در تهران، ساکن خیابان فروردین روبه روی دانشگاه، از دبیرستان به انگلیسی درس خوانده بود؛ در مدرسه سهیل که می گوید خاطرات تلخی از محیط سرسخت آن دارد. سال آخر دبیرستان بود که به آمریکا رفت و در ابتدا فلسفه خواندن را شروع کرد: در خانواده ما حرف حساب و کتاب و منطق و عدالت و قانون زده می شد. ...
لو رفتن راز ارتباط کثیف مادر با پسرخاله اش از سوی دختربچه
پس چرا عمو بهرام برای من بستنی خرید مامانم هم گفت بخور از شنیدن اسم بهرام شوکه شدم او پسرخاله سهیلا است و وقتی پرسیدم کجا بستنی خوردی دخترم گفت جلوی تلویزیون و همین داغونم کرد. وی افزود:از همام روز خانه ام را زیر نظر گرفتم و تا اینکه امروز صبح دیدم بهرام به خانه ام آمد داشتم سکته می کردم گفتم شاید برای کاری آمده است مدتی صبر کردم بعد آرام بالا رفتم در را باز کردم و دیدم دخترم در حال ...
سهم فاطمه از داشتن پدر یک سال و شش ماه بود/ هدیه شهید به پسرش پس از شهادت
به یاد بودن از همسرم توقع داشتم . منزل برادر در منزل قرار داشت وقتی جلوی درب شان رسیدیم آقا مرتضی زنگ زد ما رسیدیم در را باز کنید منم بهش خندیدم گفتم ایفون را برا یهمین گذشاتن چرا زنگ زدین؟ خنده شیطونی کرد و گفت راست میگی؟؟؟ در که باز شد بادکنک و کیک تولد و صدای مبارک باد برادرم و خانومش و آقا مرتضی به معنای واقعی شوکه ام کرد برادرم گفت بیا زهرا جان که این شوهرت از یک هفته پیش ...
آخرین روز زندگی "هیتلر" به روایت تصویر
آرایش خوشش نمی آید، او تمام تلاشش را کرده تا طبیعی جلوه کند. اوا براون لباس مراسم خود را از قبل انتخاب کرده است: یکی لباس مشکی ابریشمی مجلل، کفش های جیر فراگامو، یک ست دستبند طلایی با سنگ جواهری کهربای اصل، یک گردنبند یاقوت توپاز و ساعت الماس مورد علاقه اش. امشب قرار است بعد از 14 سال رابطه پنهانی بالاخره با معشوقه اش ازدواج کند. آدولف هیتلر و اوا براون، در پناهگاهی در زیر برلین ...
آیا نخستین وزیر خارجه مسلمان آمریکا روی کار می آید؟
به گزارش خبرگزاری شبستان به نقل از روزنامه آبزرور، ایمیل های به سرقت رفته ای که میان هیلاری کلینتون و هما عابدین دستیار سابق وی در زمان تصدی وزارت خارجه دولت باراک اوباما رد و بدل شده، نشان می دهد کلینتون در صورت پیروزی در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا به او سمت وزیر خارجه را خواهد داد. در صورت انجام این انتصاب، عابدین با نخستین وزیر خارجه مسلمان آمریکا به حساب خواهد آمد. البته وی که ...
عاشق دوست مادرم شدم / نیمه شب به اتاق خوابش رفتم + عکس
...،جوان متجاوز با دستور قضایی روانه زندان شد و بزودی در دادگاه کیفری محاکمه خواهد شد. تی نیوز 110 عاشق دوست مادرم شدم / نیمه شب به اتاق خوابش رفتم + عکس با یک اشتباه کارهای کثیفم برای شوهرم رو شد / در چشم برهم زدنی طلاقم داد ماجرای مرد بی غیرتی که زنش را به حراج گذاشت ! +عکس جزئیات حادثه مرگبار برای دوچرخه سوار ایرانی + تصویر دلخراش لحظه حادثه کار زشت و غیر انسانی پسر جوان با خواهرش در خانه به همسرم مشکوک شده بودم / نیمه شب با گام های آهسته به اتاق خوابش رفتم ...
آدم های پرونده
با پریا آشنا شدند و خیلی زود عاشق هم شدند. مدتی بعد پریا به خانه او نقل مکان کرد و همان سال هم آنها با هم ازدواج کردند. زندگی عاشقانه اما بدون فرزند این زوج جوان، عاشق بچه بودند اما زمانی که پس از سالها تلاش برای درمان و یا گرفتن کودک از پرورشگاه، همه چیز ناکام ماند، آنها دریافتند نباید امید داشته باشند که بتوانند فرزند مشترکی داشته باشند، این بود که راه حل دیگری به ذهن شان ...
شما در این جهاد پیروزید
بقیه گریه ام نگیرد. دلم می خواست باز هم کمی با خدایم خلوت داشته باشم. پس تصمیم گرفتم که تا تمام شدن نماز عصر بچه ها صبر کنم. نماز عصر بچه ها تمام شد و یکی یکی داشتند می رفتند که من تازه نماز عصرم را بستم. وقتی سر از سجده رکعت اول برداشتم یک پاکت کوچک را کنار مهرم دیدم. نمازم که تمام شد، نماز خانه کاملاً خالی بود. پس دوباره اجازه دادم که اشک چشم هایم را خیس کند. موقع پاک کردن اشک ها دوباره چشمم به ...
نوزادی که شبانه در بیمارستان ناپدید شد
و زن صاحبخانه مدام کوکب را صدا می زد. زن جوان به سمت در دوید. صدای گریه نزدیک تر شده بود. ساعتی از غروب گذشته بود. با خود فکر کرد شاید اتفاقی رخ داده. با همه توانش به طرف در دوید و بسرعت قفل را باز کرد. دیدن آن صحنه باورنکردنی بود چراکه زن صاحبخانه با نوزادی در آغوش پشت در ایستاده بود. کوکب با دیدن نوزاد زیبا، خشکش زد. برای لحظاتی به طور کامل زن همسایه را فراموش کرده و به چشمان دخترک خیره مانده ...
اینجا را خدا آزاد کرد ولی کسی آبادش نکرد +تصاویر
؛ کدام مسئولی حاضره یک ساعت بچه اش رو جایی بیاره که بچه های ما هستن؛ وسط فاضلاب؛ به ولله مردم خرمشهر خونگرمند و مظلوم... دختر یا پسرش را نمی دانم ولی نهایتاً 5 – 6 ساله است و از کنج دیوار نیمه مخروبه خانه، نعره زدن های عصبی پدر و مردهای عرب محلشان را نگاه می کند؛ دستش را می گیرم تا از زیر آوار فریادهایی که نزدیک است زهره اش را بترکاند دورش کنم؛ دستش را می گیرم و دنبال خودم می کشانمش؛ گام های ...
از دانشگاه تهران تا رسیدن به اعلی علیین
آسایشگاه بیرون آمدم، آسایشگاه ریخته پاش بود بیشترین چیزی که به چشم می خورد کاغذ و دفتر های دست ساخت بچه ها بود. برای آخرین لحظه وقتی داشتم از آسایشگاه بیرون می آمدم، قطعه کاغذی نظر مرا به خود جلب کرد، برایم آشنا بود، خم شدم و آن را برداشتم درست بود، این قطعه کاغذ که از پاکت سیمان بود، متن آخرین نمایشنامه ای بود که گروه نمایش اتاق 3، قاطع (بلوک) 2، اردوگاه 17 بازی کرده بودند، البته این برگ ...
برترین های سینما از نگاه منتقدان و نویسندگان سینمایی معرفی شدند/حاتمی کیا:متاسفم که با اسم و خون حسین(ع) ...
به گزارش ایسکانیوز، مراسم دهمین جشن بزرگ منتقدان و نویسندگان سینمای ایران در مرکز آفرینش های کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان ایران آغاز شد و اجرای مراسم بر عهده منصور ضابطیان است. جواد طوسی رییس انجمن منتقدان و نویسندگان سینمای ایران اولین سخنران این مراسم گفت: در شرایطی که چند روز قبل جشن خانه سینما را داشتیم سوال پیش می اید آیا با تکرار و رفع تکلیف مواجه ایم یا بهبود فضای سینمای ...
پسری که پدرش را به خاطر 206 سوزاند
؛ بازپرس امور جنایی تهران گفت: حدود دو سال قبل با دختر جوانی به نام مهسا آشنا شدم و قصد ازدواج با او را داشتم اما والدینم مخالف ازدواج من با مهسا بودند، به همین دلیل چندین ماه از منزل خارج شدم و شبها در محل کارم سکونت داشتم، پدرم، خودش مهسا را به من معرفی کرده بود اما بعد از مدتی گفت او به درد تو نمی خورد، من اصرار داشتم با مهسا ازدواج کنم اما سرانجام به حرف پدرم گوش کردم و از ازدواج با او منصرف شدم ...
ترجمه رمان پرفروش 2016 نیویورک تایمز
. می تونستم؟ منم به اندازه ی گلن گناهکار بودم. حس غریبی بود که یه راز داشته باشی. مثل یه سنگ تو سینه م. من رو از نو به هم می ریخت و هر وقت بهش فکر می کردم، حالت تهوع می گرفتم. دوستم لیزا هم درباره ی حاملگیش این جوری حرف می زد بچه همه جا رو فشار می دهد مقاومت بدنش رو پایین آورده بود. راز من هم همون بود. وقتی زیاد می شد، برمی گشتم به جین سابق و وانمود می کردم این راز، مال یکی دیگه س. اما وقتی باب ...
اعترافات جدید جوانی که پدرش را به خاطر یک دختر آتش زد + عکس
بود؟ نه، مادرم شاهد بود که من نمی خواستم پدرم را آتش بزنم. از دختر مورد علاقه ات خبر داری؟ نه بنا به این گزارش، متهم برای تحقیقات بیشتر به دستور بازپرس سجاد منافی آذر در اختیار ماموران اداره 10 پلیس آگاهی تهران قرار دارد.
خاله بانو، تجسم فداکاری و امید/ زنی که سواد ندارد اما مهندسی زندگی را خوب بلد است
می شود، مردم می آیند می نشینند، نانشان را می گیرند و از زندگی و روزشان به "خاله بانو" می گویند، خاله راهنمایی شان می کند، اینجا حتی دختر و پسرهای جوان هم راز خود را به خاله می گویند تا او حرف دلشان را به خانواده هایشان بگوید. زمین ها و باغ های اینجا دست های پینه بسته مهربان او را می شناسند، زنی که مردش را از بالای دار پایین کشیده، برایش تکه زمینی اجاره کرده و او حالا سبزی می کارد و سفره ...
من زلاتان ابراهیموویچ هستم
کاپلو و مورینیو کار کرده بودم و هیچ مشکلی هم پیدانکرده بودیم. اما گورادیولای لعنتی... به راسل گفتم: می بینی یک رهبر فاسد چطور همه چیز را به هم می ریزد. همان شب به مهمانی برلوسکونی در ویلای شخصی اش رفتم؛ ویلایی که شبیه یک موزه به نظر می رسید و مهمانی حضور من در میلان، به برلوسکونی بهانه ای داده بود که گوشه سالن سرش را با چند دختر جوان گرم کند. در میلان با همه رابطه خوبی داشتم. برلوسکونی ...
آیت الله خزعلی می گفتند: جز یک خادم وطلبه،کسی نیستم
ها می خواستند حواس شان باشد و در موقعیت هایی قرار نگیرند که به نظام ضربه بزند و به دلیل انتسابی که دارند، نکند کسی بخواهد به خاطر موقعیت ایشان یا بچه ها جایگاهی را کسب کند، لذا مدام به ما تذکر می دادند: من یک طلبه بیشتر نیستم و هر جا که هستید، دائماً باید این را متذکر شوید. هیچ کس نیستم جز یک خادم و یک طلبه و شما باید مثل بقیه مردم زندگی کنید و هیچ کسی بین شما و دیگران تفاوتی قایل نشود . ...
عنایت حضرت عباس به کودکی که مرده بود
، پیرمردی نورانی بود که با دشداشه ای سفید، روی صندلی نشسته و قرآنی کنار دستش قرار داشت و سخن می گفت. در سخنان و چهره اش عنایت حضرت عباس (علیه السلام) را می شد مشاهده کرد . بعد از سلام و تحیت پیرمرد مهربان با لهجه ای عربی شروع به صحبت کرد و پس خوش آمدگویی سخنش را با تاکید بر ازدواج و اهمیت آن برای جوانان آغاز کرد .شیخ عباس گفت نام خانوادگی اش(کشوان) از شغل کفشداری حرم گرفته شده (در زبان ...
اقدام به بارداری، اشتباهات رایج
...، بارداری اتفاق نمی افتاد، و در وهله اول، این نازایی به قرص ضد بارداری نسبت داده میشد . یکی از دلایلی دیگری که این باور رایج شده ، این است که دخترانی که در دوران مجردی دارای تخمدانهای تنبل بوده اند و پزشک برای درمان آنها و برای تنظیم سیکلهایشان، قرص ضد بارداری تجویز کرده بود ، حال پس از ازدواج قرص ضد بارداری را کنار گذاشته (جهت باردار شدن ) و پس از مدتی که بارداری رخ نمیداد (به دلیل ...
برادرهای شوهرم نیمه شب به سراغ من و دخترم آمدند
به گزارش گروه روی خط رسانه های خبرگزاری برنا، در این جنایت هولناک که 5 سال قبل در یکی از شهرهای استان ایلام رخ داد دختر 18 ساله بر اثر اسیدپاشی هولناک جان باخت و مادرش نیز از ناحیه دو چشم نابینا شد. خبرنگار جنایی ایران درباره این جنایت فجیع می نویسد: حالا پنج سال است که درد ورنج سوختن ونابینایی وغم فراغ دخترجوان، همدم روزها و شب های خزان زده مادردلشکسته شده است. حتی مسکن تمام دردها یعنی گذر ایام ...
مجرمانی که نان زن و بچه نمی دهند!
...، اما مثل دفعه قبل، قدم ها یاری اش نمی کنند تا بالا برود... باز می گردد. * جرأت برای شکایت! بار دوم است که می آید، عریضه می نویسند، درد دل می کند و می رود. خودش می داند اگر دختر شهلا خانم، طلاق نگرفته بود و این چیزها را یادش نمی داد، اکنون اینجا نبود. به قول خودش کی جیگر داشت از محمود شکایت کنه برا پول؟ از جرأت که بگذریم، مریم از قانون و حق وحقوق خودش هم بی خبر است. مثلاً تا ...